بررسی دو اثر مهم چارلی چاپلین بعد از ورود صدا به سینما (در دو قسمت) این بار قسمت اول
در میان بزرگان سینمای صامت امریکا چاپلین تنها کسی بود که از مرز آن عبور کرد و به سینمای ناطق رسید بی آنکه به توانایی و استقلال او صدمه ای وارد شود. در حالی که «گریفیث» با سرخوردگی بسیار به طور کامل از سینما کناره گرفت و «اشتروهایم» تنها به عنوان هنرپیشه اجازه کار پیدا کرد و همچنین استعداد های پر امیدی مانند «اشترنبرگ» و «ویدور» به سرعت افول کردند. اما چاپلین دو فیلم از مهم ترین آثار خودرا به سینما تقدیم کرد «روشنایی های شهر 1931 » و «عصر جدید 1936»
با آن که چاپلین به زیبایی شناسی سینمای صامت وفادار مانده بود؛ این فیلم های او نسبت به آثار کارگردان های جوان آن دوران کهنه نمی نمایاند. زیرا چاپلین در این آثار با ان که منعکس کننده روح آن دورانند همچنان به فردیت از مد افتاده خود وفادار ماند و اسیر نیاز های تبلیغاتی روز نگشت. قهرمان روشنایی های شهر و عصر جدید هنوز همان چارلی قدیمی است اما دنیایی که او را احاطه کرده، تغیر کرده است. روشنائی های شهر با پرده برداری از یک مجسمه یاد بود اغاز می شود که صلح و رفاه را نوید میدهد اما وقتی پرده از روی مجسمه یادبود کنار میرود ما چارلی ولگرد را می بینیم که در آغوش ان آرامیده است. چارلی هیچگاه جامعه و تظاهرات رسمی آن را این چنین به ریشخند نگرفته است. چارلی با هجوم به طلا و سیرک که در دنیایی نمادین زندگی می کرد با روشنایی های شهر و بیشتر با عصرجدید با واقعیت اجتماعی معاصر قدم میگذارد، روشنایی های شهر در مقایسه با دیگر آثار قدیمی تر چارلی کمتر با یک ردیف از طرح های منفرد شکل گرفته است. برای نخستین بار یک پارچگی فیلم فقط از ارتباط آهنگین فیلم پدید نیامده است. در روشنایی های شهر فصل های درخشانی نظیر نانک در هجوم به طلا به ندرت یافت میشود ولی در عوض داستان پردازی آن استحکام بیشتری یافته است. رابطه چارلی با دو نفر دیگر را رویدادی مشخص می سازد که در ان خواسته های شخصی و ذهنی در پیش امد های عینی اجتماعی تداخل میکند، دختر گل فروش که او دوستش داردخیال میکند او ملیونر است. ملیونری که او جانش را نجات می دهد فقط وقتی حالت انسانی دارد که مست باشد، وقتی او در حالت هوشیاری متوجه موقعیت اجتماعی خود می شود ولگرد را از خانه اش بیرون می اندازد (برشت همین موضوع را در اثر خود «ارباب پونتیلا ونوکرش مانی مورد استفاده قرار داد)
این بار نیاز نیست چارلی با حیله های کوچک خود فقط با ترفندهای طرف مقابل مبارزه کند، او بیشتر به ان نظام اجتماعی انتقاد میکند که یکی را فقیر و بی چیز و دیگری را ملیونر ساخته است. او به بازی ادامه می دهد و از سعادتی که در نتیجه تغیرات انسانی ملیونر و اشتباه دختر کور نصیبش شده است بهره میگیرد. اما به زودی رویایی که تصور میکرد دائمی باشد و با وحشت و دلهره سزای زود باوری خود را می بیند.
در همان برخورد های اولیه با دختر گل فروش و ملیونر، جریان رابطه بعدی او با هر دوی آنها روشن میشود. دختر صدای بسته شدن در اتومبیلی را می شنود تصور میکند صاحب متشخص آن چارلی است. در حالی که چارلی در همین وقت از میان اتومبیل های پارک شده از چنگ پلیس می گریزد. چارلی از اخرین سکه های خود برای خرید گلی از دختر استفاده میکند و با شادی بسیار او را می نگرد که چگونه با تکان دادن دست از صاحب خیر یک اتوموبیل در حال حرکت سپاسگذاری میکند و بعد بدون قصد اب گلدان را روی سر چارلی میریزد و او صبورانه آن را تحمل میکند. وقتی چارلی می خواهد مانع خودکشی یک ملیونر خسته از زندگی شود، خودش را به آب میزند و چیزی نمی ماند که غرق شود. این موقعیت ها در شکل های مختلف تکرار می شوند. بر خیال پردازی های چارلی همیشه اب سردی ریخته می شوند. پایان فیلم دو پهلوست: چارلی خود را به دختر که اینک به معجزه جراحی بینایی خود را باز یافته است معرفی می کند فیلم با چهره نگران چارلی که در آن بیم و امید با هم در مبارزه اند پایان میگیرد ظاهرا چارلی از شکست هایی که خورده درس اموخته اما قلبش هنوز امید را از دست نداده است.
مدار رفتار کمیک چارلی در روشنایی های شهر از بیهوده ترین شوخی های ساده تا طنز میرسد. او در دو صحنه از صدا استفاده میکند. به هنگام پرده برداری از مجسمه یادبود و ایراد خطابه ی شخصیت ها صدای در هم و برهم ساکسیفون شنیده می شود به طوری که جدی بودن مراسم جشن را بر هم میزند.
در یک میهمانی که توسط ملیونر برپا میشود چارلی سوتی را قورت میدهد و به سکسکه میافتد او با صدای سوتی که از گلویش بیرون می اید ابتدا مزاحم اجرای برنامه های خانم خواننده میشود و بعد یک تاکسی را به اشتباه می اندازد و دست اخر هم گله ای از سگ ها را به دنبال خود میکشد.
چاپلین در روشنایی های شهر و عصر جدید با ریشخند سرمایه داران جامعه و اخلاق دوگانه صاحبان سرمایه ، مستقیما به شرایط و عوامل ایجاد گر این پدیده ها حمله میکند.
در همان تصاویر نخستین فیلم عصر جدید/ که در حقیقت موضوع اصلی فیلم محسوب می شود چاپلین لحنی غیر عادی دارذ در هجوم گله ی گوسفندی به طرف نرده ها و همزمان هجوم کارگران برای رفتن سرکار مقایسه ای صورت میگیرد که هیچ چیز خنده داری/ که معمولا در تلخ ترین موقعیت ها در آثارچارلی دیده میشود/ ندارد و این تنها چارلی نیست که وارد شده است، بلکه توده کارگران هستند (نام فیلم قرار بوده توده مردم باشد). اما چارلی قادر نیست خود را منطبق سازد: او هنوز همان آدم خود خواه است. فقط از روی اجبار دست از بیکاری کشیده است. خودش میگوید\:او همان چارلی قدیمی من بود، در شرایط سال 1936.چارلی ولگردی را رها کرده است. در زمانی که بیکاری ملیون ها انسان نوعی نفرین محسوب میشود ستایش از بیکاری میتواند تمسخری خون آلود باشد. اجتماع نیز به زحمت ممکن است به یک بیکاره امکان حیات بدهد. بازی چارلی هنگام کار طاقت فرسا پای دستگاه نقاله و سپس رها شده در لابلای دستگاهی عظیم و سرانجام به عنوان طعمه ازمایشی برای ماشین صبحانه درسه صحنه که در واقع عصر جدید با آن ها آغاز میشود، طنزی است قاطع، ادغام کامل فردیت را در نظام تولیدی نشان میدهد او نه تنها به هنگام کار، بصورت بخشی بی اراده از کل دستگاه در آمده، بلکه ساده ترین نیاز های اولیه وی نیز توسط نظام اقتصادی برنامه ریزی شده است.
پایان بخش اول
آخرین دیدگاهها