شاملو و رویایی و جدل شاعران نوسرا با کهنه پرستان شعر فارسی

 پیش آغاز و نقل یک خاطره (بصیر نصیبی)

 قصد ندارم در باره ارزش های شعر نوی فارسی صحبت کنم چرا که من برخلاف بخشی از همزبانان که در هر زمینه ای خودشان را صاحب صلاحیت میدانند ؛ تصور می کنم من و مایی که ادبیات و هنررا دوست داریم ، اگر بخواهیم کار های هنری  را ارزیابی و تحلیل کنیم دوست داشتن تنها کفایت نمی کند، نیاز به آگاهی و شناختی فراتر داریم، اگر همه علاقمندان به کارهای هنری متوجه این واقعیت بودند، دیگر برای نمونه در زمینه هنری مثل سینما انقدرکارشناس نداشتیم که فقط در مواقعی که میخواهیم از صادرات هنری جمهوری اسلامی حمایت کنیم مثل مور و ملخ از در و دیوار سرازیر شوند.

 بیشتر به حاشیه نروم تماشای یک نوار صوتی در یوتیوب مرا به سال ها قبل برگرداند سال 1347 در این سال فعالیت های فیلمسازی جوانان در زمینه سینمای تجربی (در کادر 8 میلیمتری) آغاز شده بود من علاوه بر کار در زمینه سینما و تشکیل و اداره کلوب سینمایی که در اوایل کار زیادی هم نداشت چرا که جنبش فراگیر سینمای آزاد در آغاز راه بود، من تهیه کننده آزاد در تلویزیون هم بودم. آن زمان گروه پژوهش تلویزیون را زنده یاد فریدون رهنما بنا گذاشته بود ، سینماگران جوان (نصیب نصیبی، ناصر تقوایی، پرویز کیمیاوی، اصلانی. و… ) در این مرکز فیلم مستند می ساختند، من هم برنامه ای تلویزیونی داشتم با عنوان «آغاز» برای مرکز پژوهش تلویزیون که هر بخش آن را یک همکار مرتبط با مسئله ای که بحث می شد اداره می کرد . علیمراد فدایی نیا قصه نویس هم همکار برنامه آغاز بود و بخش ادبیات برنامه را اداره می کرد. یک بار برنامه ما میزبان زنده یاد غزاله علیزاده قصه نویس نوگرا بود و علیمراد فدایی نیا با غزاله گفتگو داشت، گفتگوی این دو قصه نویس جاذبه بسیار ایجاد کرده بود.

چند روز بعد از پخش این برنامه ی موفق رفتم تلویزیون هر کس را در راهرو ها  می دیدم  می گفت فوری  با هماهنگی تماس بگیر  ؛ گفتم چرا؟ معلوم شد که یکی از مسئولین پای  تلویزیون بوده و برنامه ما را دیده است و به تصور این که ما شعر نو که با نفوذ کهنه گرایان برای مدتی پخشش از تلویزون ممنوع شده بود پخش کرده ایم (من از این دستور العمل بی اطلاع بودم)، میخواهد یک شورا بگذارد. من را به خاطره تخطی از مقررات جریمه کند. به هر حال شورا تشکیل شد من هر چه سعی کردم بقبولانم که آنچه که پخش شده شعر نبوده بلکه نثری بود با بیان شاعرانه موفق، نشدم تا مسئول پخش بداد ما رسید و گواهی کرد که شعری پخش نشده است. بعد از این اتفاق بود که دانستم که کهنه سرایان (حمیدی شیرازی، مهدی سهیلی و… که انجمن های ادبی  متعددی هم داشتند میخواستند رادیو تلویزیون را هم بطور کامل به تسخیر خود در آوردند چون نفوذ هم داشتند توانسته بودند برای مدتی مانع پخش شعر نو از تلویزیون بشوند)

 می شود حدس زد  که مصاحبه مشترک رویایی و شاملو هم در همین ارتباط بوده است ( شاملو و رویایی با هم کار مشترک داشتند و مدتی نشریه ی «بارو » را با امتیاز هنر و سینمای دکتر کاوسی منتشر می کردند. شاملو را با تاسف بسیار چند سال پیش از دست دادیم و خوشحالیم که رویایی در میان ماست)

بیادم نمانده که این ممنوعیت تا چه زمانی ادامه داشت؟ اما میدانیم عناد با هر پدیده نو و اندیشه امروزی با نزول جمهوری اسلامی گسترده تر شد، سالهاست مردم ما در شرایط 1400 سال پیش بسر می برند بخشی از آنها هم با رفتار های ناانسانی این نظام داعشی خو گرفته اند چون این نظام خود موردی ندارد که بشود با آن پز داد خوب برای ترمیم غرور ملی آسیب دیدیشان به جشنواره های سینمایی غرب، به شیر ونیز ، خرس برلین ، پرنده و چرنده های فستیوال های دیگر و اخیرا هم به مجسمه اسکار امریکای مهربان شده! متوسل شده اند.  

بیش از  این در انتظارتان نمی گذارم شما را دعوت می کنم لینک مصاحبه مشترک شاملو و رویابی با خبرنگار رادیو تلویزون ملی ایران را ببینید و بشنوید.