دفاع از حقوق زنان یا دکان های دونبش برای گسترش مردسالاری
فرصتی دست داد تا نگاهی داشته باشیم به وبلوگ همراهمان مهستی شاهرخی. اتقاقا مهستی مسئله ای را در وب لوگش مطرح کرده بود که مسئله ما هم بود یعنی گشوده شدن دکان هایی زیر عنوان دفاع از حق و حقوق زنان در ایران و در بیرون مرزهای این کشور آخوند زده. چه در زمینه سینما و چه شعر ، چه موسیقی و چه… یادم هست که برای اهدای جایزه خرس برلین به فیلم افساید پناهی این بهانه را تراشیدند که اگر به فیلم افساید جایزه بدهند مشکل ورود زنان به ورزشگاه ها حل می شود. نتیجه را که دیدیم؟ مهستی شاهرخی در این مطلب از جشنواره ای از میان دهها جشنواره پرهزینه و بی حاصل در ج. اسلامی با عنوان جشنواره خورشید صحبت می کند که می شود نظر مهستی را تعمیم داد و به دیگر رویداد های فرهنگی/ هنری داخل هم مرتبطش کرد که قصد و نیت برگذار کنندگان حفظ و توجه به ارزش های شخصیت و هویت زن نیست آنهم در نظام ارتجاعی و ضد انسان جمهوری اسلامی، بلکه دکانی است که برای فریب و همچنین گسترش فرهنگ ارتجاع گشوده شده است. شایسته این که ما سخن کوتاه کنیم و به مطلب آگاهی دهنده و چون همیشه مهم مهستی شاهرخی توجه کنیم.
مهستی شاهرخی می نویسد:
نمی توانم این فراخوان را جدی بگیرم و نمی توانم نسبت به این پدیده بی تفاوت باقی بمانم. پیش از هر چیز مشخص کنم که اصولاً علیه جوایز و جشنواره ها نیستم بلکه با سیاست و نوع گردانندگی این جشنواره ها در ایران امروز مخالفم. پیش از این هم نوشته ام که بهار جشنواره های ادبی در خزان قتل های زنجیره ای همیشه بر قلبم سنگینی کرده است و جایزه و جشن در موسم قتل نویسندگان و دگراندیشان، و خون ریخته شده ی آن همه قلم بیداری بخش، مدام ذهنم را زخمی می کند. کاری ندارم که چی دولتی است و چی مستقل و مگر می گذارند در ایران کنونی جشنواره و جریانی مستقل بماند و از هجوم عوامل نفوذی دولت در امان باشد؟ تا بیایی سر بکشی و قد فراز کنی با تبر زده اند توی کمرت را و ترا شکسته اند و این مگر زن و مرد دارد؟
خورشید روشنایی بخش و نیرو دهنده کجاست؟ هرگز نشنیده ام در کشورهای مسلمان و شرقی و سنتی، کسی چنین سنت حمام زنانه ای، که بیشتر نوعی تقسیم بندی بیولوژیکی است را در مورد جشنواره شعر، بینانگذاری کند و به اجرا در آورد! نمی توانم حیرتم را پنهان کنم. بیست و پنج سال زندگی در غرب، به من ذهنیت و نگاهی دو گانه داده است. فکرم به صورت اتوماتیک همه چیز را مدام ترجمه می کند: از فارسی به فرانسه و از فرانسه به فارسی. پس در درجه اول، تلاش می کنم این فراخوان را به زبان ساده ی خودم برایتان ترجمه کنم.
با طرح چند سئوال به شما نشان خواهم داد در ابداع چنین جشنواره ای در قرن بیست و یکم تا چه حد منش واپسگرا و ضدزن و رفتار دولتی یا رسمی، تحت لوای رعایت قانون، به کار گرفته شده است.
آیا می تواند همه ی اینها از سر ندانم کاری و ناشی گری گرانندگانش باشد؟
۱/ تفکیک بیولوژیکی شعر؟ مگر شعر چیزی جز نقش بستن اندیشه ای ناب به شکلی موزون بر روی صفحات کاغذ نیست؟ مگر شعر و شعور با هم نمی آید؟ مگر می شود مردان را از صحنه شعر حذف کرد؟ شعر “فرشته خانم” بکتاش آبتین را نخوانده اید؟ اشعار زیبای مجید شفیعی را؟ و دیگران؟ سپهری در شعرش واقعاً زن بود یا مرد؟ آیا او هم مانند فروغ، بیش از هر چیز شاعر نبود؟ چرا بایست کادر شرکت کننده و کادر داوران همگی زن باشند؟ آخر مگر دنیای شعر، حمام زنانه است؟
دلیل این تفکیک جنسیتی در زمینه شعر چیست؟ نویسنده با روان خود در ارتباط است و حاصل تخیل او به صورت کلماتی موزون و در خلوت، بر روی کاغذ می آید؛ پس علت این تفکیک جنسیتی چیست؟ مگر نه این که شعر و شعور با هم می آید؟ و عجبا که تا به حال از سوی دولت، پیشرفت تفکیک جنسیتی را در اماکن عمومی و اتوبوس ها و پارکها برای جلوگیری از آزار و مزاحمت های جنسی و امنیت بانوان و سلامت جامعه داشتیم حالا شعر هم به این مجموعه اضافه شد!!! مگر گردانندگان این جشنواره فراموش کرده اند که شعر فرآورده مجازی نویسنده، در خلوت خود و بر روی صفحات کاغذ است؟ آیا فکر نمی کنید بی راهه رفته اید؟ چون حتی بنیاد گرایان مذهبی و امل ترین قشر ها نیز به چنین تفکیک جنسیتی در مورد شعر دست نزدند که شما؟ چرا؟
۲/ تقدیر از زن؟ تشویق کدام زن؟ اگر قصد تقدیر از تلاش های زنان در عرصه شعر است، چطور می توان تلاش های فروغ و پروین و طاهره را نادیده گرفت؟ یک قرن پیش، طاهره علیرغم عفیف بودن خود، سر بی حجاب در میان مردان می رفت و با آنها بحث می کرد و پروین با همه عفت و حجب خود شعر می سرود و زن و مرد را از از هم جدا نمی دانست بلکه در لفافه و با استعاره از سلطه سنت بر زمانه ی خود می نالید و فروغ که با درد و رنج، همه ی بندها را گسست و تف و لعن ها را به جان خرید تا زن واقعی امروزی را بیان کند، آیا اینها الگوی شما نیستند؟
اگر قصد بیان زنانگی در شعر است چرا تاریخ تعیین می کنید؟ به چه علت فقط به دو دهه اکتفا می کنید و حتی تا زمان فروغ که مظهر بیان زنانگی زن مدرن ایرانی در قرن بیستم است، عقب نمی روید؟ اگر قصد بزرگداشتی از شعر زنانه است و قرار است در دی ماه (و نه بهمن ماه و پیش از سالگرد انقلاب اسلامی) و درست در موسم تولد فروغ برگزار شود پس چرا نام این جشنواره نه فروغ است و نه پروین بلکه نام خورشید یا شمسی خانمی که من اشعار و تلاش هایش را نمی شناسم؟ چرا خورشید را نام این جشنواره قرار داده اید؟ در ضمن، فروغ در زمستان ۱۳۴۵ تصادف کرد و در جوانی کشته شد ولی هستند زنان شاعر هم نسل اش که هنوز زنده اند و شعر می سرایند، مثلاً سیمین بهبهانی و غیره… و شما در ابتدای کلام، آنها را حدف می کنید و فقط به دو دهه ی اخیر اکتفا می کنید؟
۳/ شعریت اثر یا مشروعیت شعر؟ به نظر شما اول از همه شعر باید رسمی باشد به این معنا که “تاریخ صدور اعلام وصول مجوز کتاب” متعلق به سال مورد نظر شما باشد مگر نه؟ این یعنی اول “مشروعیت کتاب” و بعد در مرحله بعدی است که نوبت “شعریت اثر “می رسد تا مورد داوری قرار گیرد. اشتباه می کنم؟ بروید و یک بار دگیر به دقت شرایط اثاثنامه تان را بخوانید. آیا شرایط شرکت در جشنواره شعر خورشید، بیشتر مانند شرایط گرفتن کوپن و خرید یخچال و وسایل خانه به قیمت دولتی برای زوجهای جوان از طرف مساجد نیست؟ انگار با عقدنامه تاریخ امسال یا پارسال به شما یخچال به نرخ دولتی داده خواهد شد پس بشتابید.
“بدین ترتیب اول مردان به کل حذف می شوند،
بعد زنان نسل پیش از شما
و سرانجام زنانی که آثاری نامشروع خلق کرده اند!
یعنی شاعری مثل مریم هوله و یا شیدا محمدی که از نسل شما هستند و با چنگ و دندان کتابشان را در غربت در آورده اند حق شرکت در جشنواره ی شما را ندارند چون کتابشان بدون سند صدور اعلام وصول از ارشاد است. شیدا علیرغم تلاش و صبری که نشان داد کتابش از ارشاد اجازه چاپ نگرفت و رسماً در ایران منتشر نشد و باز به همان دلیل نداشتن مجوز کتاب از ارشاد، از شرکت در جشنواره های ایرانی و نقد محروم ماند و حالا هم از شرکت در این جشنواره زنانه شما برای بار دوم و پیش از جشنواره توسط شما حذف می شود!
از بین زنانی که برای شعر زنان فراخوان دادند، یادم هست شعله ولپی در آمریکا فراخوانی برای جمع آوری شعرهای اروتیک زنان جهت ترجمه به انگلیسی فرستاد که در نوع خود با معنا و قابل تقدیر است چرا که اروتیسم زن ایرانی تاکنون در سایه مانده است و بیان نشده است و شعله به جمع آوری و ترجمه این اشعار نشست تا غربی ها را با روحیه و تمناهای زن مدرن ایرانی آشنا کند. هدف شعله ولپی سانسور و حذف مردان نبود بلکه به زنانی که سالها سکوت کرده بودند امکان بیانی اروتیک می داد. اما شما چه؟ هدف شما چیست؟
۴/ کتاب شعر رسمی زنان ایرانی با مجوز ارشاد؟ اگر قصد حمایت از زنان شاعر است، بایست گفت که زنان شاعر مانند مردان شاعر، با مشکل سانسور و ممیزی درگیرند. از یاد نبرده ایم که برخی از شاعران مان مانند کامران بزرگ نیا و رضا حیرانی و خیلی های دیگر کتاب خود را به صورت بدون مجوز و با سرمایه خود منتشر کردند؛ و نام همه را یادم نیست و در این زمینه هم تاکنون پژوهشی صورت نگرفته است تا آمار و فهرستی داشته باشیم که به آن استناد کنیم. گفتم که، یک نمونه اش شیدا محمدی است که کتاب خود را بدون مجوز منتشر کرده است چون نمی توانست بیش از این منتظر ارشاد باقی بماند.
یادآوری می کنم که جشنواره های رسمی و حتی دولتی، هرگز به این صراحت و به این وقاحت مجوز رسمی از نویسندگان نخواستند و با ظرافت و ذکاوت بیشتری به شکلی سربسته با موضوع برخورد کردند. اگر جشنواره ی شما جشنواره ای دولتی و رسمی و صرفاً تبلیغ برای فروش کتاب نیست، پس چرا در چنین شرایط دشواری، فقط به کتابهای تصویب شده توسط ارشاد اکتفا می کنید؟ شما که بیشترتان شاعر و نویسنده اید، آیا به عظمت مشکل شاعران پی نبرده اید؟ چرا از شرکت کنندگان نخواسته اید تا اثرشان را خواه به صورت چاپ شده و خواه به صورت الکترونیکی به شما عرضه کنند؟
تقاضای شناسنامه کتاب از شرکت کننده، سنگ بزرگی است که به نام قانون بر سر راه شاعران می گذارید؛ اگر قصد تقدیر از تلاشی است که زنان در عرصه نشر و چاپ از خود نشان داده اند، با توجه به فشار ممیزی و ارشاد و قلع و قمع کتاب های زنان، آیا تقدیر شما بیشتر شامل کسانی نیست که به تمام خواری ها و سانسورها و قلع و قمع ها تن داده اند تا کتاب هایشان یکی پس از دیگری منتشر شود؟
آیا به این نکته آگاه هستید که اگر فروغ فرخ زاد زنده بود تاکنون دو بار از شرکت در جشنواره شما حذف شده بود؟ یک بار به دلیل تفاوت سنی و بار دیگر به دلیل عدم مشروعیت کتابهایش! و بالاخره به یاد دارید که هر از گاهی کتابهایش را حتی با داشتن مجوز، از بعضی از کتابفروشی ها جمع آوری می کنند؟؟؟!!! پس شما چه می گویید؟
۵/ حضور چشمگیر زنان؟ چشمگیر یعنی چیزی که چشم را به سوی خود می کشد پس منظورتان زنانی است که چشمان دیگران را در دو دهه ی اخیر به سوی خود کشیده اند؟ بدین ترتیب مانکن ها و هنرپیشگان سینما بیش از هر کسی نگاه مردم را متوجه خود کرده اند و حضور چشمگیری داشته اند. بیش از این در این مورد چیزی نمی گویم. “باربی” را بخوانید. “باربی” را من به این نوع زنان شاعر با حضور چشمگیر و پررنگشان در عرصه شعر تقدیم کرده ام.
۶/ ایجاد انگیزه در زنان شاعر برای ارتقاء سطح سروده هایشان؟ شعر جایی آن پست و پشت هاست، شعر خودش می آید و مانند همای سعادت بر دوش شاعر می نشیند. آیا شما گمان می برید با ایجاد یک حمام زنانه در زیر چتر جشنواره ای به نام خورشید خانوم، به زنان انگیزه ای برای ارتقاء سروده هایشان خواهید داد؟ خواهش می کنیم تا این حد مضحک نویس نشوید.
۷/ دو دهه تلاش پی گیر؟ تابستان است و بیست سال پیش در چنین ایامی، دولت بیش از پنج هزار نفر زندانی سیاسی را در ایران کشت و اگر این تاریخ، شروعی برای اعتلای شعر زنان ایران بوده است من هم برای “زن” متاسفم و هم برای “ایران” و هم برای همه تلاش هایی که از زمان تاکنون در زمینه ی “شعر” صورت گرفته است.
تقارن جشنواره خورشید در این تاریخ که با سلطه مطلق جمهوری استبدادی اسلامی ایران و پایان جنگ فرسایشی با عراق و کشتار زندانیان سیاسی درست در بیست سال پیش مصادف شده است را نشانه ی اتفاقی نحس و علامتی شوم می دانم. اگر شما کشتار آن بیگناهان زندانی را نقطه ای برای رشد زنان بیولوژیکی در شعر و انتشار آثار مبارکشان توسط ارشاد تعیین کرده اید من با کمال تأسف ساکت نمی مانم و از زن و یا زنانی حرف می زنم که مانند مردان و پا به پای مردان برای آزادی بشر و عدالت و برابری جنگیدند و علیه همه ی تفکیک های جنسیتی مقاومت کردند و تن به خواری ضعیفه بودن و جدا کردن دفترهای شعر نسوان از مردان و از کل جامعه ندادند.
۸/ خورشید؟ کدام خورشید؟ ما در ادبیات داریم دوران زمستان و برهوت و خزان و برگریزان را طی می کنیم. اگر قصد بزرگداشت و تقدیر از شعر زنان است، پس چرا نام هیچ شاعره ای بر صدر این جشنواره نیست؟ مگر از زن حرف نمی زنیم و حق زن و شعر زن؟ پس چرا جشنواره ای به نام خورشید یا شمسی خانم؟ در حیرتم از این جشنواره که بیشتر شرایطش بر اساس جنسیت زنانه و بزرگداشت از رسمیت شعر در دو دهه اخیر است حتی نام یک شاعر زن را پیدا نکرده است که لایق جشنواره باشد و به جایش به دلیلی نامعلوم، نام “خورشید” را گذاشته است؟ راستی این انجمن های اخیر خورشیدی از کجا ریشه گرفته است؟ آیا با پروژه پیشرفت نیروی هسته ای و غنی سازی اورانیوم در ارتباط است؟“
۹/ جشنواره ای برای ضعیفه ها؟ بی اختیار فکرم به یکسال پیش سفر می کند و به یاد می آورم که پارسال یکی از شما داوران جشنواره ی خورشیدی، برای کتاب دوستش نقدی نوشته بود و بعد شخصی در همین ارتباط در وبلاگش مطلبی تند و پرخاشگرانه نوشت و منتقد را متهم به “نان قرض دادن به دوستش” کرده بود. در آن ایام، من در آن سوی کره زمین انواع و اقسام پیامهای کمک خواهی را به صورت ایمیلی دریافت کردم و برای کمک به نجات شما ضعیفه گان شتافتم.
راستش پایان جهان نبود، من اگر جای شما بودم مثل اوقاتی که از توی خیابان رد می شوی و یکی به تو متلکی می گوید، بی سر و صدا از کنارش رد می شدم و به کارم ادامه می دادم ولی فریاد کمک خواهی شما و فریاد ضعیفه گی تان باعث شد من لر هالو، در حالی که هیچکدام را به خوبی و از نزدیک نمی شناسم در این مورد اعتراض کنم.
در آن زمان هیچ فکر نکردم که چرا شوهران و یا معشوقان و یا دوستان شما سکوت کرده اند؟ هیچ فکر نکردم چرا در ایران کسی به یاری شما نشتافت؟ هیچ فکر نکردم که مگر خودشان لال اند که جواب بدهند؟ به هیچ کدام از اینها فکر نکردم و نقش زورو را بازی کردم و در دفاع از خواهرانم مطلبی نوشتم. ببینم راستی نتیجه را یادتان هست؟ یادتان می آید که از طرف آن شخص به سختی مورد اهانت قرار گرفتم؟ ولی آیا اینها برای شما مهم است؟
باقی داستان وقتی جالب تر شد که در همین زمان یکی از مزدوران ادبی که منتظر دریاچه ای برای ماهیگیری می گشت فضا را مناسب دید و چند خطی در مورد شعرتان نوشت و چهره ی حامی ضعیفه گان و حامی مستضعفین را به خود گرفت تا برای خود اعتباری بخرد و برای من حیرت انگیز بود که دیدم شما ضعیفه گان ناگهان دوان دوان و بدو بدو راهی بخش نظرخواهی یک مزدور لجن نگار شده اید و با نیش باز مشغول تعارف و تشکر و نان قرض دادن و حالا بیا کباب ببر و دریغ از جو شرف و معرفت در ارتباط با منی که به خاطر شما فحش خورده بودم! نتیجه را یادتان هست دوستان؟ قصد از نوشتن این حرفها، یادآوری کارنامه پاک شما در همبستگی های زنانه و حرفه ای است. آیا در آن لحظاتی که داشتید قربان یک مزدور لجن نگار می رفتید، به جدا کردن صف زنان از مردان شاعر فکر می کردید؟ و یا همه چیز بهانه ایست برای فرصت طلبی و خود را مطرح کردن و از آب گل آلود ماهی گرفتن؟
باز در زمان عقب تر می روم و کمی یادآوری در مورد چهره های اصلی این جشنواره، چهارسال پیش نبود که برای این که پدرخوانده ها و والیان شعر امروز ایران، شما را به جشنواره های خارجی معرفی نکرده بودند خشمگین شدید و به سفارت فرانسه نامه نوشتید؟ آیا شما نبودید که از ما در این سوی جهان خواستید تا زیر نامه تان را امضا کنیم و از شما حمایت کنیم؟ و آیا من برای شما ننوشتم که از جریانی که دارد از یک سفارتخانه خارجی برای حل مشکل داخلی کمک میخواهد حمایت نمی کنم و در آن دخیل نمی شوم؟ و ننوشتم که هرگز نامه ای در اعتراض به جریانی که از چند و چونش بی خبر بوده ام و در آن شرکت نداشته ام را امضا نخواهم کرد؟ آیا با نوشتن آن نامه به سفارت فرانسه، می خواستید به تشویق و تقدیر زنان با حضوری پررنگ و چشمگیر در دو دهه اخیر دست بزنید؟ آیا با آن حرکات می خواستید به زنان شاعر انگیزه بدهید و سطح شعر آنان را ارتقاء ببخشید؟ دوستان خودتان را در آینه من ببینید! ببینید گاهی تا چه حد فرصت طلب و نازل می شوید! و گاهی به هر امامزاده ای دخیل می بندید.
یادآوری می کنم هدف از حمایت از فعالیت های زنان و برابری خواهی، همجنس پرستی و هم جنس گرایی نیست. دایر کردن مجالس روضه و مولودی و آش خوری و نذری پزی های زنانه هم هنر نیست بلکه به دلیل شرایط بد زندگی زنان در کشورهای شرقی و اسلامی، تلاش فمینیست ها برای هموار کردن عدالت، در جهت ایجاد جامعه ای برابر و رعایت برابری حقوقی و معنوی انسان ها (اعم از سیاه و سفید و زن و مرد و سایر تفاوت ها) است و از این زاویه دفاع از حقوق زنان، به معنای نادیده گرفتن و پایمال کردن حقوق مردان نیست.
بی شوخی بگویم که من در هر شرایطی و هر کجا با سانسور مخالفم و با تفکیک جنسیتی و جداسازی زن از مرد و یا بالعکس در هر کجا که باشم مبارزه می کنم و “شعر” را “معیار شعر” می دانم و از این زاویه، می بینم که این جشنواره نه اشعه ای از طلوع و نه شعله ای از فروغ، که بیشتر نشانه ای از انحطاط غروب دارد و شرکت زنان هنرمند و آزادیخواه را در این جشنواره خورشیدی مردود و منحط می شمارم.
البته بشر جایز الخطاست و از این زاویه اگر همه ی اینها از سر تصادف و بی فکری و ساده لوحی و ناشیگری بوده باشد هنوز دیر نشده، خیلی راحت می توانید فراخوان انسانی تر و هنرمندانه تر و هوشمندانه ای بدهید و در اساسنامه تان بسیاری از موارد بالا را تغییر بدهید.
به امید ایرانی آزاد و ادبیاتی رها از همه ی سانسورها
http://chachmanbidar.blogspot.de/2008/08/blog-post_19.html
Gesendet mit Telekom Mail – kostenlos und sicher für alle!
آخرین دیدگاهها