پیش آغاز (بصیر نصیبی) + لینک برنامه نوروزی پرویز صیاد
شاید چند بار دیگر هم گفته باشم که دفتر کار من که همان دفتر مرکزی « سینمای آزاد» بود در خیابان عباس آباد کوچه طاهری قرار داشت، من فقط مواقع ضبط برنامه و کار های اداری به ساختمان جام جم میرفتم، در ساختمان تلویزیون هم اگر فرصتی دست میداد سری به اطاق کارگردان ها میزدم و خوش و بشی با بچه های گروه تولید و برمی گشتم به دفتر خودمان تا ساعت 9 شب کار بود و کار .
تماس من هم با هنرمندان برنامه ساز در تلویزیون محدود بود، از حد احوالپرسی کوتاه در راهرو ها و یا شوراهای اداری تجاوز نمی کرد، شاید به همین دلیل با منش و رفتار همکارانم در تلویزیون بیشتر در سالهای تبعید پی بردم، پرویز صیاد هم از هنرمندان مشهوری بود که در سالهای تبعید بیشتر با افکارش آشنا شدم.
در نخستین سمینار گسترده ای که به همت کانون فرهنگی پیوند زاربروکن با همکاری سینمای آزاد برگذار شد جمع وسیعی از هنرمندان در تبعید حضور داشتند، آنهم در دوره ای که هنوز وسایل ارتباط جمعی به گسترده گی امروز نبود، فیس بوک، پالتالک، اینستاگرام و بقیه هم یا متولد نشده بودند و یا عمومی نبودند در همان شرایط بیش از سیصد تماشاگر از شهرهای اروپا و امریکا شاهد این رویداد بودند رویدادی که هرگر با این وسعت و با این انعکاس تکرار نشد، در این جمع هژیر داریوش، (دبیرکل جشنواره جهانی فیلم تهران)، فرخ غفاری، (دبیر کل جشن هنر شیراز)، بهروز وثوقی، رضا علامه زاده، هادی خرسندی، (برنامه نداشت؛ تنها میهمان بود)، حسین مهینی (مدیر جشنواره سینمای تبعید یوتوبوری) فرهاد مجد آبادی، داریوش شیروانی، پرویز صیاد، عباس سماکار، جمیله ی ندایی و … سخنرانی و یا حضور داشتند.
صحبت های سخنرانان هر کدام ویژه گی خودش را داشت، و به نوعی جاذبه ایجاد می کرد و تامل برانگیز بود. سخنرانی صیاد هم با اسناد و مدارکی که ارائه داد و طرح مسئله ی استفاده سیاسی از سینما که تا آن زمان به آن توجه لازم مبذول نشده بود از اهمیت برخوردار بود. این صحبت ها به نوعی در من هم تاثیر گذاشت و پایه و اساس بخشی از مباحثی شد که این سالها بدان پرداخته ام. این بدان مفهوم نیست که من و پرویز دیدگاههایی منطبق با هم داشته باشیم. تنوع و تفاوت اندیشه یکی از خصوصیات مثبت سمینار ها و رویداد هایی است که مخالفان نظام برگذار می کنند. به نظر من این سمینار توانست به این واقعیت تاکید داشته باشد که یک سینماگر، یک هنرمند اگر بخواهد با نظام حاکم مبارزه جدی و مداوم داشته باشد راه نیم بندی وجود ندارد، مبارزه با صادرات فرهنگی / هنری ج. الف همانقدر ارزش دارد که مبارزه سیاسی.
اما همه آنها که در آن سمینار حضور داشتند بر سر مواضع خود نماندند، بهروز وثوقی تمایل به بازگشت را تا حد التماس به مقام های جمهوری اسلامی تنزل داد، هم اکنون هم همراه با داریوش خواننده به آغوش شهاب حسینی بازیگر فاسد فیلم حکومتی فرهادی خزیده اند. رضا علامه زاده هم بعد از تقدیم فیلمنامه ی ققنوس به سفارت ج. الف در هلند (البته به منظور صدور ویزا!)در خط دوم خرداد ی ها حل شد و تا شیفتگی به خاتمی، کروبی و موسوی و… پیش رفت و فراموش کرد که در باره سانسور کتاب در ج. اسلامی چه شعار هایی سرداده بود (ما هم فراموش کردیم!) کتابش را برای بررسی به اداره سانسور در ج. الف تقدیم کرد بی آنکه نظام به خواست او و امثال او اعتنایی نشان دهد و اجازه ورود به دارالخلافه را برایشان صادر کند. اما پرویز صیاد بر سر مواضعش در ارتباط با سینمای سیاسی و سیاست های سینمایی ایستاد. موقعیت صیاد که یک هنرمند حرفه ای و شناخته شده بود چنین ایجاب می کرد تا با فکر عامه همراه شود و مهر تائید به صادرات فرهنگی ج. اسلامی بزند تا جمع بیشتری تائیدش کنند اما صیاد ترجیح داد بر سر پرنسیب هایش معامله نکند. کار هر هنرمند نشیب و فراز دارد ممکن است کاری کم تر یا بیشتر مقبول واقع شود اما اگر کاری از صیاد موفقیت کمتری بدست بیاورد جمعی که منتظر هستند تا بهانه ای بدست بیاورند تا در واقعیت ایستادگی صیادرا نشانه بگیرند به میدان می آیند و جار و جنجال براه می اندازند. اما صیاد میماند و از مواضع همیشگی اش پس نمی کشد.
پیام نوروزی امسال صیاد خود تاکیدی است بر آنچه ما هم در این یاداشت کوتاه به آن اشاره کرده ایم. واقعیت هایی است که وی در پوشش طنز در آستانه ی سال نو به علاقه مندانش عرضه می کند.
ما امسال پیام نوروزی نداریم از تکرار حرف های کلیشه ای هم پرهیز می کنم. هدیه نوروزی صیاد را به جای پیام نوروزی سینمای آزاد بپذیرید.
لینک برنامه صیاد :
https://drive.google.com/file/d/0B4w6T2ljOm6BY2pJV0VPQ2VLV2M/view
پیام نوروزی پرویز صیاد در قیاس با برخی پیام های نوروزی قدرت های جهانی متحد با نظام اسلامی ایران
مثل چیزی است شبیه پادزهر و زهر. یکی از نمایندگان ایرانی-تبار پارلمان آلمان با فریبکاری و بیتفاوتی و از روی وظیفه ی حرفه ای خود، مشکلات مردم ایران را تقلیل داده بود به موضوعاتی که حتی مرغ پخته هم
با شنیدنش میزد زیر خنده و البته آرزوی رفع هرچه زودتر این مشکلات را کردند.برای نمونه ” مشکل کودک یا نوجوانی که دلش بستنی خواسته ولی باباش واسش نخریده ” ویا ” جوانی قرار بوده همراه باباش برای
بازی به زمین ورزش محله ی خودشون بره ولی بابا جون وقت نداشته و بدقولی کرده” ویا “جوانی که
میخواسته، ولی نشده که ازدواج کنه “- (لابد هنوز بر سر بعضی معاملات به توافق نرسیده اند!).
حرف هایی از این دست که هدفی جز فریبکاری و مسموم کردن افکار مردم ندارند، به پادزهرهایی مثل پیام نوروزی پرویز صیاد نیاز دارند.