تقریبا یک ماه پیش ستاره از همکاران تماشاخانه تهران فرانکفورت آلمان به ما زنگ زد که همکاران تماشاخانه می خواهند امسال تولد فرهاد را با حضور دوستانش برگذار کنند از ما هم دعوت شد که در این میهمانی که به نوعی قدردانی از یک عمر کوشش فرهاد در صحنه هنروفرهنگ نیز محسوب می شد حضور داشته باشیم، قرار بر این بود که برگذاری این جشن از چشم فرهاد دور بماند تا برای او نوعی سورپرایز باشد. همه مدعوین به نوعی تبدیل شدند به بازیگرانی که در اجرای یک نقش مشکل سهمی داشتند!
ما لااقل هفته ای یک بار با فرهاد تماس تلفنی داریم یا او زنگ میزند و یا ما بهر ترتیب از حال و احوال هم مطلع می شویم. وقتی برگذاری این برنامه قطعی شده بود هم چند بار با هم صحبت کردیم اما دیگر مراقب بودیم تا به قول معروف بند را آب ندهیم .بچه های گروه از اتفاقات با مزه ای در این مدت که می بایستی تدارکات برنامه مخفیانه انجام می شد تعریف می کردند، البته هنرمند با هوش و نکته بینی چون فرهاد را نمی شود بسادگی فریفت. حتمن حس کرده بود که قرار است مراسمی باشد همزمان با روز تولدش اما ابعاد برنامه را نمی توانست تصور کند. قبل از این که فرهاد را به حیله ای بکشانند به سالن نمایش همه میهمانان در سالن جمع شده بودند. علی کامرانی رابط داخل وخارج سالن بود، وقتی فرهاد همراه با ستاره به سالن وارد شدند میهمانان با آهنگ مشهور تولدت مبارک، یک دل ویک صدا به استقبال او رفتند. اما همه میهمانان در داخل سالن نبودند. آنها که نقشی در برنامه داشتند پشت صحنه مانده بودند. در آغاز کمال حسینی همکار ودوست وفادار فرهاد روی صحنه آمد او تلفن دستی ای را همراه داشت که صدای ایر ج جنتی عطایی را پخش می کرد که از لندن پیام تبریکش را می فرستاد. همراه با صدای گرم وسروده ی بسیار زیبایش، اما آیا پیام ایرج از لندن پخش می شد؟ نه ایرج هم از پشت سن به روی صحنه آمد با چمدان سفرش او به همکلا سی دانشکده اش ماشا ( بچه های داشکده هنر های دراماتیک به فرهاد می گفتند ماشا وهنوز هم ماشا صدایش می کنند) تولدش را تبریک گفت، این کار کوتاه نمایشی جذابه ی بسیار داشت وبعد از تکنوازی ویلون داریوش شیروانی میهمانان هر کدام چند دقیقه وخیلی فشرده صحبت می کردند .
هر چند فرهاد به عنوان کارگردان وبازیگر تئاترشناخته شده است اما فرهاد در زمینه سینما فعال بوده است واثر گذار، همکاری با آربی اوانسیان در فیلم چشمه، بازی در فیلم/ شعر چه هراسی دارد ظلمت روح ساخته ی نصیب نصیبی که جمعی از بازیگران تئاتر تجربی ایران در این فیلم بازی کرده اند (مهوش برگی، رضا قاسمی، شکوه نجم آبادی، هوشنگ توزیع, رضا ژیان, محمد نوازی و..) فرهاد اگاهی هایش در زمینه سینما فقط به این حد محدود نیست او سینما شناس است، قلمی زیبا وگیرا دارد. به تکه ای از یکی از نقد هایش در باره فیلم سینمایی« بودن یا نبودن » یکی ازآثار مهم سینمای کلاسیک اثر ارنست لوبیج توجهتان میدهم :
«گفتم شاید این نوشته، نامه عاشقانه ای ست به یک فیلم. برای این که فیلم «بودن یا نبودن» را آنقدر دوست دارم که می توانم از عشق به آن حرف بزنم. شاید هم سرچشمه این عشق به یک نوع فیلمسازی برمیگردد که آن را هم عاشقانه دوست دارم. نوعی فیلم و نوعی فیلمسازی که محور موضوعی آن عشق، آزادی ، عدالت و ارزش گذاری به حقوق انسان هاست.
فیلمهایی که مثل خود زندگی سرشار از غم و شادی ، ترس و شجاعت ، خستگی و هیجان و مرگ و زندگی ست. شاید برای من بهترین نمونه این فیلمسازان بیلی وایلدر و بهترین نمونه فیلمها، فیلمهای خود او باشد. نویسنده و فیلمسازی که اتفاقاً در دوره اولیه کارش با ارنست لوبیچ همکاری داشته است و سناریوی چند فیلم، ازجمله « هشتمین زن مرد ریش آبی» ساخته لوبیچ در سال 1938، را او همراه با «چارلز براکت» Charles Brackett نوشته است. در فیلم «بودن یا نبودن» نیز همه آن عناصری که چند خط بالاتر از آنها نام بردم، وجود دارد: عشق، شادی، غم، هیجان، ناامیدی و امیدواری و بالاخره مرگ و زندگی! و همه اینها با کمترین امکانات اجرائی و بودجه مالی که شاید این روزها خنده دار به نظر برسد و در وسط جنگ دوم جهانی یعنی سال 1942 در یک بافت ظریف و صادقانه، بدون هیچگونه جلوه ها و افکت های اضافی کنار هم گذاشته شده یا بهتر بگویم در یکدیگر تنیده شده است. همانگونه که این پدیده ها در زندگی ما به یکدیگر پیوند خورده اند.
این فیلم اما از جهت دیگری هم برای من ارزشمند است. شاید بتوانم بگویم فیلمی ست در ستایش تئاتر؛ به طور مستقیم و غیر مستقیم. تمام فیلم مجموعه ای ست از بازی در نمایشی بر روی صحنه، خیابان، پایگاه گشتاپو، یا خانه و اداره»
https://cinemaye-azad.com/others/others173.html
ما علاوه براینکه با او در زمینه سینما یک کار مشترک در تبعید داشته باشیم ( «کشتی کنار راین» در باره وضعیت پناهندگانی که در یک کشتی قدیمی در کنار راین زندگی سختی را میگذرانند) در مجله اینترنتی سینمای آزاد از همکاری فرهاد در زمینه ترجمه ونوشتن مطالب سینمایی بهره می بردیم هر چند با گشایش تماشاخانه فرصت او محدود تر بود اما از راهنمایی ومشورت با ما در همه این سالها دریغ نمی کرد ونمی کند.
فرهاد برای ایجاد کانون سینماگران در تبعید خیلی زحمت کشید، نخستین گرد هم آیی های ما در فرانکفورت بود و در منزل فرهاد واشرف وچه مهربانی ها از اشرف دیدیم که با روی گشاده پذیرای جمع ما بود . پایه گذاری فستیوال های سینمای در تبعید در فرانکفورت به همت وهمراهی کانون فرهنگی آینه امکان پذیر شد واگر فرانکفورت به یک شهر فرهنگی برای ایرانیان تبعیدی تبدیل شده بیش از هر کس وهر گروه فرهاد مجد آبادی، همکاران همراهش در ایجاد این جو نقش داشته اند.
سینمای ازاد سالها قبل یک سمینار 3 روزه برای سینما در زاربروکن آلمان برگذار کرد با نام« دور از خانه» بی آنکه بخواهیم سخنی به گزافه بگوئیم یک رویداد استثنایی بود که دیگر تکرار نشد. فرهاد علاوه بر این که در این سمینار که همراه با نمایش 20 فیلم از سینمای در تبعید بود سخنرانی داشت برای فراهم آوردن مقدمات سمینار یاری بسیار رسانید*
دوستان فرهاد از لندن، پاریس، کلن، بن، زاربروکن، مونیخ، برلین و… با اشتیاق در این شب حضوز داشتند. دوستان و دوستداران فرهاد از شهرها وکشورهای دور دست از طریق اسکایپ پیام های مهر آمیزشان را فرستاده بودند که جمع پیام ها در یک فایل تصویری برای میهمانان پخش گردید. صدرالدین زاهد هم از پاریس آمده بود وهدیه اش برای فرهاد یک فیلم کوتاه بود برای تقدیم به او که برای حضارنیز پخش شد.
قبل از مراسم متداول بریدن کیک تولد، فرهادوهمسرش اشرف روی صحنه بودند. با چشمانی که از اشگ شوق پر شده بود.
برنامه اصلی داشت به پایان میرسذ که همکاران تماشا خانه مجسمه ای با یک نقش مدرن را به فرهاد اهدا کردند .
در بخش های دیگر برنامه هم هنرمندان میهمان به ابتکار خود در شادی جمع یاران سهیم شدند
بهرح بابایی همراه با ساز رضا كاوه. وهمین طور ستاره با همراهی داریوش آواز خواندند ، جشن تا دوساعت بعد از نیمه شب ادامه داشت.
آن شب فقط شب ویژه ی فرهاد نبود ان شب شب ارزیابی یک عمر خدمت به هنر وفرهنگ و تئاتر وسینما ، ایستادگی ومقاومت یک هنرمند در برابر یک نظام ارتجاعی وعقب مانده ومافیایی وقاتل نیز بود .
دوستان وهمراهان فرهاد از راه دور و نزدیک در این برنامه پر شور حضور یافتند تا به این واقعیت صحه بگذارند که فقط هنرمند بودن برای محبوبیت کافی نیست بلکه حساسیت های احتماعی، مقابله با ارتجاع واستبداد هم بخشی از کارنامه هرهنرمندی است که شرایط خفقان را نمی پذیرد ودر سالهای تبعید هم چنان براصول انسانی خود پایبند است. فرهاد یکی از این گونه انسان هاست .
از طرف همراهان وهمکاران مرکز پژوهشی سینمای آزاد، وب سایت سینمای آزاد برایش خوبی وشادی وسلامت آرزو می کنیم.
* زیر نویس ها
سمینار سینمایی زاربروکن میهمانان وسخنرانان بسیار داشت تا آنجا که اسامی یادمان مانده منتشر می کنیم:
فرخ غفاری، هژیرداریوش، رضا علامه زاده، عباس سماکار،جمیله ندایی، داود، بهروز وثوقی. ژاله پورهنگ, علی رمضانی، حسین مهینی, شقایق کمالی. هادی خرسندی. فرهاد مجد آبادی, احمد نیک آذر, داریوش شیروانی, مژده فامیلی و…
*
برگذاری جشن تولد فرهاد با شکوه با نظم و پذیرایی گرم و صمیمانه پاران تماشاخانه در فرانکفورت امکان پذیر شد.
كمال حسينى، ميترا لاهيجانى، مرجان صفايي، فرشته اويار،حسين، مينا ترابى نژاد، ميترا غزنوى، گراتسيا ديفرسكو ( Grazia Di Fresco ) طاهره امينى، سيمين ملكى مليحه عبدى .گوشا ( Goosha ) روحى صادقى بور، على غلامى، على كامرانى, شهرام شربتیان . همراهانی بودند که ستاره را برای برگذاری شایسته این شب ماندگار یاری دارند ما به سهم خود از همه ی این عزیزان سپاسگذاریم.
بصیر عزیز بسیار زیبا نوشته بودی من از از طرف خودم صمیمانه به فرهاد عزیز تبریک میگویم و برایش بهترینها را آرزو میکنم
برگذاری این مراسم واقعا بجا بوده و جای تقدریر دارد نوشته تو را که خوندم لحظه به لحظه اش را مجسم میکردم و جهره مهربان فرهاد را تصور میکردم که چقدر خوشحال و شاد از دیدن این همه دوستان خوب
با آرزوی تولدی دیگر و آزادی دیگری برای همه