نه …نشنو
نه…نپذیر
نه … تکرار نکن
فردا روز تو نیست
مثل دیروز که روز تو نبود
و اگر به فریب دل بدهی
هیچ روز ی روز تو نخواهد بود
شاخه ای خم نخواهد شد
که سیبی به تو به بخشد
بیا
بیا به خیا بان
با خودت
و بخواه
و لب بگشا
از روستا بیایی
یا از شهر
فقط بیا… به خیا بان بیا
به مشت من نگاه نکن
هر چه هست در دست توست
در دست کودک توست
که پا برهنه است
واز بام تا شام میدود
که هنوز غنچه نشده می پژمرد
به دنبال تو
هم سرنوشت تو
بیا ….به خیابان بیا
به ما دل مبند
و خیابان های آذین بسته ی یک روز در سال
اول ماه مه…ترا نفریبد
همه ی روز ها مال توست
بیا
به خیابان بیا
و سرود خودت را به خوان
و ترانه ی خودت را بساز
و از خودت حرف بزن
از ما
آبی گرم نمیشود.
این سفره های گسترده را باور مکن
آفتابه لگن هفت دست…شام و نها ر هیچ…
خودت را در یاب
خودت به خودت کمک کن
پیش از آن که سرمایه
دهانش را گشاد تر کند
و همه ی ترا ببلعد
بیا….
به خیابان بیا…
سه شنبه….سی آپریل دو هزار و سه /استکهلم…مینا اسدی
آخرین دیدگاهها