ناگفته‌هایی از تاریخِ شفاهیِ سینمایِ آزادِ کرمان

به روایتِ: «منوچهر مشیری»، مستندساز و بنیان‌گذارِ سینمایِ آزادِ کرمان و «احمد‌ امین عدالتی»، سرپرستِ سینمایِ آزادِ کرمان

مصاحبه: کورش تقی‌زاده، امیرحسین جعفری، محمدصدرا حبیب‌اللهی، محمد ناظری

عکاس: پارسا شیخ محمدی

توضیح: این مصاحبه پیش از این در شماره ۷۷ مجله سرمشق به تاریخ تیر ۱۴۰۳ منتشر شده است. باز نشر این مصاحبه با همکاری تحریریه مجله سرمشق صورت گرفته است.

غالباً زمانی که سخن از سینمای پیش از انقلاب به میان می‌آید، همۀ افکار به سوی سینمایی کاباره‌ای پر از رقص و آواز، قتل ناموسی و کفش‌های واکس‌زدۀ قیصری می‌رود، که همگی منتظرند تا از سفر بیاید و ببیند که چگونه برادرش را کشته‌اند! آن چه خواندید، چکیده‌ای از تصوراتی دربارۀ سینمای پیش از انقلاب است. متأسفانه این نگاه تقلیل‌گرایانه،‌ به محض طرح سخن سینمای پیش از انقلاب، به سرعت پس از جبهه‌گیری‌های تند و تیز خود، با قاطعیت تمام خط بطلانی می‌کشد بر همۀ آثاری که برچسب تاریخ پیش از ۱۳۵۷ خورشیدی را بر خود دارند. بی‌تردید غالب سینمای بدنۀ پیش از انقلاب چندان محتوای فاخری نداشته، اما موضوع آن جا از دایرۀ عدل، انصاف و تحلیل خارج می‌شود که این نگاه حتی منکر وجود همان کورسوهای امیدی شده که تنی چند از سینماگران آوانگارد، روشنفکر و با مطالعۀ ایرانی به حد بضاعت، توان و فرصتی که در اختیار داشته‌اند، برای سینمای این کشور به ارمغان آورده‌اند! البته که در این قضاوت نا منصف علیه سینمای پیش از انقلاب، تولید فیلم‌های فاخری در دهۀ شصت هم‌چون: «حاجی واشنگتن» (علی حاتمی)، «ناخدا خورشید» (ناصر تقوایی)، «اجاره‌نشین‌ها» (داریوش مهرجویی)، «باشو غریبۀ کوچک» (بهرام بیضایی)، «هامون» (داریوش مهرجویی)، «در مسیر تندباد» (مسعود جعفری جوزانی) «مادر» (علی حاتمی) و «سُرب» (مسعود کیمیایی) بی‌تأثیر نیست؛ اما با دنبال کردن ریشۀ این چنین مؤفقیت‌های چشم‌گیری در سینمای دهۀ شصت، ما به آبشخورهایی چون «موج نوی سینمای ایران» و تولیدات «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» در دهۀ چهل و پنجاه خورشیدی می‌رسیم. به همین جهت انکار وجود چنین جریان‌هایی و یا بی‌ارزش شمردن سینمای پیش از انقلاب، به مثابۀ حذف تمام و کمال بسترهای مؤثر در پیشرفت سینمای ایران است. اما متأسفانه غیر از طیف خاص و محدودی از دانشجویان، پژوهشگران و سینماگران، غالب افراد نسبت به دستاوردهای سینمایی پیش از انقلاب بی‌اطلاع بوده و ناآگاهانه،‌ تر و خشک را با هم قضاوت کرده و سپس همۀ چیز را به انتهای زباله‌دانِ حافظۀ تاریخی خود پرتاب می‌کنند! واکاوی دلایل پیدایش و رشد چنین رویکردهایی فرصتی دیگر می‌طلبد.

یکی از کورسوهای امید و روزنه‌های افکار نو در سینمای پیش از انقلاب، جنبش «سینمای آزاد» است. جنبشی فعّال و مؤثر که بانی تغییرات مهمی در فیلم کوتاه و جریان‌های آوانگارد سینمایی در ایران شد. خطی مشی این جنبش، برآمده از رویکرد گروهی از جوانان علاقه‌مند آماتور و تازه‌کار حوزۀ فیلم‌سازی بود، که به دنبال واکنشی در برابر سینمای تجاری آن روزگار ایران بودند. سینمای آزاد، کوشید تا نسیمی تازه را در هوای سنگین و گرفتۀ آن روز ایران بدمد. نگاهی نو را پیش رو بگذارد و مسیری تازه را پیش روی سینماگران نوپا بگشاید. اما متأسفانه با وقوع انقلاب، به دستاوردهای مورد نظر دست نیافت. سینمای آزاد به نسبت تشکیلات سینمایی کانون پرورش فکری و سینماگران نامدار «موج نو» کم‌تر مورد توجه و تحلیل قرار گرفت. دلیل آن را می‌توان در عوامل متعددی جست‌وجو کرد که جای آن در این مجال نیست. سینمای آزاد شاید سابقۀ فعالیت کمی داشت، اما بی‌تردید به عنوان رویدادی فرهنگی و هنری در تاریخ سینمای ایران بی‌سابقه بوده و خواهد ماند. چرا که یکی از نقاط تمایز و قوت آن، ایجاد ارتباط میان فیلم‌سازان جوان سراسر کشور با مرکز بود. برای نمونه ظهور فیلم‌سازانی چون: «کیانوش عیاری» از اهواز، «ناصر غلام‌رضایی» از خرم‌آباد «عبدالله باکیده» از همدان، «فریدون جیرانی» از مشهد و… به جامعۀ سینمایی ایران را مدیون گستردگی این جنبش هستیم.

خوش‌بختانه برگزاری بزرگداشت «سینمای آزاد کرمان» در خلال دوّمین «جشنوارۀ ملی فیلم کرمان»، این فرصت را برای ما فراهم کرد تا با «منوچهر مشیری» مؤسس و «احمد‌امین عدالتی» سرپرست سینمای آزاد کرمان میزگرد مفصلی را ترتیب داده و هم‌نشین خاطرات شنیدنی ولی ناگفتۀ این دو باشیم. هرچند که مشیری در میانۀ این مصاحبۀ گرم و صمیمی به دلیل مشغله‌های شخصی جمع ما را ترک گفت، اما ما با همراهی عدالتی به این میزگرد ادامه دادیم، تا بتوانیم یاد و خاطرۀ بخشی از تاریخ سینمای شهر کرمان را به ثبت برسانیم.

«منوچهر مشیری» نویسنده، پژوهشگر مستند و کارگردان سینما، متولد ۲۴ آذر ۱۳۳۰ خورشیدی، تحصیلات خود را در «مدرسۀ عالی رادیو و تلویزیون ملّی ایران» گذرانده است. وی هم‌چنین دانش‌آموختۀ رشتۀ جامعه‌شناسی از دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران است. فیلم‌های: «با زبان خاموش»، «با خاک تا خاک»، «صد سالگی»، «زنده‌ام به جستجو»، «هزار دستان امیرجاهد»، «جغرافیای عشق» و «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» از مهم‌ترین فیلم‌های او هستند. از جوایز وی می‌توان به دیپلم افتخار جشنوارۀ فیلم مستند کشورهای غیر‌متعهد در پراگ برای فیلم «با خاک تا خاک» و دیپلم افتخار جشنوارۀ رشد برای فیلم «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» اشاره کرد. اما «احمد امین عدالتی» بنا بر تحقیقات ما و گفته‌های خودش، در حوزۀ سینما تحصیلات آکادمیکی نداشته و فیلمی نیز تولید نکرده است. او صرفاً بر اساس علایق‌ شخصی، پس از مشیری ریاست دفتر سینمای آزاد کرمان را به عهده گرفت و با فروپاشی این تشکیلات در اوایل انقلاب، هیچ گونه فعالیت دیگری در حوزۀ سینما نداشته است. عدالتی اکنون نیز ساکن مشهد است.

در سیر این میزگرد، ابتدا بحث را با تاریخچۀ این تشکیلات آغاز کردیم. «منوچهر مشیری» ضمن توضیح چگونگی تأسیس دفتر «سینمای آزاد کرمان» به واسطۀ نامه‌نگاری با «رضا قطبی» (مدیر وقت «رادیو و تلویزیون ملی ایران») از آشنایی و ارتباط خود با «احمدامین عدالتی» و هم‌چنین مهاجرت خود به کرمان در دهۀ پنجاه خورشیدی گفت. عدالتی در تکمیل صبحت‌های وی، به توصیف شرایط سینمایی آن دورۀ زمانی و هم‌چنین نقش برادران نصیبی در پیدایش این جنبش پرداخت. مشیری در این بین به مراسمی در کرمان که قرار بود با حضور «پرویز کیمیاوی» برگزار شود اشاره کرده و جزئیات آن را شرح داد. در ادامۀ بحث، به سراغ جزئیات فعّالیت «سینمای آزاد» در کرمان و ایران رفتیم. در این بخش، مشیری و عدالتی موضوعاتی مانند تولیدات سینماگران کرمانی، استقلال در ارائۀ محتوا و رقابت این تشکیلات با «انجمن سینمای جوان» را مطرح کردند. در ادامه، مشیری در خصوص اجبار به ترک کرمان و واگذاری مدیریت دفتر به عدالتی برایمان توضیحاتی داد. در پایان نیز عدالتی از سرنوشت «سینمای آزاد» و دلایل متوقف شدن آن پس از انقلاب، جایگاه دفتر کرمان نسبت به سایر شعب کشور، سطح کیفی تولیدات سینمای تجربی امروز و فعالیت‌های خود پس از انقلاب برایمان گفت.

این میزگرد، در یکی از روزهای نسبتاً گرم اوایل خردادماه ۱۴۰۱ خورشیدی، در لابی هتل «پارس» (محل برگزاری بزرگداشت) انجام گرفت. شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم.

محمد ناظری: جناب مشیری، لطفاً در مورد تاریخ شکل‌گیری «سینمای آزاد» و هدف این تشکیلات صحبت کنید.

منوچهر مشیری: در مورد این موضوع، هر چه بیان می‌کنم نظر شخصی من است. تلاش می‌کنم تا در مورد «سینمای آزاد» و تاریخچۀ آن، مختصر صحبت ‌کنم. سینمای آزاد، سینمایی‌ غیر حرفه‌ای و آماتور است و تفکر این موضوع از اواخر دهۀ ۴۰ شمسی شکل گرفت. تصوّر می‌کنم افراد دیگری تئوریسین این ایده و فکر بودند؛ از جمله مرحوم «فریدون رهنما»[۱] که سینماگری فرهیخته و تحصیل کردۀ فرانسه بود. تصوّر من این است که او حامی این طرح بوده و تشکُل سینمای آزاد با مشاورۀ مستقیم او سازماندهی شد. سینمای ایران در آن زمان، سینمایی تجاری و فاقدِ نگاه درست و عمیق بود. آثارِی هم که تولید می‌شد، کاملاً گیشه‌پسند بودند. در مقابل این سینمای سطحی، باید حرکت متفاوتی انجام می‌شد. تأسیس دانشکده‌های سینمایی، ترجمه و تألیف کتاب‌های آموزش سینما‌ و افزایش شناخت از هنر سینما در میان علاقه‌مندان، زمینۀ ایجاد تشکیلات سینمای آزاد را به سرعت فراهم کرد. فراموش نکنید، امکاناتی که الان در زمینۀ عکاسی و سینما در دسترس عموم قرار دارد، مطلقاً در آن زمان وجود نداشت.

این تشکیلات، با حمایت «رادیو و تلویزیون ملّی ایران» و «رضا قطبی»[۲] (مدیر عامل آن) راه افتاد. «بصیر نصیبی» و «نصیب نصیبی» گردانندگان اصلی سینمای آزاد شدند. از این دو برادر، «بصیر نصیبی» (به عنوان مدیر) روی گسترش این تشکیلات متمرکز شد. سینمای آزاد را از محدودۀ تهران خارج کرده، به شهرهای مختلف ایران رسانده و به این ترتیب دفاتر سینمای آزاد در شهرهای اصفهان، اهواز، خرم‌آباد و بندرعباس تأسیس شد. دفتر بندرعباس یکی از مراکز اصلی این جریان بود.

ناظری: سال دقیق تشکیل «سینمای آزاد» را به خاطر دارید؟

مشیری: فکر می‌کنم باید سال ۱۳۴۹ بوده باشد. من به شخصه از سال ۱۳۵۰ با این تشکیلات آشنا شدم و در راه‌اندازی «سینمای آزاد کرمان» حضور داشتم. آن زمان وارد «مدرسۀ عالی تلویزیون و سینما»[۳] شده بودم و با هم‌کلاسی‌ام «حسن بنی‌هاشمی»[۴] جریانات مرتبط با فیلم و سینما را دنبال می‌کردیم.

کورش تقی‌زاده: از ورود خودتان به کرمان برای‌مان بگویید.

مشیری: من اوایل پاییز ۱۳۵۲ به کرمان آمدم. آن زمان کارم فیلم‌برداری خبری از اتفاقات استان کرمان بود؛ اما این نوع فعّالیت با روحیۀ من سازگار نبود. در بیست و دو سالگی از خانواده جدا شده بودم. درس سینما را زیر نظر افرادی مثل «فریدون رهنما» خوانده بودم. به همین دلیل، تهیه کردن گزارش برایم رنج‌آور بود. البته بعضی اوقات که برای مأموریت به اطراف کرمان می‌رفتیم، به یاد دوران مدرسۀ تلویزیون، با عکاسی وقت خودم را پُر می‌کردم. با گروه‌های تئاتر کرمان نیز ارتباط داشتم. آثار آن‌ها را می‌دیدم و در واقع، سعی بر پُر کردن آن خلأ پیش آمده داشتم. در این زمان، کم‌کم فعّالیت سینمای آزاد شروع شده بود و این ایده به ذهنم رسید که کرمان هم پتانسیل داشتن سینمای آزاد را دارد.

تقی‌زاده: و شما هم پایه‌گذار «سینمای آزاد کرمان» شدید.

مشیری: من به «نصیب نصیبی» پیشنهاد افتتاح دفتر «سینمای آزاد» در کرمان را دادم. چون کرمان تا پیش از آن سینمای آزاد نداشت. او هم موافقت خود را اعلام کرد، ولی در پاسخ گفت که باید مورد تأیید مدیر عامل سازمان قرار بگیرد، تا یک‌سری نامه‌نگاری‌ها انجام شود و تلویزیون، ابزار و وسایل را در اختیار ما بگذارد. به این ترتیب، من پایه‌گذار سینمای آزاد در کرمان شدم و تا سال ۱۳۵۳ ــ که به خدمت سربازی رفتم ــ مدیریت این تشکیلات را بر عهده داشتم. پس از رفتن من، «احمد امین عدالتی» به میدان آمد و تا انقلاب این مسئولیت را بر عهده داشت. آقای عدالتی در مورد «سینمای آزاد کرمان» اطلاعات دقیق و فراوانی دارد. او می‌تواند اطلاعات درجه یکی در اختیار شما بگذارد.

تقی‌زاده: آشنایی شما با آقای عدالتی به چه شکل بود؟

مشیری: آشنایی من با او از طریق برادرش ــ که در تلویزیون کرمان همکار ما بود ــ شکل گرفت. برادرش وقتی فهمید دانشجوی سینما هستم، گفت: «برادری دارم که به سینما علاقه‌مند است». زمانی که باید به سربازی می‌رفتم، جناب عدالتی را به آقای نصیبی معرفی کردم و او رسماً دومین مدیر «سینمای آزاد کرمان» شد.

احمد امین عدالتی: البته من به عنوان نویسندۀ رادیو و تلویزیون، چند برنامۀ تلویزیونی مختلف نوشته بودم. آن زمان، آقایان مشیری و آسوده در خوابگاه رادیو و تلویزیون مستقر بودند. من هم چون تنها و مجرد بودم، هر روز به رادیو و تلویزیون رفت و آمد داشتم.

 

«احمد امین عدالتی» در دورۀ جوانی، عکس از آرشیو «احمد امین عدالتی»

تقی‌زاده: آقای آسوده؟!

عدالتی: «احمد آسوده»[۵]، کارمند تلویزیون بود.

مشیری: آقای آسوده کارگردان فنی بود.

عدالتی: همان‌طور که گفتم، در تلویزیون کار می‌کردم و حتی در کنار نویسندگی، بعضی از برنامه‌ها را تهیه می‌کردم. با این دوستان در خوابگاه دور هم می‌نشستیم و در مورد کارها هم‌فکری می‌کردیم.

مشیری: شما فرهنگی بودید.

عدالتی: ما حق‌الزحمه‌ای بودیم.

مشیری: در تلویزیون حق‌الزحمه‌ای بودید؟!

عدالتی: خیر. در رادیو.

مشیری: شما استخدام آموزش و پرورش بودید؟

عدالتی: خیر، استخدام «مرکز آموزش کشاورزی»[۶] بودم. آن زمان تازه به کرمان آمده و محل کارم در جادۀ زرند بود. آن‌جا سرپرست شبانه‌روزی و مربی علوم بودم. تا زمانی که کارمان به سینمای آزاد کشید. برای وقت‌گذرانی معمولاً پاتوقم «کاخ جوانان»[۷] و «مدرسه عالی مدیریت»[۸] بود. آقای مشیری به سربازی رفت و مدیریت تشکیلات برای من ماند.

امیرحسین جعفری: آقای مشیری، جنبش «سینمای آزاد» تحت‌تأثیر چه جریان‌های سینمایی شکل گرفت؟

مشیری: این ایده از فرانسه آمد و جناب «فریدون رهنما» ــ که تحصیل کردۀ فرانسه بود ــ حامی این جنبش در ایران شد. اما تا قبل از این، در فرانسه چنین تجربیاتی وجود داشت.

تقی‌زاده: به جنبش «موج نوی سینمای فرانسه»[۹] اشاره می‌کنید؟

مشیری: بله. به جنبش موج ‌نو پیوند خورده است. سینمایی جوان‌محور، غیر حرفه‌ای، آماتور، آوانگارد، غیرگیشه‌ای و مجموعه عناوینی از این دست، به سینمایی اشاره دارد که از طریق گیشه درآمد‌زایی نکرده و فقط علاقه‌مندان واقعی به سینما وارد آن می‌‌شوند.

جعفری: از تجربه و علاقه‌مندی می‌آید.

مشیری: بله دقیقاً. امروزه در دست هرکسی تلفنی هوشمند می‌بینید و چنان پیشرفته هستند که حتی می‌توانند با آن‌ها فیلم سینمایی بسازند. زمان ما اصلاً این امکانات وجود نداشت. وقتی چنین جریانی راه افتاد، کسانی که استعداد داشتند، ملحق شدند و این حرکت قدرت پیدا کرد. مثلاً «حسن بنی‌هاشمی» از بندرعباس، «کیانوش عیاری» از اهواز، «ناصر غلام‌رضایی»[۱۰] از خرم‌آباد و «عبدالله باکیده»[۱۱] از همدان وارد شدند. در تهران نیز افرادی مثل «بهنام جعفری»[۱۲]، «فرهاد پوراعظم»[۱۳]، «ابراهیم حقیقی»[۱۴] و «همایون پای‌ور»[۱۵] جزء شروع‌کنندگان این جریان بودند که با حمایت «رادیو و تلویزیون ملّی ایران» فعّالیت کردند. تلویزیون مکانی را در اختیار این افراد گذاشت تا دفتر مرکزی این جنبش را تأسیس کرده، علاقه‌مندان به سینما در آن جا جمع شده و برای فیلم ساختن و برگزاری جشنوارۀ فیلم نیز حمایت شوند.

عدالتی: دفتر مرکزی در خیابان پهلوی، سه راه عباس‌آباد، خیابان طاهری، پلاک ۲۳ بود.

مشیری: ساختمان دو طبقه‌ای بود.

عدالتی: بله دو طبقه بود.

تقی‌زاده: پوزش می‌خواهم. جایی از گفتارتان فرمودید که بصیر نقش بیشتری نسبت به نصیب داشت. چرا؟

مشیری: بصیر برادر کوچک‌تر نصیب بود و بیشتر درگیر کار شد.

عدالتی: نقش نصیب به آن اندازه در سینمای آزاد پر رنگ نبود.

مشیری: بیشتر حامی جنبش بود.

عدالتی: فیلم‌بردار بود.

مشیری: خیر! نصیب فیلم‌بردار نبود. در واقع کارگردانی می‌کرد و چند فیلم هم ساخته بود. اما «بصیر نصیبی» آن کسی بود که سلطان سینمای آزاد شد و کارها را با عشق و علاقۀ بسیاری دنبال می‌کرد. هر دوی این افراد، پسر عمه‌های فرد نام آشنای سینما «هوشنگ کاووسی»[۱۶] بودند.

تقی‌زاده: منتقد سینمایی معروف؟!

عدالتی: بله، کاووسی پسر عمۀ نصیبی‌ها بود.

مشیری: بله، خویشاوند بودند و طبعاً هم از جنبش حمایت می‌کرد. به هر حال، این جنبش خیلی خوب پیش رفت.

تقی‌زاده: احتمالاً شما با «هوشنگ کاووسی» تاریخ سینما داشتید. درست است؟

مشیری: بله، اتفاقاً در دو ترم با او کلاس داشتیم. کاووسی روی مباحث کلاس حساسیت زیادی داشت و با جزئیات تدریس می‌کرد. بعد از نوروز سال ۱۳۵۳ منتظر بودم تا از تهران محل خدمت سربازی‌ام را اطلاع دهند. ما کارمندان تلویزیون از مرکز تهران معرفی شده بودیم و باید به خدمت سربازی می‌رفتیم. من در همین فرصت باقی ماند‌ه‌ای که در کرمان حضور داشتم، تمام تلاش خودم را کردم تا حضور رسمی سینمای آزاد در کرمان اعلام شود. مدیر تلویزیون محلیِ کرمان فرد علاقه‌مندی به نام «ایرج پاد»[۱۷] بود که هم‌کاری مؤثری با ما داشت تا این جنبش شکل بگیرد.

بالأخره اخبار تأسیس «سینمای آزاد کرمان» اعلام شد و من این ایده به ذهنم رسید تا برای برجسته کردن و تبلیغ این افتتاحیه، با «پرویز کیمیاوی» ــ که استاد ما بود، رابطه خوبی با جوانان داشت و آن زمان فیلم‌هایش بسیار معروف شده بود ــ صحبت کرده و از او دعوت کنم تا به کرمان بیاید و فیلم‌های کوتاهش را نمایش دهیم. کیمیاوی هم پذیرفت، اما شب قبل از افتتاحیه با خوابگاه تلویزیون کرمان تماس گرفت و گفت: «متأسفم! من امکان حضور در مراسم شما را ندارم». ما حتی در «هتل صحرا»[۱۸] ــ که یکی از بهترین هتل‌های آن زمان کرمان بود ــ برای اقامت او اتاقی آماده کرده بودیم. یک سالن سینما هم برای افتتاحیه کرایه کرده بودیم که مدیر آن بارها می‌خواست مرا از برگزاری این برنامه منصرف کند. چون آن زمان مردم «پرویز کیمیاوی» را با «مسعود کیمیایی» اشتباه می‌گرفتند. مدیر سالن فکر می‌کرد که مردم به تماشای فیلم‌های آماتوری نمی‌آیند و اگر هم کسی شرکت کند و ببیند که فیلم تجاری نمایش نمی‌دهند؛ ممکن است به سالن آسیب بزند. او حتی از من تعهد کتبی گرفت که اگر آن شب اتفاقی افتاد، خسارت بپردازم. کیمیاوی بسیار مشتاق بود تا به کرمان سفر کند و با بچه‌های سینمادوست کرمانی گپ‌وگفتی داشته باشد که میسر نشد؛ اما ‎برنامه برگزار شد.

محمد‌صدرا حبیب‌اللهی: آقای مشیری، لطفاً در مورد جزئیات فعّالیت «سینمای آزاد کرمان» صحبت کنید.

مشیری: آقای عدالتی اطلاعات کاملی دربارۀ «سینمای آزاد کرمان» دارد. متأسفانه من در کرمان نماندم، چون محل خدمت سربازی‌ام مشخص شده بود. من پس از خدمت سربازی دیگر نتوانستم به کرمان بازگردم و به مرکز تلویزیونی دیگری رفتم. تمام هدایت مجموعۀ «سینمای آزاد کرمان» با آقای عدالتی بود. فیلم‌هایی می‌ساخته و اعضا او را می‌شناختند.

ناظری: به نظر شما وجود «سینمای آزاد» در کرمان، چه تحولی در سینمای قبل از این جریان داشت؟ تحولی ایجاد کرد؟

مشیری: تصوّرم این است که جنبش بی‌تأثیری نبود. آن اواخر که از کرمان می‌رفتم، سینما‌های شهر نیز تماماً در اختیار «فیلمفارسی»[۱۹] بود. سینمایی که در حال حاضر اسمش «شهر تماشا» شده است…

تقی‌زاده: آن زمان می‌گفتند «پارامونت»!

مشیری: … سینما «پارامونت» که افتتاح شد، پُر افتخارترین سینمای کرمان محسوب می‌شد. چون فیلم‌های خارجی نیز پخش می‌کرد. امّا پیش از آن، سینماهای شهر، صددرصد در انحصار نمایش فیلم‌های عامه‌پسند (فیلمفارسی) بودند. جنبش سینمای آزاد، دریچه‌ای را گشود تا علاقه‌مندان نوپا وارد حیطۀ فیلم‌سازی شوند. هم‌چنین این فرصت نیز فراهم شد تا با جریان‌های سینمایی دیگر آشنا و متوجه شوند که سینما فقط «فیلمفارسی» نیست.

(عدالتی سندی را به دست تقی‌زاده می‌دهد.)

تقی‌زاده: ۱۷/۲/۱۳۵۳…!

ناظری: آقای عدالتی، وجود تشکیلات «سینمای آزاد» چه تأثیر و تحولی در سینمای کرمان به وجود آورد؟

عدالتی: همان‌طور که آقای مشیری گفت، سینمای آن روز در اختیار جریان «فیلمفارسی» بود. اما پس از تأسیس دفتر سینمای آزاد و زمانی که من مدیریت دفتر را بر عهده گرفتم، از مرکز تهران برای ما تجهیزات فیلم‌سازی مثل: دوربین «Canon 1014»، دوربین ۸ میلیمتری، سه‌پایه، دستگاه ضبط صدا و اسپلایسر فیلم و آپارات فرستادند و دفتر ما هم به صورت رایگان در اختیار فیلم‌سازان متقاضی می‌گذاشت. نمایش فیلم‌های ۱۶ و ۳۵ میلی‌متری سینمای آزاد در «کاخ جوانان» یا «مدرسه عالی مدیریت» ــ که آن سال‌ها پاتوق جوانان بود ــ انجام می‌شد و گاهی اوقات نیز از کارگردانان مختلف، جهت حضور در این اکران‌ها دعوت می‌کردیم. تا پیش از ورود به این تشکیلات هم در بخش امور تربیتیِ «ادارۀ آموزش و پرورش»، «کاخ جوانان»، «مدرسه عالی مدیریت» و یکی از سالن‌های «لُژیون خدمتگزار بشر»[۲۰] برای دبیرستانی‌ها و جوانان کلاس فیلم‌سازی برگزار می‌کردم.

می‌دانید که آن موقع حلقه‌ فیلم‌هایی که به دست ما می‌رسید، سه دقیقه‌ای بودند. حلقۀ‌ فیلم‌های رنگی برای ظهور باید به خارج ارسال می‌شد و حدود یک ماه طول می‌کشید تا برگردد، که بعد از برگشتن هم شاید هنوز مشکل داشت! آن اواخر، برای ما حلقۀ فیلم سیاه‌و‌سفید سه دقیقه‌ای هم ارسال شد که لابراتوار تلویزیون کرمان برای ما ظاهر می‌کرد. این گونه، فیلم‌سازان به راحتی می‌توانستند پس از یک الی دو روز نتیجۀ کارشان را ببیند و اگر فیلم ایرادی داشت، دو مرتبه فیلم‌برداری کنند. البته، چند نفری هم با دوربین شخصی خودشان فیلم می‌ساختند و بعداً برای ارسال فیلم‌شان‌ به جشنواره‌ها، با ما هم‌کاری می‌کردند.

به طورکلی، تشکیلات «سینمای آزاد» از سال ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۷ در ایران فعّالیت داشت و بعد از انقلاب، در سراسر ایران به پایان رسید. این تشکیلات، اوایل انقلاب شورایی داشت که توسط «ناصر غلام‌رضایی» و «کیانوش عیّاری» ــ که در شُرُفِ ورود به سینمای حرفه‌ای بودند ــ مدیریت می‌شد. آن زمان هنوز تجهیزات دفتر در اختیار من بود. ولی در کرمان کسی نبود تا آن‌ها را به او تحویل دهم. به همین دلیل، بخشی از این تجهیزات را در ساختمان تلویزیون و بخشی را در خانۀ شخصی‌ام نگهداری می‌کردم. اما پس از انقلاب، به مرور تجهیزات را به تهران فرستادیم و همه را پس دادیم. منتهی در مدت فعّالیت‌مان در «سینمای آزاد کرمان»، ۵۰ ــ ۴۰ فیلم ساختیم. تعدادی از آن‌ها به بخش مسابقۀ جشنواره‌ها نیز راه یافتند. بعضی اوقات در خلال ارسال به جشنواره، حتی فیلم‌ها گم می‌شدند! برای مثال، فیلمی که «مهدی ثانی» ساخته بود را به جشنوارۀ اصفهان فرستادیم و آن‌جا گم شد. تولیدات «سینمای آزاد کرمان»، فیلم‌هایی از پنج الی سی دقیقه یا حتی پنجاه دقیقه بود. اما از پنجاه دقیقه به بالاتر نساختیم. مثلاً فردی به نام «نعمت‌الله‌زاده‌ماهانی» از مزار «شاه نعمت‌الله ولی» در ماهان فیلمی به نام «شاه ماهان» ساخت که اتفاقاً فیلم خوبی بود. او برای ساخت این فیلم زحمت زیادی کشید و ما هم آن را برای جشنواره‌های زیادی فرستادیم. اما با وجود علاقۀ بسیاری که به سینما داشت، یکی دو سال پیش از انقلاب برای تحصیل به انگلستان رفت.

 

تقی‌زاده: پس به همین خاطر است که به او می‌گویند: «سید جفری ماهانی».

عدالتی: بله، سید جفری! دکتر «مجید فدایی» طی ساخت فیلم مستندی که در مورد او بود، به اسم من برخورد و مرا پیدا کرد. آقای نعمت‌الله‌زاده ماهانی در آن فیلم گفته بود: «احمد ‌امین عدالتی مسئول سینمای آزاد، تجیهزات را در اختیار ما می‌گذاشت و ما فیلم می‌ساختیم». در دهۀ پنجاه، این نعمت‌الله‌زاده ماهانی، خواب را از چشمانم گرفته بود. مدام به سراغم می‌آمد، تجهیزات می‌گرفت و فیلم می‌ساخت. چندین فیلم مثل «کبوتر‌باز»، «بیچارگان» و… را ساخت.

مشیری: فیلمی هم در مورد لولی[۲۱]‌های کرمان ساخت.

عدالتی: خب، همین فیلم «بیچارگان» بود! بعد از این‌که به انگلستان رفت، پیغام فرستاد که فیلم «شاه ماهان» را برایم بفرستید. چون آن جا نمونه کار می‌خواست. دو تا از فیلم‌هایش را به انگلستان فرستادند، ولی حلقه‌ها هرگز برنگشتند. بعضی از فیلم‌ها دست خود بچه‌ها ماندند. مثل فیلم‌های «محمد‌کاظم شفا‌زند» یا «محمود محمدی» که به عنوان نویسنده، ذوق ادبی خوبی داشت.

حبیب‌اللهی: لطفاً دربارۀ نقش و تأثیر برادران نصیبی و حمایت‌شان از شهرستان‌ها صحبت کنید.

عدالتی: با «بصیر نصیبی» رابطۀ صمیمی و تنگاتنگی داشتیم؛ حتی او را دو بار به کرمان دعوت‌ کردیم تا برای بچه‌ها سخنرانی کند. سینمای آزاد هیچ قید و بندی نداشت و به سادگی به فیلم‌سازان تجهیزات می‌داد. اکثر فیلم‌سازان حرفه‌ای امروز ــ که سواد فیلم‌سازی دارند ــ از دل همین سینمای آزاد ظهور کردند. زمینۀ «موج نوی سینمای ایران»[۲۲] و سینمای روشنفکری ریشه در همین سینمای آزاد داشت.

تقی‌زاده: موجِ نوی سینمای ایران ریشه در سینمای آزاد داشت؟! به گمان حتی اگر بحث تقدم و تأخرِ تاریخی این جنبش‌ها را هم مد نظر قرار دهیم، می‌بینیم که خیزِ نخستِ جریانِ موج نوی سینمای ایران ــ که توسط «فرخ غفاری»، «فریدون رهنما» و «ابراهیم گلستان»، با فیلم‌های: «شبِ قوزی»، «سیاوش در تخت جمشید» و «خشت و آینه» رقم خورد ــ در دهۀ سی خورشیدی بوده است. پس موجِ نوی سینمای ایران پیش از شکل‌گیری جنبش سینمای آزاد بوده و یا دستِ کم می‌توان این‌گونه گفت که پیشینۀ دور و درازتری نسبت به سینمای آزاد داشته است. دورۀ دوم موج نو هم ــ که با فیلم‌های «قیصر»، «گاو» و «آرامش در حضور دیگران»، به ترتیب از: «مسعود کیمیایی»، «داریوش مهرجویی» و «ناصر تقوایی» شناخته می‌شود ــ تا حدودی هم‌زمان با شکل‌گیری نخستین حرکت‌های سینمای آزاد بوده و تقارن تاریخی دارند. پس چگونه می‌توان ادعا کرد که ریشه‌های موج نوی سینمای ایران ــ که آن را برابر با مفهومِ سینمای روشنفکری ایران نیز می‌شناسند ــ برآمده از سینمای آزاد است؟! سینمای آزاد که پس از آن و یا به بیانی، هم‌زمان با موجِ دومِ آن پا گرفت! از سوی دیگر، اگر بخواهیم بحث وام‌گیری از اندیشه و نگرشِ سینمایی را به میان بیاوریم؛ باز این فیلم‌سازانِ سینمای آزاد هستند که تأثیر پذیرفته از نگاه و روش فیلم‌سازی سینماگرانِ موجِ نوی سینمای ایران و حتی جریان‌های سینمای روشنفکری جهان هم‌چون: «موجِ نوی سینمای فرانسه» و «سینمای نئورئالیسم ایتالیا» بودند. تا جایی که بنده آگاهم، این فیلم‌سازانِ جریانِ روشنفکری سینمای ایران بودند که به شکل‌های گوناگون از سینمای آزاد، سینماگران آزاد، جشنواره‌های آن‌ها و سایرِ کنش‌مندی‌هایی که آن‌ها در پی انجامشان بودند، به شکل‌های گوناگون حمایت می‌کردند. گروهی با قلم‌شان، برخی با حضور، سخنرانی و داوری در فستیوال‌ها و سایر برنامه‌هایی که از سوی آنان برگزار می‌شد؛ و شماری دیگر به شکل‌های گوناگون دیگری که از دست‌شان ساخته بود، خود را ملزم می‌دیدند تا از این حرکتِ سینمایی که به واسطۀ گردِ هم آمدنِ گروهی از جوانانِ نوجو و علاقه‌مند ایجاد گردیده بود، حمایت نمایند. این که شما فرمودید سینمای موجِ نوی ایران ریشه در سینمای آزاد داشت، برای من تازگی دارد! خواهشمندم اگر سندی منتشر نشده در این باره دارید؛ برای روشن‌تر شدنِ این بحثِ تاریخی ارائه فرمایید.

عدالتی: به هر حال، من وقتی برای دورۀ آموزشی سربازی به تهران رفته بودم، برای اوّلین بار با جنبش سینمای آزاد آشنا شدم. البته، بعد دوباره به خراسان برگشتم و در قوچان، افسر بخش اداری شدم. سینمای آزاد در مشهد زودتر از کرمان تأسیس شد. «مهرداد تدّین»[۲۳] مسئول «سینمای آزاد مشهد» بود و افرادی مثل «داریوش ارجمند»[۲۴] در آن‌جا فیلم می‌ساختند.

تقی‌زاده: آقای مشیری، شما فرمودید که در سطح ایران استقبال و اشتیاق فراوانی نسبت به تشکیلات «سینمای آزاد» بود و برای همین، شعبه‌های زیادی در سراسر ایران تأسیس شد. دلیل این استقبال چه بود؟ ظرفیت پذیرش این تشکیلات چگونه ایجاد شده بود؟

مشیری: آن موقع این ارتباطات جمعی در اینترنت وجود نداشت. اما خبرها دهان به دهان می‌گشت و چند نشریۀ سینمایی مثل مجلۀ «ستارۀ سینما»[۲۵] در این زمینه بسیار کمک کرد. خبر این پدیدۀ تازه، در جامعۀ ایران پخش شد و جوانان علاقه‌مند به این سمت کشیده شدند. سینمای آزاد تبدیل به جریان نو و تازه‌ای در سینمای ایران شد.

تقی‌زاده: نشریات از جنبش «سینمای آزاد» حمایت می‌کردند؟

مشیری: حمایت بود، اما نه به شکل رایج امروز! نشریات خبرها را به سطح جامعه می‌آوردند. تلویزیون به سینمای آزاد برنامۀ هفتگی داده بود و «حسن بنی‌هاشمی» آن را اداره می‌کرد. هر پدیدۀ تازه‌ای که ظهور می‌کند، سریعاً در دل جامعه پخش می‌شود. چون جنبش «سینمای آزاد» مشابهی نداشت، به سرعت فراگیر شد.

ناظری: جناب مشیری، از ابتدای تأسیس «سینمای آزاد کرمان»، حمایت‌های مالی به چه شکل بود؟

مشیری: آقای عدالتی این موضوع را بهتر می‌داند.

عدالتی: اصلاً بودجه‌ای وجود نداشت!

مشیری: فقط تجهیزات بود.

عدالتی: نه، تجهیزات را تهران می‌فرستاد.

مشیری: من به توصیۀ «بصیر نصیبی» برای مهندس «رضا قطبی»، مدیر عامل «رادیو و تلویزیون ملّی ایران» نامه‌ای نوشتم و در آن نامه گفتم: «ما در تلاش برای راه‌اندازی سینمای آزاد در کرمان هستیم و به تجهیزات احتیاج داریم». نامۀ ساده‌ای نوشته بودم که اسم تعدادی تجهیزات مورد نیازمان هم در آن بود. چون تشریفات نامه‌نگاری اداری را نمی‌دانستم، به «بصیر نصیبی» گفتم: «این نامه برای مدیرعامل مناسب نیست، شما بگو و من می‌نویسم». و او بر اساس همان تشریفات رایج، جملاتی گفت و نامه نوشته شد. مدتی بعد هم از طرف تلویزیون (آقای قطبی) موافقت شد تا امکاناتی را برای مرکز «سینمای آزاد کرمان» بفرستند. بعد از رفتن من، آقای عدالتی تجهیزات را تا سال ۱۳۵۷ در اختیار داشت. مطابق قانون، بعد از انقلاب همۀ آن‌ها را تحویل تلویزیون داد. آقای عدالتی می‌تواند در مورد جزئیات این روند صحبت کند.

جعفری: آقای مشیری، تا چه اندازه «سینمای آزاد» در ارائۀ محتوا مستقل و آزاد بود؟ سانسوری هم وجود داشت؟ آیا مسائلی هم بود که فیلم‌سازان حق رفتن به سمت آن را نداشته باشند؟

مشیری: فضای سیاسی آن زمان به شکلی بود که جوانان نگاه‌ انتقادی داشتند. در فیلم‌ها حرف‌های تند سیاسی نیز وجود داشت. البته، وقتی که انتقاد خیلی تند و تیز می‌شد، عکس‌العمل نشان می‌دادند. من موردی در خصوص سانسور به یاد ندارم. شاید آقای عدالتی در این مورد نمونه‌ای داشته باشد.

عدالتی: هیچ سانسوری نبود. اما از آن‌جایی که در مملکت ما خودسانسوری شایع است، ما به طور خودجوش تلاش می‌کردیم تا فیلمی تولید نکنیم که جلوی کارمان را بگیرند.

جعفری: یعنی می‌خواهید بگویید که آن زمان انتقادها خیلی آشکار نبود؟

عدالتی: بله. انتقادها بیشتر زیر‌متن‌دار و غیر مستقیم بود. نمایش فیلم‌ها عمومی نبود که شاخک‌های کسی را حساس کند. چون مثل ۹ ــ ۸ جشنواره‌ای که سینمای آزاد برگزار کرد، اکران‌ها محدود به جوانان بود.

 جعفری: «سینمای آزاد» در کرمان چند جشنواره برگزار کرد؟

عدالتی: ما در کرمان جشنواره برگزار نکردیم، اما به جشنواره‌هایی که در شیراز، اصفهان و اهواز برگزار می‌شد، فیلم می‌فرستادیم. جشنواره‌های سینمای آزاد بسیار شلوغ بود.

جعفری: همۀ تولیدات، فیلم کوتاه بودند؟

عدالتی: بله، فیلم کوتاه بودند. ابتدا فیلم‌ها صامت بودند و آن اواخر، تجهیزات صداگذاری هم در اختیارمان گذاشتند که تولیدات ما را به سمت حرفه‌ای‌ شدن نزدیک کرد. این موضوع از «موج نوی سینمای فرانسه» اقتباس شد.

جعفری: هیچ وقت از طرف تهران، شما را تشویق به برگزاری جشنواره نکردند؟

عدالتی: اتفاقاً تشویق به برگزاری جشنواره کردند، اما فرصتش مهیا نشد. اگر سینمای آزاد ادامه پیدا می‌کرد، حتماً جشنواره می‌گذاشتیم. منتهی، به چند دلیل آمادگی برگزاری جشنواره را نداشتیم. ابتدا از نظر اعتبار بود. چون تلویزیون برای ما بودجۀ بسیار کمی را در نظر گرفته بود که حتی کفاف هزینۀ تهیۀ مکان برای «سینمای آزاد کرمان» را نمی‌داد. ما مثل شعب «سینمای آزاد» در شهرهای دیگر وابسته نبودیم و… .

 

حبیب‌اللهی: رقابت تشکیلات «سینمای آزاد» با «انجمن سینمای جوان» چه تأثیر سازنده‌ای داشت؟

عدالتی: «سینمای آزاد» وابسته به «رادیو و تلویزیون ملّی ایران» بود و «انجمن سینمای‌ جوان» زیر ‌مجموعۀ «وزرات فرهنگ و هنر» محسوب می‌شد. این دو نهاد مدام با هم رقابت داشتند. «انجمن سینمای جوان» به دلیل این‌که وابسته به ارگان دولتی بود، فضای بسته‌ای داشت. سینمای آزاد ظاهراً به تلویزیون وابسته نبود، ولی از سمت تلویزیون حمایت می‌شد و مثل «انجمن سینمای جوان»، آن نظارت سفت و سخت را نداشت. مثلاً وقتی که من برای رادیو برنامه می‌نوشتم، همه چیز قبل از پخش صداهای ضبط شده بررسی می‌شد، اما کسی فیلم‌های «سینمای آزاد» را کنترل نمی‌کرد.

حبیب‌اللهی: این رقابت چه تأثیری روی سینمای بدنۀ کشور داشت؟

عدالتی: وجود همین رقابت، سازنده بود.

تقی‌زاده: منظورش تأثیر روی سینمای حرفه‌ای و گیشه است.

عدالتی: فیلم‌سازان سینمای آزاد هیچ وقت جای‌شان در گیشه نبود. آن زمان، جنبش «سینمای آزاد» مخالفان سرسختی داشت که مهم‌ترین آن‌ها سینمادارها و فیلم‌سازان گیشه‌پسند بودند. این گروه به فیلم‌سازان سینمای آزاد، اجازۀ اکران عمومی در سالن‌های سینما را نمی‌دادند. به همین دلیل، فیلم‌سازان مجبور بودند از سالن‌های مدرسه، دانشکده‌ها و مکان‌های کوچک برای اکران آثارشان استفاده کنند. آن اواخر قرار بود پیش از اکران فیلم‌های بلند، چند فیلم کوتاه هم در سینما پخش کنند. البتّه ما در سینمای آزاد، با بلیط‌های یک تومانی نمایش فیلم داشتیم، مثلاً یک‌بار فیلم‌های مستند کیمیاوی را اکران کردیم؛ ولی هیچ وقت برای تولیدات خود سینمای آزاد اکرانی نداشتیم.

حبیب‌اللهی: اگر تأثیر مستقیمی نداشته، آیا تأثیر غیرمسقیمی چه به لحاظ ایده یا…

عدالتی: تأثیر غیرمستقیم هم داشت، چرا که فیلم‌سازان سینمای آزاد سعی می‌کردند تا فیلم‌هایشان را روشنفکری‌ و جوان‌پسند بسازند که جوانان جذب شوند. بعد از تعطیلی سینمای آزاد، برخی به دلایلی از سینما دور شدند؛ اما بعضی‌ها هم‌چنان فیلم‌سازی را ادامه داده و حتی به سمت سینمای حرفه‌ای رفته‌اند. فیلم‌های سینماگران سینمای آزاد، با فیلم‌های تجاری فرق داشت. فیلم‌سازانی مثل: «کیانوش عیّاری»، «ناصر غلام‌رضایی» و «مهدی صباغ‌زاده»[۲۶]‌ ــ که پسرش هم فیلم‌ساز است ــ هنوز فیلم‌های‌شان تحت تأثیر دوران سینمای آزاد است.

تقی‌زاده: جیرانی هم جزء مجموعۀ «سینمای آزاد» بود؟

عدالتی: بله، «فریدون جیرانی»[۲۷] جزء تشکیلات «سینمای آزاد» در مشهد بود. بسیاری از فیلم‌سازان «سینمای آزاد»، آموزش اولیّه فیلم‌سازی را گذرانده، تهیه‌کننده‌ای را پیدا کرده و بعد وارد بدنۀ سینمای حرفه‌ای می‌شدند و فیلم تجاری می‌ساختند.

ناظری: آیا تشکیلات «سینمای آزاد کرمان» با چالش و مشکلی نیز روبه‌رو بود؟

عدالتی: خیر، مشکل خاصی نبود. ولی ای‌ کاش مدت زمان فعّالیتش طولانی‌تر بود! این تشکیلات از زمان تأسیس (سال ۱۳۵۳) فقط به مدت چهار سال مجال فعّالیت داشت. در سال ۱۳۵۴، فرصتی پیش آمد که من و برادرم از طرف «سازمان آموزش کشاورزی» بورسیۀ آموزشی شویم، تا یک دورۀ (تقریباً دو ترم) کارآموزی تکنولوژی سمعی بصری را در ایتالیا بگذرانیم. این سفر حدوداً نه ماه به طول انجامید که برای مدتی کار «سینمای آزاد کرمان» تعطیل شد؛ اما بعد از بازگشت دوبارۀ من، همه چیز به روال سابق برگشت. در سفر به شهر ونیز، به عنوان نمایندۀ سینمای آزاد تلاش کردیم تا این جنبش را معرفی کنیم. حتی در اواخر، «سینمای آزاد ایران» عضو «کنفدراسیون سینمای آماتور» شد.

ناظری: جناب آقای عدالتی، بعد از انقلاب سرنوشت «سینمای آزاد» به چه شکل رقم خورد؟ به پایان رسید یا ادامه داشت؟

عدالتی: متأسفانه تعطیل شد. همان‌طور که اشاره کردم، سینمای آزاد وابسته به «رادیو و تلویزیون ملّی ایران» و تحت حمایت مستقیم «رضا قطبی» پسر دایی همسر «محمدرضاشاه ‌پهلوی» بود و طبیعتاً آقای قطبی از خاندان سلطنتی محسوب می‌شد. بعد از انقلاب هم با تغییر مدیر عامل تلویزیون، همکاری با تشکیلات سینمای آزاد به طور کامل قطع شد. البته، برای مدت کوتاهی به صورت شورایی اداره شد، اما دوام نیاورد. در آن شورا کسانی مثل: «کیانوش عیاری» و «ناصر غلام‌رضایی» حضور داشتند که بعدها به بدنۀ سینمای حرفه‌ای ملحق شدند و فیلم‌سازی را ادامه دادند. اگر اشتباه نکنم، حتی امسال عیاری فیلم «ویلای ساحلی» را در دست ساخت دارد.

تقی‌زاده: آن دسته از علاقه‌مندانی که به جریان حرفه‌ای سینما پیوسته و فیلم بلند تولید کردند، تا چه اندازه به چارچوب‌ها و آرمان‌های «سینمای آزاد» وفادار ماندند و چقدر فاصله گرفتند؟

عدالتی: بسیاری از آن‌ها وفادار ماندند. اما افرادی مثل «مهدی صباغ‌زاده» از آن فضاهای روشنفکری دور شده‌اند. اگر فیلم «سناتور» را دیده باشید، می‌توانید منظور مرا متوجه شوید. اما «کیانوش عیاری» چارچوب‌های سینمای آزاد را در فیلم‌ها و سریال‌هایش حفظ کرده است. فکر می‌کنم الان سریالی به نام «۷۸ متر» ساخته که هنوز اجازۀ نمایش پیدا نکرده است.

تقی‌زاده: ماجرا و حواشی مربوط به فیلم «خانۀ پدری» را شنیده‌ام، اما نام این سریال را تا به اکنون نشنیده‌ام!

عدالتی: این سریال را هم ساخته است. سریال «روزگار قریب» نیز کار او بود که در مقایسه با کارهای تجاری دیگر، سریال خوبی محسوب می‌شود. «ناصر غلام‌رضایی» نیز در این سال‌ها فیلم‌های خوبی ساخته است.

تقی‌زاده: وقوع انقلاب ۵۷ تا چه اندازه روی خاموشی چراغ «سینمای آزاد» تأثیر گذاشت؟

عدالتی: جنبش «سینمای آزاد» با حمایت‌های تلویزیون پا گرفت و ادامه یافت. تا زمانی که درآمدی وجود نداشته باشد، کار فرهنگی و هنری پیش نخواهند رفت. «نان بی‌مایه فطیر است»!

تقی‌زاده: اصلاً بعد از انقلاب، امثال «صادق قطب‌زاده» و سایر مدیران تلویزیون پس از او، ضرورت وجود «سینمای آزاد» را درک می‌کردند؟

عدالتی: خیر، بعد از انقلاب به دلیل این که «رضا قطبی» این مؤسسه را حمایت کرده بود، نسبت به آن بدبین بوده و حمایتی نمی‌کردند.

جعفری: جناب عدالتی، در بخشی از صحبت‌هایتان فرمودید که «سینمای آزاد کرمان» نسبت به سایر شعبِ «سینمای آزاد» در شهرهای دیگر وابسته نبود…

عدالتی: منظورم از وابستگی این بود که مسئولان سینمای آزاد در شهرهای دیگر، از کارمندان تلویزیون همان شهر محسوب می‌شدند و دفتری مجزا داشتند. ولی از آن‌جایی که من کارمند تلویزیون نبودم، اعتباری که برای ما در نظر گرفته شد، به اندازه‌ای نبود که مثل شعب دیگر بتوانیم دفتری را اجاره کرده و مستقر شویم. من هنوز نامه‌هایی که از تهران فرستاده بودند را دارم که نوشتند: «اعتبار در اختیار این‌ها بگذارید»، ولی متنهی بودجۀ ما کفاف هزینۀ اجارۀ دفتر را نمی‌داد. از طرف دیگر، به شخصه هیچ وقت دلم نمی‌خواست وابسته به مقررات سفت و سخت سازمانی باشم. چرا که آدم سازمانی، باید با چارچوب دیگران حرکت کند. خودم تجربۀ نویسندگی در تلویزیون را داشتم و با کنترل و سانسور برنامه‌ها آشنا بودم. نمی‌خواستم بچه‌ها هم در اوّلین تجربه‌هایشان، دردسر فیلتر آن‌ها را بچشند.

جعفری: بازبینی می‌کردند؟

عدالتی: بله، تولیدات بازبینی می‌شد. اما هدفم این بود که بچه‌ها آزادانه ایده‌های خود را بپرورانند و بدون ‌دردسر فیلم‌هایشان را بسازند.

جعفری: آیا می‌توانیم بگوییم که همین عدم وابستگی به تلویزیون، باعث شد تا فعّالیت «سینمای ‌آزاد ‌کرمان» در کنار شعب شهرهای دیگر به حاشیه رود و بعد از انقلاب به کلی فراموش شود؟

عدالتی: سینمای آزاد بعد از انقلاب در سراسر ایران فراموش شد. در زمان انقلاب به دلیل اعتصاب همگانی، ادارات تعطیل شده بودند. تقریباً از شهریور ماه تا روز ۲۲ بهمن، کشور در اعتصاب و تعطیلی بود. در همین بحبوحۀ انقلاب، زمان خدمتم در کرمان به پایان رسید و مجدداً به «مرکز آموزش کشاورزی مشهد» منتقل شدم. هنوز تجهیزات فیلم‌سازی «سینمای آزاد کرمان» در اختیار من بود، اما در کرمان کسی را نداشتیم تا آن‌ها را به او تحویل بدهم. برادرم هم ــ که کارمند تلویزیون کرمان بود ــ مدتی قبل به یزد منتقل شده بود.

جعفری: در نهایت چه بر سر تجهیزات آمد؟

عدالتی: تجهیزات برچسب شمارۀ ثبت «رادیو و تلویزیون ملّی ایران» را داشتند. برای همه چیز رسید گرفته بودم. درست است که بابت آن‌ها چکی از من گرفته نشده بود و به راحتی می‌توانستم همۀ تجهیزات را برای خودم بردارم و کسی هم در آن هرج و مرج انقلاب، مرا بازخواست نمی‌کرد؛ منتهی به خودم گفتم: «بالأخره اموال دولتی هستند و روزی برای حسابرسی به سراغم می‌آیند». حلقه‌های نگاتیو فیلم ــ که تاریخ انقضاء داشتند ــ دست خود بچه‌های کرمان باقی ماندند. ولی همۀ تجهیزات فیلم‌سازی مثل: دوربین «Canon 1014»، دستگاه اسپلایسر فیلم، آپارات، پروژکتور، وسایل صداگذاری و ضبط ‌صوت تا زمان تحویل‌شان پیش من ماندند.

تقی‌زاده: همه این امکانات «سوپر ۸»[۲۸] بودند؟

عدالتی: بله «سوپر ۸» بودند. البته، بخشی از وسایل را به برادرم سپردم تا در تهران به «کیانوش عیاری» و «ناصر غلام‌رضایی» تحویل دهد. از همۀ این‌ها رسید گرفتم تا اگر روزی از تهران سراغ این وسایل آمدند، مدرکی از تحویل این اموال داشته باشم. جوانان «سینمای آزاد کرمان» هم مسئولیت‌پذیر نبودند. پس خودم پِی انجام این کار را گرفتم.

جعفری: آقای عدالتی، من سوال خودم را تکرار می‌کنم. شما کارمند تلویزیون نبودید. آیا این مسئله تأثیری روی به حاشیه رفتن «سینمای آزاد کرمان» در مقایسه با شعب دیگر…

عدالتی: خیر، فقط همان مسئلۀ اجارۀ مکانی برای برپایی دفتر بود.

جعفری: پس به جز مسئلۀ برپایی دفتر، «سینمای آزاد کرمان» از همۀ لحاظ با شعب دیگر تفاوتی نداشت.

عدالتی: بله درست است. ما در هیچ مسئله‌ای با سینمای آزاد شهرهای دیگر فرقی نداشتیم. سهمیۀ فیلم مراکز، در سراسر کشور مقدار مشخصی داشت و به کرمان هم به اندازۀ شهرهای دیگر سهم تعلق می‌گرفت. گاهی اوقات از تهران فیلمی برای نمایش ارسال می‌شد و ما هم تاریخ، مکان و تعداد مخاطب نمایش فیلم‌ها را به تهران گزارش می‌دادیم. «سینمای آزاد تهران» از نمایش فیلم و راه‌اندازی «کلوپ سینمایی» استقبال نمی‌کرد. چون اصرار داشت که فیلم‌سازی و آموزش سینما در اولویت و دستور کار جنبش «سینمای آزاد» است.

بارها درخواست ایجاد «کلوپ سینمایی» را از تهران داشتم. حتی مدیریت «کاخ جوانان» هم راضی به تأسیس این کلوپ شده بود. در شهرهای دیگر نیز کلوپ‌هایی تشکیل می‌شد. اما تهران با درخواست ما مؤافقت نکرد. برای آموزش سینما از کارمندان تلویزیون (فیلم‌برداران، کارگردانان و…) استفاده می‌کردیم. گاهی اوقات نیز، کسی را از تهران می فرستادند تا برای جوانان سخنرانی کند. این‌طور نبود که چون کارمند تلویزیون نبودم، بین کرمان و شهرهای دیگر تفاوتی قائل شوند.

جعفری: پس حمایت‌ها از سمت مرکز «سینمای آزاد» یکسان بود.

عدالتی: بله، اما از سوی تلویزیون محلی کرمان حمایت‌ها کمتر بود. مرکز سینمای آزاد مدام به شعب شهرستان‌ها فشار می‌آورد تا فیلم تولید کنند و ما همیشه درحال تولید فیلم بودیم. حتی تولیدات‌مان را در چند جشنواره شرکت دادیم.

ناظری: به نظر شما، چرا در بیان تاریخ «سینمای آزاد ایران»، بیشتر از شعب تهران و اهواز صحبت شده است و کمتر به «سینمای آزاد کرمان» می‌پردازند؟

عدالتی: دلیل آن فعّالیت کمتر مرکز ما، به نسبت شهر‌های دیگر بوده است. حتی علاقه‌مندان به سینما در آن شهرها بیشتر بودند. مثلاً به تعداد زیاد فیلم‌سازان در بندرعباس و اهواز نگاه کنید.

ناظری: پس فعّالیتِ بیشتر و فیلم‌سازانِ علاقه‌مند داشتند.

عدالتی: علاوه بر آن، من هم فرصتی نداشتم تا خودم فیلمی بسازم. چون سرپرست تمام وقت بچه‌ها و مسئول تجهیزات بودم. سرپرستان سایر شعب وقت آزادتری داشتند و می‌توانستند فیلم بسازند.

جعفری: یعنی خودتان هیچ وقت فیلمی نساختید؟!

عدالتی: البته چند فیلم آموزشی برای اداره‌مان ساختم؛ ولی وارد سینمای آماتور نشدم. چون وقتش را نداشتم. من بیشتر فیلم‌نامه‌نویس بودم تا فیلم‌ساز و سناریوهای زیادی نوشتم. در راستای فیلم‌نامه‌نویسی (علاوه بر سرپرستی) در مورد سناریو‌ و طرح‌های بچه‌ها نیز مشاوره می‌دادم. آن‌ها برای گرفتن تجهیزات، اول طرح‌های‌شان را ارائه می‌کردند و از آن‌ جایی که دیگر آقای مشیری را در کنار خود نداشتیم ــ و در تلویزیون محلی کرمان نیز، کارگردان آن‌ چنان مطرحی وجود نداشت ــ سناریوها را به تنهایی ارزیابی می‌کردم تا ببینم آیا کارگردان و فیلم‌نامه، پتانسیل لازم را دارد یا نه. پس از گرفتن تأیید، به آن‌ها حلقۀ نگاتیو فیلم می‌دادم تا فیلم‌شان را بسازند. کار تولید فیلم، بر عهدۀ خود بچه‌ها بود.

جعفری: فیلم‌سازان «سینمای آزاد»، معمولاً چقدر برای ساخت فیلم‌هایشان هزینه می‌کردند؟

عدالتی: ما هیچ وقت بابت اجارۀ تجهیزات و حلقه‌های فیلم،‌ پولی از کسی نمی‌گرفتیم؛ اما باید سناریو ارزش ساختن را ‌می‌داشت تا حداقل حلقه‌های نگاتیو الکی هدر نروند. فقط باید هزینه‌ای برای ارسال فیلم به جشنواره‌های خارج از کشور پرداخت می‌کردند. البته، گاهی اوقات فیلم‌هایی نیز بودند که به صورت رایگان به خارج از ایران فرستاده می‌شد. چون فیلم‌ها در دو نوع «اکفاکروم» و «کداکروم» ــ که فیلم رنگی بودند ــ باید برای ظهور به خارج از کشور می‌رفتند. اواخر دوران فعّالیت تشکیلات «سینمای آزاد»، فیلم سیاه و سفید نیز برای ما ارسال می‌شد. ظاهر کردن فیلم‌های سیاه و سفید راحت‌تر بود. چون در مجموعۀ مس کرمان، لابراتواری با مدیریت آقای حکاک وجود داشت. او کارمند فنی تلویزیون محلی کرمان و مسئول لابراتوار بود و تلویزیون برای ظهور فیلم از آن‌جا استفاده می‌کرد. حتی کارمندان تلویزیون نیز در شست‌وشوی حلقه‌های فیلم به آقای حکاک کمک می‌کردند. این امر باعث شد تا ظهور و ثبوت فیلم‌های‌ بچه‌‌ها سریع‌تر انجام شود و اگر حلقه‌های فیلم عیب و ایرادی داشت، به راحتی رفع شود.

حبیب‌اللهی: نظرتان دربارۀ سینمای تجربی حال حاضر ایران چیست؟

عدالتی: اکنون هم جریان تجربه‌گرا وجود دارد؛ اما با این تفاوت که نسبت به دوران سینمای آزاد، امکانات بیشتری در اختیار سینماگران وجود دارد.

حبیب‌اللهی: سطح کیفی این سینما را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

عدالتی: متأسفانه با وجود دسترسی فراگیر و حجم زیاد امکانات، سطح کیفی امروز را قبول ندارم.

تقی‌زاده: چرا؟

عدالتی: چون سریع می‌خواهند وارد بازار سینمای حرفه‌ای و تجاری شوند. فیلم‌سازی نداریم تا برای همیشه چارچوب‌های روشنفکری جریانی مثل «موج نوی سینمای فرانسه» را حفظ کند و به اصول آن پایبند باشد. اکثراً با تغییر رویکرد، وارد سینمای تجاری می‌شوند. چون در آن فضا می‌توان درآمد خوبی کسب کرد.

جعفری: به نظرتان همین مسئله باعث شده تا کیفیت فیلم‌های تجربی امروز تنزل پیدا کند؟

عدالتی: این معضل در همۀ‌ دنیا فراگیر شده است. زمانی فیلم‌هایی مثل «دزد دوچرخه» در ایتالیا ساخته می‌شد؛ اما اکنون چنین فیلم‌هایی در سینمای جهان کمتر دیده می‌شود. چون همگی به سمت سینمای حرفه‌ای تمایل دارند.

جعفری: پس از انقلاب و در پی تعطیلی «سینمای آزاد» چرا به سمت فیلم‌سازی نرفتید؟

عدالتی: چون احساس نیاز به فیلم‌سازی نداشتم. در سال ۸۱ بعد از بیست سال کار در سمتِ مسئول تکنولوژی آموزشی، سرپرست بخش شبانه‌روزی و مربی علوم بازنشسته شدم. اما بسیاری از مسئولان سینمای آزاد که مثل من کارمند نبودند، بعد از انقلاب وارد سینمای تجاری شدند. دلیل مؤفقیت افرادی که به سینمای حرفه‌ای ورود کردند، تجربه‌های کیفی و تکنیکی بود که در دوران جنبش سینمای آزاد کسب کردند. فراموش نکنید که یکی از عوامل انقلاب، همین سینمای روشنفکری بود که غیرمستقیم نارضایتی‌ها را بروز می‌داد و به این شکل افراد را به طرف جریان موج نو جذب می‌کرد.

جعفری: شما در صحبت‌هایتان اشاره کردید که به کار فیلم‌نامه‌نویسی علاقه‌مند بودید. آیا فیلم‌نامه‌نویسی را ادامه دادید؟

عدالتی: اتفاقاً سناریوهای زیادی نوشتم و همۀ آن‌ها را به علاوۀ یک‌سری کتاب و فیلم به دکتر «مجید فدایی» سپردم تا در «موزۀ سینمای کرمان» ــ که قرار است بانی تأسیس آن باشد ــ به نمایش عموم درآورد.

تقی زاده: اکنون رابطه‌تان با سینما چگونه…

عدالتی: به دلیل بورسیۀ آموزشی ایتالیا و مدرکی که گرفته بودم، تلویزیون مرا استخدام می‌کرد. اما آن زمان از استعفا دادن ترسیدم. چون در مرکز آموزش کشاورزی مشغول تدریس بودم. حتی وقتی که دانشگاه کرمان مشغول جذب هیئت علمی بود، «محمدعلی میرزایی» (اولین رئیس دانشگاه) با «سازمان آموزش کشاورزی» نامه‌نگاری کرد تا به دانشگاه منتقل شوم ــ چون لیسانس زیست‌شناسی داشتم ــ اما سازمان نپذیرفت و گفت که فقط به شرط استعفا می‌توانم با دانشگاه هم‌کاری کنم. متأسفانه آن زمان فکر کردم خطر کردن است. اگر این تصمیم اشتباه را نمی‌گرفتم، همان سال از طرف وزرات علوم برای تحصیلات تکمیلی رشتۀ زیست‌شناسی به انگلستان می‌رفتم و اکنون استاد زیست‌شناسی دانشگاه بودم. البته در آموزش کشاورزی، به عنوان مسئول تکنولوژی آموزشی، برای آن مرکز یا دانشجویان، فیلم آموزشی می‌ساختم و برای شهرستان‌ها می‌فرستادیم.

تقی‌زاده: پس اکنون فقط مخاطب سینما هستید؟

عدالتی: فقط مخاطب هستم. البته گاهی اوقات، برای صحبت در مورد سینمای آزاد به بزرگداشت‌هایی دعوت می‌شوم. مثلاً «کیانوش عیاری» برای مراسمی در «انجمن سینمای جوان»، از من دعوت کرد و آن‌جا، در رابطه با تاریخچۀ سینمای آزاد اظهار نظرهایی کردم.

جعفری: با ایشان دیدار داشتید؟

عدالتی: بله، دیداری داشتم و حتی پرسید: «چرا فیلم کار نمی‌کنی؟» و به او هم مثل دیگران گفتم: «وقت فیلم‌سازی ندارم، چون مشغول کار دیگری هستم».

تقی‌زاده: هیچ وقت برای بازگشت دوباره به سینما و فیلم ساختن، حتی وسوسه هم نشدید؟!

عدالتی: نه وسوسه نمی‌شوم. چون وضع فیلم‌سازی با گذشته فرق کرده و اکنون می‌توان با موبایل هم فیلم ساخت. البته، پسرم علیرضا به عکاسی علاقه‌مند شده و اتفاقاً در چند مسابقۀ عکاسی جایزه هم گرفته است. اخیراً دوربینی ۸۵ میلیون تومانی برایش خریدم.

تقی‌زاده: ما را به پسر خواندگی قبول نمی‌کنید؟

(همگی می‌خندیم.)

جعفری: آیا پسرتان قصد دارد تا راه شما را در فیلم‌سازی دنبال کند؟

عدالتی: او فقط به عکاسی علاقه‌مند است. من همۀ تجهیزات عکاسی شخصی‌ام را به او داده‌ام، اما او شیوۀ عکاسی آنالوگ را قبول ندارد! حتی یک سری لنز روسی قدیمی دارم که فکر می‌کند آن‌ها به درد‌نخور هستند. اکنون نیز دنبال موزه‌ای می‌گردم تا این تجهیزات را اهدا کنم.

تقی‌زاده: ممنون از وقتی که گذاشتید. اگر نکته‌ای پایانی دارید، لطفاً بفرمایید.

عدالتی: بابت این مصاحبه متشکرم. من دیگر با کرمان قطع رابطه نمی‌کنم، چرا که اکنون دکتر فدایی نیز با من دوست شده است و ما مرتب با هم مکالمه داریم.

تقی‌زاده: نگران نباشید؛ او دیگر شما را رها نمی‌کند!

عدالتی: او درحال نوشتن کتابی دربارۀ تاریخ سینمای کرمان است. وقتی ماجرای برگزاری دوّمین «جشنوارۀ فیلم کرمان» را با من در میان گذاشت، پیشنهاد دادم تا قسمتی از جشنواره را به بزرگداشت «سینمای آزاد ‌کرمان» اختصاص دهد. چند تا از فیلم‌های زیرخاکی آن زمان را نیز پیدا کردم و به «هادی علی‌پناه» سپردم. او در آرشیو «فیلم‌خانۀ‌ ملّی ایران» آن‌ها را به نسخۀ دیجیتال تبدیل کرد. متأسفانه فیلم‌های سوپر ۸ قابلیت کپی ندارند، اما به لطف آقای علی‌پناه، در این جشنواره نسخۀ دیجیتال آن‌ها نمایش داده شده است.

تقی‌زاده: امیدوارم از این گفت‌وگو لذت برده باشید.

عدالتی: این مصاحبه را برای جای خاصی می‌خواهید؟!

تقی‌زاده: در بخشِ سینمای همین مجله‌ای که در دست شما است، چاپش می‌کنیم.

عدالتی: سرمشق؟! مجلۀ خیلی خوبی است. فکر نمی‌کردم…

تقی‌زاده: هیچ کس فکر نمی‌کرد. همه فکر می‌کنند کرمان بیابانِ برهوتی است که اهالی‌اش با شتر در شهر تردد می‌کنند. نه با اینترنت رابطه‌ای دارند و نه حتی آب و برق در آن وجود دارد!

(همگی می‌خندیم.)

«پایان»

منابعِ پانوشت‌ها:

مهرابی، مسعود. ۱۳۹۹. تاریخ سینمای ایران: از آغاز تا سال۱۳۵۷. (ویرایش جدید). تهران: نظر

ا.کوک، دیوید. (۱۹۸۰). تاریخ جامع سینمای جهان. (ج. ۱). ترجمۀ هوشنگ آزادی‌ور. تهران: چشمه. ۱۳۹۷ش.


[۱] «فریدون رهنما» (۱۳۵۴ -۱۳۰۹) شاعر، منتقد و پژوهشگر سینمایی، روزنامه‌نگار، فیلم‌ساز و فارغ‌التحصیل مدرسۀ «عالی آموزش فنون سینمایی» مشهور به «ایدک» (IDHEC) بود که در کنار «ابراهیم گلستان» و «فرخ غفاری» از پیشگامان سینمای آوانگارد، مدرن و روشنفکری ایران محسوب می‌شود. از مهم‌ترین آثار سینمایی وی می‌توان به فیلم‌های «سیاوش در تخت جمشید» و «پسر ایران از مادرش بی‌اطلاع است» اشاره کرد.

[۲] «رضا قطبی»، متولد ۱۳۱۷ در تهران و تحصیل کردۀ رشتۀ «مهندسی برق» از مدرسۀ «پُلی‌تکنیکِ پاریس» است. او پسر دایی «فرح پهلوی» و عضو حزب «پان ایرانیست» بود. قطبی از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ رئیس «رادیو و تلویزیون ملّی ایران» بود. او به همراه «شجاع‌الدین شفا» طرح تغییر تقویم کشور از هجری خورشیدی به شاهنشاهی را ارائه دادند.

[۳] «مدرسۀ عالی تلویزیون و سینما» سال ۴۸ -۱۳۴۷ تأسیس شد، تا نیروهای مورد نیاز حوزۀ رسانه و سینمای کشور را برای یاری به سازمان «رادیو و تلویزیون ملّی ایران» تربیت کند. گفته‌ها حاکی از آن است که «فریدون رهنما» نقش مهمی در تأسیس این مدرسه داشته است.

[۴] «حسن بنی‌هاشمی» متولد ۱۳۲۸ در شهر بندرعباس است. او پس از سه سال تحصیل در رشته‌های اقتصاد کشاورزی و مهندسی راه و ساختمان، به مدرسۀ «عالی سینما و تلویزیون» رفت و در رشتۀ کارگردانی سینما فارغ التحصیل شد. وی در سال ۴۹ با فیلم کوتاه «موج»، جایزۀ بهترین فیلم فستیوال «فیلم‌های سوپر ۸ سینمای آزاد» را به دست آورد. بنی‌هاشمی طی ۱۲ سال فعالیت خود، ۲۰ فیلم کوتاه داستانی و مستند ساخت، اما متأسفانه در سن ۳۳ سالگی و در اوج شکوفایی، ناخواسته ایران را ترک کرد. وی بعدها چشم‌هایش را از دست داد و دیگر فیلم نساخت. او یکی از اعضای فعّال جنبش «سینمای آزاد» محسوب می‌شود.

[۵]«احمد آسوده»، کارگردان سینما و تلویزیون، در آثاری هم‌چون سریال تلویزیونی «آندروماک» فعّالیت داشته است.

[۶] «مرکز آموزش کشاورزیِ کرمان» -که مرکز تربیت تکنسین کشاورزی بود و بعدها به آموزشگاه تبدیل شد- وابسته به «سازمان آموزش کشاورزی» بود.

[۷]«کاخ جوانان» مجموعه‌های مستقل فرهنگی، هنری و آموزشی در دوران پهلوی دوّم بودند که به منظور ایجاد محیطی مناسب برای پرورش ذوق، استعداد و نیروی فکری جوانان کشور، از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۷ در تهران و بعضی از مراکز استان‌ها و شهرستان‌ها فعّالیت می‌کردند. ساختمانِ شعبۀ کاخ جوانانِ کرمان در محلِ فعلیِ «ادارۀ اوقاف و امور خیریۀ شهرستانِ کرمان» در خیابان «شهید کامیاب» قرار داشت.

[۸] این مدرسه، مرکز تربیت کارشناسان مدیریت اقتصاد و جزئی از مجموعۀ موقوفۀ «بیمارستان نوریه» واقع در سه راه مدیریت، انتهای خیابان «زریسف» (شهدای فعلی) بود که تا سال ۱۳۵۷ خورشیدی فعّالیت داشت. در حال حاضر به مجموعۀ دانشگاه «شهید باهنر کرمان» منتقل شده است.

[۹] «موج نوی سینمای فرانسه» جنبشی بود که منشأ آن را می‌توان منتقدان مجلۀ سینمایی «کایه دو سینما» دانست. این جنبش از دهۀ ۱۹۵۰ شروع به فعّالیت کرد و با تأکید بر «نظریۀ مؤلف» و میزانسن، از قواعد رایج سینمای آن دوره دوری کرد. «ژان لوک گدار»، «آلن رنه»، «اریک رومر»، «فرانسوا تروفو» و «کلود شابرول» از جمله مهم‌ترین افراد این جریان هستند.

[۱۰] «ناصر غلام‌رضایی» متولد ۱۳۳۴ در خرم‌آباد و تحصیل کردۀ «مدرسۀ عالی تلویزیون و سینمای ملّی ایران» است. او از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ مدیر تشکیلات «سینمای آزاد خرم‌آباد» بوده و برگزاری جشنوارۀ سالیانۀ «سینمای آزاد» در لرستان را بر عهده داشته است. از مهم‌ترین آثار او می‌توان به فیلم‌های «خون‌بس»، «نامزدی» و «چه پُر ستاره بود شبم» اشاره کرد.

[۱۱] «عبدالله باکیده» از اعضای تشکیلات «سینمای آزاد همدان» بوده و در حوزه‌های نویسندگی، کارگردانی و مدیریت تولید فعالیت داشته است. وی دستیار «سیروس الوند» در فیلم «فریاد زیر آب» با بازی «داریوش اقبالی» بوده است.

[۱۲] «بهنام جعفری» متولد ۱۳۳۰ یکی از مستعد‌ترین اعضای فعّال و جوان جنبش «سینمای آزاد» بود که هم روحیۀ مدیریتی و هم تولیدات زیادی داشت، اما در سن ۲۰ سالگی بر اثر سانحۀ رانندگی درگذشت. از جمله آثار وی می‌توان به فیلم‌های کوتاه «روزی که آقای جیم ظاهر شد» و «ارتفاع متروک» اشاره کرد. (منبع: به نقل از «منوچهر مشیری»)

[۱۳] «فرهاد پوراعظم» متولد سال ۱۳۲۸ در شهر تهران است. فعالیت سینمایی خود را از سال ۱۳۵۷ در مرکز «سینمای آزاد تهران» آغاز کرد. فیلم «دایان باخ» محصول سال ۱۳۷۱ از جمله آثار وی است.

[۱۴] «ابراهیم حقیقی» متولد ۱۳۲۸ در تهران و تحصیل کردۀ رشتۀ معماری از «دانشگاه تهران» است. او در حوزه‌های طراحی صحنه، طراحی تیتراژ فیلم و طراحی جلد کتاب‌ها و مجله‌های گوناگونی فعالیت داشته است. نشانِ مجلۀ «فیلم» و جشنوارۀ «فجر» از جمله کارهای مهم او هستند. حقیقی در دوران فعّالیت «سینمای آزاد»، فیلم «چاه» را بر اساس داستانی از «غلام‌حسین ساعدی» ساخت.

[۱۵] «همایون پای‌ور» متولد سال ۱۳۲۳ در شهر تهران است. وی پس از پایان تحصیلات متوسطه، یک دورۀ یک ساله سینما را در کشور اتریش گذراند و پس از بازگشت نیز دورۀ کوتاه دیگری را در دانشکدۀ «هنرهای دراماتیک» به پایان برد. او از سال ۱۳۵۹ به عنوان مدیر فیلم‌برداری در سینما و تلویزیون فعّالیت می‌کند. از مهم‌ترین هم‌کاری‌های پای‌ور می‌توان به فیلم‌برداری فیلم‌های: «طعم گیلاس» (عباس کیارستمی)، «نار و نی» و «تک درخت‌ها» (سعید ابراهیمی‌فر) و تصویربرداری فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» (صفی یزدانیان) اشاره کرد.

[۱۶] «امیر هوشنگ کاووسی»(۱۳۹۲ -۱۳۰۱) نویسنده، کارگردان، منتقد سینمایی و تحصیل‌‌کردۀ رشتۀ فیلم‌سازی از مدرسۀ «عالی آموزش فنون سینمایی» مشهور به «ایدک» (IDHEC) بود. وی به عنوان «بنیان‌گذار نقد تحلیلی سینما» در ایران شناخته می‌شود. در دهۀ ۴۰ شمسی، واژۀ «فیلمفارسی» نخستین بار توسط او در مجلۀ «فردوسی» برای توصیف سینمای عامه‌پسند ایران ابداع و به گفتمان انتقادی فیلم در ایران وارد شد.

[۱۷] ابتدا در شهر تبریز مدیر خبر بود و سپس به مدیریت تلویزیون محلی کرمان منسوب شد. هم‌چنین در ایستگاه رادیویی کرمان، تهیه‌کنندۀ برنامه‌ای بود که در آن نشریات روشنفکری وقت، برای شنوندگان روخوانی می‌شدند. به گمانم ‎مدتی بعد به بندرعباس و در نهایت به تهران منتقل شد. (منبع: به نقل از «منوچهر مشیری»)

[۱۸] این هتل همچنان در حدفاصل میدان قرنی، نرسیده به چهار راه احمدی، کوچۀ مقابل بانک ملی، خیابان «دکتر ناظرزاده کرمانی» به فعّالیت خود ادامه می‌دهد.

[۱۹] اصطلاح «فیلمفارسی» به فیلم‌هایی اشاره دارد که داستان‌پردازی عجولانه، قهرمان‌سازی شعاری، رقص و آواز کاباره‌ای بدون ارتباط به داستان، عدم وجود روابط علّت و معلولی در داستان و عشق‌های غیرواقعی ویژگی آن‌ها هستند. «هوشنگ کاووسی» اصرار داشت که این اصطلاح را باید سر هم نوشت، چرا که می‌خواست از به‌هم‌آمیزی این دو، مفهوم جدیدی ارائه کند. او سینمایی را هدف می‌گرفت که به زعم خودش نه فیلم بود و نه فارسی؛ بلکه آمیزه‌ای نچسب از هر دوی آن‌ها بود.

[۲۰] نوعی سازمان مردم نهاد (NGO) بود که به پیشنهاد «محمد رضا شاه پهلوی» در سال ۱۳۴۹ تأسیس شد.

[۲۱] واژۀ «لولی»، منسوب به لول و به معنی بی‌شرمی و بی‌حیائی است. در بین عوام کرمان، معمولاً برای خطاب به گدایان خیابانی، اوباش و کولی‌ها استفاده می‌شود.

[۲۲]با افزایش تولید «فیلمفارسی»، نسل جدیدی از سینماگران ایرانی در اواخر دهۀ ۳۰ خورشیدی جریان سینمایی جدیدی را به راه انداختند که به «موج نوی سینمای ایران» مشهور شد. این جریان با تولید فیلم‌هایی چون «جنوب شهر» به کارگردانی «فرخ غفاری»، «خانه سیاه است» به کارگردانی «فروغ فرخ‌زاد»، «جلد مار» به کارگردانی «هژیر داریوش» و «خشت و آینه» به کارگردانی «ابراهیم گلستان» شروع شدِ اما فیلم‌های «گاو» از «داریوش مهرجویی»، «قیصر» ساختۀ «مسعود کیمیایی» و «آرامش در حضور دیگران» اثر «ناصر تقوایی»ُ نمایندگان اصلی این موج به‌شمار می‌روند.

[۲۳] «مهرداد تدیّن» در کنار «داریوش ارجمند»، «سینمای آزاد مشهد» را تأسیس کرده و فیلم‌های ۸ میلیمتری زیادی ساخته است.

[۲۴] «داریوش ارجمند» بازیگر سینما و تلویزیون، متولد سال ۱۳۲۳ در مشهد است. وی در سال ۱۳۴۰ از بنیان‌گذاران «سینمای آزاد مشهد» بوده و بازیگری را در سال ۱۳۴۹ از تئاتر آغاز کرده است. از جمله مهم‌ترین نقش آفرینی‌های ارجمند، می‌توان به فیلم «ناخدا خورشید» و سریال «امام علی» اشاره کرد.

[۲۵] «ستارۀ سینما» نشریه‌ای سینمایی به سردبیری «بارویر گالستیان» بود که نخستین بار در ۲۸ آبان‌ماه ۱۳۳۲ منتشر شد. این نشریه تا دوم دی‌ماه ۱۳۵۷، هزار و شصت و هفت شماره منتشر کرد و با دوام‌ترین نشریه سینمایی تاریخ مطبوعات ایران لقب گرفت. «کاظم اسماعیلی»، «روبرت اکهارت» و «پرویز نوری» از جمله سردبیران این مجله بودند.

[۲۶] «مهدی صباغ زاده» کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس و تهیه‌کننده متولد ۱۳۳۰ در مشهد است. وی فعالیت خود را در سال ۱۳۵۵ از تئاتر و فیلم‌سازی تجربی با شرکت در سینمای آزاد آغاز کرد، فیلم سینمایی «خانۀ خلوت» در جشنوارۀ دهم فیلم فجر کاندیدای بهترین کارگردانی و برندۀ سیمرغ بلورین بهترین فیلم‌نامه شد. هم‌چنین وی برندۀ جایزۀ بزرگ «مصطفی عقاد» برای کارگردانی فیلم «راه بهشت» از جشنواره فیلم فجر شد.

[۲۷] «فریدون جیرانی» کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تهیه‌کننده و منتقد سینمایی است. جیرانی از سال ۱۳۸۹تا ۱۳۹۱ مجری و کارشناس برنامۀ تلویزیونی «هفت» بود. از فیلم‌های وی می‌توان به «قرمز»، «شام آخر»، «پارک‌وی»، «من مادر هستم» و «خفه‌گی» اشاره کرد.

[۲۸] فیلم «سوپر ۸ میلی‌متری» یک قطع فیلم متحرک است که در سال ۱۹۶۵ به عنوان یک پیشرفت نسبت به قالب فیلم خانگی قدیمی ۸ میلی‌متری توسط «ایستمن کداک» منتشر شد. این فیلم، ۸ میلی‌متر عرض داشته، اما نسبت به فیلم ۸ میلی‌متری معمولی، ابعاد سوراخ‌های مستطیل شکل در امتداد لبه کوچک‌تر است که باعث می‌شود فضای بیشتری در معرض نور قرار گیرد. هم‌چنین استاندارد سوپر ۸ مرز مقابل سوراخ‌ها را برای نوار اکسیدی اختصاص می‌دهد که می‌توان صدا را به صورت مغناطیسی روی آن ضبط کرد.

منبع: فیدان فیلم