درباره ی فیلم یک تشریفات نه چندان ساده – یک فیلم خوب اما کمتر شناخته شده از خالق سینما پارادیزو
این فیلم از این جهت اهمیت دارد و چندبار دیدن اش لذت می بخشد که بدانیم، تعلیق، مهمترین عنصر در داستان این فیلم است.
ژرار دو پاردیو در این فیلم نقش نویسندهای مشهور به نام اُنوف را بازی میکند که پس از دویدنهای بسیار در یک شب بارانی در میان جنگل، توسط ماموران پلیس بازداشت میشود. چند دقیقهای از فیلم نمیگذرد که سر و کلهی دیگر شخصیت اصلی فیلم پیدا میشود. کمیسری که تا پایان فیلم از آقای آُنوف بازجویی میکند. نقش کمیسر را کارگردان مشهور رومن پولانسکی بازی می کند. جناب کمیسر در طبقهی دوم ادارهی پلیسی که از هر جایش آب میچکد، تلفنش قطع است، برقش هم قطع میشود و پرسنلش، با سطل آبی را که کف اتاق را پر کرده، بیرون میریزند؛ نویسندهی محبوبش را سوالپیچ میکند. کمیسر که عاشقِ رمانهای آُنوف است، وقتی از زبانِ او اسمش را میشنود، باور نمیکند و به طعنه میگوید پس نام من هم لئوناردو داوینچی است! اما خیلی طول نمیکشد که میفهمد با خود آقای آُنوف طرف است. کمیسر از او میخواهد مدت کوتاهی در اداره پلیس بماند تا در یک تشریفات ساده به چند سوال پاسخ دهد. اما این تشریفات ساده، خیلی هم ساده نیست…
برعکس اکثر فیلمهای پلیسی که مقتول موجود است و پلیس دنبال قاتل میگردد؛ در فیلم «یک تشریفات ساده»، کمیسر دنبال مقتول است. کمیسر از جسدی حرف میزند که در نزدیکی خانهی ییلاقی آقای آُنوف پیدا شده و صورتش آنقدر له شده که قابل شناسایی است.
«یک تشریفات ساده»، صرفاً فیلمی پلیسی نیست. این فیلم، کنکاشی هستیشناسانه دربارهی چیستی انسان و جهان و نسبت تخیل و واقعیت است. داستان این فیلم بهانه ای شده است برای تورناتوره تا به وسیله آن بتواند حقایق بزرگتر زندگی را حلاجی کند. حقایقی مثل طبیعت حافظه و توانایی انسان در بازسازی واقعیت و مسایل فلسفی از این دست که یادآور یادداشت های فلسفی کافکا و بکت است.در پایان فیلم متوجه میشویم جسدی که آقای آُنوف از بالای پنجره دیده که به اداره پلیس منتقل شده، در واقع جسد مقتول نبوده، بلکه وسایل شخصی اوست که ماموران به اداره منتقل کردهاند. پس مقتول کیست؟ آقای آُنوف! بله، قاتل همان مقتول است. آُنوف، خودکشی کرده است و احتمالاً تمام ماجرا در دنیای دیگری میگذرد. حتا یک کلمه از بازجوییها که توسط یک منشی تایپ میشد، روی کاغذ ثبت نشده و همه چیز سفیدِ سفید است. اگرچه در فیلم، اشارهی مستقیمی به جهانی دیگر نمیشود، اما در یکی از صحنههای پایانی فیلم، وقتی منشی در همانجایی که آُنوف در ابتدای فیلم نشسته بود، نشسته و دارد شیر گرم مینوشد، آُنوف از پیرمردی که در ابتدای فیلم کاسهی شیر داغ را به صورتش پاشیده بود، میپرسد: «میداند؟» و میشنود که نمیداند، تو هم نمیدانستی، من هم نمیدانستم، اولش هیچکس نمیداند.
شاید با دیدن پایان فیلم، به نوعی یاد فیلمِ «دیگران» ساختهی آلخاندرو آمنهبار بیفتیم. اما «یک تشریفات ساده»، بسیار عمیقتر و جذابتر از «دیگران» است. فیلم تورناتوره، علاوه بر عمقِ هستیشناسانهای که دارد، یک فیلمِ پلیسی جذاب هم هست. یعنی تعلیقِ لازم برای یک داستان پلیسی از ابتدا تا انتهای فیلم جاری است. هنر تورناتوره در خلقِ تک تک نماهای این پازل پیچیده، واقعاً ستودنی است؛ نماهایی که کارکرد چندگانه دارند.
فیلم از جهتی دیگر هم قابل اعتناست. کنار هم قرار گرفتن تورناتوره در مقام کارگردان و پولانسکی و دوپاردیو در مقام بازیگر ـ که هر کدام شاخصههای فرهنگی یک کشور هستند ـ از تشریفاتی ساده اثری فراتر از یک فیلم معمولی ساخته است. با بازی خوب پولانسکی، با آن حرکات متفاوت و البته گفتوگوهای جذابی که او با مهارت از دهان یک بازجو میتواند باورپذیر بیانشان کند.
Giuseppe Tornatore
جوزپه تورناتوره نویسنده، کارگردان، تدوینگر و تهیه کننده سرشناس ایتالیایی در 27 مه 1956 در شهری کوچک در نزدیکی پالرمو ایتالیا به دنیا آمد. وی در ابتدا بعنوان عکاس آزاد در نشریه ها و مجلات مختلف مشغول به کار شد. پس از آن در سال 1979 به مدت 6 سال با شبکه ملی ایتالیا بعنوان نویسنده و کارگردان همکاری کرد؛ تا آنکه در 1986 با ساخت فیلم " پروفسور" رسماً وارد دنیای سینما می شود. وی که از استعداد بسیار بالایی در فیلمسازی برخوردار بود با ساخت فیلم "سینما پارادیزو" در 1988 تحسین بسیاری از منتقدان سینما را بر می انگیزد و خود را به عنوان کارگردانی صاحب سبک و خلاق معرفی می کند؛ و بخاطر فیلم سینما پارادیزو برنده جایزه اسکار (بهترین فیلم غیر انگلیسی) می شود.
جوزپه تورناتوره فیلمهای مشهور زیادی دارد. از سینما پارادیزو گرفته تا مالنا و افسانه ۱۹۰۰. اما این فیلمساز یک فیلم ساخته که کمتر حرفی از آن به میان میآید. نام این فیلم، «یک تشریفات ساده» است.
نقل از 4 سینما
http://www.4cinema.org/sn/posts/pt/full/id/1296573984
آخرین دیدگاهها