آزادی بیان از پشت ویترین های زیبا / اینتگراسیون

 

انتخاب از  خانه های فیس بوک

 پیش آغاز +  آزادی بیان از پشت ویترین های زیبا، اینتگراسیون. دو نوشته کوتاه از نریمان از صفحه نریمان در فیس بوک  + ترانه  بیدار بمون اثر  راین هارد می  (ترجمه ی زیر نویس نریمان زمانزاده و زهره مهرجو )

 پیش آغاز

narimanچند هفته پیش تصمیم گرفتیم فیس بوک را ترک کنیم، وب سایت تنها امکان ارتباط ما ، دوستان و همراهان باشد .این تصمیم را عزیزان فیسبوکی نپذیرفتند اما آنچه مد نظر اکثر آنان بود ، کم کردن حجم کارمان بود، به احترام این خواست یاران ، صفحه ی  ما در فیس بوک از آن پس هفته ای یک بار لینک مطلب جدید را از مانیتور وب سایت منتشر می کند.چون از انتخاب عکس ،آرایش صفحه ی فیسبوک وانتخاب مطلب میان هفته، انتشار  مطالب دیگر صفحات هم صرفنظرکرده ایم ،این روش از حجم کار ما کم کرده است .دور از ذهن نیست که اتخاذ این راه در تعداد لایک ها  واشتراک گذاری هم اتر بگذارد، که مسئله ای نیست ،همین میزان دوستان که در خانه ای کوچک دور هم جمع می شویم ما را بس است، اما این تصمیم بدان معنا نبود ونیست که از جنبه های مثبت این امکان خودمان را محروم کنیم که هیچ حتا طرح وبرنامه ای داریم که هر چند گاه یک بار ازکارهای نو وجدید وابتکار های فیسبوکی هم توشه ای برای وب سایت سینمای آزاد فراهم کنیم.

این بار انتخاب ما از صفحه نریمان  وانتشار دو نوشته کوتاه از اوست در همین دو نوشته کوتاه  نکات مهمی هست که میتواند زمینه ساز بحثی سازنده باشد .نریمان که خود گیتاریست است همراه با دوست وهمراهش زهره ی مهرجو کار با  ارزش

دیگری را هم به انجام میرسانند وآن زیر نویس فارسی ی ترانه ها وسروده هایی است که با دقت و وسواس انتخاب می کنند. این بار دو نوشته کوتاه از نریمان را همراه با لینک یک فایل (بیدار بمون اثر راین هارد می ) با ترجمه ی نریمان زمانزاده  و زهره مهرجو به خوانندگان وب سایت تقدیم می کنیم .

reinhardmi_zohreh

دو نوشته از نریمان 

  نوشته اول:

سانسور تجربى يا تجربه سانسور

ازادى بيان در اروپاى دموكرات از پشت ويترين هاى زيبا و دكوراسيون قابل رويت است نه در ماهيت پراتيك ..!

شما ميتوانيد فرياد بزنيد و با اطمينان از اينكه نه تغييرى حاصل خواهد شد و نه شنيده خواهيد شد براى خوابيدن به خانه تان برويد مگر صدا و عقيده شما به نفع سرمايه و يا حداقل هزينه اى براى دولتها نداشته باشد.

سال قبل براى كار داوطلبانه اى كه براى پناهنده ها با شهردارى كلن ميكردم سه كانال تلويزيونى با من مصاحبه كردند كه فقط به گفته يكى از اشنايان قسمتى از يكى از انها پخش شد ..!

اونم هم اين جمله بود كه ” حداقل اگر من به عنوان يك فرد قادر به إتمام جنگ نيستم شايد كمى از رنج جنگ زدگان بكاهم

ولى اين جمله بعد و قبل داشت

سوالات و جوابها ( به سوالات مسخره توجه كنيد..!)

ايا شما احساس خوبى را به خانه ميبريد؟

جواب ؛ من از ديدن اوارگى انسانها به قيمت سود بردن تعداد كمى احساس خوبى نخواهم داشت

منظورم از اينكه كمك ميكنيد ؟

جواب ؛ منظور شما رو ميفهمم و باز هم از اينكه اين انسانها بى جهت به كمك نيازمند هستند احساس خوبى ندارم

و سوال اخر

پس چرا اينجا هستيد ؟

اينجا من گفتم

“حداقل اگر من به عنوان يك فرد قادر به إتمام جنگ نيستم شايد كمى از رنج جنگ زدگان بكاهم

“و يه كانال ديگه پرسيد( به نحوه سوال پرسيدن توجه كنيد )

اينها خوشحال هستند از اينكه اينجا هستند ؟ ( اين اصلا سوال نبود بلكه جستن تاييد بود)

جواب ؛

من در چهره هيچكدام از اين أنسانها اثرى از شادى نميبينم

شما ميبينيد؟

خانم عزيز

هيچ وقت نديدم انسانى خانه و كاشانه و خانواده و كار و گذشته و اينده و دوستان و همه چيزش را بدون داشتن هيچ پرسپكتيوى از دست بده و خوشحال باشه

اينها تماما قربانى سودجويي همين كشورهايى هستند كه امروز دست نوازش ترحم اميزي با هزار ژست دموكراتيك بر سرشان ميكشند و مطمئن باشيد كه آنقدر احمق نيستند كه اين را نفهمند!

و به محض اينكه خواست سوال بعدى را طرح كند كه اين وضعيت را باماس مالى مخصوص المانى ها پيش ببرد ( من اين شگرد مباحث سياسى رو ميشناسم)

بهش گفتم

من در اين موقعيت بودم و ميدونم احساس اين ادمها چيست ؟

يعنى تو كه از پشت ميز مدرسه اومدى فعلا خفه شو  (پناهجوها همه احمق نيستند )

هيچ كدام پخش نشدو من هم ميدونستم كه نميشه ..!

قابل توجه شيفتگان آزادى بيان اروپايى

اينجا وسايل سانسوربسيار پيشرفته تر و قدرتمندتر از تغييريست كه ازادى بيان بوجود خواهد اورد..!

 نوشته دوم

 اينتگراتسيون

integration

به محض ورود به اروپا اين كلمه را روزانه صد بار خواهيد شنيد . از روزنامه ها كه با تيتر درشت در صحفه اول ، از راديو در ميان كلمه قلبه سلمبه اى كه معنايش را حداقل در پنج سال اول نميفهميد ناگهان اين كلمه اشنا شنيده ميشود ، از شركت دركلاسهايى كه به اين نام داير شده اند ( انتگراتسيون كورس ) ، در راهرو ادارات و يا پله هاى مترو يا شايد هم در تبليغات يك شركت كامپوترى يا فروش اجناس دسته دوم ..!

ولى اگر از صد نفر بپرسيد ؛ ” انتگراتسيون يعنى چى ؟ ” هرگز پاسخ درستى دريافت نخواهيد كرد .

چرا واقعا ؟

پاسخ خيلى ساده است ؛

زيرا اساسا چيزى به نام ” همگرايي ” يا ” انتگراتسيون ” وجود ندارد.

در يك جامعه طبقاتى كه مناسبات اجتماعى را جايگاه طبقاتى تعيين ميكند و به رسميت شناختن فاجعه اى به نام ” ملى گرايى ” به صورت يك افتخار انسانى محسوب ميشود ، جايى براى همگرايي انترناسيوناليستى وجود ندارد.

در جامعه اى كه مرز و ويزا و پاسپورت و قوانين اقامت دائم و موقت و ديپورت و ناسيونالتت و سوال و جواب و پرونده ها قطور براى زندگى در يك جغرافياى خاص وجود دارد همگرايى انسانى معنايى ندارد..!

تنها يك تعريف در حاكميت ارتجاعى اروپا از همگرايى وجود دارد ؛ “نظم ما رو بهم نزن

براى مهاجرى كه از زير بار فشار جنگ و قحطى و تهديد و گرسنگي و بى اموزشى و بى درمانى و بيمارى و بيكارى و هزار مساله ديگر به اروپا پناه اورده هيچ گفتمان مشتركى با مردم أروپا كه امروز بيشتر نگران رژيم غذايى خود هستند وجود ندارد ..!

براى مهاجرى كه نه حق راى دارد ، نه حزبى در پارلمان دارد، نه رسانه اى و نه جايگاه اجتماعى ، نه يك انجمن مستقل و قدرتمندى ، نه مدافعى در لإيه هاى بالايى و قانون گذار ، نه احترام درخورى ، نه الترناتيو فرهنگى درستى درمقابل عقب ماندگى هاى فرهنگى اش و هزاران تفاوتهاى انسانى ديگر انتگراتسيون بيشتر به يك توهين و ريشخندشبيه است تا يك واقعيت قابل دفاع ..!

انتگراتسيون در تبعيض سيستماتيك ميان يك مهاجر و يك اروپايى رويايى بيش نيست .!

مهم نيست كه شما حتى سه نسل دراروپا به دنيا امده ايد، خارجى خارجى ميماند ، چه در تصور عمومى و چه در قوانين كلى و جزئي كه در تمام أدارت به اجرا درميايند..!

انتگراتسيون يادگيرى زبان نيست ، انتگراتسيون داشتن درامد كافى و پرداخت ماليات به دولتهاى فخيمه نيست .

انتگراتسيون به مقدار اقامت شما در اروپا مربوط نيست .،

انتگراتسيون قبول هر اشغالى به عنوان فرهنگ كشور ميزبان نيست.

انتگراتسيون ازدواج با يك اروپايى و داشتن فرزندان دو مليتي نيست .

انتگراتسيون طى كردن مدارج عالى تحصيله و موفقيت هاى شغلى و اجتماعى در اروپا نيست ..

انتگراتسيون چيزى به مراتب ساده تر است كه حتى يك درصد از مهاجرين اروپا ندارند..

انتگراتسيون يك احساس است از دو سوى جامعه با يك تفاوت .!

انتگراتسيون يعنى ؛ مهاجر احساس كند در خانه خودش است و اروپايى احساس كند كه اصلا خانه اى متعلق به او نيست ..!

من تنها يك جا در اروپا معناى واقعى ” انتگراتسيون ” را ديدم و انهم ديگرى نخواهد پاييد..!

در روابط بين بچه هاى مهدكودك ..!

اگر واقعا ميخواهيد معناى واقعى انتگراتسيون را بدانيد به روابط كودكان در مهدكودك ها توجه كنيد..!

در هيچ جاى ديگر دنيا تا زمانى كه مناسبات اجتماعى به اين شيوه است چيزى به نام “همگرايى ” وجود ندارد..!

 نریمان 2016

لینک صفحه فیس بوک نریمان

https://www.facebook.com/nariman.za?fref=ts

لینک به ترانه  بیدار بمون اثر  راین هارد می  در یوتیوب ( ترجمه ی زیر نویس نریمان زمانزاده و زهره مهرجو)

https://www.youtube.com/watch?v=yQbLrrio6TI

reinhard-mey-16-rcm0x1920u


 

 

 

Print Friendly, PDF & Email