ویژه نامه خاموشی پرویز شفا, محقق – مترجم و استاد سینما

حرفهایی در آغاز ( بصیر نصیبی) +اطلاعیه استادان، فارغ التحصیلان و دانشجویان دانشکده هنرهای دراماتیک + لینک مصاحبه با کلوبر روشا در  4 بخش ترجمه پرویز شفا
 

 

پرویز شفا
محقق و مترجم و استاد سینما خاموش شد.
ماه گذشته برای دوستداران سینمای راستین، دانشجویان سینما، دوستداران کتاب های تحقیقی سینما، ماه غم انگیزی بود، پرویز شفا در سانفرانسیسکو و دور از زادگاهش خاموش شد.

 

در  ایران و در دوره ما مدارس عالی و دانشکده ای مستقل برای تحصیل رشته سینما وجود نداشت، تنها دانشکده ای که سینما در آن تدریس می شد دانشکده هنرهای دراماتیک بود، این دانشکده هم برای آموختن تاتر و سینما هنرجو می پذیرفت، مدرسه عالی سینما و تلویزیون هم بود که برای تامین نیاز های سازمان رادیو تلویزیون تاسیس شده بود، در ابتدای تاسیس ان هم تشکیلات محدودی داشت و مرکز آموزش تلویزیون نامیده میشد و بعد با وسعت بیشتر و گسترش به مدرسه عالی سینما و تلویزیون تبدیل شد و به اول خیابانی با نام وزرا منتقل شد. یک سالن نمایش خوب هم داشت که دوسال برای برگذاری جشنواره های جهانی سینمای آزاد در اختیار ما قرار دادند، اعضای شناخته شده سینمای آزاد، رشید داوری، حسن بنی هاشمی، ژیلا مهرجویی، هرمز نظام زاده هم فارغ التحصیل این مدرسه بودند، جنبش سینمای آزاد هم شکل و شیوه کارش کاملا متفاوت بود، شیوه اداره اش کارگاهی بود و مدرک هم نمیداد. اما علاوه بر تهران در چند شهر ایران هم کارگاه داشت.

 

پرویز شفا از استادان دانشکده هنرهای دراماتیک بود علاوه بروی جمعی از کارگردانان شناخته شده سینما در ایران خود در این دانشکده به هنرجویان سینما می آموختند، نصرت کریمی، هوشنگ کاووسی، بزرگمهر رفیعا، خسرو سینایی، پرویز شفا و … استادان رشته سینما در دانشکده هنرهای دراماتیک بودند. بعد ار انقلاب هنر های دراماتیک هم از هجوم عناصر حزب اللهی هنرمندنما مصون نبود بنابر اطلاعیه ای که در فیس بوک منتشر شد جمعی از شبه دانشجویان انجمن اسلامی بعد از انقلاب ضدفرهنگی آقای سروش و شرکا محل دانشکده را تسخیر و این دانشکده را منحل کردند.

 

بر اساس این اطلاعیه بعد از انحلال دانشکده موجب دستگیری، فرار  و … دانشجویان متعهد به سینمای راستین شدند. من اصلا در جریان وضعیت و موقعیت این دانشکده و سرنوشت و تسخیر آن نیستم. انتشار دهندکان این اطلاعیه را هم نمی شناسم چرا که بعداز حضور اینان در صحنه سیاسی خیلی زود زادگاهم را ترک گفتم. آشنایی من با پرویز شفا هم مربوط است به برخی دیدارهای ما در شوراهای تلویزیون ملی ایران که پرویز شفا برای مشاوره دعوت می شد و از این ها مهم تر در جریان کوشش ستایش انگیز او برای پیشبرد زبان سینما از طریق تالیف و ترجمه کتاب های سینمایی بودم، نحوه انتخاب های او برای ترجمه نشانگر تمایل او به تفکر چپ بود (ایزینشتین، ژیکاورتوف، پودوفکین؛ گودار، کلوبر روشا، سینمای چریکی، فیلمنامه زنده باد مکزیک …) با این که در اوایل انقلاب شفا انتخاب دانشجویان دانشکده هنر های دراماتیک، برای ریاست دانشکده بود او به دلایلی که مشخص است و نیاز به توضیح ندارد، دوام نیاورد. به امریکا رفت ابتدا در نیویورک و بعد در سانفرانسیسکو مقیم شد، و گاه با تلفن و از طریق ایمیل با هم در تماس بودیم. معلوم بود محققی آگاه چون او دل خوشی از بساطی که جمهوری اسلامی براه انداخته بود نداشت، انسانی آگاه چون او استفاده سیاسی در سینما را خوب میشناخت و زد و بند ج. الف با مدیران فستیوال ها از نگاه تیز بین او مخفی نمانده بود. دیدم یکی از دوزیستیان که مبلغ سینمای صادراتی ج.الف هم بود و هست خیلی خواسته بود خودش را نزدیک پرویز شفا بداند اما سئوال  از این گونه مدعیان این است چه کوششی در این سالها ها برای معرفی اندیشه شفا به نسل جوان کردید؟ شما که همه کوششتان ربط پیدا میکرد به سینماگران باند دوم خرداد و سبز الهی ها، شما که دستان باز بود مثلا کانون فرهنگی هم داشتید، جز لابی گری برای فرستادگان هنری ج. الف تلاش دیگر ی هم داشتید که ما باور کنیم؟ ستایش کنونی تان از پرویز شفا حساب گرایانه نیست؟ من در کتابخانه کوچکی که دارم برخی از کتاب هایم که از تهاجم مصون مانده بود همراهم هست، بخشی از تالیف های شفا را هم دارم. از چند سال پیش بار نویسی کارهای شفا را آغاز کرده ایم. یکی از کارهای مهم شفا فراهم آوردن مجموعه ای با عنوان سینمای زمان است. ما به تدریج مطالب این مجموعه را هم بازنویسی و انتشار داده ایم.
سعید  شفا  برادر  وی یاداشت کوتاهی  که با خط خودش برای ما فرستاده (امکان تایپ فارسی آ ن فراهم نشد). در این یاداشت او هم به عشق و علاقه برادر به سینمای مدرن اشاره میکند و اضافه میکند که تز دانشگاهی شفا در باره سینمای نئورالیسم ایتالیا است که به زبان انگلیسی نوشته شده و برادر وعده داده که امکان ترجمه و انتشار این تز که میتواند حاوی مطالبی ناگفته در باره سینمای نئورالیسم باشد را فراهم کند.

 

یاد و نام این استاد برجسته سینما که یک تنه بدون سر و صدا و هوچی گری بیش از بسیاری از مدعیان در راه پرورش نسل جوان و رشد سینمای آوانگارد خدمت کرده است گرامی میداریم. یک بخش مهم در کتاب زمان تالیف شفا ترجمه مصاحبه با کلوبر روشا سینماگر نوگرای برزیلی است. ما تمام این مصاحبه را بارنویسی و به تدریج در وب سایت منتشر کرده ایم، بار دیگر تمام بخش های ترجمه این مصاحبه را یکجا از آرشیو وب سایت جدا و انتشار می دهیم. سعید شفا  هم در یاداشت کوتاهش اشاره دارد به اردوان تراکمه سینماگر جوان و مستقل در داخل که ما نخستین کار سینمایی اش را قبلا در وب سایت منتشر کرده ایم. ماهم یادداشت مان را با نظر اردوان به پایان میرسانیم، اردوان نوشت:

 

«پرویز شفا اولین کسی بود که گفتمان سینما پژوهی چپ را در سال های انقلاب آغاز کرد و آن هم کاملا در حاشیه و این فیگور حاشیه‌ای را همواره حفظ کرد، کتاب ها و‌ جزوه های شفا در باب سینمای سوم، سینمای چریکی، فیلمسازی جمعی و تلاش نظری اش در راستای پیوند مارکسیسم و سینما از طریق تفکر و از طریق ترجمه باعث شد تا سنتی زیرزمینی، گسسته و پنهان در قالب کتاب های رنگ و رو رفته اش در گوشه و‌ کنار کتاب فروشی های دست دوم انقلاب پا بگیرد، سنتی که ادامه پیدا نکرد اما تاریخی در انتظار رستگاری را برای نسل های بعد برای ما به جا گذاشت، شفا این معلم نادیده من در نوجوانی که بیش از یک دهه پیش با کتاب های اش الهام بخش تمام پروژه های بعدی من شد.
در اولین جلد دفتر های جامپ کات که به زودی منتشر خواهد شد با پرویز شفا در تماس بودم برای راهنمایی ها و توصیه هایش، و تنها دلخوشی من این است که در نامه ای به او گفتم که چه تاثیری بر ما گذاشت و چه منبع الهامی بود»

 

*این آثار پیوندی است که نسل جوان با گذشته  دارد، انسان هایی چون پرویز شفا هرگز نمی میرند.
 بصیر نصیبی سپتامبر 2017 زاربروکن .آلمان

 

 پرویز شفا تولد1317 مشهد. خاموشی: 23 اگوست 2017 امریکا ،سانفرانسیسکو

 

 استادان و فارغ التحصیلان و دانشجویان دانشکده هنرهای دراماتیک به اطلاع می رسانیم
چند روزی است از سوی برخی افراد بنام دانشجویان در دانشکده سینما و تاتر (دانشگاه هنر ) که درسال ۱۳۶۱ تاسیس شده است . اظلاعیه هایی در صفحه فیس بوکی که ایجاد کرده اند نوید برگزاری جشن ۵۰ سالگی دانشکده سینما و تاترو بقول آنها دراماتیک سابق را می دهند در حالی که همه ما میدانیم تاسیس دانشکده سینما و تاتر توسط برخی کارمندان خود شیرین و ترسو و بعضی دانشجو نماهای نون به نرخ روز خور ، در انجمن اسلامی دانشکده دراماتیک صورت گرفت . برخی از آنها در حال حاضر از مسولان فعلی دانشگاه هنر می باشند، آنها بعداز انقلاب فرهنگی با تسخیر محل دانشکده هنرهای دراماتیک در چهار راه آبسردار تهران و تحویل ساختمان به سپاه پاسداران و شعار مرگ با مفسدین و خرابکاران ، دانشکده دراماتیک را منحل اعلام کرده و دانشکده سینما و تاتر راه اندازی کردند. حالا پس از گذشت سالها از آن حرکت ضد دانشجویی یعنی منحل کردن دانشکده هنرهای دراماتیک در سال ۱۳۵۹ دانشکده ای که ۱۶ سال خدمت موثر به جامعه هنری و فرهنگی کشور کرد ، از نفس باز ایستاد . اطلاع داریم که عمل تسخیر و انحلال دانشکده هنرهای دراماتیک منجر به دستگیری و فرار  دانشجویان هنرمند و متعهد به هنر راستین شد . آنها با تعهد گرفتن از بقیه دانشجویان باقی مانده ترس و وحشت ایجاد کردند. آنگاه تسخیرکنندگان نعره زنان و سرمست از پیروزی کار را تمام شده دانسته و پرونده دانشکده دراماتیک را بسته اعلام کردند و خودشان هم پاداشی خوب نصیب شان شد ، یعنی گرفتن دکترای همینجوری!! حالا بعد از گذشت ۳۳ سال برخی ها می خواهند با استفاده از عکس های قدیمی صفحه دانشکده هنرهای دراماتیک و راه اندازی یک جشن ، در صدد کسب آبرو و حیثیت بوده و می خواهند با اسم جشن ۵۰ سالگی دانشکده سینما و تاتر کارهای گذشته را توجیه کنند . جشن پنجاه سالگی دیگه چه جور کلکی است . شما که دانشکده دراماتیک را در سال ۱۳۵۹ تعطیل کردید .پرونده ش را بسته اعلام نمودید .اسمش را عوض و ساختمان ش را تخلیه کردید . محل دانشکده را به عنوان مرکز فساد دو دستی به سپاه پاسداران تقدیم کردید و خیلی دانشجویان و استادان و دیگر ادمها را دستگیر نمودید . برخی فرارکردند و عده ای کشته شدند . انگاه دانشکده ای جدید بنام سینما و تاتر تاسیس کردید. حالا چی شده که ۱۶ سال سابقه خوب اون دانشکده مظلوم هنرهای دراماتیک را هم بحساب خودتان می اورید . شما با اسم جشن ۵۰ سالگی دانشکده سینما و تاتر در صدد راهی هستید برای کسب اعتبار برای دانشکده هنر یا سینما و تاتر ، اون همه ظلم به دانشجویان اساتید دانشکده دراماتیک چی شد ؟ حالا اسم دانشکده هنرهای دراماتیک عزیز شده و برایش جشن می گیرید و ارج می نهید . سابقه دانشکده سینما و تاتر از سال ۱۳۶۱ می باشد یعنی ۳۴ سال تمام و سابقه دانشکده دراماتیک از سال ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۹ یعنی ۱۶ سال تمام . فارغ التحصیلان و اساتید دانشکده هنرهای دراماتیک این مطالب جهت اطلاع شما است تا استادان و دانشجویان قدیمی هنرهای دراماتیک تا ورودی سال ۱۳۵۹ که اخرین ورودی دانشکده هنرهای دراماتیک بودند همه بدانند و در جریان باشند
*این اطلاعیه سال 2013 روی فیس بوک منتشر شد ه است ما انتشار دهندگان را نمی شناسیم اما چون محتوای آن با واقعیت های نظام ج. الف مطابقت دارد. منتشرش  می کنیم واگر مواردی باشد که شاهدان عینی که آن زمان داخل بودند تذکر دهند طبیعی است که تذکر انها را به یاد نامه خواهیم افزود.

 

 

 

لینک ترجمه مصاحبه با کلوبر روشا در 4 قسمت:

 

 

 

 

Print Friendly, PDF & Email

2 thoughts on “ویژه نامه خاموشی پرویز شفا, محقق – مترجم و استاد سینما

  1. باز هم مرگ دیگری در غربت! شنیدن این اخبار، دل آدم را به درد میآورد. خیلی متأسفم.

  2. در قسمتی از گزارش مربوط به مرگ در غربت پرویز شفا، یکی از معدود فرهیختگان و تاثیرگذاران تاریخ سینمای ایران، به مسئله ی بسیار مهمی اشاره شده بود که به تاریخ جنبش دانشجویی بعد از سال پنجاه و هفت مربوط میشود: تعطیلی چند ساله ی تمام دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی ایران بوسیله ی کودتای
    اسلامی و ارتجاعی-ضدفرهنگ مترقی اردیبهشت ۱۳۵۹ و همزمان، کشتار و سرکوب و اخراج و تسویه ی سراسری دانشجویان و اساتید آزادیخواه و مستقل و غیروابسته به حکومت، که در تقویم رسمی جمهوری اسلامی بنام انقلاب فرهنگی ثبت شده!. این رویداد تاریخی که درد مشترک من و همنسل های بوده و هست
    نباید به فراموشی سپرده شود. یکی به این علت که این کودتای خونین و بدنبال آن قطع ارتباط روشنفکران
    و دانشگاهیان با توده های مردم و سکوت و خفقان چندین و چند ساله ی بعد از آن وقایع، مقدمه و
    زمینه ی از قبل طراحی شده ای بود برای کشتارها و اعدام های سراسری سال های شصت. متاسفانه اینروزها
    کمتر کسی، حتی نیروهای چپ رادیکال، در اینباره حرفی به میان میآورند. هرچند که صحبت در اینباره به
    مرگ در غربت پرویز شفا ارتباط مستقیمی پیدا نمیکند، با این حال فکر کردم شاید یادآوری کوتاهی از آن روزهای پرالتهاب و تشنج، چندان هم بی مناسبت نباشد. من بعنوان دانشجوی موسیقی دانشکده ی هنرهای زیبا
    که تا قبل از اخراج و انحلال و تعطیلی دانشکده، شاهد عینی وقایع آنروزها بوده ام، حرفهایی برای گفتن دارم که باید منتظر فرصت و بهانه ی مناسبی برای آنها باشم.

Comments are closed.