نیروهای مترقی افغان و ما


 یادداشت کوتاه + معرفی  صفحه ی فیسبوکی نظری راهپو، فعال سیاسی افغان  +  کوتاه در باره ی  هنرمندان مبارز و مقاوم افغان.
 افغانستان کشور ستم دیده ایست که هنوز هم روی آرامش به خود  نمی بیند، آنچه برسر مردم این کشور  آمده نیاز به تکرار ندارد.  همه کم و بیش از شرایط این مردم رنج کشیده آگاه هستیم. خوب این کشور هم مرز ایران است. وقتی فشار بر این مردم افزایش می یابد  نخستین  راه نجاتی که به ذهن شان خطور می کند فرار به مناطق مرزی و استمداد از هم زبانان شان است. اما  وقتی وارد زادگاه ما می شوند که خود اسیر یک نظام داعشی هست در می بابند که از چاله به چاه افتاده اند نه راه بازگشت  دارند و نه مسکن قابل  زیست، نه حق و حقوقی، نه بیمه و نه بهداشت و نه …، انتظاری از جمهوری نا انسان اسلامی نیست اما  بخشی از  مردم ایران با این پناه جویان چگونه رفتاری  داشتند؟  به گمان  ما به جای این که  مرهمی باشند بر زخم های عمیقشان خود نمک برخم هایشان پاشیدند  و درد و سوزشان را چند برابر کردند .
جمهوری اسلامی خود نظامی دزد  و آدم کش و فاسد است که عواملش حرفه اصلیشان غارت و چپاول است. اما مردم زادگاه ما چی ؟  چرا هر عمل خلافی را به افغانهایی که از بخت بد و بناچار بما پناه آورده بودند نسبت دادیم ؟ گفته شده در شهرستان های مرزی کاسب  ها حتا با دریافت پول به افغان ها جنس نمی فروشند. آیا این رفتار غیر انسانی نیست؟ این نظام ارتجاعی جمعی از افغان هارا حتا   علیرغم میلشان به جبهه های جنگ میفرستد  لابد وعده  میدهد، اگر کشته شوند مستقیم به بهشت  میروند چرا که در راه اسلام جان باخته اند! یا در برنامه های نمابشی نظام از آنها بهرکشی می شوددول غربی با همه شعار های انسان گرایی یشان بعد از ورود به   افغانستان یا بهتر بگوئیم اشغال افغانستان هیچ قدم  کار سازی  برای رفاه عامه، آرامش و امنیت برنداشته اند.  روزی نیست که مردم بیگناه  در اثر انفجار  بمب ویا هر دلیلی جانشان را از دست ندهند. اشغال گران غربی با برپا کردن جمهوری اسلامی افغانستان با گماردن یک دست نشانده بعنوان رئیس جمهور می خواهند راه را بر نیرو های مترقی افغان ببندند.
 اما ما  به پیروزی نهایی مبارزان افغان به خصوص زنان مترقی و شجاع افغان که اکثرا به چپ گرایش دارند سخت باور داریم چراکه مانعی شبیه زائده های دوم خردادی جمهوری اسلامی سر راهشان نیست. ما با امکانات محدود تا حد توانمان همراه و همدل این همسایگان مصیبت دیده خود هستیم.
 خوشحالیم که در صفحه فیس بوک ما جمعی از دوستان آگاه افغان عضویت دارند این بار رفتیم روی صفحه ی دوست افغانمان « نظری راهپو » با این لینک:
  با مطالب  متنوعی برخورد کردیم که نشانگر دید بازنظری رامپو  است. به قسمتی رسیدیم که از خواننده خوش نام و مبارز ( شکیب مصدق) اثری  با  عنوان« کابل در خواب است »  را منتشر کرده است. 
سر آغاز ترانه خوانی شکیب مصدق این سروده نقل شده است
فاجعه در ما ته نشین می شود
سیل خون می خشکد
اشک ها تمام می شوند
اما صداها تا ابد میمانند
صدای قربانیان
نظری راهپو اضافه میکند:
شکیب مصدق هنرمندیست که هنر اش از واقعیت های تلخ و گزنده ی اجتماعی فرار نمیکند. او هنرش را به حربه ی مبدل کرده که بنیاد تاریکی ها و خاموشی ها را فرو میریزد. تارهای گیتار او ناقوس بیداری و زنگ عصیانهاست و پاسدار خوبی ها در روی زمین است. او هنرش را مشت محکمی ساخته که بر فرق پاسداران دنیای تاریکی و بیداد فرود میآید. او هنرمند ترسو، زبون و بی اراده نیست. و هنرش ریشه در زندگی دارد. او برای مردم اش میسراید نه برای تبلیغ «دستکش گیلان» یا «اعلانات کابل بانک» و … ایکاش وجدان انسانی شکیب مصدق و مسعود حسن زاده را دیگر به اصطلاح هنرمندان وطن میداشتند، با تاسف که ندارند.
 نظری  در باره دیگر هنرمندان موسیقی معترض افغان نیز میگوید:
ناصر رویان و مسعود حسن زاده: چهره های هستند که نواختن گیتار را راه کسب درآمد نپنداشته ، بلکه حربه ی ساخته اند در مقابل بیعدالتی، نابرابری، استبداد و خودکامگی. اینان جوانانی اند که گیتار را به هدف بجا گذاشتن تاریخ این سرزمین بدست گرفته اند و زمزمه های تارهایشان چنین حکایتی میکند. در جوی که به شدت هنر موسیقی به ابتذال کشانیده شده اند، اینها باز هم شجاعانه فریاد اعتراض بر میآرند. فریاد که قرنهاست در سینه حبس و در گلو مرده که در ترانه های (ماباید باشیم و خورشید را بهانه کنیم)، و (این ملت من است که در قرنهای قرن) میتوان به وضاحت گوش داد.
 با هم ترانه ی  «کابل در خواب» کار شکیب مصدق را در یوتبوب می بینیم و می شنویم با این نشانی