ما هنوز تکلیفمان را با هنرمندانی که با رفتار ها وکارهایشان سهمی در بقای حکومت داعشی اسلامی داشته اند روشن نکرده ایم …
گویی شعار «نه میبخشیم ونه فراموش میکنیم» کار بردش فقط در امورصرفا سیاسی است. پس هیچ ایرادی ندارد که عباس کیارستمی رسما و با صراحت بگوید که جایزه نخل طلایش جنایت میکونوس را به حاشیه راند. (انگاه که وی در گذشت. همه می خواستیم او را دوست نزدیک خود بدانیم و مدعی می شدیم انقدر به او نزدیک بودیم که عباس صدایش میکردیم)
. یادمان مانده که اکثر مدعیان هنر دوستی در داخل حتا در خارج حامی هنرمندان حکومتی از باند موسوم به اصلاح طلب بودند . در میهمانی های خاتمی با افتخار شرکت میکردند اما سر سفره احمدی نژاد غایب بودند . ( سفره های باند های حکومتی با خون مردم رنگین شده فرقی نمیکند با رنگ سبز تزئین شده باشد یا بنفش و یا هر رنگ دیگر ). خواننده ای با نام علیرضا افتخاری به خاطر این که در دیدار احمدی نژاد هیجان زده شده و بوسه ای نثارش کرده بود چنان بر روزش اوردند که قصد ترک دار الخرافه را داشت هر چقدر پوزش خواست در دل سنگ باند مترقی اثر نکرد که نکرد، دکان کنسرت هایش کساد شد و کساد ماند.
باز هم بیادتان بیاورم خانمی با عنوان الهام چرخنده را که به خاطر ستایش ازخامنه ای از محفل حامیان موسوی /کروبی طرد شد اما هنرمندان باند دوم خرداد در نامه ای این آخوند جنایت کاررا رهبر اندیشمند انقلاب نامیدند از او تقاضا کردند با تدارک چی شدن خاتمی موافقت کند تا پرچم اسلام از میان طوفان به سلامتی عبور کند وقتی به رفتار چرخنده معترضیم ایا باید با رفتار مشابه هنرمندان فستیوالی (پناهی، رخشان بنی اعتماد، جلیلی،فرهادی، نیکی کریمی، تعدادی دیگر) همراه شویم 20ملیون رای برای خاتمی شارلاتان بسازیم؟
این مقدمه کوتاه را داشته باشید تا برسیم به در گذشت عزت اله انتظامی بازیگر قدیمی سینما و تئاتر. من و ما از مرگ کسی خشنود نمی شویم اما مرگ هم واقعیتی است که گریزی از ان نیست. همه خواهیم رفت انها که بسن کهولت رسیده اند به این سرنوشت گریز ناپذیر نزدیک ترند. اقای انتظامی هم عمر طولانی داشت اگر خیلی راه دور نرویم لا اقل در 40 سال عمر جمهوری داعشی از بیشترین امکانات بهره گرفت، به او لقب آقای بازیگر دادند در برنامه های هنری نظام در صدر نشست و قدر دید. تا انجا که من میدانم این آقا هیچ حساسیتی نسبت جنایت های هر روز نظام نشان نمیداد .بدبختی و فلاکت مردم به او مربوط نمی شدند، نه بچه های کارتون خواب نه کودکانی که سرپرستانشان اعدام شده بودند وبا گرسنگی وفقر دست بگریبان بودند ،نه اعدام ها سال های 60 و67 نه دق مرگ شدن د ختر مفتاح وکیل زندانی نه .. نه … دل سرشار از عاطفه اش! را بدرد نمی اورد. هنرمندان یا بهتر بگوئیم هنربندان با چنین بینشی معلوم است محبوب نظام های سرکوبگر هستند و امتیاز میگیرند اقا ی بازیگر می شوند اینان اگر فرزندان خلفی هم داشته باشندچه بهتر ،فرزندایشان مجید انتظامی روی دست پدر زده بود. بهتر است در باره فرزند ایشان به بخشی از اظهار نظر مجیدبهشتی که بازیگر وکارگردان تئاتر وتلویزیون هم بود توجه کنیم که با محافل هنری داخل هم آشنا بودوسرانجام در تبعید وبه ما پیوست. مجید بهشتی درمورداقای بازیگر و فرزند اهنگسازش مینویسد:
نه خودش ممنوع کارشد و نه فرزند در کار هنری مشکلی داشت. معمولا همه کارهای ضد مردمی و سیاسی که تقابل با اهداف و فکر نیرو های روشنفکرجامعه بود موسیقی فیلم هاشون را پسر اقای انتظامی ساخته است، حاتمی کیا تقریبا همه فیلمهایش و مخملباف و همه امکانات تالار وحدت هم دراختیارش هست
وقتی می بینید هنرمندان در تبعید حتا انها که موسیقی شناسند و ساز هم میزنند این چنین برای اقای بازیگر و اقای اهنگساز ( فرزندخلف اقای بازیگر ) مایه میگذارند ایا نباید متاسف باشیم از این وضعیت آشفته که در نهایت به نفع نظام داعشی تمام خواهد شد. اگر سوابق مجید انتظامی را نمیدانیم پس چرا نادانسته از او ستایش میکنیم؟ اما اگر میدانیم و مخفی نگه میداریم که وای به حال ما با این اپوزیسیون برانداز مان!
در پایان حرفهای احمد شاملو در باره رابطه هنرمند با مردم را نقل میکنیم قضاوت نهایی را به خودتان واگذار میکنیم.
بصیر نصیبی
«هنرمند هميشه بر قدرت است نه با قدرت، حالا اگر يکی می خواهد برود با قدرت باشد، بگذار برود خودش را با بند تنبان فلان رئيس جمهور دار بزند. اصلآ برايم مهم نيست نه زنده بودنش برايم مهم است نه مردنش. هنر که می تواند چيز مفيدی را زيباتر عرضه کند و به آن قدرت نفوذ بيشتری بدهد بايد از خنثی بودن شرم کند. فضيلت هنرمند است که در اين جهان بيمار به دنبال درمان باشد نه تسکين، به دنبال تفهيم باشد نه تزئين، طبيب غمخوار باشد نه دلقک بيعار»
گاهی اوقات در بین مطالبی که در وبسایت سینمای آزاد و در ارتباط با کارگزاران و اهالی سینمای نظام
اسلامی-تروریستی ایران منتشر میشود، اشاراتی هم به موزیسین ها و اهالی کسب و کار موسیقی در حکومت اسلامی میشود که باعث خوشحالی است. این اشارات و یادآوری ها را میتوان بنوعی “تابوشکنی”
تلقی کرد. یکی به این علت که تعدادی از این اشخاص به خاطر خدمات بیشمار خود طی چهل سال گذشته تا کنون و فراهم آوردن نام و نانی برای خود و از طرفی به علت سوءتفاهم توده های مردم، لقب مفت و مجانی “استاد” را بدنبال خود یدک میکشند. در نتیجه افشاگری و انتقاد از این اساتید بی مقدار نظام اسلامی، میتواند در محدوده ی تابوهای حکومت اسلامی ایران قرار بگیرد. بیشتر این اساتید قلابی
حکومت اسلامی-تروریستی(و یا بهتر است گفته شود همه ی آنها!) حداکثر، صاحب استعداد های متوسط و یا کمتر از متوسط هستند. و به همان نسبت دارای شخصیت هایی متزلزل و چاپلوس و متملق و فرصت طلب. در باره ی خدمات بیشمار این اشخاص به حکومت ترور و وحشت اسلامی و خیانت هایشان به مردم ایران هر چه هم که گفته شود، باز هم کم است.