کاش همان اوایل که اخوند ها منبر را ترک کردند تا یک ملت را به اسارت دراورند و منطقه به خصوص افغانستان و عراق را به اشوب بکشند ما خود زمینه ساز تسلط ارتجاع مذهبی حکومت داعشیان شیعه نمی شدیم و همان زمان که خمینی خونخوار بر بام بارگاهش بساط اعدام را علم کرده بود و هرروز دهها نفر را به جرم وابستگی به نظام پیشین بدون اینکه به متهمین فرصت دفاع از خود را بدهد به دار می اویخت ما و دنیا نسبت به این تعرض اشکار به حقوق انسانی واکنش نشان میدادیم.
کاش همان اوایل که زنان ما شجاعانه به میدان امدند تامانع حجاب تحمیلی بشوند ما و روشنفکرانمان تنهایشان نمیگذاشتیم،کاش وقتی نظام اسلامی وزیرکار منتخب خودش (فروهر) و همسرش پروانه را با ان شیوه فجیع ترور کرد دنیا واکنشی در خور نشان میداد. کاش دولت فرانسه که شاپور بختیار به او پناهنده شده بود .و فرستادگان ج.ا اسلامی او ودستیاراش را با کارد اشپزخانه سر بریدند. با اخوندها همدستی نمیکرد و سروش کتیبه را فراری نمیداد.
کاش همان دوره که به قتل رساندن و حذف نویسندگان در دستور کار عوامل خمینی قرار گرفت .روشنفکران ما و روشنفکران مدعی جهان ،قاطع جلوی این رفتار غیر انسانی و توحش گونه جمهوری اسلامی می ایستادند و امکان نمیدادند تا اینها بتوانند پوینده ها ، مختاری ها ،زال زاده ها و… راسر به نیست کنند .
کاش ما فرصت نمیدادیم تا جنایتکاری زیر نام خاتمی را در لباس اصلاح طلب به میدان بفرستند و مردم با هلهله و شادی به استقبالش نمی رفتند.
کاش بعد از جنایت جمهوری اسلامی در میکونوس و محکوم شدن اینان در دادگاه المان سفارت خانه های دول اروپایی که در ایران بهمین دلیل بسته شده بودند دوباره باز گشائی نمی شدند .
کاش روشنفکران غربی به خصوص المانی یک هزارم اعتراض به حقشان نسبت به کشتن جرج فلوید یک امریکایی رنگین پوست ،معترض رابطه دوستانه و ارتباط گسترده اقتصادی دولت هایشان با تروریست های محکوم در میکونوس می بودند . کاش دولت المان، انگاه که فرستادگان ج. ا ،فریدون فرخ زاد را در اپارتمانش در بن المان با وضع فجیع( پیکر فریدون را قطعه، قطعه کردند) به قتل رساندند پرونده را ناگهانی مختومه اعلام نمیکرد .کاش مردم المان دولتشان را تحت فشار میگذاشتند تا ابعاد این فاجعه را باز کند.
کاش داریوش مهرجویی که در رسای خاموشی زود هنگام عباس کیارستمی که کار های سینمائیش را تطبیق داده بود با خواست نظام اشکهایش در مراسم تودیع با او چون سیل جاری میشد ، به هنگام جنایت های بیشمار نظام داعشی غدداشکیش نمی خوشکید ویک قطره فقط یک قطره اشک هم به خاطرجنایت های فزون از شمارش نظام داعشی ازدیده سرازیر میکرد.
کاش کارگردان های دوم خردادی نظیر جعفر پناهی که فقط برای مخالفت با باند دیگردر این موارد اشک می ریختند علاوه برحضور بر سر مزارندا اقاسلطان ها سری هم به گلزار خاوران میزدند.
کاش اصغر فرهادی وباندش در حین دریافت جوایز قلابی از کن وسلوقون واسکار وبقیه کلامی هم از جنایت های 40 ساله نظام داعشی بر زبان کنترل شده شان جاری میشد.
.کاش با پیگیری مداوم عامه علاوه براین که اسامی دقیق جان باختگان قیام ابان مشخص میشداز سرنوشت چندین هزار باز داشت شدگان این قیام هم خبر های موثق بدست می امد ،زیرا که باز داشت در نظام داعشی یعنی شکنجه، یعنی رفتار های وحشیانه با زداشت شدگان، یعنی تجاوز یعنی جان باختن زیر شکنجه .
از همه دل نگران ها وهمه معترضین به رفتار پلیس نژاد پرست با جرج فلوید در سراسر دنیا انتظار هست ضمن پیگیری پرونده قتل جرج همین میزان حساسیت را هم نسبت به باز داشت شدگان قیام خونین ابان بروز دهند.
از این گونه کاش ها و افسوس ها بسیار است. فقط تعجب نکنید که چرا نظام داعشی 42 است قدرت نمایی میکند اما نظام های مشابهش برای نمونه المان نازی وسرهنگ ها در یونان ،یازده ،دوازده سال بیشتر دوام نیاوردند!؟
آخرین دیدگاهها