نگاهی گذرا به موقعیت سینمای صادراتی جمهوری داعشی بعد از قیام دی ماه 96

*چرا سینماگران سینمای گلخانه ای جمهوری اسلامی سکوت کرده اند؟
*شال سبز سینماگران خاتمی چی کجاست؟
*شعار اصلاح طلب، اصولگرا دیگر شعار نیست تبدیل شده به بندی از مانیفست سرنگونی طلبان.
* این روز ها افشاگری های مجاز حکومتی هم باب شده است .


بعضی از دوستان و یاران در فیس بوک، در پیام هایی که برای ما گذاشته اند این سئوال را داشته اند که چرا هنرمندان حکومتی در این شرایط حساس سکوت کرده اند؟ قصد داشتم در مورد علت این سکوت یادداشتی بنویسم. وقتی متوجه شدم که داخل هم این سئوال به شیوه های متنوع مطرح شده است در این تصمیمم مصمم تر شدم .برای نمونه اصغر نعیمی که دستیار کارگردان در فیلمهای کیانوش عیاری و فریدون جیرانی بوده است این سئوال را با چند تا از هنرمندان داخل در میان گذاشته است. بطور اتفاق این آقا ی نعیمی دستیار دو کارگردانی بوده که سابقه آغاز کارشان در سینما برمی گردد به جنبش سینمای آزاد ایران. کیانوش عیاری یکی از فیلمسازان با استعداد سینمای آزاد بود که آثار درخشانی در سینمای آزاد اهواز خلق کرد در جمهوری اسلامی هم نگذاشتند و همچنان نمی گذارند توانایی هایش را در آفریش نشان دهد البته او با صراحت گفته بود که حاضر نیست برده ی جشنواره ها باشد اگر هم برخی مواقع کوتاه امده باشد بهر حال رفتار های کلی اش باب طبع نظام نبوده و نیست. نگذاشتند محبوبیت و شهرت کیانوش از محیط بسته جمهوری اسلامی فراتر برود . اما فریدون جیرانی او هم سینماگر سینمای آزاد مشهد بود که همکاری با نظام را پذیرفت و موقعیت گرفت چند فیلم هم ساخته اما بیشتر برنامه ساز نظام داعشی در صدا و سیما ی ارتجاع و یادیگر وسایل ارتباط جمعی ج. الف محسوب می شود. در سینمای آزاد مشهد دو نام با اعتبار داشتیم، مهرداد تدین هم انسان فهیمی بود و هم فیلمسازی با استعداد که تحمل ج. ا را نداشت و به تبعید امد و در تبعید ماندگار شد و دیگری هادی حسین زاده یک انسان با شخصیت مستقل، فعال سیاسی شد و به چریک ها پیوست در سال های 60 نظام نا انسان این انسان والا را اعدام کرد.
خوب اصغر نعیمی با این سابقه محدودش در سینما (دستیاری دوفیلم ) بعید نیست که از خیلی از شگردهای اخوندها بی اطلاع باشد و در این صورت حرف های این بار ما برای او هم تازگی تواند داشت.
اصغر نعیمی از اصغر فرهادی، محمود دولت ابادی، حسین علی زاده دلیل سکوت این روز هایشان را می پرسد، البته باید این سئوال جناب نعیمی را بعنوان نمونه فرض کرد و گرنه جعفر پناهی، رخشان بنی اعتماد، (+همسر و دخترش باران کوثری) نیکی کریمی، ابوالفضل جلیلی، تهمینه میلانی، مجید مجیدی، حاتمی کیا و بقیه شان هم دست کمی از اینها ندارند. خوب جناب نعیمی جوابی از روشنفکرانی که مد نظرشان بود گرفتند؟ حدس میزنم سئوالشان بی جواب مانده باشد من برایشان بطور خلاصه مسایل را در حد اطلاع و توانم مطرح می کنم .
می دانید و می دانیم که در نظام مقدس داعشی جمهوری اسلامی سینما دولتی است یعنی دولت از کیسه تهی ملت هزینه فیلم ها را تامین و تقبل می کند. وقتی دولتی مثل جمهوری اسلامی خرج فیلمها را می دهد خوب سیاست های خودش را هم اعمال میکند. در چنین بساطی سینمای مستقل و سینماگر مستقل معنا و مفهوم واقعیش را از دست می دهد . حتا در جشنواره های مشهور گروه A در اروپا هم فستیوال ها نمی توانند از طریق فروش بلیط مخارج سر سام آورشان را تامین کنند و از دولت ها مدد می گیرند و منافع اقتصادی اتحادیه اروپا در انتخاب فیلم ها و کسب جایزه برای فیلم ها تاثیر می گذارد و خود همین سالها شاهد بوده ایم که هر گاه بر سر اجرای خیمه شب بازی تهوع اور بر جام بین ج. ا و اروپا اختلاف می افتاد فستیوال ها، فیلمهای ارسالی ج. الف را از امتیاز های عمده محروم می کردند و انگاه که روابط حسنه می شد سیل جایزه بود که بسوی سینمای جمهوری اسلامی سرازیر می شد. کن و سولوقون و برلیناله ونیز و لوکارنو و… جوایز اصلیشان را تقدیم جمهوری اسلامی می کردند وکارگردانان فیلمها واسطه ای بودند برای دریافت جوایز بعد هم جوایز را باید به وزارت ارشاد بر میگرداندندتا در موزه! جوایز نگهداری شود.این ها انقدر از این جوایز سیاسی ربوده اند که تنها کشوری هستند در دنیا که برای جوایزش موزه ساخته است. در صورتیکه جوایز با هر شکل که کسب شده باشد حتا با زد و بند بهرحال به فیلم ها و یا تهیه کننده ها داده می شود نه به دولت ها. اما وقتی با حق کشی برای فیلمهای های ج. الف جایزه جور می کنند . وقتی با لابیگری جایزه درو میکنند معلوم است خودشان را مالک فیلم می دانند دیگر تعجب ندارد که ج. ا برای 80 ملیون جمعیت 200 سینمای درب و داغون دارد ولی 2000 جایزه از فستیوال ها تصاحب کرده است؟ البته دخالت امداد های غیبی در کشوری با نظام ناب محمدی اداره می شود را نمی شود ندیده گرفت!


اما قیام دی ماه سال گذشته حتا اگر سرکوب شود که عملا نظام توان سرکوب کامل را چون گذشته ندارد تاثیر انکار ناپذیر خودش را بر مناسبات اجتماعی/ سیاسی گذاشته است شعار معروف اصلاح طلب، اصول گرا دیگر شعار نیست بلکه تبدیل به ببندی از مانیفست اکثریت مردم علیه این نظام، واسطه هایش، لابی هایش و عواملش باشد شده است. معنا و مفهوم امروزی اش تنفر عمومی از کلیت نظام و خواست عمومی از سقوط این نظام داعشی جنایت کار است.
معلوم است در این فضانه فقط ،خامنه ای و روحانی، بلکه جیره خوران هر دو باند مثل علیزاده، مسعود بهنود و فرخ رژیم نگهدار ،گنجی و شیرین عبادی و مشابهیشان نیز وحشت زده شده اند. اگر بخواهیم جهت بحثمان را به سینما محدود کنیم ترس و وحشت جعفر پناهی، رخشان بنی اعتماد، اصغر فرهادی و باند ش از سقوط نظام کمتر از مقامات نظام مافیایی نیست. چراکه انچه ما از زد و بند جمهوری اسلامی با جشنواره ها، هزینه هایی که برای کسب ابروی کاذب برای بی آبرو ترین نظام در دنیای امروز از کیسه تهی مردم متقبل شده میدانیم و توانسته باشیم بدانیم بخش ناچیزی از حاتم بخشی های نظام داعشی است نه همه ی آن ها، اگر روزی پرونده ها واقعا گشوده شود آنوقت مشخص می شود چه میزان باج به اکادمی پرداخت شد تا دوسال متوالی به اصغر فرهادی اسکار سیاسی تعلق بگیرد؟ چه زد و بندهایی انجام شد تا شیرین عبادی نوبل بگیرد، چه میزان سرمایه مردم بر باد رفت تا مجید مجیدی نوار بی ارزش زیر عنوان محمد را سر هم بندی کند که نتیجه فیلم مفتضحشان روی دستشان ماند و مجبور شدند چند سینما را اجاره کنند تا مثلا این تصور را بپراکنند که فیلم اکران خارجی گرفته است . چه پول هایی هزینه شد تا لات و چاقوکش معروف مسعود ده نمکی را فیلمساز قالب کنند؟.مصاحبه اختصاصی امان پور (سی ان .ان) با ده نمکی چقدر هزینه برداشت؟ چه میزان باج دادند تا برای فیلم کم ارزش تاکسی که در شرایط عادی حتا ارزش انتخاب برای جشنواره را هم نداشت خرس جور کردند؟ کلودیا روت نایب رئیس مجلس آلمان ایا با صلاح دید مجلس آلمان لابی فیلم پناهی شد؟ یا شخصا زد و بند کرد چون به هنگام تقسیم جوایز نیز میهمانان حیرت زده بودند از این انتخاب برلینامه، این خانم روت بود که بپا خواست حضار را تشویق به تائید فیلم پناهی کرد. بودجه سر سام اور فیلم زندگی بزرگ جنایتکاران خمینی را افخمی از کجا تامین کرد؟ که حتا در جشنواره فجر/ زجر نیز تماشاگران تحملش نکردند و قیلم برای در و دیوار سالن خالی از تماشاگر فقط یک بار اکران شد؟ ما بودجه دقیق این پروژه ها را نمی دانیم و زد و بند هایی که به بیرون درز کرده معیار سنجش ماست اما اگربه ارقام دقیق دسترسی بیابیم انوقت انها که به این گونه اثار افتخار می کردند سر افکنده و شرمگین نخواهند بود؟
اما سکوت کنونی سینماگران حکومتی خوب می تواند به دین منظور باشد که جمع آنها در دوران بلاتکلیفی بسر میبرند، میخواهند در یابند نظام قادر هست بطور کامل سرکوب کند که در ان صورت دوباره برمی گردند به رفتار همیشگیشان و یا نظام ساقط می شود که احتمال ان بیشتر و شرایطش از همیشه فراهم تر است که در ان صورت راهی بیابند برای خوش رقصی برای نظام جانشین .اما بهر صورت دیگر با اصلاح طلبی نمی شود پز داد (رخشان بنی اعتماد و جعفر پناهی شال سبزشان را کجا مخفی کرده اند) چرا که مردم عادی، نظام را وادار کردند قبل از سقوط کاملش در اصلاخ طلبی اش را گل بگیرد.
رفتار فستیواال ها با فیلم های اخیر جمهوری اسلامی هم از قیام دیماه سال گذشته تاثیر گرفته است دیگر آثار صادراتی ج. الف انعکاسی چون گذشته ندارد. به فیلم اخیر فرهادی،( همه میدانند) استخدام آرتیست خارجی ، ه حتا حضور فرهادی کنار آرتیست ها ی زن با سینه های باز هم عکس العمل مثبتی نداشت هیچ امتیاز ی در جشنواره های گروه ( آ) به او اهدا نکردند وهمچنین با همه بساطی که برای فیلم جعفر پناهی راه انداختند شریک فیلمنامه نویس را هم ندیده گرفتند شاهکار جعفر خان (سه رخ ) هم نتوانسته بر قیام دیماه سایه ای بیندازد و از تاثیرش کم کند که هیچ مشخص شد که فیلمهای فستیوالی باید سایه ی شان از سر مردم ستم دیده که هر روز زندگی شان اسف انگیز تر می شود کم کنند. اما نظام به شدت در این اندیشه است بلکه دوباره دکان کساد اصلاح طلبی اش را رونق ببخشد و خیمه شب بازی تهوع آور اصلاح طلب و اصولگرا را به مسئله روز بدل کند. برای این منظور بهترین گزینه دختر رفسنجانی است که او را زیر عنوان اصلاح طلب با حجاب سفت وسخت روی در روی فرستاده ی باند دیگر مثلا اصولگرا قرار دهند و فائزه خانم ساختار شکنی کنند وحرفهای جنجالی بزند اما درنهایت پاپا جان قاتلش را برجسته ترین شخصیت سیاسی معاصر جابزند.
این روز ها ازاین نوع افشاگرایی ها خیلی متداول شده وحرفهای جنجالی به شدت باب است در همین روز هاست که تهمینه میلانی کارچرخان متمایل به باند اصلاح طلب هم قصد دارد در این گونه جنجال ها بهره ای به خودش ونظام در حال سقوط ش برساند. این خانم برای جنجال افرینی اش روش دیگری انتخاب کرده است نمایشگاه عکاسی علم کرده وجمعی هم ماموریت دارند که ادعا کنند خانم ایده دیگری ( یک طراح ایتالیایی را گویا) دزدیده ، حالا در کشوری که مقامات بالایش کشتی را با دکلش میدزدند دزدی ایده که از افتابه دزدی هم کم بهاترهست . اما این مسایل مدنظر ج. الف نیست آنها میخواهند با هر ترفندی شده ذهن عامه را از مسائل اصلی جامعه و خواست همگانی یعنی سقوط کلیت نظام منحرف کنند چه مامور اجرای این پروژه تهمینه میلانی کارچرخان حکومتی باشد و یا دختر رفسنجانی جنایت کاری که یکی از طراحان ترور های خارج از ایران بود و خود دزد سرگردنه ای است قهار. خانم فائزه هم باید حرفهای غیر متعارف بزند تا برای نظر هایش مشتری جمع کند اما در نهایت این خانم که حین مصاحبه به حجاب برتر هم رضایت نمی دهد دائم مراقب است که نکند چادرش روی سرش جا بجا شود به این نتیجه میرسد که برجسته ترین شخصیت نظام کنونی پاپا جان دزد وجنایتکارش بوده اند که البته این حیله هم کاربرد همیشگی اش را ندارد مقامات امنیتی وقتی در مییابند در جو کنونی این گونه حیله ها کار برد چشم گیری ندارد در مصاحبه ای یکی از عوامل اعتراف میکند که دستور جنایت اتش سوزی سینما رکس را عوامل خودشان صادر کرده اند اما این جنایت خیلی زود همان سالهای وقوع عواملش برای مردم شناسایی شدند پرویز صیاد سال ها قبل با گرد آوری اسناد معتبر در نمایش سینما رکس در ابعاد وسیع عواملی از نظام که در این جنایت هولناک دست داشتند راشناسایی کرد با زبان تاثیر گذار هنر تئاتر روی صحنه آورد.
این گونه افشاگری ها الان خیلی رایج شده از صادق زیبا کلام بگیرید تا نوری زاد، بخشی از ملی مذهبی ها و دار ودسته احمدی نژاد پادوی رفوزه ی مقام معظم هم خیلی بی پروا شده اند که به گمان من این گونه کوشش ها تا کنون نتوانسته اراده عامه را متزلزل کند روزی نیست که جمعی معترض در میدان نباشند به نوعی نمی گذارند اب خوش از گلوی این جانیان پائین برود اما این خطر را هم باید در نظر گرفت که اگر بار دیگر بی تفاوتی ویاس عالب شودیک فرصت استثنائئ از دست رفته است. شایسته این که نگذاریم صدای اعتراض که گسترده است کم طنین شود. اما جمعی ازکسانی که طی این سالها به صادرات هنری نظام به خصوص سینما و موسیقی بها داره اند اپوزیسیونی هستند که منافعی هم در سیستم ندارند اما دچار توهم غرور ملی هستند حتا ناخواسته چه بهتر بگوئیم ندانسته اب به اسیاب ج. الف میریزند . اینان کسانی هستند که بر این تصور یا توهم غلط پای می فشارند که با این آثار می شود غرور ملی اسیب دیده شان را ترمیم کنند پس حساب نظام را از حساب عوامل فرهنگی آن جدا میکنند در حین این که از نظام روی برگردانده اند به صادرات فرهنگی/ سیاسی ج. الف روی خوش نشان میدهند. اینان اگر حسن نیت داشته باشند نیاز به کسب آگاهی بیشتر دارند تا معنا ومفهوم استفاده سیاسی از هنر به خصوص سینما را درک کنند، منابع برای دریافت آگاهی بسیار است فقط باید انگیزه اش را داشت و در خود تقویت کرد. من با نقل بخشی از نظر آرتور شوپن هاور در باره غرور ملی و عوارض جانبی آن به این یادداشت پایان میدهم.
« مبتذل ترین غرور، غرور ملی است زیرا کسی که ملیت خود افتخار میکند در خود کیفیت با ارزشی برای افتخار ندارد وگرنه به چیزی متوسل نمی شد با هزاران نفر در ان مشترک است بر عکس کسی که امتیازات فردی مهمی در شخصیت خود داشته باشد کمبود ها و خطا های ملت خود را واضح تر از دیگران می بیند»
بصیر نصیبی
25 سپتامبر 2018