پیش آغاز ما
زمان به سرعت برق گذشت جوان بودیم با کلی امید و آرزو که به تبعید پرتاب شدیم ، در این مدت که طولانی شد بسیار دیدیم و بسیار شنیدیم، از شکست ها از پیروزی ها، از مقاومت ها از وادادن ها از ساخت و پاخت ها از پاک و منزه مانده ها گفتیم و گفتند.
نمیدانم اگر زمان تبعید کوتاه می شد اگر دکان دوم خرداد علم نمی شد آیا بسیاری آنها که در عمامه خاتمی شیاد ندای آزاد ی را جستجو کردند همچنان مقاوم مانده بودند یا نه؟ اما این را میدانیم دراین دوران آثار ادبی کم نداشتیم شعر و سرود هم بسیار داشتیم اما کار هایی هست که نگاه به آینده دارد بی آنکه پیش گو و غیب گو باشد سال های تبعید را ورق میزند و چون آئینه شفاف واقعیت ها را عریان می کند و رو در رویمان قرار میدهد این گونه آثار محدود هستند شاید همین معدود بودشان ارزش و اعتبارسان را از حوادث جاری فرا تر می برد به گمان من اولین نفر مینا از چنین ویژه گی برخوردار است.
میدانم که اکثر شما این اثر را خوانده اید اما انگار باید هر روز مررورش کرد، آنوقت با کمی تامل اگر نیشتری به خود بزنیم در می یابیم چرا یک نظام پوسیده ، عقب مانده، مرتجع، دزد، آدمکش که نه ادمخوار هنوز پا برجاست و هر روز که از عمر ش میگذرد دهها بلکه صدها جنایت مرتکب می شود ، مجبوب ابر قدرت هاست، محبوب فستیوال هاست، محبوب آکادمی هاست از نوبل بگیر تا چند آکادمی ریز و درشت دیگر و… و…
اگر صد بار هم اولین نفر را خوانده اید یکبار دیگر با هم بخوانیم تا دریابیم این نظام پوسیده را نه اوباما حفظ کرد نه ترامپ ساقط می کند، نه حمایت های بیدریغ غرب دلیل بقایش هست. ما خود با دست خود امکان ماندنش را فراهم آوردیم. چرا در جستجوی مقصر هستیم؟ این هم سندش. اولین نفر کار مینا اسدی. این هم لینک مطلب در وبلوگ مینا
http://www.minaassadi.com/maghaleh_matn.php?id=5
* این میکروفون صاحب مرده هم کم کار دست ما نداده است تصاویر ی که مینا از میکروفون صاحب مرده ساخته انقدر گویاست که نیاز به تفسیر و توضیح ندارد (به گونه یک نمایش نامه به ظاهر شادی آور اما در واقعیت غم انگیز از عاقبت ما.)
همه ی سروده را با زخوانی می کنیم:
این میکروفون صاحب مرده … /مینا اسدی
می خواهید دیده شوید
فرقی نمی کند
روی جلد
پشت جلد
لابلای مجله
در زیر آگهی های ترحیم .
می خواهید باشید
همین که دیده شوید
کافی ست
با ” کت ” ، بی ” کت “
با ” پیراهن ” یا ” زیر پیراهن رکابی ”
می خواهید باشید
و این میکروفون صاحب مرده
همیشه روی میز تان باشد
می خواهید باشید
آن بالا
پشت آن میکروفون
چه می گویید
از کمترین اهمیتی برخوردار نیست
مهم اینست که بگوئید
فقط بگوئید
و … هی
چانه های تان را
بچرخانید
ور…ور…ور
“من
من
من
آهای نگاه کنید
جان مادرتان
بمن نگاه کنید
خواهش می کنم …
من …
ببینید …
من …
اینجا هستم
استدعا می کنم
من …
اینجا…
توی صفحه ی نود و چهار
ستون پنجم
آن زیر زیر
یک دستم روی میز
یک دستم روی پای راستم
چه فرق می کند
در چه اندازه ای ،
هستم
من
اینجا هستم
مهم نیست که چه کرده ام
چه گفته ام
و چه نوشته ام
بالاخره
توی روزنامه هستم
به کوری چشم شما ” !
***
می خواهید دیده شوید
بهر قیمتی
و این میکروفون صاحب مرده
همیشه روی میزتان باشد
می خواهید آنقدر بگویید
که کف کنید
و آب از چک و چانه تان بریزد
می خواهید دیده شوید
چه فرق می کند
کجا؟
چه وقت؟
و با چه کسانی ؟
همین که آن بالا باشید
خوب است
همان جا
پشت یک میز
روی یک صندلی
و رو به جمعیت
لبخند بزنید
با پشت صاف
و گردنی کج
متمایل به دوربین
مانعی ندارد
به هیچ جای جهان بر نمی خورد
اگر
ـ کمی کرنش کنید
ـ کمی تملق بگویید
ـ کمی لاس بزنید
و در مواقع اضطراری
کمی ـ فقط کمی ـ خوش رقصی کنید.
***
آن بالا که باشید
” بالایی ها ”
زیر بازوی تان را می گیرند.
باشید
بمانید
همانجا
ـ پشت میکروفون ـ
ـ زیر نور افکن ـ
بزرگ می شوید
باور کنید
بالاخره یک روز بزرگ می شوید
این جوری ها هم نیست
تاریخ از شما یاد خواهد کرد.
خود فروشان نیز در تاریخ می مانند ! .
سه شنبه هشتم فوریه دوهزار و پنج / استکهلم
مینا اسدی
http://www.minaassadi.com/maghaleh_matn.php?id=5
http://www.minaassadi.com/sher_matn.php?id=23
ba dorood bar shoma and mina asadi