نظري راهپو: ۸ مارچ روز جهانی زن

Bild könnte enthalten: 2 Personen, Personen, die stehen
۸ مارچ روز جهانی زن است. روز جهانی زن، اما روز ابراز عشق به زنان نیست. روز مادر و خواهر و دختر نیست. روز ستایش و قدردانی از زن نیست. روز تحفه گرفتن و تحفه دادن به زنان نیست. روز تبریکات و جشن های فردی برای زنان نیست.

اینها کاریکاتور کردن روز جهانی زن است.

روز جهانی زن روز همبستگی و اتحاد و مبارزه جهانی برای برابری کامل زنان و مردان است. روز عروج جنبش برابری خواهی زنان است. روز اعلام کیفرخواست علیه بردگی و نابرابری جنسی است. روز جهانی زن یک روز سیاسی است. روز مبارزه است. روز فریاد است. فریاد از بی عدالتی و نابرابری. روز ریختن در خیابانهاست. روز بلند کردن پرچم برابری است. روز حق خواهی است.

روز جهانی زن حتی روز فمنیست ها نیز نیست. روز مهمی برای کل جامعه بشری است. روز بشری است که نیمه آن را به بند کشیدند.

روز جهانی زن مهم است. بدون ۸ مارچ و بدون همبستگی جهانی زنان دنیای سخت تیره و تار تری داشتیم. بدون هشت مارچ آسمان جامعه بشری را ابرهای سیاه همیشگی پوشانده بود. بدون هشت مارچ، میلیونها زن از همین حقوقی که امروز در برخی از کره خاکی برخوردارند برخوردار نبودند.

۸ مارچ را گرامی میدارم. بجای تبریکات فردی با مبارزات جهانی زنان برای برابری اعلام همبستگی میکنم.

زنده باد ۸ مارچ روز جهانی همبستگی و مبارزه برای حقوق برابر زنان!

One thought on “نظري راهپو: ۸ مارچ روز جهانی زن

  1. جشن-کنسرت”روزجهانی زن مسلمان ایرانی!” در “دویچه وله”
    چندروز پیش بخش فارسی رادیوی برونمرزی آلمان”دویچه وله” برای مسلمانانِ معتقد وعلاقمند به نظام
    اسلامی ایران، برنامه ای به مناسبت “روز جهانی زن” برگزار کرد.با اکراه و بدون علاقه واشتیاق آن را
    تماشا کردم.موسیقی انتخاب و اجرا شده در این برنامه، برای ایرانیان علاقمند به سنت و عرفان و خلسه
    -ی ناشی از عدم تحرک فکری آن، بسیار آشناست و با آن مأنوس هستند. یعنی نوعی از آن که سرشار از
    احساسات نوستالژیک بود و غم و حسرت گذشته را تداعی میکرد و هیچ نشانی از چنین مناسبتی یعنی
    “روز جهانی زن” در آن احساس و مشاهده نمیشد. اینطور بنظر میرسید که خواننده، زنی است
    مطیع، حرف شنو و سربزیر، زنی از میان زنان در قفس اندرونی مانده ی دوران قاجار که آرزویی جز
    خروج از اندرونی و از سر برکشیدن حجاب و حضور در انظار مردان را ندارد.و البته چنین اجازه ای،
    موقتاً و تلویحاً از طرف اصلاح طلبان و هم از سوی دویچه وله، صادر شده بود. اگر حدود یک قرن
    پیش از این در ایران، زنانی بعنوان خواننده و نوازنده زندگی میکرده اند که انتظارات و خواسته هایشان
    از جامعه ی مردسالار و زن ستیز و اسلام-زده ی ایران، چیزی بیش از اینها نبوده، در اینصورت به آنها
    حَرَجی نیست و نمیتوان از آنها خرده گرفت. آنها آغازگر و با شهامت، ولی تنها و بدون پشتیبان بودند.
    و در ضمن از مشکلات و مسائل مختلف اطراف و دنیای خود- به دلایل روشن- اطلاع چندانی نداشتند.
    استفاده از انواعی از موسیقی که تکرار و تداعی کننده ی احساسات همان دوران در چنین روز و مناسبتی
    باشد، چه هدفی بجز بی محتوا و بی معنا کردن “روز جهانی زن” میتواند داشته باشد!
    حالا دیگر همه میدانند که مدتهاست حکومت اسلامی ایران بوسیله ی جعل و دروغ و سندسازی و
    آرشیو سازی و جنگ نرم، هر پدیده و فکر مزاحم و خطرناکی(از منظر خودش) را، تبدیل به نسخه ای
    مسخ و مثله شده و بی محتوا و بی خطر میکند، و برای رسیدن به چنین اهدافی امکانات و نیروهای
    فکری تربیت شده ی مسلمان فراوانی در اختیار دارد.از طرف دیگر بدون حمایت ها و همفکری های بیدریغ
    فکری و فرهنگی و مالی امپراطوری های بزرگ و کوچک غربی و رسانه های ثروتمند وابسته ی آنها، حکومت
    اسلامی ایران، راه به جایی نخواهد برد.نتیجه ی این همه موسسات و سازمان های آموزشی و فرهنگی و
    مدارس و دانشگاه های اسلامی، که از هر گوشه و کناری مثل قارچ می‌رویند، همین جمعیت میلیونی بظاهر
    ناراضی اصلاح طلب و زایده های مختلف رنگارنگ آن بوده اند که در واقع مدافعین و حامیان همیشگی
    نظام اسلامی بوده اند.نظام سرمایه داری -اسلامی ایران، اینروزها تا بخواهید از میان این جمعیت میلیونی
    اصلاح طلب ورشکسته ی سیاسی، هنرمند بازیگر و خواننده و نوازنده و نقاش و انواع دیگرش را تولید و
    برای جشنواره‌های ویژه ی ایرانیان، بموقع صادر میکند.این جوانان شیفته و تشنه ی شهرت و افتخار که در
    آرزوی توجه و دیدن گوشه ی چشمی از طرف غربیان نا مسلمان، شب و روز ندارند، برای ساختن ” چهره
    ی دیگری از نظام ” به هیچ دعوتی برای شرکت در “جشنواره های مخصوص اعاده ی حیثیت نظام”
    پاسخ “نه” نمیگویند. و اروپایی های دست و دلباز هم که برای راه انداختن چنین جشنواره هایی،
    بسیار مشتاق تر وعجول ترند.نمونه های اخیرش مثل جشنواره ی ترمه، جشنواره ی تنوع، جشنواره ی آواز
    زنان ایرانی، و انواع فراوان دیگرش.
    جمهوری سرمایه داری -اسلامی ایران، طی این سال های گذشته ی حکومت ننگین خود، بیکار ننشسته بود
    و به همان میزان که از یک طرف قاتل و جنایتکار حرفه ای و تروریست و دزد و معتاد و جاکش و
    فاحشه تولید کرده، از طرف دیگر نیز، حد اقل به همان میزان و در موارد لزوم بسیار بیش از اینها،
    برای حفظ و بقای خود، اصلاح طلب و “سبز الهی” و “بنفش الهی” تولید و تکثیر و صادر کرده. هر دو
    طرف این تناسب با هم رابطه ی مستقیم دارند و لازم و ملزوم همدیگر هستند. قسمتی از حرفهای من
    در ارتباط با شارلاتان های اصلاح طلب، به علت احساسات و عقاید شخصی خودم است. من خودم را آدم
    زخم خورده و مارگزیده ای میدانم که نه فقط از ریسمان سیاه و سفید، بلکه از ریسمان های سبز و
    بنفش و رنگهای دیگر بسیار وحشت دارد.

Comments are closed.