* آقای مسعود بهنود در وبلاگش نوشت:
«امروز هفتاد و پنجمین سالروز کتاب سوزان نازی هاست. مراسمی در برلین و شهرهای دیگر آلمان برپا ست. هفته قبل در برلین پوستری به دیوار دیدم که دعوت در جشن و مراسم یادآوری خاطره کتاب سوزان می کرد. بر بالای پوستر شعری از یک شاعر آلمانی ثبت بود که گفته در همین جا که کتاب می سوزانند روزی آدم ها را خواهند سوخت. دست کم نازی ها نشان دادند که این تنها یک شعر نیست، واقعیت است »-جدا شده از یادداشتهای مسعود بهنود-
در ابتدا جای سپاس بسیار دارد که ایرانیان تبعیدی یک تبعیدی صادراتی هم دارند که تاریخ شناس است و حوادث شرم آور دوران نازی ها را بیادمان می آورد تا مبادا از یاد ببریم که 75 سال پیش دنیا چه ننگ برزگی را تحمل می کرد؟.
البته جمهوری اسلامی محبوب آقای بهنود روز مشخصی برای کتاب سوزی انتخاب نکرد، در جمهوری اسلامی سالهاست کتاب ها را خمیر می کنند. پس شعله ای برافروخته نمی شود تا حرارتش آقای بهنود را بسوزاند تا آن حد که وقتی دارد این چنین شعارهای انسان گرایانه علیه نازی ها سر می دهد بیادش بیاید که در جمهوری اسلامی آقای خمینی شان از بد تولدش دشمن آزادی اندیشه و بیان بود. اگر در دوران هیتلر کتاب سوزان سمبل و نماد استبداد و خفقان و در بند کشیدن تفکر و اندیشه بود در جمهوری اسلامی همین نقش به عهده خمیر کنندگان کتاب های ظاله! واگذار شده است، این شیوه ای مدرن است که حتا ممکن است تصویر مثبتی در ذهن بسازد چون برای پختن نان باید آرد را خمیر کرد…!
اما آقای بهنود علاوه بر اینکه ادیب، تاریخ نگار! است خود یک پا آرتیست هم هست (برای اطلاع خوانندگان جوان اضافه کنم ایشان به منظور ریختن آب توبه بر سر خودش و همفکرانش که در جستجوی یافتن راهی برای نفوذ در دل آخوندها بودند بازیگر و فیلمنامه نویس فیلم خانه عنکبوت شد) پس چرا ذهنش خاطره های دردناکی که از جنایت ها و رفتارهای همین رژیم در زمینه سینما در سینه هر ایرانی حفظ شده را بیاد نمی آورد؟
اتفاقا طرح ها و پروژه های رژیم خمینی در امر سینما کپی برداری از شیوه رفتار نازی ها بوده و هست. اگر نازی ها بعد از کسب قدرت جشن کتاب سوزان راه انداختند ج. اسلامی قبل ار استقرارش سینما رکس آبادان را آتش زد و 400 نفر را به هنگام تماشای فیلم به خاکستر تبدیل کرد. تا آنجا که من می دانم آقای خوش تیپ و تاریخ نگار ما یک کلمه در باره این جنایت که نشان میداد روزی مردم را در گورهای دسته جمعی قرار خواهند داد نگفت و ننوشت. بعدبه فرمان همین آخوندهای عزیز چماقداران حزب الهی سینما ها را در تهران وشهرستانها به آتش کشیدند .همین دوم خردادی های عزیز و مترقی و محبوب اپوزیسیون مگر جانفشانان و فرمانبران خمینی در سال 57 نیستندکه در برنامه های تخریبی از جمله آتش زدن سینما ها هم سهیم بودند و اسم این وحشی گریشان را هم گذاشتند واکنش منطقی امت به پا خواسته علیه فساد دوران طاغوت؟
آقای بهنود که حافظه تاریخیشیان برای حفظ جنایت های هیتلر خوب کار می کنند همچنان برای حفظ اعمال آخوند ها دچار اختلال است تا میرسیم به یک روز مشخص-آقای خلخالی 30 سال تاریخ سینما ایران را با همه بد و خوب هایش حتا نگاتیو فیلمها را همراه با فیلمهای خارجی را از انبارها بیرون کشید و در کامیون ریخت و به بیابان برد و آتش زد. آیا خلخالی خودسرانه این رفتار را مرتکب شد و یا همچنان که خودش هم اعتراف کرد همه اعمالش با نظارت و تصمیم خمینی بود. آیا حافظه آقای تاریخ نگار خوش تیپ و لوکس ما بیاد ندارد این رفتار ننگین در چه روزی اتفاق افتاد؟
یک یاداوری بسیار ضروری از جنایتهای فرهنگی-هنری رژیم اسلامی -فاشیستی ایران ، در سالهای آغازین تسلطش . در یکی از سالهای ابتدایی
جنگ ایران و عراق ، به دستور سران حکومت و با حضور وزیرارشادشان ( میرسلیم و یا لاریجانی! که البته تفاوتی هم ندارد !) و با همکاری
و همدلی مشتی از لات و لوت های سینماگر تازه ایمان آورده به نظام اسلامی ، تپه ای از حلقه های فیلم های سینمایی آرشیو وزارت را -که به تعبیر خودشان طاغوتی و منحط و ضاله و ضداسلامی بود – در حیاط جلوی ساختمان جمع آوری کردند و جشنی بپا کردند و همه را به آتش کشیدند ! خبر را در همان روزها در یکی از مجلات پر تيراژ آن سالها ( آدینه و یا سخن !) خواندم که حتی برای من که دنیای دیگری بجز سینما
داشتم خیلی غم انگیز و تاسف بار بود !