افغان ها این همزبانهای همسایه ما سالها در جنگ واسارت بوده اند بعد از سقوط طلبان هم دولتی دست نشانده امریکا بر این کشور مصیبت زده حکومت می کند، بسیاری از افغانها به ناچار سرزمینشان را ترک کرده اند وبخش عظیمی از آنها به کشور همسایه پناه بردند اما نه دولتیان ج. الف رفتار انسانی با این مصیبت دیدگان داشتند و نه مردم با آنها همدل وهمراه شدند .در مملکتی که دزدی وفساد و تباهی سرتا پایش را پوشانده است هر کاری که خلاف ارزیابی کردیم به پناهندگان بی پناه افغان نسبت دادیم.
از نظام ناانسان ج. الف توقعی نیست اماانسانهایی که دستی در قدرت حاکم ندارند چرا؟ یک نوع حس غرور کاذب در بسیاری از ما هست که خودمان را برتر از مردم کشور های همسایه میدانیم اما چه دلیل قابل اثباتی هست که برای نمونه ، افغان ها در زمینه های فرهنگی وهنری وحتا سیاسی توانایی واستعداد شان کم تر از ما است ؟
هم اکنون در زمینه سیاسی در افغانستان زنانی چون سیلی غفار از حزب همبستگی افغانستان با شهامت جلوی عوامل دست نشانده دولت وقت افغانستان ایستاده اند ( در باره این حزب وپیشینه اش از یکی از دوستانم که تماس دایم با افغان ها دارد وچند بار هم به کابل سفر کرده سئوال کردم این دوست اعتقاد داشت این حزب که گرایش به چپ دارد در گذشته خطا هایی داشته است اما امروز موضع خوبی دارد وخوب عمل می کند.)
ما این هفته در وب سایت یکی از گفتار های صدیق عباد سینماگر شناخته شده افغان را در کنفراسی با عنوان« نقش آگاهگرانه سینما در اجتماع» که در کابل برگذارشده را منتشر می کنیم ومیدانیم بعد از سقوط طالبان جمهوری اسلامی خیلی سعی کرد در سینمای افغانستان نفوذ فرهنگی/ هنری اش را افزایش دهد ،محسن مخملباف وخانواده هم که آن زمان محبوب نظام بودند ماموریت گرفتند تا راه وروش جمهوری اسلامی را عینا در افغانستان پیاده کنند …خلاصه کنیم در نهایت موفقیتی کسب نکردند ومخملباف وخانواده اش هم مجبور شدند بساتشان را جمع کنند و دکانشان را در اروپا وفرانسه ودر نهایت اسرائیل برپا کنند و تبدیل شوند به لابی دولت اسرائیل.
خلاصه کنم در سایت حزب همبستگی افغانستان گزارشی از یک کنفرانس نقل شده که حکایتگر شناخت وآگاهی سینماگران روشنفکر افغان است که برخلاف اکثر سینماگران داحل مانده ما دمشان به قدرت وباند های حکومتی( اصلاح طلبان ودل نگران ها ، تمامیت خواهان واز این قبیل )وصل نیست .
با هم گزارش کوتاه این کنفرانس را بخوانیم :
«حزب همبستگی افغانستان» به تاریخ ۲۰ حمل ۱۳۹۴ کنفرانسی را تحت عنوان «نقش آگاهگرانه سینما در اجتماع» در شهر کابل برگزار نمود که در آن جمعی از جوانان و هواداران حزب اعم از پسر و دختر، خبرنگاران و علاقمندان سینما اشتراک ورزیده بودند. در این کنفرانس روی وضعیت اسفبار هنر سینما در افغانستان و نقشی که آثار سینمایی عاری از ابتذال میتوانند در بلندبردن آگاهی سیاسی مردم و بسیج آنان ایفا نمایند، بحث صورت گرفت.
گردانندهی برنامه، سخن را با نقلی از خسرو گلسرخی شاعر و نویسنده مبارز و جانباخته ایران، چنین آغاز کرد: «در جوامعی که فرهنگ خون ندارد و در آن فرهنگ به مفهوم پوستهای بیبنیاد برای حفظ نظم موجود است، بیشتر ذهنهای مشتاق که با هنر در رابطه اند، متوجه معیارهای هنر و ادبیات وارداتی میشود. هنگامی که این توجه فزونی گرفت، پوسته کاذبی بهعنوان معیارهای هنری مطرح میشود.»
آقای صدیق عابدی، فلمساز افغان( افغان ها این واژه را فلم تلفظ می کنند) که آخرین فلمش «مردی در آرزوی زن پنجم» چند روز قبل روگشایی شد، سخنران اصلی این برنامه بود که بهمثابه یک فلمساز سیاسی روی نقش سینما و ارتباطش با سیاست دیدگاههایش را بیان نمود. وی بهصورت روشن و فشرده پیرامون نقش سینما و کار هنری حقایقی را ابراز نموده، گفت:
«بعد از سقوط طالبان که در کل یک گروه ضد سینما و زن و مکتب و درس و تحصیل بودند و سد راه جبهه مثبت انسانی و فرهنگی قرار داشتند، آقای کرزی با اشتراک جامعه جهانی با تمویلکنندگان میلیاردر جهانیاش داخل افعانستان شد، ولی این همه پول در کشور بین زورمداران تقسیم شد. امروز محافظ یک زورمند ۴۰ میلیون دالر دارد اما از این همه پولهای بادآورده ۱۰۰ دالرش هم بهخاطر سینمای افعانستان به مصرف نرسیدهاست. آقای کرزی همسان دیگر حاکمان با بوتهای سخت و بلندش بر بستر سینمای افغانستان پا گذاشت. ملت افعانستان میداند که حکام کشور هرگز نمیخواهند مردم ما به آگاهی فرهنگی برسند، چون در بلندرفتن سطح آگاهی مردم، اینان نابودی خود را میبینند، بناً همیشه میکوشند تا مردم ما را در تیرگی، بدبختی و سردرگمی نگهدارند.»
آقای عابدی بر خلاف آنانی که مزورانه میکوشند بین سیاست و سینما دیوار چین بکشند تا فریاد و حس انتقامجویانه مردم را انکار نمایند، معتقد است:
«سینما نمایندگی میکند از تمامی رویدادهای مملکت، ملت، مردم، از گذشتههای تاریخی و حوادث… پس چطور میتوان سینما را از سیاست جدا ساخت. در طول تاریخ به بهانههای مختلف زنان، جوانان، سینما و… را کوشیدند از سیاست جدا بسازند، پس سیاست از آن کیست؟ مال کیست؟ داشتهیی کیست؟ این تا هنوز تعریف شده که کسی قباله داشته باشد در سیاست؟ یک تعداد سینماگران هم ناآگاهانه در خدمت این و آن قرار گرفتند و در مقابل این حرف بیمعنی سر میجنبانند، اما من قبول ندارم. زندگی اجتماعی ما کلا ربط دارد به سیاست.»
آقای عابدی که از سوی حاضران با کف زدنهای ممتد استقبال میگردید، اوضاع فعلی را با تمام بیسر و سامانیاش مساعد دانسته، میدان را کاملا برای کار هنری بخصوص در بخش سینمای آگاهگرانه خالی دانسته گفت:
«در شرایطی که هر گوشه کشور ما پر از سوژه است، فلمسازان افغان ما مصروف ساختن چتلنویس فلمهای هندی، پاکستانی و… هستند. موضوع سینمای ملت ما را دستان زخمپر مادران در دهکدهها، خسکپهها، انگورزارها، دردها، رنجها، کمپیران [پیرزنان] که از صبح تا شام حلاجی میریسند و پدرانی که بیل به شانه دارند و تا شام عرق میریزند، میسازد و این است زیربنای سینمای افعانستان.»
وی راه علاج را این چنین خلاصه کرد:
«یگانه راه بیرونرفت از مشکلات سینما، داشتن استقلال، رشد و بالندگی این هنر است با تمثیل از درد و رنج گذشته و فعلی مردم افعانستان. صاحبشدن این جبهه بهمثابه ابزار سودمند میتواند آگاهی مردم را ارتقا بخشد. من برخلاف دیگر دوستان سینماگرم هیچگونه توقع از این نوع دولتهای دیسانتشده ندارم که زیربنای ساختارهای فرهنگی ما را با دستان شان حمایت کنند بلکه برعکس به فرقش میکوبند»
این خلاصه ای از حرفهای صدیق بود در کنفرانس مذکور، از این ببعد نیز کوشش خواهیم داشت با سینماگران آگاه افغان ارتباط داشته باشیم حتا در گفتگو های مستقیم با اینان آگاهی بیشتری نسبت به شرایط امروز سینمای افغانستان ونقش فیلمسازان مترقی و سینماگرانی هم فکر صدیق عباد در تحول سینمای افغانستان بدست آوریم و حرفها ودرد دل های اینان را با خوانندگان وب سایت ومیهمانان فیس بوکمان در میان بگذاریم.
لینک گزارش
https://www.youtube.com/watch?v=IHJ7dUKCjIs
لینک نمونه ی فیلم مردی در آرزوی زن پنجم
https://www.youtube.com/watch?v=ZiGTfvOMsGw
آخرین دیدگاهها