پسر کو ندارد نشان از پدر تو…

همایون شجریان همراه و همدل موجود کثیف حکومتی آخوند بدون عمامه ظریف مثلا وزیر امور خارجه

روشفنکران ما طول 40 سال حکومت آخوند ها اشتباهات بسیاری داشته اند ، بخشی از رفتارها آگاهانه و بخشی دیگر به خاطرگرایش های ملی/ مهینی و یا علاقه به هنرهایی مثل سینما و یا تئاتر و موسیقی اب به آسیاب ج. ا ریخته اند، همه انها هم توده ای/اکثریتی نبوده اند که خط مشی سیاسیشان چنین رفتاری را توجیه میکرده است. گرایش به محمد رضا شجریان و او را از حکومت جدا دانستن یکی ازمواردی است که بخشی از حمایت کنندگان به تصور حمایت از هنرمند به اصطلاح متداول مردمی در داخل و خارج از کنسرت هایش که با اجازه و موافقت و خواست وزارت ارشاد و مقامات امنیتی تدارک دیده میشد استقبال می کردند، هیچ هم از خود نمی پرسیدند که اگر اقای شجریان با مردم عاصی همراه است پس چرا وزیر کشور فاسد ج. ا برای نخستین بار سالن 5000 نفره وزارت کشور را برای کنسرت شجریان میگشاید؟ این مورد و موارد مشابه را بارها گفته ایم و نوشته ایم و اضافه کنیم خانم مینا اسدی هم برای شناساندن چهره واقعی این استاد همیشه همراه ما بوده اند.
خوب اقای استاد مثل ما پیر شده اند وبیمار هم هستند که برایشان شفا آرزو میکنیم حالا پسر جای پدر را گرفته است با همان خط مشی، با همان رفتار وبا همان کردار. این تصویر که از صفحه حمید رضا رحیمی برداشته ایم بسیار گویا است نیاز به توضیح اضافه ندارد .بله دوستداران موسیقی سنتی اهل حالند حالا که پسر جایگزین پدر شده با او هم می شود حال کرد . تو حال خودشان بمانند اما دیگر دم از مبارزه با جمهوری ننگین اسلامی نزنند .

بصیر نصیبی

Print Friendly, PDF & Email

One thought on “پسر کو ندارد نشان از پدر تو…

  1. ۱. قدرت تخریب و نابود سازی اسلام تا به آن اندازه است که وارد هر چیزی، مقوله ای،پدیده ای ویا فکری بشود، باعث فضاحت و بدنامی و عقب ماندگی و نهایتاً نابودی آن چیز میشود. موسیقی به صورت عام -و موسیقی ایرانی شهری یا همان سنتی به صورت خاص – هم یکی از آن چیزها یا پدیده های اجتماعی در ایران بوده که به علت تسلط و نفوذ و تاثیر بسیار مخرب اسلام، هیچگاه فرصت رشد و گسترش و پیشرفت پیدا نکرده و در نتیجه تبدیل به بیابان برهوتی شده که حاصل آن جز چند بوته ی خار و مشتی علف هرزه – یعنی همین موسیقی دستگاهی و یا سنتی – همانطور که شاهد آن هستیم، چیز دیگری نبوده و نیست. مدعیان و وارثین اصلی این نوع موسیقی شهری باقیمانده برای ما ایرانیان – و یا همان اساتید فسیل شده ی برج عاج نشین صاحب نام و نان در حکومت های قبل و فعلی در ایران – همیشه برای حفظ و بقای موقعیت خود، دوراه انتخاب کرده اند: راه اول چسبیدن به قدرت حاکمان و خدمتگزاری به آن و درپیش گرفتن نوعی زندگی انگلی و یا انتخاب راه دوم – که با اولی تفاوت چندانی هم ندارد – پناه آوردن به قدرت موهوم و پر از خرافاتی باسم خدا و البته با استفاده از موضوعات نامفهوم و بی ارزشی مثل عرفان و اشعار عرفانی و عشق عرفانی و عشق خدایی و مزخرفات بی سروتهی از این قبیل.هیچگاه راه سومی به افکار شان خطور پیدا نکرده. یعنی حرف اول و آخر این اساتید پرمدعا و چاپلوس و ریاکار، چیزی بجز این نبوده که میگویند :اگر قدرتی و یا حکومتی نباشد که به داد ما اساتید برسد(فرقی هم ندارد، حتی اگر حکومت فاشیستی -تروریستی اسلامی باشد!)، در عوض خدایی که هست! و بلافاصله با استفاده از همان موضوعات نامفهوم و اشعار عرفانی، پناه میآورند به خدای موهومشان و روضه خوانی های چند صد سال گذشته را تکرار میکنند. از همان اولین روزهای برآمدن حکومت اسلامی ملایان و لمپن ها و قاتلین و نوکیسه های تازه از راه رسیده در ایران، یکی از اولین گروه های اهل کسب و کار هنری -و البته نه هنرمند – که آمادگی خود را برای خدمت به آنها اعلام کردند، همین گروه های موسیقی سنتی به سرکردگی و مسئولیت همان اساتید بی مقدار و فسیل شده بودند. آنان با استفاده از همان نوع موسیقی نامبرده، چه به کمک رسانه های دولتی و با هدف تبلیغ سیاسی برای آن و یا چه از طریق بخش های ظاهراً خصوصی و غیر دولتی، باعث تخدیر و به انحراف کشاندن افکار و دعوت به تسلیم و بی تفاوتی مردم و مخصوصاً جوانان و نوجوانان ایرانی شدند. چنین وضعیتی در حال حاضر هم همچنان ادامه دارد. با این تفاوت که فقط تغییراتی مختصر در شکل و ظاهر بوجود آمده ولی محتوای تخدیری و عدم خلاقیت و عدم تحرک فکری در این موسیقی همچنان وجود دارد و دست نخورده باقی مانده…
    ادامه…

Comments are closed.