دوازده توصیه برای تدوین بهتر یک فیلم داستانی
اولیور پیترز
اقتباس و ترجمه بهرام فرهادی
توضیح کوتاه ما
ما چند بار مباحث تکنیکی را مطرح کرده ایم به خصوص در این دوران که بسیاری از کارگردان های جوان خود در خانه مراحل تدوین فیلم وآماده شدن کار را انجام میدهند این توصیه ها بیشتر کاربرد دارند، نقش تدوین فیلم در ارزش پذیری یک کار سینمایی امر شناخته شده است، اما در برخی از فیلمهای سینمایی به خصوص در میان ایرانیانی که کار سینما می کند با این که فکر وایده خوبی دارند اما نحوه تدوینشان به فیلم لطمه زده است. توجه به توصیه ها ی یک تدوینگرحرفه ای شاید بتواند در بهتر شدن نتیجه کار موثر باشد.
***
من به تازگی یک فیلم بلند داستانی را تدوین کردهام و به نکات و راهحلهایی دست یافتهام که در اینجا میآورم. اینها روش و نوع شخصی تدوین من است که به نظرم مفیدتر جلوه میکنند:
۱- مکثها را بگیرید.
بهترین رویکرد در تدوین یک فیلم داستانی این است که اولا صحنهها را بدون باقی گذاشتن ‘مکث’ها تدوین کنید و از طرف دیگر نباید نتیجه کار ‘پربرش’ به نظر برسد. برای این کار لازم است مکثهای غیر ضروری بین بازیها و دیالوگهای بازیگران را در تدوین حذف کنید. برای این کار میتوان یک حرکت را که در حالت عادی ده ثانیه طول میکشد را با آوردن یک نمای دیگر از صحنه (کات اوی) به مثلا هشت ثانیه و یا کمتر تقلیل دهید. مثال:
الف – نمای دور
مرد چای میریزد و با فنجانش به سمت زن میآید و میگوید: چای میل داری؟ (دوازده ثانیه)
که میتواند به این وسیله مکثهایش گرفته شود:
الف*- نمای دور
مرد چای میریزد. (سه ثانیه)
ب* – نمای متوسط (کات اوی)
زن به او مینگرد و مسیر نزدیک شدنش را دنبال میکند(دو ثانیه)
ج- نمای دور
مرد به زن نزدیک شده، توقف میکند و میگوید: چای میل داری؟ (سه ثانیه)
در این مثال یک حرکت طولانی ده ثانیهای به سه نمای مجموعا هشت ثانیهای تقلیل یافت.
۲- از موسیقی موقت در هنگام تدوین استفاده نکنید.
‘موسیقی موقت’ ُTemp Music قطعات موسیقی معمولا آمادهایست که گاه در زمان تدوین و قبل از آن که آهنگساز کارش را شروع کند، بستگی به حالات دراماتیک هر صحنه به آن اضافه میشود تا در تدوین به عنوان راهنما قرار گیرد و تدوینگر با حال و هوای آن فیلم را تدوین کند. بویژه در امریکا، زیاد از این روش استفاده می شود ولی من به دو دلیل با آن موافق نیستم. اول این که انسان با اولین موسیقی که بر یک صحنه یا فیلم آمده دل می بندد و بعد از آن هر موسیقی که جایگزین شود دلپذیر نخواهد بود. دوم اینکه گذاشتن ‘موسیقی موقت’ شما را در هنگام تدوین گول می زند و باعث می شود که متوجه صحنههای ضعیف نشوید و اشکالاتش را رفع نکنید، چون موسیقی موقت روی آن این حس را به شما میدهد که کارتان را خوب انجام دادهاید.
۳- گفتگوها را طبیعی تدوین کنید.
در دهههای پنجاه و شصت سریالی تلویزیونی با نام ‘دارگنت’ Dragnet در امریکا به روی آنتن میرفت که نحوه تدوین سکانسهای گفتگویش، امروزه یک مثال خوب برای یک تدوین بد است. در این سکانسها مادامیکه بازیگر الف حرف میزد تصویر بر روی او بود و بلافاصله بعد از آنکه او خاموش میشد و بازیگر ب شروع به سخن میکرد تصویر بازیگر الف به بازیگر ب برش میخورد. مغز ما معمولا در تدوین صدا و تصویر یک گفتگو، آنجا که تصویر و صدا با هم نمیآیند، بهتر عمل میکند. این نوع از تدوین را ‘تدوین بافاصله’ Split Edit و این برش را ‘برش ال ‘ L-Cuts ویا ‘برش جی’ J-Cuts می نامند.
در این نوع برش و تدوین اول صدای بازیگر ب را روی تصویر بازیگر الف میشنویم و بعد برش میزنیم به تصویر بازیگر ب.
در زندگی روزمره هم شاهد این هستیم که ما اول متوجه صدای یک نفر میشویم بعد نگاهمان را به سوی او میچرخانیم و یا زمانی که مشغول حرف زدن هستیم به صورت شخص مقابل نگاه میکنیم تا عکسالعمل او را دریابیم و این عمل آوردن تصویرصورت بازیگر ب (عکسالعمل) بر روی صدای بازیگر الف را در حین گفتگوی این دو توجیه میکند.
۴- تطبیق و تداوم حرکات بازیگران
یکی از موضوعات مهم و تکنیکی در تدوین فیلم داستانی و سیستم تدوین تداومی، تطبیق یا مَچ کردن Match حرکات بازیگر و یا مجموعه بازیگران، جهت نگاه بازیگر و موقعیت قرارگیری عناصر صحنه در دو نمای متوالی است. تدوینگرها معمولا بر سر اینکه برش دقیقا در چه نقطهای از نما و با چه شرایطی انجام پذیرد با یکدیگر بحث دارند و آن را موضوع مهمی میانگارند. با این وجود برای من آن چیز که لحظه دقیق برش از یک نما به نمای دیگر را مشخص میکند، انتقال حس است و اینکه این برش چقدر به پیشبرد داستان کمک میکند. این گاه ممکن است باعث شود تا لحظه قطعی برش را بر خلاف دیگر تدوینکنندهها تعیین کنم و تطبیق تکنیکی، کمترین دغدغه ذهنی من باشد. برخلاف نظر عموم، به نظر من اگر دو نمای متوالی از نظر تکنیکی به اصطلاح مَچ نباشند، برای بیننده خیلی نامطلوب است. به قول معروف ‘مَچ کردن کار سوسولهاست.’ اگر روایت فیلم بیننده را مجذوب خود کرده باشد، اغلب متوجه عدم تطابقهای جزئی دو نمای متوالی نمیشود. تدوینگر کارش این است که این روایت را جذاب کند.
۵- نماهای متحرک
حرکات دوربین یکی از ضروریات صحنههای حادثهای است. این ممکن است توسط یک دستگاه دالی Dolly، کرین Crane و یا استیدی کم Steadycam انجام پذیرد و یا این که دوربین بدون هیچ وسیله حرکتی توسط فیلمبردار جابجا شود. در یک صحنه حادثهای این حرکات برای این طراحی میشوند تا در فیلم تنش ایجاد کنند. برای حفظ تنش یک صحنه، من معمولا دوست دارم که برش را از روی یک حرکت از یک نما، به حرکت در نمای دیگر بزنم. بسیاری از کارگردانها و فیلمبردارها ممکن است موافق نباشند. آنها ترجیح میدهند که برش را قبل از شروع و بعد از پایان یک حرکت انجام دهند . برای این باعث میشود که حرکت اینطور به نظر آید. مثال:
نمای الف – بازیگر زن از راست کادر به چپ کادر حرکت می کند و از آن خارج میشود. دوربین به همراهش از راست به چپ شروع به حرکت می کند و در انتها میایستد.
نمای ب- زن از راست کادر وارد میشود – دوربین با او شروع به حرکت پن Pan میکند – زن وارد جاده میشود دوربین بالا میرود و میایستد.
در مثال بالا من معمولا مکثهای حرکت دوربین را حذف میکنم. هر دو روش درست هستند و منطق خود را دارند ولی من ترجیح میدهم که به چشم تماشاگر جز در جایی که نیاز به آن است اجازه توقف و مکث ندهم.
۶- به زاویه و نمایی که قبلا استفاده شده (تکراری) برش نزنید.
البته این توصیه در تدوین نماهای صحنههای گفتگو معمولا امکانپذیر نیست. کارگردانها معمولا از این الگو پیروی میکنند: در گفتگوهای دو نفره بین الف و ب از یک نمای معرفی دونفره باز Master Shot شروع می کنند و بعد به یک نما تک نفره Single Shot از یکی از گفتگو کنندهها برش میزنند و بعد به نمای گفتگوکننده مقابل Reverse Shot. معمولا چون این نماها از یک زاویه ثابت گرفته میشوند در یک صحنه گفتگو ما بسیار شاهد تکرار زاویه و یا نمای قبلی هستیم. اگر نمای غیر تکرای در این گفتگوها یافتید حتما از آن استفاده کنید. قانون همیشگی «۱- نمای معرفی ۲- نمای تک نفره ۳- نمای مقابل» را به هم بزنید.
۷- از نمای بی- رول B-roll و به تعداد سه نما استفاده کنید.
در هنگام فیلمبرداری یک صحنه معمولا چند نمای اضافه از جزئیات صحنه و یا چشمانداز آن میگیرند که در تدوین برای عمق دادن به داستان استفاده میشود. این نماها را نمای لایی Insert ، نمای کات اوی Cut Away و یا بی رول B-roll گویند.به نظر من آوردن سه نمای لایی پشت سرهم در صحنه میتواند بسیار مفید باشد. تکرار میکنم : نه یک نما و نه دو نما بلکه سه نما که طول هر کدام یک و نیم تا دو ثانیه باشد. یک مثال از این نوع تدوین برای زمانی است که شخصی وارد یک اتاق میشود و در اتاق سر میچرخاند. نمای نقطه نظری Point Of View که تشکیل شده است از سه نمای متوالی ، بیننده را با چشماندازی که بازیگر با آن روبرو می شود آشنا میکند و بسیار موثر خواهد بود. در زندگی واقعی هم وقتی که ما سر میچرخانیم، با جنبههای مختلفی از پیرامونمان آشنا میشویم.
۸- از روی حالت و جهت چشمهای بازیگران برش بزنید.
بازیگران مشهور تلویزیون و سینما در مقایسه با تاتر در استفاده از صورت بهویژه چشمان خود تبحر خاصی دارند. وقتی که من مشغول تدوین یک صحنه فشرده گفتگو هستم، به نحوه بازی چشمان بازیگران در صحنه توجه ویژهای میکنم. آیا آنها حس کامل را منتقل میکنند؟ واکنش بازیگران دیگر چیست؟ کاری که بازیگران با چهرههاشان میکنند و یا نمیکنند، نحوه برش من را تعیین میکند. اینها به من میگوید که آیا باید روی صورت بازیگر اصلی بمانم و یا آنکه به واکنش بقیه برش بزنم.
۹- اغراق و بادخور بازی بازیگرها را بیرون بیاورید.
با توجه به توصیه اول من، بازیگران معمولا اغراق خواهند کرد. آنها یک صحنه را با بیش از آنچه نیازمند آن است بازی خواهند کرد. آنها روی وقفهها، حرکات و کلمات، بیشتر تاکید خواهند کرد و نگاههایشان طولانیتر خواهد بود. گاهی اوقات اینها خوبند ولی گاه نیاز است که با برش اینها را کم کنیم.
مکثهای بازیگران را با آوردن نمای لایی و دوباره برگشتن به همان نما کوتاه کنید. دیالوگها و بازیهای زائد را حذف کنید. با نحوه برشتان بازیها را واقعی کنید، طوریکه به نظر نرسد که بازیگران دارند بازی میکنند.
۱۰ – داستان را شکل دهید.
نقل قولی مشهور است که میگوید: سه نوع فیلم وجود دارد، اول فیلمی که داستان خوبی دارد، دوم فیلمی که خوب فیلمبرداری شده است و سوم فیلمی که خوب تدوین شده است. وقتی یک فیلم داستانی را تدوین میکنید، دقت زیادی بر روی ترتیب زمانی اتفاقات داستان کنید و اگر قابل فهم است، نترسید از این که، از آنچه نوشته شده و یا فیلمبرداری شده، منحرف شوید. بسیاری از تدوینگرها کارتهای یاداشتی درست میکنند و روی استوریبورد Storyboard ( داستان تصویر شده فیلم نما به نما میچسبانند تا یک نمایش خیلی سریع از خط سیر داستانی به دست دهند. این به شما کمک میکند تا مطمئن شوید که شما موضوعات فیلم را به بیننده در منطقیترین زمان ممکن فاش کردهاید و یا اینکه موضوعی و یا چیزی سهواْ در جای بدی تدوین نشده و یا آورده نشده باشد.
۱۱- مزیتهای دنیای دیجیتال
تدوین غیر خطی Non-Liner Editing و فنون آمادهسازی نهایی فیلم و استفاده از واسطه دیجیتالی برای فیلمهای سینمایی که امکان تبدیل نوار فیلم به کدهای دیجیتالی را فراهم میکند، ابزارهای زیادی برای کمک به فیلمسازان در اختیارشان قرار میدهد. برای مثال تصاویر دیجیتالی را میشود توسط زوم کردن دیجیتالی در زمان تدوین بزرگ کرد. از این راه شما میتوانید از یک نمای دور، یک نمای بسته هم خلق کنید. این تفاوت را می توان بین فیلمبرداری توسط دوربین ۳۵ میلیمتری فیلم و دوربین دیجیتال رد Red مشاهده کرد. تصاویر دوربین دوم قابل زوم شدن است و این زوم شدن را تا جایی میتوان ادامه داد که کیفیت تصاویر پایین نیاید.
بعضی تدوینگرها پیشنهاد می کنند که با تدوین غیر خطی( Off Line) می توان دو پرده نمایش در کنار هم ایجاد کرد و در صحنههای گفتگوی دو نفره ، تصویر هر بازیگر را بر روی هر کدام از آنها انداخت و زمانی که نمای از روی شانه Over The Shoulder مناسبی نداشتیم، با توجه به اینکه جای دو بازیگر ثابت است آنها را بر روی دستگاه ترکیب کرد و این نما را با توجه به بهترین بازیهای هر کدام از آنها بازسازی کر
۱۲- کار خودتان را بکنید ولی آماده پذیرش ایدههای دیگران نیز باشید.
کار شما شکل بخشیدن به داستان فیلم و سازمان دادن به ضرباهنگ فیلم است. اگر چه شما برای کمک به مجسم کردن ایدههای کارگردان استخدام شدهاید ولی شما همینطور برای داشتن سلیقه و غریزه شخصی خودتان هم استخدام شدهاید. خیلی از تدوینگرها دوست دارند، بدون آن که کارگردان بالا سرشان باشد، اولین برششان را بزنند و وقتی اولین برش خورد، آن وقت با کارگردان مینشینند تا با او بحث کنند و به برش نهایی کارگردان برسند.
شما میتوانید بر نوع بازی بازیگران تاثیر بگذارید و در نهایت به داستانپردازی یک فیلم کمک کنید. برای مثال شما با نوع برشتان میتوانید تنش بین دو شخصیت فیلم در حین گفتگویشان در یک صحنه را افزایش دهید، طوریکه به نظر برسد یکی یا هر دو به میان حرف دیگری میپرد و یا بر سر آن مکث میکند.
تمامی اینها زمانی خوب است و باید انجام شود که به نظرتان منطقی برسند، برایشان دلیلی داشته باشید و در خدمت داستان فیلم باشند. با تمامی اینها اگر کارگردان موافق نبود، شما باید راه حل دیگری داشته باشید. اگر چه کارگردان، سر صحنه ممکن است برداشتهای سوم و چهارم را به عنوان برداشتهای قابل قبول معرفی کرده باشد ولی من شخصا دوست دارم تمام برداشتهای فیلمبرداری شده را ببینم و خودم درباره بهترین اجرا تصمیم بگیرم. من بسیار برداشتها را روی دستگاه جلو و عقب می کنم تا بهترین نتیجه را بدست آورم. معمولا تدوین اولیه من ترکیبی از برداشتهای اول و چهارم است و از آنجایی که کارگردانها معمولا فرصت این را ندارند که تمام برداشتها را مانند من چک کنند، با آن موافقت میکنند.
منبع:اصلی
12Tips For Better
نقل از وب سایت سینما 4
آخرین دیدگاهها