وقتی ابلیس جهانی سازی صورتک جنبش بر چهره می زند

آنچه امروز روی صحنه جاری است، نه نژادپرستی و ضد نژادپرستی و نه مسئله بهداشت عمومی در مقابله با ویروس کرونا،  که جنگی است بین صاحبان جهانی سازی و هویت ملی. هویتی که در دل جوامع در مقابل شرکت های بزرگ جهانی و غول های اقتصاد دیجیتالی مانند آمازون، فیسبوک، گوگل، مایکروسافت، اپل، تسلا، دارد سر بر می آورد. سالهاست کارشناسان جهانی سازی برای سلطه کامل اقتصاد دیجیتالی بر جهان، از برابری نژادی و اینکه همه از یک نژاد و از یک جا آمده اند داد سخن سرمی دهند.  فقط معلوم نیست که این برابری نژادی چرا شامل حق زیستن و برابری اقتصادی نمی شود. چرا این حق طبیعی زیر خروارها بحث های پرطمطراق علمی! و تخصصی! مدفون می شود و هر روز نابرابری اقتصادی وحشتناک تر می شود.

آنچه امروز کمر اکثریت سیاه، سفید، مهاجر و غیر مهاجر را شکسته نه نژادپرستی که همین کرایه خانه است که ناگهان در همه جا بطور سیستماتیک و هماهنگ شده توسط  بالایی ها سیر صعودی پیدا می کند. آنچه دیکتاتوری بی چون و چرا و فاشیسم است، همین بیمه، بهره بانکی، کردیت کارت،  نابودی شغل ها و تولیدات کوچک بنفع چند شرکت بزرگ، بنجل شدن کیفیت کالا و مواد غذایی و سلطه این شرکت ها بر فرهنگ و اقتصاد جهان است که جامعه کوچکترین اختیاری در مقابل آنها ندارد و قادر به کوچکترین سرپیچی در برابر آنها نیست. دیکتاتوری و فاشیسم گذشته به گردپای فاشیسم جهانی سازی نمی رسد. همچنان که غارت و چپاول گذشته به گردپای غارت آنها نمی رسد. این را آمار و ارقام سودهای نجومی، نابودی بی حد و حصر جنگل ها، رودخانه ها، نابودی تولیدات بومی کشور ها و انواع فشار های روحی و روانی و اقتصادی بر گرده انسان در این چند دهه می گوید.

تا چند سال پیش در هیچ کدام از رسانه های اصلی بحثی در مورد جهانی سازی مطرح نمی شد، اما امروز این بحث روی صحنه آمده است. حالا رسانه های رسمی در کنار دفاع از جهانی سازی، گاهی برای خالی نبودن عریضه مطلبی هم با نگاه انتقادی درج می کنند. نویسنده رادیو فردا با اشاره به اینکه نظام جهانی سازی دیگر ربطی به سرمایه داری کلاسیک ندارد، می نویسد:” تحت نظر گرفته شدن ابعاد گوناگون زندگی ما توسط رایانه هایی که به صورت خستگی ناپذیر در حال رصد رفتار ما هستند به وسیله هوش مصنوعی داده های ما را پردازش می کنند تا درک بهتری از شخصیت و افکار و تمایلات ما داشته باشند. این یک مژده نیست یک اخطار است. پنج مجموعه اصلی در این عرصه (شرکت های گوگل، اپل، فیسبوک، مایکروسافت، آمازون) فعالیت هایی به ظاهر متفاوت دارند. اما وجه مشترک فعالیت آن ها رصد رفتار کاربران خود و نیز ذخیره سازی اطلاعات آن هاست. این مجموعه بسیار موفق، نظام اقتصادی نوینی پدید آورده اند که می توان آن را نظام سرمایه داری تجسس گر یا نظام سرمایه داری مبصرمآب نامید. بخشی از اهمیت این پدیده نوین، دسترسی این مجموعه ها به مقداری ظاهرا بی نهایت از مواد خام (داده های کاربران) با قیمتی نزدیک به صفر است… گویا این مجموعه در حال گذار از نظام سرمایه داری به سمت نظام سرمایه داری تجسس گر است… گسستی ژرف بین عملکرد این نظام و نظام سرمایه داری وجود دارد… دسترسی شرکت های بزرگ دیجیتالی به این دانش، و نفوذ آن ها به حریم خصوصی ما، امکانی فراتر از ارایه تبلیغ به آن ها داده است. این شرکت ها توانایی منحرف کردن افکار و سمت و سو دادن به تصمیمات شخصی و به تبع آن تمایلات جمعی را بدست آورده اند… انقلاب دیجیتالی نقطه عطفی بی بدیل در مسیر تمدن پدید آورده که تبعات آن تمام جنبه های زندگی ما را دگرگون خواهد کرد. با این حال برخی مدعیان آزادی بر پیکر دشمن فرضی (نظام سرمایه داری) مشت و لگد می کوبند، در حالی که دشمن واقعی از رگ گردن به ما نزدیک تر است.”  اما داستان جهانی سازی فراتر از این حرف هاست. آنها با رصد رایانه ایی و کنترل فردی و جمعی و قرار دادن جوامع در قفس  دیجیتالی، تثبیت دولت جهانی، آماده کردن زمینه ورود روبات های هوشمند و حذف انسان از معادله اجتماعی و تولیدی را در سر می پرورانند.

مدیر کمپانی تسلا چندی پیش اعلام کرد به ساخت وسیله نقلیه ای رسیده اند که کمتر از دو ساعت می توان به هر جای کره زمین رفت و برگشت. او اضافه می کند که بافت شهرهای موجود بدرد این وسیله نقلیه نمی خورد و به ساخت شهرهای جدید نیاز است. با ورودفناوری و اتومبیل های هوشمند، نوع جاده سازی و خانه سازی و شهر سازی هم به تناسب آن باید تغییر کند. آمازون و گوگل اعلام کرده اند که طراحی و برنامه ریزی اولین شهرهای هوشمند را انجام داده اند و قرار است تا ۲۰۳۰  اولین شهر های هوشمند ساخته شوند. منتها بخش زیادی از مردم توان همراهی و تطبیق با فناوری هوشمند و روبات را ندارند و بدرد زندگی در شهر هوشمند نمی خورند. با ورود ماشین های هوشمند بخش زیادی از آدم ها در همه جوامع  بی مصرف شده و باید به حاشیه رانده شوند.

بی جهت نیست که مجلس نمایندگان انگلیس، اتحادیه اروپا،  اسقف های کلیسا، جورج بوش، بیل گیتس، وزیردفاع امریکا، پنتاگون، رئیس ستاد ارتش امریکا، ژنرال ها، شهردارها،  فرماندارها،  شرکت های فراملیتی،  آمازون،  فیس بوک، گوگل، کوکاکولا و دستگاه های رسانه ای آنها به بهانه کشته شدن یک سیاهپوست بدست پلیس سفید پوست، ماسک ضد نژادپرستی بر چهره می زنند و دلسوز سیاهپوستان می شوند. بخش انگلیسی صدای آمریکا می گوید:” شرکت های آمریکایی معمولا در دوران اعتراضات سکوت می کنند اما این بار چنین نیست.” کمپانی نتفلیکس اعلام می کند:” سکوت اختیار کردن همدستی است.” کمپانی گوگل در بالای صفحه اصلی خود نوشته ای قرار می دهد:” ما از برابری نژادی و همه آنها که در جستجوی آن هستند حمایت می کنیم.” مدیر مایکروسافت از کارکنان آن شرکت خواست در دفاع از تغییر جوامع ما و به طور گسترده در جامعه به او و تمامی اعضای ارشد مدیریت بپیوندند. مدیر تارگت می گوید:” مرگ یک مرد سیاهپوست دستگیر شده به دست افسر پلیس سفید پوست، دردی که سال ها انباشته شده بود را آزاد کرده است.” کمپانی نایکی در ویدئویی در حمایت از معترضین اعلام می کند:” نژادپرستی را نادیده نگیرید. قبول نکنید که جان بیگناهی از میان ما گرفته شود. بیش از این عذر و بهانه نیاورید.”  ضد نژادپرست شدن اهریمنان جهانی سازی و علم کردن ویروس کرونا و نگرانی شان برای بهداشت عمومی!  چیزی نیست جز بهم ریختن بافت زندگی، اقتصادی و تولیدی موجود که با ورود فناوری هوشمند در قدم بعدی همخوانی ندارد و باید جمع شود.

فاشیسم جهانی سازی و سلطه رسانه ای آنها را در همین ماجرای کرونا دیدیم، هرگونه تردید و هر حرفی خارج از کانال رسانه های اصلی را  تئوری توطئه و مقابله علم با خرافات نامیدند. تهدید کردند که هر کسی خارج از رسانه های رسمی چیزی بگوید جان دیگران را به خطر می اندازد و به مثابه تروریسم محسوب می شود. توئیتر،  فیس بوک، واتس آپ، گوگل و یوتیوب اعلام کردند مطالبی را که خارج از کانال های رسانه های اصلی باشد را حذف می کنند و برای پخش اخبار و مطالب با حکومت ها هماهنگی می کنند. تا جایی که حتی حرف های ترامپ را تحریف، حذف و سانسور کردند.

تاکنون سابقه نداشته رئیس جمهور یک کشور غربی آنهم رئیس جمهور آمریکا علیه رسانه ها یعنی چشم و چراغ صاحبان قدرت و سرمایه، اینگونه موضع گیری کند:” تعداد انگشت شماری شرکت های قدرتمند و انحصاری شبکه اجتماعی بخش وسیعی از کلیه ارتباطات خصوصی و عمومی در ایالات متحده را کنترل می کنند. این شرکت ها قدرتی مهار نشده برای سانسور, محدود کردن, ویرایش, شکل دادن, پنهان کردن یا تغییر بخش بزرگی از ارتباطات را دارند… آنها بر اساس راستی آزمایی, رسانه های اخبار جعلی یعنی سی ان ان و واشنگتن پست که مال آمازون است… و توئیتر کلا آزادی بیان را خفه می کنند و من به عنوان رئیس جمهور اجازه آن را نخواهم داد.” تا کنون سابقه نداشته دستگاه های سیاسی و رسانه ای آمریکا اینگونه علیه کسی که به عنوان رئیس جمهور آمریکاست وارد صحنه بشوند.

ترامپ و تیم او نماینده سرمایه داری کلاسیک هستند. نماینده بخشی از ملی گراهای آمریکا و مخالف جهانی سازی اند. برای صاحبان جهانی سازی دوره ملت ها و کشور ها به سر آمده، کشورها از آمریکا تا جاهای دیگر باید به مثابه شعبه های آنها تغییر شکل بدهند و سیاست سرمایه باید در همه جا یک دست بشود. ترامپ در سخنرانی سال گذشته در سازمان ملل می گوید:” آینده از آن جهانی سازی نیست. آینده از آن کشورهای مستقل است.” و بارها یقه کمپانی مثل جنرال موتورز و اپل را گرفته که سرمایه شان را به چین منتقل کرده اند و ایالت های مثل دیترویت را به این روز انداخته اند. بی دلیل نیست که هرگاه ترامپ علیه حکومت ایران و چین موضع می گیرد، رسانه های آمریکا و چهره های مطرح حزب جمهوری خواه و دمکرات اولین کسانی هستند که بنفع چین و جمهوری اسلامی وارد می شوند. وقتی ترامپ حکومت ایران را به پایبند نبودن به توافق هسته ای متهم می کند، ۱۲ سازمان اطلاعاتی امریکا بنفع حکومت ایران وارد می شوند و بیانیه می دهند که جمهوری اسلامی به توافق های هسته ای پایبند بوده است. غول های اقتصاد دیجیتالی چند دهه است حکومت اسلامی ایران را به عنوان یک “دشمن!” باد کرده اند. به وسیله این “دشمن قلابی” خاورمیانه را شخم زده و پتانسیل های اجتماعی و اعتراضی را در همه جای جهان به آن گره زده اند. و چین قلب تپنده جهانی سازی و کارخانه کمپانی های فراملیتی است. اگر چین نبود صاحبان جهانی سازی نمی توانستند تولید کالا و مواد غذایی و همه چیز را به بنجل و به تولید انبوه تبدیل کنند. اگر چین نبود آمازون و اپل هم به این شکل نمی توانستند باشند. حمله ترامپ به چین و حکومت ایران و مخالفت او با قرنطینه آمریکا، حمله به خط جهانی سازی است. هرچند معلوم است که زور او به آنها نمی رسد، یک قدم جلو می رود دو قدم عقب می نشیند. با این حال مخالفت تیم ترامپ با قرنطینه شدن آمریکا و با اسلحه به خیابان آمدن مخالفان قرنطینه اجباری، تور حصار الکترونیکی غول های اقتصاد دیجیتالی را سوراخ کرد و نگذاشت برنامه های آنها آنگونه که طراحی کرده بودند به پیش برود.

موضوع این نیست که ویروس کرونا دست ساز بوده یا طبیعی. مهم طرح ها و برنامه هایی است که به بهانه این ویروس دنبال می شود تا با ایجاد وحشت عمومی و قرار دادن جامعه در حصار الکترونیکی و قفس دیجیتالی، پایه های حکومت جهانی را به چینند. این را باز همین خبر های متناقضی که هر روزه در مورد ویروس کرونا می دهند و پایه تغییراتی را که در همین مدت کوتا ریختند می گوید. سازمان بهداشت جهانی روز ۱۴ آپریل اعلام می کند که رفتارمان را برای مدتی طولانی باید تغییر دهیم و ضرورت تشکیل حکومت جهانی در مقابله با ویروس کرونا را یاد آوری می کند. گردون براون نخست وزیر اسبق بریتانیا به روزنامه گاردین می گوید:” دولت های جهان باید هرچه سریعتر یک حکومت جهانی موقت تشکیل بدهند تا بتوانند از پس دو بعد عمیق بحران کرونا و بحران اقتصادی ناشی از آن بربیایند.” بی بی سی برای جا انداختن کنترل الکترونیکی جوامع و ربط آن به مسایل بهداشتی در مطلبی می نویسد:” دانشگاه کینگرکالج لندن اپلیکیشن یا “ردگیری علایم” را دو هفته پیش راه انداخت. این اپلیکیشن ها به کمک بلوتوث کار می کنند و اطلاعات کاربر را در اختیار مسئولان دولتی قرار می دهند. این اپلیکیشن ها و نرم افزارها می توانند جزئی ترین رفتارهای شخصی کاربران را بررسی و نظارت کنند… در چین و روسیه نصب اپلیکیشن اجباری و الزامی است و مردم برای کارهای ساده ای از جمله رفتن به داروخانه، پیاده روی و حتی دور انداختن آشغال هم باید آن را در گوشی های خود نصب کنند. اکنون در چین پهپادها به دنبال افرادی بدون ماسک می گردند، وقتی چنین افرادی را می یابند، صدای سرزنش آمیز پلیس از بلندگوهای پهپادها پخش می شود. آلمان، اتریش، فرانسه، ایتالیا و بلژیک همگی سرگرم داده های شرکت های مخابراتی هستند تا جا به جایی مردم را ردیابی کنند.” در چین دوربین هایی نصب شده که قادر است چهره ها را زیر ماسک ها هم شناسایی کند. بی بی سی در رابطه با اجباری کردن زدن ماسک می نویسد:” طی یک هفته گذشته بسیاری از رسانه های امریکا تلاش کردند در گفت و گو با کارشناسان برزخ قبل از واکسن کرونا را ترسیم و مخاطبان را آماده دنیای کنند که قرار است ماسک ها لبخندها را پنهان کنند.” فاشیسم را در همین اجباری کردن زدن ماسک، پنهان کردن صورت و گرفتن چهره از آدم ها می توان دید.

وقتی قرار است پول نقد حذف شود و پول الکترونیکی و کنترل الکترونیکی جایگزین بشود، اعلام می شود که پول نقد منتقل کننده کرونا به دیگران است. جیس لیوی اقتصادان اسبق بانک انگلیسی می گوید:” فقط از طریق وادار کردن عموم به استفاده صرف از پول الکترونیکی می توان جامعه غیر نقدی را متحقق ساخت.” اریک شمیدت رئیس کمپانی گوگل اعلام می کند:” زندگی خصوصی به تاریخ پیوست.”  اکنون زمزمه موج دوم کرونا را سر می دهند. دونالد جی.مک دانلد جونیور گزارشگر نیویورک تایمز در دفاع از قرنطینه اجباری می گوید:” بهترین توصیفی که تا حالا شنیدم تعبیر “چکش و رقص” بوده. یعنی باید محدودیت ها را کمی برداریم و مانند سالن رقص اجازه دهیم رقصنده ها به میان صحنه بیایند و بعد نظارت کنیم، به محض  این که تعداد مبتلایان بالا رفت و نگران بازگشت بحران شدیم باید با زدن چکش روی میز، همه چیز متوقف شود و رقصنده ها به رختکن (قرنطینه) باز گردند.”  گویا قرار است اگر بتوانند در موج بعدی کرونا، چشم ها را هم بپوشانند. بی بی سی با عنوان هشدار بهداشتی اعلام می کند:” بنابه یک مطالعه جدید، به دلیل وجود پروتئین در چشم،  ویروس جدید کرونا می تواند از راه چشم به بدن منتقل شود.” رادیو فردا نگرانی اش را از هوا هم اعلام می کند:” بعد از این که پژهشگران در شهر ووهان چین ماده ژنتیکی ویروس کرونا را در ذرات ریز معلق در هوا در بیمارستانی کشف کردند، نگرانی ها مبنی بر این که آیا ویروس کرونا می تواند از طریق هوا منتشر شود، بیشتر شده است.” در این میان مجله نیوزویک هم تولید انسان توسط ماشین را مطرح می کند و از قول کارشناسان! می نویسد:” تخمین زده می شود که ۷۰ تا ۸۰ درصد مردم دنیا به ویروس کرونا مبتلا بشوند. افرادی که به کرونا مبتلا می شوند دیگر قادر به تولید نسل نیستند و نمی توانند بچه دار بشوند. تولید نسل را در آینده باید به ماشین واگذار کرد.” گویی در مراحل بعدی کرونا، اجباری کردن زدن عینک مخصوص و حمل کردن کپسول هوای مصنوعی و ممنوع کردن حاملگی زنان را در سر می پرورانند. ظاهرا  با این خبرهای جور واجور و با ایجاد ترس و وحشت می خواهند روح و روان همه را به هم بریزند، همه را خسته و گیج و دیوانه کنند تا متوجه نشوند که پیرامون شان چه می گذرد.

 سازمان بهداشت جهانی می گوید باید رفتارمان را و شیوه زندگی مان را برای مدت طولانی تغییر به دهیم. باید شیوه زندگی و روابط اجتماعی  موجود جمع شود. باید همین غذا و گوشت هورمونی  جمع شود و جای آن را گوشت و غذای مصنوعی بسته بندی شده بگیرد. باید دستگاه پلیسی به شکل موجود جمع شود و جایش را کنترل الکترونیکی بگیرد. همین حالا هم در خیلی از نقاط چین مردم پلیس نمی بینند، اگر ماسک نزده باشند، صدای اخطار می شنوند و جریمه آن را در خانه می بینند. باید شغل هایی که امروز به بهانه کرونا آنلاین شده در قدم بعد به ماشین واگذار شود. باید فروشگاه ها، رستوران ها، بارها و … جمع شود و همه چیز از مدارس تا دانشگاه تا جلسات ادبی، سیاسی، علمی و حتی نشست و برخاست به سوی آنلاین سوق پیدا کند. رادیو فردا خبر می دهد:” شرکت ها به زودی می توانند محصولاتشان را در فروشگاه های مجازی شان در شبکه های اجتماعی فیس بوک و اینستاگرام بفروشند. در نهایت قرار است که امکانات فروش با پخش زنده هم همراه شود.” بوریس جانسون نخست وزیر انگلستان خیال همه را راحت می کند. رادیو فردا می نویسد:” نخست وزیر بریتانیا معتقد است که باید صریح و بدون تعارف این واقعیت را نیز در نظر گرفت که شاید هیچ واکسنی برای کرونا پیدا نشود.” رادیو فردا در تائید حرف نخست وزیر انگلستان می گوید:” تا زمان بلاتکلیف بودن ما در برابر ویروس کرونا، تنها کاری که می توان انجام داد این است که خودمان را با سبک زندگی جدید، با فاصله گذاری اجتماعی و پرهیز از اجتماعات، پوشیدن ماسک، دور کاری و شستن دست ها با صابون عادت دهیم… این احتمال را نیز نباید کنار بگذاریم که بازگشت به وضع پیشین جهان شاید به هیچ وجه در آینده نزدیک ممکن نشود.” از ابتدا هم معلوم بود که با تعطیل کردن جهان قرار نیست داستان کرونا به این زودی جمع شود. باید در پس کرونا قفس دیجیتالی جامعه را تکمیل کنند، بخش هایی از جامعه که به لحاظ هوشی و خصلتی و آموزشی توان همراهی با ماشین های هوشمند و قابلیت تبدیل به روبات را دارند، شناسایی و سرند شوند و مابقی به حاشیه رانده شده و از زندگی حذف بشوند.

 این فاصله گذاری اجتماعی در نهایت باید به فاصله گذاری گروهی و جدا سازی آدم ها و محله ها منجر شود. بی بی سی در خبری همه را  آماده این جدا سازی می کند:” دولت ها در سراسر دنیا از شهروندان خود آزمایش پادتن ویروس کرونا می گیرند تا مشخص شود آن ها به بیماری کشنده کووید ۱۹  مبتلا شده اند یا نه. برخی کشور ها شروع به صدور مدرکی موسوم به “گذرنامه مصونیت” کرده اند و برخی دیگر هم احتمالا راه آن ها را پیش خواهند گرفت. این گذرنامه تائید می کند فرد قبلا ویروس کرونا را گرفته و به همین دلیل ناقل آن نیست و به آن مبتلا نخواهد شد. مدرکی که محدودیت های قرنطینه را از جلوی پای دارنده اش بر می دارد. از این مدرک می توان برای ورود به اماکنی که درشان به روی دیگران بسته است استفاده کرد. با این تفاسیر آیا ممکن است کسانی که مدرکی مبنی بر وجود پادتن ویروس کرونا در بدن شان دارند، از آن به عنوان موفقیتی برتر در جامعه استفاده کنند؟.”  تا چندی پیش، اگر کسی همین مطلب را بیان می کرد و می گفت که به بهانه ویروس کرونا چه خوابی برای همه دیده اند، همین بی بی سی آن را تئوری توطئه می نامید و همه با چماق تئوری توطئه بر سر آن می کوبیدند.

بی بی سی در گزارشی دیگر می نویسد:” با اینکه صحبت های زیادی درباره نقش پاپ کره ای در اذیت کردن ترامپ مطرح شده است، این اتفاق به نوعی نمایش قدرت نسل زد یا زومرها نیز بود. زومر یکی از القابی است که به متولدان دهه ۱۹۹۰ تا دهه ۲۰۱۰ داده شده است… آنها پرجمعیت ترین نسل بشر را تشکیل می دهند – چیزی حدود ۳۲ درصد جمعیت دنیا…  آنها نخستین نسلی به حساب می آیند که از بدو تولد “زندگی دیجیتالی” کرده اند. تحقیقات نشان می دهد که شبکه های اجتماعی منبع خبری اصلی حدود ۶۰ درصد زومرها است.” کافی است کسی نگاهی به نمادها و سمبل های این نسل دیجیتالی مثل “کی-رپ” و “کی-پاپ” به اندازد. این دو گروه کره جنوبی بیشترین طرفداران و دنبال کنندگان را در سطح دنیا دارند. از آهنگ و کلام خوانندگان گروه گرفته تا چگونگی لباس پوشیدن، آرایش کردن، در انظار عموم ظاهر شدن، چگونه حرف زدن، چگونه دوست پسر یا دوست دختر داشتن تا کوچکترین رفتار آنها توسط مدیران کمپانی کی-رپ و کی-پاپ تعیین و مشخص می شود. کوچکترین اشتباه و بی توجهی و تخطی از قوانین کمپانی، اخراج از گروه را در پی دارد. این ها سمبل ها و الگوهای نسل جهانی سازی هستند. هر چند در قدم بعد جای همین روبات های انسانی را روبات های ماشینی می گیرند.  شبکه خبری “فاکس” اعلام می کند:”چهار شرکت هنری قصد تولید یک فیلم سینمایی را دارند که بازیگر اصلی آن یک روبات هوشمند به نام “اریکا” است.” فاکس اضافه می کند که خبر تولید این فیلم در شرایطی اعلام می شود که بسیاری از پروژه های سینمایی و تلویزیونی به دلیل همه گیری ویروس کرونا لغو شده است.

چند دهه است که سیاست اصلی اهریمنان جهانی سازی از جا کندن انسان، جدا کردن انسان از زمین،  حذف انسان از معادلات اجتماعی و تولیدی است. برای این منظور بایستی اول آدمها به موجود پوشالی، بی هویت و هیچی ندار  تبدیل بشوند. بایستی فرهنگ های آمریکای لاتین، اروپا، آمریکا،  آسیا،آفریقا و همه دست آوردهای زیستی و هویتی شان نابود شود. بایستی همه یک نوع موسیقی، یک نوع پوشش، یک نوع غذای بسته بندی شده، یک نوع شیوه مصرفی و یک نوع الگوی زیستی داشته باشند. هویت زدایی از ملت ها و تبدیل انسان به روبات که هنرش، رفتارش، خوراکش تماما از یک مرکز طراحی شود، این مهم برای اربابان بدست نمی آید مگر اینکه ملل مختلف با سابقه تاریخی خود قطع کامل شوند. این سابقه تاریخی مجموعه ای است از فرهنگ و آداب و رسوم و در کل اندیشه یک فرد در کل جامعه. تا این سابقه تاریخی دفن نشود، مقاومت در انسان باقی می ماند. این برابری نژادی چیزی نیست جز اینکه موسیقی ایل بختیاری، خراسان، آذربایجان، کردستان، بلوچستان و شمال که رنگ و بوی محیط زندگی خودشان را دارد از بین برود، جایش را موسیقی “رپ”  و “کی رپ” بگیرد، از ایران تا افغانستان تا آمریکای لاتین همه رپ بخوانند. برابری و ضد نژادپرستی جهانی سازی چیزی نیست جز اینکه هندوانه هایی که در ایران و ملل دیگر کشت می شود از بین برود و جایش را هندوانه های مارک دار بگیرد. لباس، غذا، فرهنگ و هنر محلی و کشوری از بین برود، جایش را لباس، غذا، فرهنگ و هنر مارک دار بگیرد. اول باید آدم ها را هیچی ندار و بی هویت کنند تا بتوانند آدم ها را میلیاردی از زندگی حذف و به حاشیه برانند.

حکومت ایران در راستای سیاست جهانی سازی، نزدیک به نیمی از جمعیت ایران را حاشیه نشین کرده است. محمد رضا محبوب فر عضو انجمن آمایش ایران به خبرگذاری برنا گفته:” حاشیه نشینی قبلا در بافت فرسوده شهری ساکن بود اما با افزایش تعداد آنان، اکنون به خطوط مرزی شهرها، بسیاری از مناطق گردشگری و تاریخی، اماکن مذهبی مثل امامزاده ها و حتی اطراف و داخل گورستان ها کشیده شده است. حدود هفت میلیون و شصد هزار تن در اطراف گورستان ها زندگی می کنند. در سال ۹۷ حدود ۱۹ میلیون نفر در ایران حاشیه نشین بودند اما با وقوع بحران های اقتصادی، این جمعیت اکنون به ۳۸ میلیون نفر رسیده است.” کاووسی عضو شورای شهر همدان می گوید:” با افزایش شش برابری نرخ رهن و اجاره در این شهر، مردم ناچارند با مهاجرت به حاشیه شهر در چادر زندگی کنند و چادر نشینی در این شهر وسعت یافته است.” رژیم حاکم بر ایران برای اینکه جامعه را به این نقطه برساند که نیمی از مردم ایران از زندگی حذف بشوند، باید هزاران هزار روستاهای تولید کننده و تولیدات بومی کشور را نابود می کرد. برای نابودی آبادی ها و تولیدات بومی باید تالاب های آب را نابود می کرد و آبادی ها را به خشکزار تبدیل می کرد، باید تولیدات داخلی، بومی، کشاورزی و چای کاری لاهیجان را بنفع واردات بنجل های کمپانی های فراملیتی از بین می برد. عیس سحر خیز مدیر کل سابق مطبوعات حکومتی می گوید:” از دوران هخامنشی تا ۳۵ سال پیش تالاب های  آب ایران دست نخورده بود. از ۳۵ سال پیش تا حالا ۷۰ درصد تالاب های آب نابود شده است.” از اینکه نابودی تالاب های آب به زیاد شدن جمعیت ربطی ندارد، می گوید:” از ۷ هزار سال پیش تا حالا به جمعیت ایران اضافه نشده بوده فقط در این ۳۵ سال اضافه شده است؟.” بارها مقامات حکومت ایران اعلام کرده اند که تا چند سال دیگر، تعدادی از استان های ایران برای همیشه غیر قابل زیست خواهد شد. همین حالا هم استان های خوزستان و بلوچستان و بخش بزرگی از استان خراسان دارد غیر قابل زیست می شود.

در چند دهه گذشته دولت های غربی با به هم ریختن کشور های خاورمیانه و آفریقا به کمک شبه نظامیان حکومت ایران و با نابودی محیط زندگی و زیستی مردمان آمریکای لاتین، توده های مردم را میلیونی آواره کردند و زمینه موج های مهاجرت را فراهم کردند. همراه با ورود مهاجرین و آوارگان به کشور های غربی، به تشکیلات اسلامی پر و بال دادند و بخشی از مهاجرین را به خدمت آنها در آوردند. به وسیله تشکیلات اسلامی مناسبات اجتماعی،  اقتصادی و تولیدی کشور های خودشان را در راستای جهانی سازی به هم ریختند. دست حکومت ایران را باز گذاشتن که تشکیلات گسترده اسلامی و صدها مسجد میلیون دلاری به سازد. نماز جمعه، دعای کمیل و دسته عزاداری از لس آنجلس تا لندن راه بیاندازد و صدها نهادهای تبلیغاتی، فرهنگی، و تجاری ایجاد کند و بخشی از مهاجرین ایرانی و کشورهای آفریقایی و خاورمیانه را زیر پوشش بگیرد. تا جایی که در کشورهای غربی خواستار داشتن دادگاه اسلامی برای مسلمانان بشوند و در دانشگاه های غربی روسری و حجاب اسلامی را تبلیغ کنند، در خیابان های پاریس، لندن، نیویورک نماز جماعت برگزار کنند و در تظاهرات به اصطلاح ضد نژادپرستی در لس آنجلس شعار الله اکبر سر بدهند. رسانه های فارسی زبان دولت های غربی مثل بی بی سی، رادیو فردا، صدای امریکا و امثال ایران اینترنشنال و منو تو،  با آب و تاب خبر بزنند که یک مسلمان در لندن شهردار شده، یک زن محجبه قاضی شده، یک زن مسلمان با حجاب نماینده کنگره شده و …  طبیعی است که در چنین وضعی بخشی از مردم جوامع غربی این به هم ریختگی مناسبات اجتماعی، اقتصادی و هویتی خودشان را از چشم مهاجرین و پناهندگان ببینند و با مهاجرین ضدیت پیدا کنند. از آنطرف هم چپ ها و نهادهای دولت غربی به عنوان دفاع از مهاجرین، تظاهرات علیه اسلام هراسی! راه بیاندازند تا آن بخش از مهاجرین و پناهندگانی که در همین کشورهای غربی با تشکیلات اسلامی ضدیت دارند و سرباز پیاده نهادهای جهانی سازی نمی شوند، بی صدا بمانند و دیده نشوند و تر و خشک با هم بسوزند.

آنوقت همین جریانات چپ و کمونیست و نهادهای به اصطلاح مدافع مهاجرین در همسویی با سی ان ان به نفع کدخدای جهانی، برای کودکان مکزیکی گرفتار در مرز مکزیک و آمریکا، با ریاکاری چندش آوری دلسوزی! می کنند. در حالی که اگر سر سوزنی وضیعیت کودکان مکزیکی مسئله شان بود باید کوچکترین کینه ای هم به این کمپانی های جهانی سازی می داشتند که زندگی مردم مکزیک را به این روز انداختند و علت اصلی این موج مهاجرت هستند. جان پرکینز در کتاب “اعترافات یک جنایتکار اقتصادی” می نویسد:” فقط غول نفت شورون چهار میلیون گالن فاضلاب سمی آلوده به نفت و فلزات سنگین سرطان زا را در گودال ها و رودخانه های بولیوی تخلیه  کرده است که باعث کشتار مدام مردم و جانوران می شود. مردمی که بیشترین آسیب را از احداث سد ها، حفاری ها و خطوط لوله های نفتی دیدند، از فقدان مواد غذائی و آب آشامیدنی در حال مرگ هستند. بومی های آمریکای لاتین نامیدانه می جنگیدند تا جلو ی شرکت های نفتی و آژانس های بین المللی عمرانی را بگیرند و هر گونه تلاش برای کشاندن شان به دنیای مدرن را عقیم سازند. اما صنعت بازسازی در این جبهه، چنان سریع و کار آمد عمل می کند که معمولا، پیش از آن که مردم منطقه تشخیص دهند چه بر سرشان آمده، خصوصی سازی ها و چنگ اندازی برای اراضی‌  تکمیل شده و کاراز کار گذشته است. اکنون هدف نه باز سازی که تغییرشکل دادن همه چیز است.” همین دلسوزان! کودکان مکزیک، وقتی قاسم سلیمانی، حزب‌الله لبنان و روسیه خیابان ها و کوچه های شهر حلب سوریه را با جنازه های کودکان و زنان فرش می کردند، آن را به حساب مبارزه با آمریکا می گذاشتند و برای حکومت ایران هورا می کشیدند. وقتی در ایران صدها هزار کودک  خیابانی در شرایط طاقت فرسای کاری و بهره کشی جنسی به سر می برند، آن را به حساب تحریم آمریکا می گذارند و نگران دخالت خارجی در ایران هستند. اگر آنها کوچکترین دغدغه ای در مورد کودکان مکزیکی داشتند، باید این دلسوزی! آنها را در دوره اوباما هم می دیدیم. این جدا سازی کودکان در مرز آمریکا و جلوگیری از ورود مهاجرین به دستور اوباما در ۲۰۱۴ شروع شد. بهانه کردن مهاجرین فقط برای حمله به ترامپ نیست. بلکه حمله اصلی آنها به گرایشی است که در پایین جوامع دارد شکل می گیرد، به هویت ملی است که بخشی از جوامع را دارد زنده می کند. دلسوزی شان به شرایط مهاجرین فقط یک بهانه است برای حمایت از تشکیلات اسلامی. در حالی که آنها هم می دانند از همه ضد مهاجر تر و ضد پناهنده تر همین تشکیلات اسلامی است که در راستای سیاست جهانی سازی تحت حمایت دولت های غربی قرار دارد و ضدیت بخشی از مردم جوامع غربی نسبت به پناهندگان و مهاجرین را سبب می شود و به ساخت همین دیوار مرزی بین مکزیک و آمریکا مشروعیت می بخشد.

 مهم نیست یک جریان و یک نیروی سیاسی چه ادعایی دارد. مهم این است که در صف بندی در صحنه واقعی کجا قرار می گیرد. تشکیلات اسلامی حکومت ایران و جریانات چپ و مارکسیست ها، به پشتوانه شرکت ها و غول های اقتصاد دیجیتالی، به پشتوانه شهردارها  و فرماندارها و با حمایت امثال جورج بوش و حزب دمکرات، گردانندگان اصلی تظاهرات به اصطلاح ضد نژادپرستی هستند و پتانسیل اجتماعی و اعتراضی را در زمین آنها و به نفع آنها به کار می گیرند. مجسمه برده داران گذشته، به پشتوانه برده داران مدرن به زیر کشیده می شود تا چهره هولناک جهانی سازی پنهان بماند. هالیوود سال هاست برای پوشاندن چهره برده داران مدرن، علیه برده داران گذشته فیلم های آنچنانی می سازد. سال هاست که برده داران مدرن  حکومت ایران را به عنوان یک “دشمن” پرورانده اند تا از شکل گیری “دشمن واقعی” جلوگیری کنند. اما حالا یک “دشمن واقعی” بنام هویت ملی در دل جوامع دارد سربر می آورد و این “دشمن قلابی” را دارد از دور خارج می کند. مانعی که امروز به عنوان هویت ملی در مقابل جهانی سازی سربرآورده، همه با یک چماق بر سر آن می کوبند. امت اسلامی و انترناسیونالیست و یکسان سازی انسان و جهان با هم وجه مشترک پیدا کرده اند.

 چهل سال است آمریکا و دولت های غربی تحت پوشش دشمنی با حکومت ایران، تمامی امکانات خود را برای حفظ و نگهداری این حاکمیت به کار گرفته اند. حتی تلویزیون هایی مثل صدای امریکا و بی بی سی فارسی را به مأموران حکومت ایران سپرده اند. تا جایی که برایان هوک، نماینده ویژه وزارت خارجه آمریکا در امور ایران، می گوید:” تلویزیون صدای آمریکا، صدای ملایان ایران است.” چهل سال است حکومت ایران را محور تروریسم بین المللی معرفی می کنند. ولی در عمل همه امکانات خود را در سر و پا نگهداشتن این “محور تروریسم بین المللی!” و باد کردن آن در سطح جهانی بکار می گیرند. چین را به عنوان تهدید اصلی آمریکا معرفی می کنند ولی کارخانه ها و سرمایه های شرکت های بزرگ آمریکایی در چین به کار می افتد. در طی این سال ها برای اولین بار است که جدا از دشمن بازی ها و خیمه شب بازی های سیاسی آمریکا و حکومت ایران، جدا از اختلاف های معمول تجاری چین و آمریکا، تیم ترامپ یقه حکومت ایران و چین را به عنوان ابزارهای جهانی سازی گرفته است. کشتن قاسم سلیمانی اولین ضربه ای است که حکومت ایران از طرف آمریکا خورده است. برای همین از اتحادیه اروپا و سازمان ملل تا بخشی از حزب جمهوری خواه و حزب دموکرات تا چپ ها و مارکسیست ها همه سوگوار قاسم سلیمانی می شوند.

هرچند صاحبان جهانی سازی موفق شده اند تمایلات بخشی از آدم ها را در همه جای دنیا سمت و سو بدهند و آنها را به سرباز پیاده خودشان تبدیل کنند. هرچند بر مجامع سیاسی، هنری، علمی و رسانه ایی سلطه کامل دارند، اما (جدا از درگیری های بالایی ها) در مقابل آنها مقاومت و صف بندی در دل جوامع هر روز دارد وسعت بیشتر پیدا می کند. این گرایش به هویت جویی در دل جوامع ربطی به ناسیونالیست سیاسی و حکومتی اوایل دوره صنعتی ندارد. همچنانکه این جهانی سازی، جهانی سازی نیست. اسمی است که خودشان روی آن گذاشته اند و پشت آن پنهان شده اند. چیزی که قرار است به اسم جهانی سازی پیش برود، سلطه بی چون و چرا و دیکتاتوری مطلق سرمایه بوسیله تکنولوژی هوشمند است. جامعه کشی و حذف انسان از معادله اجتماعی، اقتصادی، تولیدی، فرهنگی و هیچی ندار کردن انسان است.

این گرایش به هویت جویی واکنش طبیعی انسان است در برابر این یکسان سازی. این هویت خواهی در طبیعت انسان است و با انسان به دنیا می آید. این در همه موجودات زنده و حتی در گیاهان هم هست. انسان ها هم مثل دیگر موجودات نمی توانند یک شکل و یکسان باشند. انسان ها فقط در یک جا برابر و یکسان هستند، انسان ها از هر رنگ و نژاد و از هر تفکر و آیینی، آنچه روی کره زمین طبیعت به انسان داده، در بهره برداری و استفاده از آن یکسان اند. طبیعت هر آنچه را  که روی کره زمین است به انسان مثل دیگر موجودات خارج از رنگ و نژاد و مذهب یکسان بخشیده است. این چیزی است که سرمایه داری از انسان گرفته است. همه ماهی ها و جنگل ها و پرندگان و موجودات زمین و هستی را انحصاری کرده است. اما جدا از این حق طبیعی که از انسان سلب شده، هر انسانی و هر جامعه ای رنگ و بو و آداب و فرهنگ و خصوصیات خاص خودش را دارد. زیبایی انسان هم مثل دیگر موجودات در همین تفاوت ها و رنگ ها و تنوعات است نه در یکسان سازی. این چیزی است که جهانی سازی دارد همین را هم از انسان می گیرد. اما کار جهانی سازی به این سادگی پیش نخواهد رفت. علم کردن ویروس کرونا و صورتک جنبش بر چهره زدن، نشان می دهد که دارد پایش به گل می نشیند.      
                                                                                                                                                                مسلم منصوری  
                                                                                                                                                                  جولای ۲۰۲۰