کانون سینماگران ایران در تبعید یکی از یاران وفادار و انسان آرمانخواه و مبارز و هنرمند و نویسنده توانایش را از دست داد.
با اندوه بسیار دریافتیم که فرهاد مجدآبادی پس از تحمل رنج آور بیماری اش رفت و ما را در مبارزه در این سنگلاخ بی عدالتی و ستمگر جهان امروز تنها گذاشت. او از پایه گذراران پیگیر کانون سینماگران بود و در این راه کوشش فراوان می کرد.
فرهاد مجدآبادی در تمام این سال های درد، در کنار مردم ستمدیده ایران ایستاد و هرگز از تلاش و مبارزه دست برنداشت. تلاش او برای خلق آثار هنرمندانه و مبارزه جو، نوشتن و اجرای نمایشنامه های زیبا و انسانی و کوشش برای فراهم کردن امکان کار و خلق اثر از سوی هنرمندان مردمی یکی از خصلت های برجسته او بود که نتایج درخشان و موثرش را برجا گذاشت.
کانون سینماگران ایران در تبعید درگذشت فرهاد مجدآبادی، یار دیرین و نویسنده و هنرمند آزادیخواه و مبارز را به خانواده او و یاران و همراهانش تسلیت می گوید و خاطره این انسان هنرمند و مبارزه را گرامی می دارد.
کانون سینماگران ایران در تبعید
همراه با مرکز پژوهشی سینمای آزاد, نشریه سینمای آزاد, کانون فرهنگی خیام – مونیخ , کانون فرهنگی پیوند,
7.8.2014
——-
در سوگ فرهاد مجد آبادی
متاسفانه روز سه شنبه 14 مرداد(5 آگوست)، قلبی سرشار از عشق به هنر و آزادی در شهر فرانکفورت- آلمان از تپش ایستاد. فرهاد مجد آبادی هنرمند تئاتر و سینما در گذشت و فقدانش جامعه هنری میهن در بندمان را به سوگ نشاند.
فرهاد ازهنرمندانی بود که با وجود ناملایمات و سختی ها ی زندگی در تبعید، هرگز ناامید نشد و با سخت کوشی کار کرد و توانست آثار نمایشی متفاوت و انسان مدارانه ای را خلق و به روی صحنه آورد.
فرهاد علاوه برکار تئاتر، درعرصه های دیگر فرهنگ وهنر نیز فعالیت می کرد. فیلم و مجموعه تلویزیونی می ساخت، در حوزه مطبوعات قلم می زد، نقد تئاتر وفیلم می نوشت، و به ویژه از نویسندگان وهمکاران پیوسته "مجله سینمای آزاد در تبعید" بود و این همکاری را تا آخرین روزهای زندگی اش ادامه داد. مجله ای که در نقد سیاست های هنری ارتجاعی جمهوری اسلامی، و در افشاگری مماشات هنرمندان وسینماگران در پیوند با دیکتاتوری جمهوری اسلامی، پیشتاز بود و در افشای مشاطه گری خارج نشینان و بند وبست های آنها با رژیم، مبارزه سازش ناپذیری را پیش برده و همچنان به این رسالت مردمی خود ادامه می دهد.
با آغاز و شکل گیری حرکت سینمای تبعید، در سال های آغازین دهه نود میلادی، و برگزاری دوره های جشنواره سینمای تبعید، فرهاد از مشوقان و همراهان و خود از کوشندگان این حرکت نوپا بود.
خود او نیز دوره های جشنواره سینمای تبعید ایران – در فرانکفورت را با همیاری یارانش سازمان دهی وبا موفقیت برگزار کرد.
از ویژه گی های برجسته فرهاد، باور مندی او به کارکرد تشکل و کار جمعی بود. فرهاد با چنین درکی از مبارزه به ضرورت تشکل و سازمان یافته گی هنرمندان در تقابل با نظام ضد فرهنگ جمهوری اسلامی تاکید می کرد و خود همواره از همراهان و آغاز گران چنین حرکت های جمعی و متشکل درعرصه های دموکراتیک بود.
فرهاد عضو هیئت دبیران "کانون سینماگران ایران در تبعید" و همچنین از بنیان گذاران و از اعضاء هیئت انتخابی دبیران "جامعه هنرمندان ایرانی در تبعید " بود.
کارنامه گسترده آثار فرهاد مجد آبادی، نشانگر زندگی پربارهنرمندی است که در آثار خود با کنکاش خلاقانه درزندگی مردم، با انعکاس نابسامانی ها و نا برابری های اجتماعی، نفی سلطه، وطرح امکان تغییر پذیری دنیای غیرانسانی امروز، چشم انداز روشنی از جهان انسانی را در آثار خود نوید می داد.
یادش همواره سبز وگرامی باد
جشنواره بین المللی سینمای تبعید – سوئد
شنبه ۱8مرداد ۱۳۹۳ – 9آگوست ۲۰۱4
———–
مرگ من سفری نیست
هجرتی ست
از سرزمینی که دوست نمی داشتم
به خاطر نامردمانش
……………………. احمد شاملو
بازهم یکی دیگر از یاران تئاتر تبعید ، از بین ما به سفری ابدی رفت . این سوز و سرمای زمستان طولانی تبعید خیال پایان ندارد . در سالهای اغازین تبعید عزیزانی چون غلامحسین ساعدی ، بیژن مفید، ……. و اینک فرهاد مجدابادی را باید به سفر ابدی رهسپار کنیم . فرهادی که خود یکی از ارکان های اساسی تئاتر تبعید به حساب می امد . و هرچه در توان داشت در اختیار اجرائی برای تئاتر قرار می داد ، تا چراغ تئاتر در این سوی اب های دور از وطن روشن بماند . فرهاد مجدابادی کار تئاتر را با نوشتن نمایشنامه و کارگردانی تئاتر از سال 1345 اغاز کرد . در تمام سالها تا قبل ازانقلاب سیاه 57 تجربه های گوناگونی را کسب کرد . از اسیستانی اربی اوانسیان ، تا بازی در فیلم شهرقصه و گذراندن دورانی در گارگاه نمایش و سپس ایجاد گروه تئاتر زنده وبعد رفتن به اداره تئاتر همراه با گروهش و به صحنه بردن بیش از 30 نمایش و نوشتن بیش از 10 نمایشنامه و لک لک کردن در تئاتر بعداز انقلاب سیاه 57 ، و اخرین کار صحنه اش تبدیل به سریالی شد به نام مخمصه . و بعداز ان دیگر جائی برای ماندن و کار کردن در وطنش نیافت ودر 27 سال پیش تن به تبعید خودساخته داد. ودر سالهای تبعید از پا ننشست و علیرغم عدم امکانات سعی بر روی صحنه بردن نمایش داشت . فرهاد نه تنها خودش شور و عشق به صحنه بردن نمایش را داشت . بلکه برای اکثر گروه های تئاتری در تبعید این وظیفه را بردوش خود احساس می کرد. کمک کند ، سالن بگیرد و تبلیغات کند ، تا در خارج کشور تماشاچی تئاتر تربیت کند .در تمام این 27 سال اندکی از تبعیدی بودن خود برنگشت و همیشه نالان بود از دست نارفیقانی که از پیکره تئاتر تبعید کنده می شدند وبه دارالخلافه وحشت می رفتند . ودر جشنواره های فجرشان به خوش رقصی و دریوزه گی می افتادند . ویا چون مسافران دارالخلافه بودند، مناسبتاشان با تبعید مثل جن و بسم الله شده بود . فرهاد هرگز دل خوش نکرد نه به دوم خرداد وبه وعده های دروغین دارالخلافه . و همیشه خود را هنرمند تبعیدی می دانست . گروه تئاتر تماشاخانه از سال 1388 که در غربت تبعید ایجاد شد . همیشه از همفکری ، یاری و مدد فرهاد مجدابادی بهره داشت. فرهاد همیشه حرفه ای ترین و ارزان ترین امکانات اجرائی را در منطقه خودش ایجاد می کرد ، و احساسش اینگونه بود که انگار یکی از کارهای خودش را بروی صحنه می برد . اگر کاری با موفقیت روبرو می شد، خودش را در ان شریک می دید ، همراه گروه شادی می کرد… پا به پای گروه نمایش از اغاز ورود به سالن تا پایان نمایش حرص می خورد و می دوید، پدری مهربان بود برای تئاتر تبعید. فرهاد مجدابادی با امکانات ناچیزش در شهر فرانکفورت تماشاخانه ای به نام تهران ایجاد کرده بود ، که محل نمایش اکثر گروهای تئاتری اروپا شده بود . بدرستی باید بگوئیم که تئاتر تبعید یکی از پایه های اساسی خود را از دست داده است . گروه تئاتر تماشاخانه این فقدان بزرگ را به خانواده تئاتر تبعید چه در خارج وچه در ایران، به دختران و پسران و همه نزدیکان فرهاد مجد ابادی تسلیت می گوید. و از انان خواهشمند است که این سالن کوچک تماشاخانه را به نام تماشاخانه فرهاد مجدابادی حفظ کنند .
گروه تئاتر تماشاخانه و الباقی تئاتریهای تبعید همه گونه دست همکاری می دهند تا این تماشاخانه به یادبود فرهاد مجد ابادی پا برجا بماند . گروه تئاتر تماشاخانه یاد و خاطره فرهاد مجدابادی را ، همواره در تمامی اجراها با خود خواهد داشت.
" گروه تئاتر تماشاخانه " – حسین افصحی
Khaterati az Farhad Majdabadi va namayeshnamehaye Bertolt Brecht.
nimehaye sale 58 ashenaii wa ertebati ba Majdabadi baraye man pishamad,ke be hamin
khater tawanestam chand ta az karhaye Brecht ra ba ejrahaye grouhi ke khodash tashkil dadeboud
bebinam. ta anja ke bekhateram mandeh,afrade in gorouh hamegi amatorhaye jawan
va bedoune tajrobeye bazigari boudand ke dar beyneshan te'dadi ham kargar wa
daneshjoo peyda mishod. fazaye siasiye hamegir va mosallate an salha, jazabiyat va
ta'sir gozariye karhaye Brecht ra dochandan karde boud. dar har forsati ke pish
miamad be ettefaghe yeki-dota az doostan baraye didane tamrinate gorouhe
Majdabadi be edareye barnamehaye theater dar khiyabane pars miraftim.ejrahaye
omoumi dar salonhaye mohaghar va mahdoude haman sakhteman bargozar mishod.
ta anja ke bekhateram mande, Majdabadi dar an dorane koutah,4 ta az
namayeshnamehye amoozeshi-kargariye Brecht ra ba haman gorouh ejra kard:
"Tadbir"."Anke goft ari, Anke goft na". "Houratiha va Kouriyatiha" va agar eshtebah
nakonam " Tofanghaye nane(khanome) karar". Houratiha va… kharej az edareye
theater ejra shod. tanha kari ke majdabadi ba estefade az matne nevisandeye digari
gheyr az Brecht ba in gorouh ejra kard, kari boud be name "Koshtargah" az
namayeshname nevisi Amrikayelatini. in kar dar salone kouchake talare roodaki
ejra shod. man hamzaman ba tamashaye karhaye Brecht, ba name ahangsazane
moaser va mohemi mesle "Hans Eisler" va "Kurt Weill" ashna shodam.
awasete sale 59 va ba shoroue djang,in gorouh ham az ham pashid.dorane djang
koshtar va khafaghane sarasari ke az rah resid,Majdabadi ham nachar be sokout shod.
ba'daz salha va modate koutahi ghablaz tarke iran, namayeshe " Khasis" kare
"Moliere" ra dar talare bozorge roodaki, ejra kard.
man fekr mikonam ke Farhad Majdabadi ba tawajoh be sakhtiha va mahdoudiyathaye
an dorane koutah, naghshe mohemmi dar moarrefi va shenasandane "Brecht"
dashteh.be khater nadaram ke dar an zaman,kasi bejoz Majdabadi dar in zamine va ta
in andaze fa'al boude bashad.
shenidane khabare dargozashte Farhade Majdabadi, ghamangiz va taassofbar boud.
be shoma va hamkaran va nazdikanesh tasliyat migam. yadash hamishe geramist.
Gholamreza Morshedian
خاطراتى از فرهاد مجدآبادى ونمايش نامه هاى برتولت برشت .
نيمه هاى سال ٥٨ آشنايي وارتباطى با مجدآبادى براى من پيش آمد كه به همين خاطر توانستم چندتااز كارهاى برشت را با اجراهاى گروهى كه خودش تشكيل داده بود ، ببينيم .
تا آنجا كه به خاطرم مانده ، افراد اين گروه همگى آماتورهاى جوان و بدون تجربهً بازيگرى بودند كه در بين شان
تعدادى هم كارگر و دانشجوپيدا ميشد .
فضاى سياسى همه گير و مسلط آن سالها ، جذابيت و تأثير گذارى كارهاى برشت را دو چندان كرده بود .
در هر فرصتى كه پيش مى آمد ، به اتفاق يكى دو تا از دوستان براى ديدن تمرينات گروه مجدآبادى به ادارهً
برنامه هاى تأتر در خيابان پارس ميرفتيم .
اجراهاى عمومى در سالن هاى محقر و محدود همان ساختمان بر گذار ميشد تا آنجا كه به خاطرم مانده ،
مجد آبادى در آن دوران كوتا ، ٤ تا از نمايشنامه هاى آموزشى -كارگرى ِ برشت را با همان گروه اجرا كرد .
( تدبير ) (آنكه گفت آرى، آنكه گفت نه) (هوراتى ها و كوراتى ها) و اگر اشتباه نكنم،) تفنگ هاى نه نه كارا ) هوراتى ها و … خارج از ادارهً تأتر اجرا شد .
تنها كارى كه مجدآبادى با استفاده از متن نويسنده ديگرى غير از برشت با اين گروه اجرا كرد ، كارى بود به نام، )كشتارگاه) از نمايشنامه نويسى آمريكاى لاتين . اين كار در سالن كوچك تالار رودكى اجرا شد .
من همزمان با تماشاى كارهاى برشت ، با نام آهنگسازان معاصر و مهمى مثل،( Hans Eisler ) و ( Kurt Weill ) آشنا شدم .
اواسط سال ٥٩ وبا شروع جنگ ، اين گروه هم از هم پاشيد .
دوران جنگ ، كشتارو خفقان سراسرى كه از راه رسيد ، مجدآبادى هم ناچار به سكوت شد . بعد از سالها و
مدت كوتاهى قبل از ترك ايران ، نمايش ( خسيس ) كار ( Moliere ) را در تالار بزرگ رودكى اجرا كرد.
من فكر مى كنم كه فرهاد مجد آبادى با توجه به سختى ها و محدوديت هاى آن دوران كوتاه نقش مهمى در معرفى
و شناساندن برشت داشته . به خاطر ندارم كه در آن زمان كسى به جز مجدآبادى در اين زمينه و تا اين اندازه
فعال بوده باشد .
شنيدن خبر در گذشت فرهاد مجد آبادى غم انگيز و تأسف بار بود .
به شما و همكاران و نزديكانش تسليت ميگو يم . يادش هميشه گرامى است .
غلامرضا مرشديان
یادآوری:
آقای غلامرضا مرشدیان یک دیدگاه با خط لاتین برای مقاله در سوگ فرهاد فرستادند که ما آن را همانگونه به چاپ رساندیم. لازم به تذکر است که سایت سینمای آزاد معمولا از انتشار دیدگاهها به خط لاتین خودداری میکند. اما از آنجا که مقاله ایشان به نکته جالبی در رابطه با کارهای فرهاد مجدآبادی اشاره نموده اند ما مقاله ایشان را به خط فارسی برگردانده ایم تا آسان تر مورد استفاده خوانندگان قرار گیرد. از دوست و همکار عزیزمان خانم ستاره سهیلی بابت تحریر و تایپ این مقاله به فارسی سپاسگزاریم.