از 17 نوامبر امسال من با اینکه دیگر نمیخواستم یا بهتر بگویم نمی توانستم به سفر های دور بروم به خاطر مسئولیتی که در جشنواره سینمای در تبعید پذیرفته بودم عازم گوتنبرگ سوئد شدم. شرح سفر و دلیل حضور من درجشنواره بماند برای یاداشت دیگری که خواهم نوشت. اما میدانستم امسال جشنواره میهمان های دیگری هم از هم دوره های من دارد؛ در بدو ورود وقتی به دفتر جشنواره که مثل همه سال های قبل شلوغ و بهم ریخته بود اما سرشار از شور و اشتیاقهمکاران وفادارجشنواره، رسیدنم نخستین میهمان را دیدمجمیله نداییدوست و همراهم از سالهای دور که از پاریسآ مده بود. خوشحال شدم که سر حال است، مصمم و چون همیشه قاطع، جمیله سوغاتی هم همراه داشت کتاب نسخه کارشهرقصهکه ضمیمه ی یاداشت کوتاه محبت آمیزش یک جلد هم به من هدیه نمود. درباره ی بیژن مفید چه می توان گفت که ناگفته مانده باشد؟ از ذهن خلاقش، از تاثیر افکارش بر تئاتر معاصر، از توانایی های استثنائیش در خلق آثار ماندگار، از تربیت و هدایت جوانان شیفته تئاتر، از اندیشه والای انسانیش، همه این حرفها گفته و نوشته شده است.
جملیه ندایی همسر و همراه بیژن در سالگرد خاموشی او در خانه فیسبوکی خود یادداشتی نوشته بود با عنوان «انسانها نمی میرند» که این گونه آغاز می شد: ۲۱آبان ماه سالروز رفتن هنرمندی است که دایم در میان ماست. مردی که هنرش در حیات و پنهان زنده است. از نوجوانی شیدای دانستن، فهمیدن، و تغییر دادن رنج به شادی، خاموشی به فریاد، و مرگ به زندگی بود. نبوغ او را نمی شود تعریف کرد. مجموعه یی از هنرها بود و در هرکدام از رشته ها دایما در حال آموختن و تجربه بود و هرگز توانایی خود را برای بیان تخیلاتش کافی نمی دید. از کودکی نواختن ویلن آموخت و بعد سازهای متعددی را امتحان کرد که در کارهایش استفاده میکرد»
. بعد از خاموشی بیژن طماع ها وفرصت طلب ها هرکدام به نوعی میخواستنداز اثر ماندگار بیژن (شهر قصه) سوء استفاده کنند، حضور جمیله و هوشیاری و احساس مسئولیت او سدی بود که فرصت طلبان را عصبانی و ناامید کرده بود. اما جمیلههمچنان سخت و مقاوم ایستاد تا این اثر کلاسیک از دستبرد مصون بماند. بی مناسبت نیست که در باره نسخه کار بیژن که به همت جمیله ندایی بصورت کتاب منتشر شده است همچند کلامی بگویمدر این سند با ارزش همه خط خوردگی ها، تغییرات ، توضیحاتبیژن به خط خود او منعکس شده است. این خود کار بایسته ای بود که شاید در تئاتر ایران سابقه نداشته است،میدانیم که در شرایط تبعید انتشار چنین اثری کار مشکلی بود است که جمیلهبا دقت، با کوشش توانسته است موانع را مغلوب و اثر را منتشر کند کتاب 130 صفحه دارد.
آغاز کتابچار سوق شهرقصه نمایانده می شود ، گوینده وارد می شود.
گوینده: یکی بود، یکی نبود اون زمون های قدیم ( این قسمت را بیژن خط زده استو جای این جمله گذاشته است اون قدیما زیر گنبد کبود) میون جنگل سبز، لای درخت های قشنک (تمام جمله خط زده شده است) شهر با صفایی بود دور تا دورش گل سرخ روبرویش کوه بلند… تمام کتاب به همین روال با خط بیژن بازنگریشده است من تصور می کنم در منزل هر مشتاقی کهبه بیژن مفید و افکار مترقی او ارج می نهدحضور یک نسخه کار این اثر یک ضرورت است. اگر ما همان زمان که نمایش آماده اجرا شد ، و به موفقیت کم نظیری دست یافت به عمقاین کار که فساد اداری ، رشوه خواری، ارتجاع؛ اخوند یسمرا نشانه گرفته بود پی برده بودیم شاید این چنین خودمان را گرفتار تفکر پس مانده و ارتحاعی آخوند نمی کردیم برایآگاهی از نحوه خرید این کتاب باید با جمیله ندایی از طریق نشانی ابنترنتی تماس گرفت.
در پایان این یاداشت کوتاهحرفهای بیژن در آغاز کتاب شهر قصه را باز نویسی می کنمیاد و نام بیژن مفید جاودان است.
….شهر قصه در اصل از یک قصه عامیانه گرفته شده من به این روایت شکل تمثیلی داده ام. من در این نمایشنامه کوشیده ام تا نظمی را که خاص زبان این گونه روایت های عامیانه است در گفتگوی آدمهای این نمایش حفظ شود. شهر قصه حکایت دردناک ادمی است که نادانیها، خرافات، سنتها و نظامهای تحمیل شده ای زندگیش را محدود کرده است. (بیژن مفید)
آخرین دیدگاهها