این یاداشت که را برایتان منتشر میکنیم دوست افغانمان فهیم نور شاهی نوشته است. جمهوری اسلامی طی سالها بعد از نفوذ دوره اول طالبان وقبل از تسلط دوره دوم آنها در مسایل فرهنگی وسینمای افغانستان مستقیما دخالت داشت. که در این مورد من خودم زمانی که محسن مخملباف وخانواده نابغه !اش با ماموریت بنیاد فارابی مقیم افغانستان شدند چند مطلب نوشته ام که در ارشیو سینمای ازاد در دسترس است. این بار مطلب دوست افغانمان فهیم را منتشر میکنیم. . مطلب گویش افعانی دارد.
*صحرا کریمی، فلمساز اهل افغانستان که چندی پیش یکباره در رسانههای افغانستان مطرح شد و قارچوار بر کرسی ریاست افغان فلم روئید/نشانده شد، مکرراً مدعی موضع فیمینستی شده و بخصوص از طریق برنامههای تلویزیونی وابسته به نیروهای ارتجاعی معرفی و مطرح شده. به عنوان نمونه میتوان از برنامهی 《کاکتوس*》که هیچ تفاوتی با تولیدات تلویزیونی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ندارد نام برد. یا هم برنامه ی 《سراچه**》 وابسته به باند مافیایی عبدالله عبدالله را میتوان مثال آورد.
چند هفته قبل، با یاری دوست گرانقدرم، بصیر نصیبی عزیز، از طریق یک پست کوتاه اما خیلی گویا همکاری و همسویی خانم صحرا کریمی را با نظام زن ستیز جمهوری اسلامی ایران و بنیاد فارابی مطرح و آشکار ساختیم. در همان جا به دوستان و همراهان سینمای آزاد وعده سپردم که در مورد این بانوی فرصت طلب و پروردهی ولایت فقیه خامنهای بیشتر خواهم پرداخت.
به نیتِ وفا کردن به آن قول، پس از نگاهی هرچند اجمالی به فلمی《حوا، مریم، عایشه》 که صحرا کریمی کارگردان و نویسنده آن است، برداشت و نظرم را در مورد پيام و نیت این فلمی به ظاهر “فیمینستی” با خوانندگان گرامی شریک میسازم.
قابل تذکر است که تهیه کنندهی این فلم خانمی محجبهی بنام کتایون شهابی( کتایون شهابی که با من هم نسبت فامیلی دارددلال شناخته شده سینمای جمهوری اسلامی است ب.ن ) که اهل و مقیم ایران میباشد. به قدر کافی برای این فلم، از طرق مختلف و مشابه با روش های تبلیغات فرهنگی ج.ا. ایران تبلیغ شد و به جشنواره های متعددی هم راه یافت.
فرصت نیست و شاید نیازی هم نیست که به تک تک نکاتی فلم پرداخته شود که همرنگی و همسویی انکارناپذیر آنرا با تولیدات فرهنگی/پروپاگاندای جمهوری اسلامی ایران هنوز روشنتر آشکار سازیم. پس بسنده میکنم به انگشت نهادن بر چند نکتهی اساسی.
البته به قصد اظهار امتنان لازم به یادآوری میدانم که اگر زحمات محترم بصیر نصیبی عزیز و دیگر همراهان گرامی شان نبود، البته که سر من هم مثل اکثریت کلاه میرفت و دچار فخر کاذب و ملی گرایی میشدم که واه واه یک بانوی هم وطنم فلم ساخته و در جشنوارههای مهم سینمای شرکت کرده.
داستان فلم 《حوا، مریم، عایشه》متشکل از سه بخش مستقل است در مورد سه زن مقیم شهر کابل. نام هاي اين سه زن آبستن و ترتیب ذکر آن، عنوان فلم و سه بخش فلم را رقم زده.
داستان این سه زن را، آبستن بودنشان و سقط جنینهای شان با هم وصل میکند. هر سه زن این سه بخش جداگانه در اخیر فلم در اتاق انتظار مطبی که قرار است بطور غیر قانونی دو تا از جنینها را سقط کند و سقط شدن جنین زن اولی (حوا) را اعلام کند، با هم زیر یک سقف قرار میگیرند.
خود موضوع فلم البته که بسیار جذاب است و چون در تبلیغات فلم هم صرف همین قدر در موردش گفته میشه، طبعا علاقهمندان سینما کنجکاو میشوند تا هر چه زودتر پای تماشای این فلم بنشینند، بخصوص اگر شنیده باشند کارگردان فلم ادعای فیمینستی دارد.
اما متاسفانه اگر اندکی با دقت فلم را تماشا کنیم به سادگی و تاسف متوجه میشویم که روایت و پراخت فلمساز از مسلهی بی نهایت مهم و بسیار جذاب، یعنی زنان و سقط جنین در خرابشدهی بنام افغانستان، دقیقا مثل تولیدات ج.ا. ایران هدفی جز ضربه زدن و بیاعتبار ساختن مواضع فیمینستی و برابری طلبی را دنبال نمیکند.
خلاصه دقت کنیم که در آن فلم دقیقا مثل سینما ج.ا. ایران، زن موجود بیچاره، دروغگو، تسلیم پذیر نشان داده شده که از یک طرف دختران افغان را هشدار داده باشد که اگر خلاف سنت و مذهب گامی بردارید چنین بیچاره و پشیمان و در نهایت تسلیم خواهید شد و به پسران افغان میگوید به زنان و دختران اعتماد نکنید، آنان موجودات حیله گر اند. این است بنظرم خلاصهی پیام فلم این خانم که با لابیگری و پارتی بازی و نفوذ ج.ا. ایران در داخل نظام فاسد ج.ا. افغانستان قارچ گونه یکباره سر کرسی ریاست افغان فلم رویید/نشانده شد.
برای این که در بدل و پاس آن پارتی بازیهای نظام “طالبان شیعه” هم چیزی برگردانده باشد، عایشهی فلماش همخوان با عقاید شیعه شده خیانتکار به همسر. دوستان حتما از جنجال عایشه و محمد آگاه اند که از دید شعیه عایشه به محمد خیانت کرده و با کسی دیگر رابطه جنسی داشته که البته امیدوارم حقیقت داشته باشد و حتما داشته و نوش جان طفلک عایشه که از بچگی قربانی محمد پیدوفیل شده بود.
سقط جنین را هم از نگاه عاطفی برای زنان فلم و هم از نگاه امکانات سقط جنین در جامعهی شدیدا سنتی افغانستان و نظام شدیدا ارتجاعی، چنان ساده نشان داده که گویی برای زنان افغانستان انجام آن از آب نوشیدن هم راحتر است و انگار نه انگار که هم قانون و هم جامعه مردسالار سقط جنین را برای شان دشوارتر از گذر از هفت خوان رستم ساخته.***
اصلن خیلی تلاش شده و تلاش ادامه دارد که از یک سو این خانم “عصبی” صحرا کریمی را مدعی فیمینستی جا بیاندازندش و از دیگر سو با ناشیگری های عمدی که وی آگاهانه و مرتب بروز میدهد، فیمینیزم و برابری طلبی زنان را یک امر میان تهی و مسخره نشان دهند.
آیا زن برابری طلب واقعی همکارش را با لحن مردسالارانه تهدید میکند؟ آیا یک زن مبارز تهدید میکند که از طریق برادر خویش بر خواهر و زن همکار خویش تجاوز جنسی خواهد کرد؟ چرا اصلاً آن فایل صوتی مکالمهای این زن (صحرا کریمی ) با همکارش در دنیا مجازی منتشر شد؟
نمی دانم، شاید براستی الله معجزه کند و یک و یک دو نه، بلکه بشود صحرا جان کریمی مبارز فیمینستی.
*صحرا کریمی که در ایران بزرگ شده و نخستین تجربه سینمایی اش را هم به عنوان بازیگر در فلم دختران خورشید در سینمای زن ستیز ج.ا. ایران داشته با پر رویی در برنامهی کاکتوس مدعی شد که تا به افغانستان برنگشته بود هرگز تبعیض جنسیتی را تجربه نکرده بود و نمیدانست یعنی چه. معنی این حرف جز انکار بیشرمانه و خائنانهی تبعیض بیدادگرانهی جنسیتی درایران تحت سلطهی آخوندهها (طالبان/داعشیان شعیه) چه میتواند باشد؟
در برنامهی سراچه عمداً این بانوی مدعی فیمینستی (فاطمه فیمینست) عصبیت و پرخاشگری و سر و صداهای میان تهی خویش را در خیابان به نمایش گذاشت تا بیشتر این باور و برداشت نادرست و مضر را که گویا زنان برابریطلب، پرخاشگران عصبی و میان تهی اند که هیچ حرف حسابی برای گفتن ندارند، تقویت بخشد.
***به دوستان علاقهمند به تماشای فلمی در ارتباط سقط جنین تحت نظامهای سرکوبگر و ارتجاعی، دیدن فلم بسیار قوی و زیبای رومانی《چهار ماه، سه هفته و دو روز》محصول سال ۲۰۰۷به کارگردانی کریستیان مونجیو را پیشنهاد میکنم.
فهیم نورشاهی*
آخرین دیدگاهها