بهرام بیضایی بی شک یکی از اندیشمندان معاصر است (سینما،تئاتر،پژوهش) که اگر موانع حکومتی برایش ایجاد نمی کردند، بسیاری آثار ماندگار دیگر خلق می کرد. اما بیضایی نه اهل چاپلوسی بود ونه حاضر بود مانند دیگر کارگردانان سینمای ج اسلامی خودش را به باند های حکومتی وصل کند وبه خصوص در نظام اسلامی چنین شخصیتی به دشواری می تواندحتا زندگی کند چه برسد به کار خلاقه. اگر یک شال سبز می بست وخودش را شیفته کروبی، موسوی مینمایاند البته تصویرش سر در اتحادیه اروپا را پر میکرداما او اهل این رفتار های مردم فریب نبود،پس ازهمه ی امتیاز های متداول محرومش کردند، به بهانه های واهی مانع فیلمسازی اش شدند، مامورین ابله نظارت به فیلمنامه هایش لطمه بسیار زدند ،فیلمهایش بعد از آماده شدن زیر تیغ سانسور لطمه بسیار دیدند، دو کار ارزشمندش را که اصلا توقیف کردند ( چریکه تارا ومرگ یزدگرد) تا آنجا که بیضایی با صراحت گفت از رفتاری که ج. اسلامی با فیلم« شاید وقت دیگر» کرد ( تهیه کننده رضا علی پورمتعلم) شبها خوابش نمی برد. او ده سال ممنوع الشغل اعلام نشده بود، همان سالهایی که بره کشون سینماگران جمهوری اسلامی بود آیا دیده اید ویا شنیده اید که کارگردانان داخل با او همدردی کنند؟ یا بابت این رفتار با یک هم شغلشان اعتراضی داشته باشند؟ آیا فستیوال ها نگران بودند که نمیگذارند بیضایی فیلم بسازد؟ بلکه برعکس در جشنواره ی کن برای دلخوشی مخملباف اپیزودی که او ساخته بود ( فیلم سفر با باد در مجموعه کیش) از فیلم چند قسمتی کیش حذف کردند. برای بیضایی در نظام پیشین هم فضای دلخواهی فراهم نبود اما در جمهوری اسلامی فضا دیگر حتا بسته ومحدود نیست بلکه خفقان آور است.در اروپا هم جز نظرهای پرویز صیاد در کتابش ودر سخنرانی هایش ،یادداشت های مهستی شاهرخی در وب لوگ چشمان بیدار،مقالات متعدد من علیه رفتارهایی که با بهرام بیضایی این نا انسان ها داشته اند وچند واکنش چند خطی دیگر، واکنش جدی دیگر ی مشاهده نشد .اکثر مخالفان نظام در اینجا هم خود تماشاگر وآرایشگر سینمای صادراتی بودند وبه جوایز قلابی فستیوال ها دل خوش کرده بودند. (فقط به یاد داشته باشیم که فستیوال سینمای در تبعید سوئد با نمایش کارهای بهرام از او تجلیل کرد) عده ای را تصور این بود که من به دلایل وِیژه مثلا دوستی آن زمانم با نیلوفربیضایی ویا دوستی خودم با بهرام در گذشته، این چنین پیوسته از کار او دفاع می کنم ولی دفاع من از بهرام بیضایی نبود دفاع من از ذهن خلاقی بود که یک نظام نا انسان با بهره از سکوت مرگ بار همگانی دارد می سوزاندش. من در ایران فقط رابطه کاری با بهرام داشتم برای مثال برای سخنرانی در کارگاه های سینمای آزاد میزبانش بودم. اما دوست خانوادگی او نبودم، دوستان همنشین او که اصلا حمایتی جدی از بهرام نکردند،. الان هم من تماسی با بیضایی ندارم ودر سفر قبلی اش به اروپا چند بار دیدمش وهمین. من بابت دفاع به حق از یک اندیشه پر بار وخلاق بسیار نا سزا شنیدم چه از سوی رژِیم وچه عوامل پنهان بیرونیش آما نه فقط پشیمان نیستم بلکه بسیار هم احساس آرامش می کنم و این اصلا به این ربطی ندارد که بهرام نسبت به من چه نظری داشته است؟ ویا دارد. با این توضیح کوتاه نخستین فیلم بلند بیضایی فیلم زیبای رگبار را به خوانندکان پیشکش می کنیم با یادی از هنرمند از دست رفته باربد طاهری مدیر فیلمیرداری و تهیه کننده رگبار. نقد کوتاهی هم از وبلوگ های داخل در باره رگبار بخوانید وفیلم رگبار را هم تماشا کنید.
رگبار، روایتی از مضمون تکرار شونده و مورد علاقه بیضایی است؛ ورود غریبه ای به میان جمع، ورود آقای حکمتی، معلم دبستان، به محله ای و درگیر رقابت عشقی شدن با قصاب محله بر سر خواهر یکی از دانش آموزانش. بیضایی پس از رگبار، نشان داد که به این خط روایی دلبسته و وفادار است و در فیلم هایی چون "باشو غریبه کوچک"، "سگ کشی" و … یک بار دیگر آن را به نمایش گذاشت. رگبار با وجود حضور پررنگ تمثیل و نماد و پیچیدگی های بیضایی وار، قابل فهم ترین و البته ستایش شده ترین اثر پیش از انقلاب او است. بعضی از سکانس های فیلم، فراموش ناشدنی به نظر می آید. به یاد بیاورید صحنه ای را که علامت ها و جملات کوتاه روی دیوار، دختر جوان را به میعادگاه عشق فرا می خوانند یا سکانسی را که معلم و دختر جوان روی نیمکت نشسته اند و خیال می کنند تنها هستند اما همه بچه ها در بالای درخت آن ها را زیر نظر گرفته اند و … فیلم، داستان آموزگاری است به نام حکمتی که به مدرسه ای در جنوب شهر منتقل می شود. او پس ازمدتی به خواهر یکی از شاگردانش دل می بندد که قصاب محله نیز دلبسته اوست. بین این دو عاشق جدال پنهان و آشکاری در می گیرد و …
یکی ازعوامل موفقیت رگبار علاوه بر کارگردانی بی نیاز از توصیف و تحسین برانگیز بیضایی و فیلم نامه متفاوت و زیبایش، بازی های خوب و تاثیرگذار بازیگرانش است. رگبار،نقطه آغازی است برای بازیگری پروانه معصومی در سینمای ایران و مرحوم فنی زاده که همچون همیشه بازی زیبا و گیرایی دارد. محسن محمدی
وقتی روحانیت و مذهبیون حکومت و سیاست را در دست بگیرند٬ هرچه که به رشد فکری و فرهنگی جامعه بیانجامد را مختل و راهش را سد میکنند. از سوی دیگر بر اساس حسادت و رقابت کور و مبتذلی که در بعضی ( شما بخوانید بسیاری) از ایرانیان هست باعث میشود که از پیشرفت همکاران خود خوشحال نشوند که هیچ بلکه از عقب افتادن و توقفشان خوشنود باشند . ما حتی پس از پشت سر گذاشتن این دوره سالهای سال بایستی غرامت این افت فرهنگی و این سقوط اخلاقی را بدهیم و این تاوان سنگینی است که بیشترش هم باز بر دوش هنرمندان است . با امید به اینکه نسل هنرمند فردا معایب نسل فعلی را نداشته باشد و با امید به کوتاه شدن دست روحانیت از سیاست
هنردوست
درود
با تشکر از سایت خوبتان
آیا میشود فیلمها را دانلود کرد؟اگر امکانش است راهنمایی فرمایید.متشکرم