یک بام وچند هوا؟ پیرامون جنایتی به عنوان قتل های زنجیره ای، چگونه ابراهیم زال زاده را با شقاوت کشتند . به روایت حسین زال زاده

پیش آغاز

مرگ برادر مرگ درد ناکی است که هیچگاه فراموش نمی شود اما خاموشی ابراهیم زال زاده یک اتفاق عادی نبود نظام نا انسان ج. اسلامی به شیوه ای داعشی او را به قتل رسانید،وپیکرش را در بیابان ها ،رها کرد، زال زاده انسانی بود ادب شناس ، در سر زمین بلا زده ما با وجود فشار سانسور وخفقان ،همت والایی را برای حفظ واشاعه ادب فرهنگ وهنر از خود نشان میداد . این انسان ها از دیدگاه آدمکشنانی که مردم یک سر زمین را به اسارت گرفته اند فردی نامطلوب است که باید سر به نیست شود، بخشی از مردم ما هم با این که خودشان را همدل وغمخوار مصیبت دیده ها ، زندانیان، اعدام شدگان، میداند اما بین آنها که با شنیع ترین شیوه به قتل رسیده اند تفاوت قائل می شوند. اگر فرد مقتول سابقه ی وکالت، وزارت در نظام ناانسانرا داشته باشد اگر ربوده می شود،شکنجه میشود،به قتل میرسد البته که باید ازحق او هم دفاع کرد باید نسبت به رفتار غیر انسانی با هرکس واکنش شدید نشان داد . باید برای دادخواهی اینان نیز در حد توانمان امکان فراهم کنیم.اما بخشی از ما مرعوب جو سازی ها می شویم و نسبت به کسانی از شقاوت وبیرحمی نظام خود ویا بستگانشان آسیب دیده اند یکسان واکنش نشان نمیدهیم .برای نمونه خانم نسرین ستوده یک زندانی سیاسی است که با ید در حد دیگران نسبت به سلب حق آزادی اش از او دفاع کرد وبرای رهائیش اقدام کرد اما درمی یابیم که همه بسیج می شویم تا اجازه خروج فقط برای بستگان این خانم بگیریم اما چرا نسبت به بستگان زندانیانی که از اجازه ملاقات عادی در زندان هم محروم هستند هیچ حساسیتی نشان نمیدهیم؟ سران اروپا + امریکا هم که نحوه ی نگاهشان را با گرایش های دوم خردادی ها تطبیق داده اند .فقط نگران وضعیت ایشان وجعفر پناهی ، اکبر گنحی ونظایزشان هستند ،تیم یا بهتر بگوئیم باند شیرین عبادی هم اکثرا برای رهایی دوستان شیرین عبادی بسیج میشوند .اما اکبر محمدی هم زندانی سیاسی بود و در اعتصاب ، اما جنایتکاران اسلامی چون بی کس، بی پناه بودجانش را گرفتند بی آنکه اقدام جدی برای نجاتش بشود . ویا اکبر گنجی که در جنایت های ج. ا سهم عمده دارد هم به ظاهر اعتصاب غذا کرده بود اما به موقع خود نظام امکان خروجش را فراهم کرد. این جا هم ادعای رهبری دارد وکلید طلایی شهر ها را تقدیمش می کنند ،برای رهایی زندانیان به میهمانی های هولیوود دعوت می شود تا با انداختن عکس یادگاری با هنرپیشگان هولیود زندانیان سیاسی را آزاد کند !! . اگر بخواهیم از این نمونه ها بیاوریم به دهها وصد ها مورد مشابه هم میرسیم . حالا دایره صحبت را محدود می کنیم و میرسیم با جنایت هولناکی که در دوره خاتمی با چراغ سبز این شارلاتان، رژیم مرتکب شد که به قتل های زنجیره ای مشهور شد در این مورد هم از زخم خورده ها ، مصیبت دیده ها ومقتولین یکسان حمایت نمی شود .
ابراهیم زال زاده، ناشر، ادب شناس ، حقوقدان هم بدست عوامل رژیم با همان شقاوت که فرو هر ها به قتل رسیدند، جان باخت اما نه وزیر بود ، نه وکیل نه ملی ونه ملی مذهبی، انسان بود وانسان گرا چون گرایش به چپ داشت چون آثار برتر وکارهای شاملو را نشر میداد چون انتشاراتش پاتوق اکثر روشنفکران غیر دولتی بود، وچون. .. او را هم با شقاوت به قتل رساندند اما نگذاشتند که صدای بستگانش رسا شود .
سخن کوتاه کنم در باره انسان نازنین ابراهیم زال زاده که میخواهند یادونامش را به فراموشی بسپارند از زبان برادرش حسین زال زاده که در هر موقعیتی ودر کنفرانس ج. اسلامی در برلین در جویی در محاصره دوم خردادی ها صدای اعتراضش را به گوش ها ی ناشنوا هم رسانید واقعیت های مرتبط با نحوه ی خاموش کردن صدای ابراهیم که خود اتفاق بسیار دردناکی است را از زبان حسین زال زاده بشنویم .ب. نصیبی

خبر کوتاه بود . در 21 سال پیش در آیام نوروز خبر رسید که ابراهیم زال زاده را نیز کشتند 21 سال از قتل ابراهیم زال زاده توسط نیروهای سرکوبگر امنیتی و اطلاعاتی نظام جمهوری اسلامی گذشت و عاملین وآمرین این جنایت هولناک هنوز آزادانه و بدون هیچ مجازاتی و حتی در پست های بالاتری مشغول انجام وظیفه! می باشند. رژیم ارتجاعی حاکم بر ایران همواره در این مدت تلاش نموده تا جنایتی که با قتل او و انسان های دیگر مرتکب شدند را از حافظه تاریخی ایرانیان پاک کند و همواره در قبال اینگونه جنایات سکوت کرده و یا موضع انفعالی اتخاذ نموده و تقریبا همه این پرونده ها را مختومه اعلام کرده اند تا بدین وسیله شاید بازماندگان و یا مردم آگاه ایران، این گونه جنایت ها را به فراموشی بسپارند. غافل از اینکه هر جنایتی آثار خود را در تاریخ باقی خواهد گذاشت وحتی در یک چنین فضای اشباع شده از خفقان و ترور فریاد رسای دادخواهی با شعار نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم” بلند تر از هرروز شنیده می شود.
در تاریخ پنجم اسفند 1375 که روز تولد ابراهیم زال زاده حقوقدان، نویسنده و روزنامه نگار و مدیر موسسه فرهنگی و انتشاراتی ابتکار و بامداد بود در تهران ناپدید شد و 37 روز پس از مفقود شدن او در 12 فروردین ماه 1376 پیکر بیجانش را که با قمه شمع آجین شده بود را در بیابانهای های یافت آباد در اطراف تهران پیدا کردند. درست چند ماه پس از قتل او داریوش و پروانه فروهر ، محمد مختاری ،محمد جعفر پوینده، حمید حاجی زاد، دوانی را نیز به قتل رساندند. جلادان امنیتی رژیم ایراهیم را با 17 ضربه قمه بر سینه و پشت او را پاره پاره کرده بودند و ده انگشت او را نیز خورد کرده ( قلم های مسموم را بشکنید ـ خامنه ای) و سپس جسد او را در بیابانها یافت آباد رها کرده بودند. زال زاده یکی از قربانیان قتلهای سیاسی نویسندگان ، روزنامه نگاران و قتل های موسوم به قتل های زنجیره ای بود. پرونده قتل او نیز همچون سایر پرونده های قتلهای سیاسی تا کنون بدون دادخواهی و رسیدگی قانونی، بی سرانجام مانده است. در مورد انگیزه قتل او بسیار گفته و نوشته شده است. از آن جمله: ـ او اولین روزنامه نگاری بود که قبل ازانقلاب 57 مسئولین اصلی آتش سوزی رکس آبادان را افشا کرد بود. این اقدام در شرایطی اتفاق افتاد که کسی در آن دوره شهامت اینکه این آتش سوزی را به آیت الله ها و روحانیت منتسب کند را نداشت. این افشا گری شجاعانه در ان دوره یکی از دلایلی بود که خشم و کینه روحانیت را بر علیه او برانگیخته بود. او در این مقاله به چند و چون این جنایات و عاملین و عامرین آنها پرداخته بود و از چند آیت الله و روحانی و دست نشاندگان آنان به نام های آیت الله جمی و آیت الله موسوی تبریزی ، حسین تکبعلی زاده ، رشیدیان نام برده بود که این جنایت هولناک را طرح ریزی و اجرا کرده بودند. ـ او پس از قیام 57 موسسه فرهنگی و انتشارتی ابتکار را بنیان گذاشت . مدتی از تاسیس این موسسه فرهنگی نگذشته بود که این محل مرکز و پاتوقی برای نیرو های اپوزیسیون ، شاعران و نویسندگانی همچون شاملو ، اخوان ثالث ، سیمین بهبهانی، م.آذرم، بهرام بیضایی، گلشیری و …. شد. ـ مقالات متعدد زال زاده در مورد سانسور قرون وسطایی ، افشا عملکرد های ارتجاعی حاکمیت در رسانه های مختلف خبری، بستن فله ای روزنامه هاو ….. و سپس مقالات متعدد او با نام مستعار که در نشریات برون مرزی انتشار می یافت. ـ سرمقاله مشهور او در نشریه معیار با تیتر ” آقای رئیس جمهور ما اذان بی وقت میگوئیم” که عبور از خط قرمز رژیم به حساب می آمد. او در این سرمقاله خطاب به هاشمی رفسنجانی نوشته بود: “آقای رئیس جمهور در تاریخ دیده ایم که هیچ نظام دیکتاتوری پایدار نبوده و نخواهد بود . شما بهتر میدانید که هر نظامی که نتواند از تاریخ بیاموزد و سیاست های خود را در راستای خواسته و مطالبات توده های مردم منطبق نکند سرنوشتش همان خواهد شد که بر سر نظام های دیکتاتوری پیشین آمده است و سرنگون خواهد شد. تاریخ را نه من و نه شما می نویسیم، بلکه این خود توده ها هستند که این تاریخ را رقم زده و میزنند ” نشریه معیار با سردبیر ی ابراهیم زال زاده از اوایل سال ١٣57 شروع به کار کرده بود و پس ازنامه سرگشاده او توقیف گردید. اطرافیان هاشمی رفسنجانی اظهار داشته اند که او پس از خواندن مقاله مذکور به خشم آمده و به اطرافیانش گفته بوده: ” این چه وضعی است آیا کسی نیست که او را ساکت کند؟ که البته مدت زمانی طول نکشید و در پایان خلافت او جیره خواران امنیتی اطرافیان او را به سکوت مجبور کردند. به گفته سعید حجاریان: ” تیم سعید امامی یا سعید اسلامی معاون علی فلاحیان طرح ترور زال زاده را به مرحله اجرا درآورد” . ـ کتابهای نوشته شده توسط او عبارتند از کتاب واقعه سینما رکس آبادان، سانسور و شرایط کنونی نویسندگان و هنرمندان در ایران و مجموعه مقالات (البته کتاب اول و دوم اگر چه نوشته شده بود . اما قبل از اینکه او بتواند آنها را زیر چاپ ببرد کشته شد) زال زاده یکی از ناشران پیشرو در دهه هفتاد بود که کار های ادبی شاعران و نویسنگان بزرگ ایران و ادبیات کودکان را به جامعه و مردمش ارائه می داد از آن جمله بیشتر آثار احمد شاملو را پس از قیام 57 منتشر کرد. او همچنین در کسوت روزنامه نگاری مقالات متعددی در رابطه با شرایط اسفبار فقر اقشار محروم و زحمتکش، جوانان، شرایط نابرابر و شکاف طبقاتی توده های زحمتکش کشور ،بیکاری ، راندخواری، کشتار روزنامه نگاران در کشور های مختلف، سانسور و ممیزی نوشت. بی شک قتلهای زنجیره ای همچون قتل های دهه 60 و 67 حکایت از یک فاجعه انسانی در یک دوره زمانی طولانی بوده که توسط رژیم جمهوری اسلامی رقم خورده . در این فاجعه انسانی تعداد زیادی از بهترین فرزندان این آب و خاک توسط حکومت قرون وسطایی و خرافی جمهوری اسلامی بقتل رسیده اند که بی شک نباید و نمی توان در مقابل این جنایات غیر انسانی سکوت اختیار کرد و یا اجازه داد تا قبار فراموشی بر آن بنشیند. ما و دیگر خانواده های اینگونه قتل ها همواره به دنبال دادخواهی و رسیدگی عزیزانمان بوده ایم . ما در طی بیست سال گذشته کماکان بر خواست به حق خود مبنی بر افشای تمامی حقایق در مورد این جنایت و جنایت های مشابه پای فشار کرده و خواستار تشکیل یک دادگاه مردمی و علنی برای رسیدگی به پرونده این جنایات بوده و هستیم. این کشتار ، کشتاری سازمان یافته بوده است و مسئولین اصلی این ترور ها تا کنون رسما اعلام نشده. بی شک این جنایات سیاسی زخمی التیام نیافته بر پیکره جامعه ایران بوده و است. اما ما مطمئن هستیم که هیچ انسان آزاده و نیروهای پیشروی سیاسی نمیتوانند در مقابل این جنایات ضد بشری بی تفاوت باشند. بدیهی است که ما نیز هرگز از دادخواهی دست بر نخواهیم داشت و خواستار رسیدگی به این جنایات هولناک هستیم و تردید نداریم که مردم آگاه ایران و نیرو های پیشرو و برابری طلب ما را در این راه تنها نمیگذارند. اگر چه ما خوب میدانیم، تا زمانی که این نظام ارتجاعی بر اریکه قدرت تکیه زده باشد اقدامی مثبت در این جهت انجام نخواهدگرفت. آز این روست که از همه مردم آگاه ایران و آزادیخواهان کشور تقاضا داریم که ما را در این راه همراهی کنند و با ما برای افشای حقایق پشت پرده و محاکمه آمرین، مسئولین و عاملین این قتل هم صدا شوند ح ـ زال زاده

Print Friendly, PDF & Email