گفت و شنود وب سایت سینمای آزاد با رضا علیپور متعلم (سینماگر)

سینمای آزاد: به نظر ما بهترین شیوه ی گفت و گو، اینگونه است که امکان دیالوگ بین پرسشگر و پاسخگو فراهم باشد که الان و در این گفت و گو میسر نیست و به ناچار سئوال ها را،کتبی مطرح می کنیم و بعد از طرح سئوال ها،اگر نکته ای ناگفته ماند،در سئوالی دیگر با شما در میان می گذاریم.

 rezaalipour-2

سئوال: در نخستین سئوال،به شیوه ی کلاسیک و متداول کمی درباره ی خود و فعالیت های فرهنگی و هنری تان برای دوستان ما در خارج از ایران که ممکن است دقیقأ از کارنامه ی سینمایی شما مطلع نباشند،بگوئید.

پاسخ: اهل تبریزم.روزگارم ” کم،بد نیست ! ” سر سوزنی هم ذوق،در هیچ زمینه ای نداشته و ندارم. عاشق هنر و ادبیات بوده و هستم ولی نتیجه ی آزمایش های متعدد و گوناگون پزشکی،حاکی از آن است که رد پا و اثری از هیچ کدام ( به ویژه ” سینما ” ) در خون ام نبوده و نیست ! در ضمن،مقیم ایران هستم و ساکن تهران.و اما،فعالیت های مثلا هنری و فرهنگی ام،خلاصه می شود به تأمین بخشی از هزینه ی تولید سه فیلم سینمایی به نام ” کفش های میرزانوروز ” ( 1364 _ محمد متوسلانی ) ،” شاید،وقتی دیگر ” ( 1367 _ بهرام بیضائی ) و ” به خاطر همه چیز ” ( 1369 _ رجب محمدین ).

تا یادم نرفته،این را هم بگویم که آرزو و هدف اصلی و اساسی ام از ورود به عرصه ی فیلم و سینما،داشتن سهمی هر چند اندک در تولید فیلمی به کارگردانی ” بهرام بیضائی ” بود و به محض خواندن خبری در یک نشریه ی سینمایی مبنی بر اینکه تهیه کننده ای در بخش خصوصی،می خواهد که فیلمی به نام ” شاید،وقتی دیگر ” را تولید بکند،معطل نکرده و طی قراردادی،پرداخت بخشی از هزینه ی تولید فیلم را قبول کردم ولی بنا به دلایل عدیده،تولید فیلم یکی دو سالی به تعویق افتاد و چنین شد که به پیشنهاد تهیه کننده ی مزبور،در تولید فیلم ” کفش های میرزانوروز ” ( که فیلمنامه اش را ” سوسن تسلیمی ” بر اساس قصه ا ی فولکلوریک نوشته بود. ) سهیم شدم.به نظرم،موضوع طنزآمیز و ساخت و پرداخت فیلم،متفاوت بود با خیل” فیلمفارسی ” های تاریخ مصرف گذشته ی آن سال ها که قند توی دل مسئولان حکومتی آب می کردند( با تحلیل های کاملا سطحی و آبکی از مبارزات سازمان های چریکی و بازجویی و شکنجه شدن شان توسط” گودمن های ساواک ! ” ).به هرحال،از فکر و ایده ی اصلی و مرکزی فیلم ( دور انداختن و در نهایت سوزاندن هر شیئی و ایضا فکر کهنه و ارتحاعی خلاص شدن از شرش،خوش ام آمد.پس از نمایش این فیلم بود که امکانات و شرایط تولید و ساخت ” شاید،وقتی دیگر ” از هر لحاظ آماده و بعد،ساخته شد و یکی از معدود آرزوهای ام که داشتن سهمی هر چند اندک و ناچیز در تولید فیلمی از ” بهرام بیضائی” بود،بر باد نرفت و خاک نشد.

shayad vaghti digar-3
صحنه ای از فیلم «شاید وقت دیگر» (بهرام بیضایی) یکی از تهیه کنندگان «رضا علیپورمتعلم»

سئوال: بعدها،مشارکت در تهیه و تولید فیلم را کنار گذاشتید.چه دلیل و یا دلایلی باعث این تصمیم شد؟

پاسخ: خدمت تان عارض ام که حدود بیست و پنج سال پیش،هر شخصی که تمام و یا بخشی از هزینه ی تولید فیلمی را تأمین می کرد،خود به خود ” تهیه کننده ی فیلم ” می شد ولی پس از علم کردن اتحادیه ای موسوم ” اتحادیه ی تهیه کنندگان فیلم ” توسط حکومت،فقط و فقط کسانی به داشتن عنوان تهیه کننده ” مفتخر ! ” می شدند که پرسشنامه ی اتحادیه را ( که چیزی از برگه های بازجویی و تفتیش و سرک کشیدن در عقیده و مرام و مسلک افراد،کم نداشت ! ) پر و امضا می کردند و مراتب وفاداری و اعتقادشان به نطام و اصول اساسی اش را،رسما اعلام می نمودند تا کارت رسمی ” تهیه کنندگی فیلم ” به نام نامی شان،صادر می شد.پر واضح است که بنده،زیر بار پر کردن و امضای چنین پرسشنامه ی ترکمنچایی ننگین و خفت باری نرفتم و به تبع آن،درخواست صدور کارت تهیه کنندگی( با تمامی مزایای اش از قبیل تهیه ی فیلم برای دیگران در قبال دریافت دستمزهای کلان و ایضا زینت المجالس شدن و درآوردن سری توی سرها ! ) را هم نکردم و عطای ” تهیه کننده ی رسمی و دولتی ” بودن را،به لقای اش بخشیدم و به شغل ” مسافربری شخصی ” مشغول شدم که برخلاف” تهیه کنندگی دولتی فیلم ” شغلی است کاملا مستقل و در عین حال شریف !

سئوال: شما،دو فیلم کوتاه و نیمه مستند به نام های ” احمد شاملو ؛به روایت تصویر ” ( مراسم خودجوش تشییع پیکر ” شاعر ” و … ) و ” روزگار غریبی ست،نازنین ” ( ترجمان تصویری برخی از شعرهای ” احمد شاملو ” ) ساخته اید.این دو فیلم،در کلوب ها و انجمن های دانشجویی دانشکده ها ( به عنوان مثال ) در داخل ایران نمایش داده شده اند و آیا چنین امکانی وجود دارد؟

پاسخ: فیلم نیمه مستند ” احمد شاملو ؛به روایت تصویر ” ( که فقط بخشی از آن، به مراسم تشییع پیکر” شاعر ” اختصاص دارد،فیلمی است کاملا دلی و ادای دینی ناچیز و در حد بضاعت اندک ام نسبت به” شاملو ” ) .ناگفته نگذارم که هزاران نفر از مراسم،فیلم می گرفتند ولی تا آنجا که می دانم این فیلم، تنها فیلم تدوین و صداگذاری شده ای است که به مناسبت های مختلف،از شبکه های تلویزیونی فارسی زبان ( در خارج از این ” مرز پرگهر ! ” ) نمایش داده شده و می شود ولی چه این فیلم و چه فیلم ” روزگار غریبی ست،نازنین ” اجازه ی نمایش در انجمن های دانشجویی در دانشکده های ایران را ندارند و اگر هم جایی نشان داده شده اند،در خفا بوده و بنده اطلاعی از کم و کیف اش ندارم.بگذریم از اینکه حضرات،به احتمال قریب به یقین،تیشه به ریشه ی انجمن های مستقل دانشجویی زده اند و اساسا،انجمن های مستقلی از این دست،وجود خارجی ندارند که جرئت نمایش فیلمی درباره ی ” احمد شاملو ” را داشته

سئوال: با این که من در ایران نیستم اما کم وبیش از وضعیت سینما در داخل کشور اطلاع دارم.سال هاست که خودشان هم می گویند که سینما دچار بحران شده است.این چه بحرانی است که همچنان ادامه دارد و آیا راهی برای عبور از این بحرا ن وجود ندارد؟

پاسخ: هیچ راهی برای عبور از بحران وجود ندارد جز این که حکومت دست از سر ” دست اندرکاران سینما ” بردارد و به حال خودشان بگذارد که برنمی دارد و نمی گذارد ! تهیه و تولید فیلم توسط حکومت،یکی از دلایل عمده و اصلی بحران است چرا که سازمان ها و نهادهای رسمی و دولتی و ایضا بانک ها و مؤسسات” خصولتی ! ” ( مثل بانک های ” پاسارگارد،اقتصاد نوین ” و مؤسسات اعتبار مالی چون ” عسگریه و ثامن الائمه ! ” ) و ایضا نورچشمی های تازه به دوران رسیده ای چون ” بابک زنجانی ” برای ایز گم کردن و لاپوشانی لفت و لیس های بیلیاردی شان در ” دلالی از همه رقم ! ” فیلم های ظاهرا چند میلیاردی تهیه می کنند و با حساب سازی،هزینه ی تولید را خیلی بیشتر از آنچه هست،نشان می دهند که خود را قربانی خدمات هنری و فرهنگی هم جا بزنند ! گفتن ندارد که سود و زیان و حتی نمایش و یا عدم نمایش فیلم ها،اصلا و ابدا برای شان مهم نیست.حضرات،سود اصلی و اساسی و بیلیاردی شان را،از دلالی های کلان به جیب زده اند ! این توضیح مختصر،شاید پاسخ سئوال و در عین حال معمای لاینحل کسانی باشد که مدام از خود و دیگران می پرسند که اگر فیلم ها نمی فروشند و به اصطلاح دخل و خرج نمی کنند،پس چگونه است که تعداد فیلم های تولید شده در هر سال،بیشتر از سال پیش می شود ؟

FullImage-4
آگهی دیواری «به خاطر همه چیز» کارگردان: «رجب محمدین»مشارکت در تهیه (رضا علیپور متعلم)

سئوال: هر دولتی که در ایران روی کار می آید،دولت قبلی را در نابسامانی وضعیت کنونی سینما مقصر می داند اما خودش هم،همان راه و روش سابق را ادامه می دهد.به نظر شما،مشکلات عمده ی سینما در ایران امروز، چیست؟ چرا سینما ی امروز در ایران ( جدا از فیلم های فستیوالی که بحث جداگانه ای دارد. ) که همان سینمای بدنه باشد،بی هویت و یکنواخت است؟ نه فیلمنامه ی درست و حسابی دارد،نه بازی ها هدایت می شود، نه ریتم فیلم درست است و نه ساختمان آن.آیا وجود ممیزی و سانسور،چنین وضعیتی را ایجاد کرده است یا عوامل دیگری در ایجاد این فضا،سهم دارد.

پاسخ: وجود ممیزی و سانسور،نقشی مسلم و در به وجود آمدن چنین وضعیتی داشته و دارد ولی نکته ای که نباید از نظر دور داشت،ورود افراد نابلد و در عین حال نورچشمی،به عرصه ی فیلم و سینماست،آن هم صرفا به دلیل داشتن روابط آشکار و پنهان با دست اندرکاران با نفوذ و عمدتا حکومتی سینما.به عنوان مثال ، ،” شبه فیلمسازی ! ” شب می خوابد و صبح که از خواب ناز بیدار شد،به سرش می زند که به عنوان مثال شعرهای ” مولوی ” را،به تصویر بکشد ! بلافاصله،با دوست و یا فامیل با نفوذش در ” بنیاد سینمایی فارابی” تماس گرفته و ” ایده و فکر بکرش ! “را با او در میان می گذارد.طرف،طبق معمول موافق است. وام را،از امور مالی درخواست می کند و پس از دریافت و کسر ” سهم خود که همان ارث پدری اش باشد ! ” ، در اسرع وقت به حساب بانکی نورچشمی واریز می کند.چند روز بعد ” شبه فیلمساز نورسیده ” به اتفاق گروه فیلمبرداری،راهی یکی از مناطق خوش و آب و هوا ( ترجیحا ” شمال این مرز پرگهر ! ” ) می شود.طبعا، فیلمنامه ی کاملی در کار نیست و حضرت اش ضمن سیر آفاق و انفس،صحنه هایی را سر هم بندی کرده و سه چهار ماه بعد،دستپخت اش را زیر بغل زده به خانه و کاشانه اش برمی گردد.فیلم سر هم بندی شده که به لعنت خدا هم نمی ارزد،تا ابد در قوطی می ماند و خاک می خورد بی آنکه کک جناب فیلمساز بگزد چرا که هم خود به نان و نوایی رسیده و هم یکی از تهیه کنندگان همیشه گی بنیاد یادشده که نه تنها ریالی از جیب مبارک خرج نکرده که پول هنگفتی هم بابت دستمزد تهیه کنندگی،به جیب زده است ! بگذریم از حساب سازی و برآورد چند لا و پهنای هزینه ی پخت و پز دستپخت ” شبه فیلمساز “.نمونه هایی از این دست،فت و فراوان است و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.تاوان سنگین مالی و معنوی به نان و نوا رسیدن این نورسیده ها را هم،همیشه ی خدا ” امت همیشه در استیج ! ” داده است و می دهد.

سئوال: خود مقامات،از سال ها پیش اذعان می کنند که کمبود سالن سینما در ایران،یک مشکل اساسی است و حتی جایی خواندم که گفته شده بود ” وقتی حدود دویست سالن با کیفیت پائین،برای جمعیت هفتاد و چند میلیونی فعال است،در واقع می شود گفت که اصلا سالن سینما نداریم. ” چرا هر دولتی می آید قول سینماسازی می دهد و بعد از این که خرش از پل گذشت،وعده و وعیدش را فراموش می کند؟ نمی شود بهانه بیاورند که پول ندارند ( الان در ایران،فیلم هایی با هزینه ی بسیار بالا ساخته می شود که حتی به نمایش عمومی هم درنمی آیند ).چرا به جای تأمین هزینه ی سنگین تولید چند فیلم و هزینه هایی که برای ” لابی گری ” ( مسئول بخش سینمایی در دولت ” محمود احمدی نژاد ” اعلام کرد که برای دریافت جایزه ی اسکار، لابی های پر نفوذی داشته اند. ) با یک طرح جدی،کمبود سالن سینما را در ایران،جبران نمی کنند؟

پاسخ: بنده،اغلب فیلم هایی را که در این دیار تولید می شود،نمی بینم و شک ندارم که خیلی های دیگر هم،مرتکب چنین عملی نمی شوند و یا ترجیح می دهند که برخی از فیلم ها را نه در سالن سینما که دی.وی.دی شان را،در خانه و کاشانه ببینند که هم راحت تر است و هم ارزان تر و مقرون به صرفه تر و این امر،یکی از دلایل عدیده ی نفروختن بسیاری از فیلم هاست.این دویست سالن سینمایی هم که فرمودید،اغلب شان خالی از تماشاگرند و به تبع آن،احداث سالن سینما حتی برای ” بخش خصولتی ! ” هم نمی صرفد مگر اینکه مراکز خرید و فروشی ( مثل مرکز خرید موبایل،لوازم آرایشی و از این قبیل ) بسازند و محض خالی نبودن عریضه هم که شده،چند فقره سالن کوچک سینما هم در داخل این مراکز، جاسازی بفرمایند که کار و فعالیت هنری و فرهنگی نکرده،دار فانی را ترک نکنند ! در ضمن،یادمان نرفته و نمی رود که دولت های انتصابی ئی که یکریز و پشت سر هم می آیند و می روند،بودجه و پول کافی برای احداث سالن سینما دارند ولی بنا به دلایل عدیده ی عمدتا مالی،ترجیح می دهند که این پول های بی زبان و بی حساب و کتاب چند میلیارد تومانی را،برای تهیه و تولید فیلم های پروپاگاندا و تبلیغاتی،خرج بکنند.فیلم هایی چون ” چ ” ( ساخته ی ” ابراهیم حاتمی کیا ” ) و این ” چیز ” ی که ” مجید مجیدی ” در چند سال سپری شده،با صرف هزینه ای سرسام آور ساخته است.نام فیلم را،خوشبختانه به یاد نمی آورم و اصرار و علاقه ی چندانی هم ندارم برای به یاد آوردن اش ندارم!      

سئوال: خانه ی سینما از بدو تأسیس و تولدش،تشکیلاتی جنجال آفرین بوده و بیشتر وقت اش صرف اختلافات داخلی شده است.همیشه هم،جناح موسوم به اصلاح طلب در آن،بیشتر نفوذ داشته است.سینما در ایران،مصائب و مشکلات زیادی دارد و اگر خانه ی سینما،تشکیلات صنفی به معنای واقعی و درست کلمه بود،لااقل باید در این زمینه قدم هایی برمی داشت.آیا مقابله با ممنوع الشغل بودن اعلام نشده ی ” بهرام بیضائی ” از وظایف صنفی خانه ی سینما نبوده و نیست؟ چه اقدامی برای احقاق حق و حقوق او،انجام شده است؟ علاوه بر این مورد،فیلم هایی که توقیف می شوند برای عوامل تهیه و تولیدشان،دردسر زیادی ایجاد می کند و اگر خانه ی سینما نتواند در چنین مواقعی،از صاحبان آثار توقیف شده حمایت بکند،پس موجودیت اش چه سودی دارد؟ اصلا چرا اعلام نمی کنند که دخالت صنفی خانه ی سینما،در چه مواردی است تا خانواده ی سینما،تکلیف اش را بداند. ” علی جنتی ” ( وزیر ارشاد ” حسن روحانی ” ) هم به صراحت گفته است که خانه ی سینما،پاتوق هنرمندان است.کسی مخالف نیست که دست اندرکاران فیلم و سینما،پاتوق داشته باشند اما از پاتوق،نباید توقع حل مشکلات صنفی را داشت.پس دیگر دعوا بین جناح های حکومتی،بر سر تصاحب آن چه معنایی دارد؟ بهتر نیست که این جناح ها ( از اصلاح طلب گرفته تا محافظه کار و اصول گرا و غیره ) که گویا نمی توانند درکنار هم گپ بزنند و چایی بخورند،هر کدام قسمتی از پاتوق ” خانه ی سینما “را،به خود اختصاص بدهند و دعوا خاتمه یابد؟

پاسخ: خانه ای موسوم به ” خانه ی سینما ” هرگز نهادی خودجوش و مستقل از جکومت نبوده و نیست. سی و چند سال پیش،به مسئولان وقت بخش سینمایی وزارت ارشاد، بنیاد سینمایی فارابی ( حضراتی چون سید محمد بهشتی،فخرالدین انوار و محمد مهدی حیدریان ) مأموریت داده شد که خانه را،ظاهرأ برای رسیدگی به امور صنفی دست اندکاران سینما،مثل مسکن و بیمه و از این قبیل ولی در واقع،برای نظارت هر چه بیشتر بر زندگی شخصی و شغلی آنها ) تأسیس بکنند که کردند و بعدها، اداره ی امور دفتر و دستک اش را به دست اندرکاران دست آموز و خودی و مورد اعتمادشان در سینما،سپردند.بنابرین،ادعای مستقل بودن این خانه از حکومت،ادعایی است یکسره توخالی و عاری از حقیقت.این را هم گفته باشم که در جا انداختن چنین ادعای کذبی،مدیران و مسئولان صدای آمریکا و بی بی سی نقش به سزایی داشته اند.مخلص کلام اینکه، ممنوع الکار بودن اعلام نشده ی ” بهرام بیضائی ” و احقاق حق و حقوق او،دغدغه ی خاطر کارچرخانان اسبق، سابق و فعلی ” خانه ی حکومتی سینما ” نبوده و نیست.فکر و ذکر و دغدغه ی اصلی و اساسی حضرات، تصاحب میز و پست و مقام و سوءاستفاده از امتیازات مالی و غیرمالی حاصله از آن است و بس.جنگ زرگری و دعواهای” بین الجناهین ! ” هم برای بنده،محلی از اعراب نداشته و ندارد و هرگز برای ام جدی نبوده و نیست و از حد و حدود یک شوخی لوس،مبتذل و تهوع آور فراتر نرفته است،چرا که اعضاء این یا آن به اصطلاح جناح، به چند اصل اصیل از جمله اصل حکومت خودکامه ی دینی و مذهبی ” راسخانه و شدیدانه ! ” اعتقاد داشته و دارند و تنها اختلاف سلیقه شان،در شیوه و نحوه ی ” بریدن سر ” است ( به تدریج و با پنبه و یا به سرعت و در کسری از ثانیه با گزلیک و دشنه و ساطور ! ) .با توجه و عنایت به آنچه که عرض کردم،طبیعی است که پاتوق بودن و یا نبودن ” خانه ی حکومتی سینما ” هم،برای ام اهمیتی نداشته باشد.

سوال آخر

به نظر می رسد که مسئله ی نمایش فیلم در ” ج. اسلامی ” نابسامان است.برخی از فیلم ها،با این که پروانه ی نمایش هم دارند ولی نمایش عمومی شان را لغو می کنند و یا پس از نمایش محدود و یکی دو روزه،فیلم ها را توقیف و مانع نمایش شان می شوند.اگر فیلمی با معیار های خودشان مشکل دارد،چرا مجوز نمایش می گیرد و اگر نمایش اش بلامانع است که قاعدتا باید نمایش داده شود.مگر پخش و نمایش فیلم ها،حق قانونی پخش کننده ها و صاحبان سینما نیست؟ اگر پاسخ مثبت است،پس چرا دولت و وزارت ارشاد،بعد از صدور مجوز نمایش برای یک فیلم،بازهم به دخالت های شان ادامه می دهند؟

پاسخ: در ” سرزمین عجایب ” ( به تعبیر زنده یاد ” غلامحسین ساعدی ” ) تصویب فیلمنامه ی یک فیلم و حتی صدور پروانه و اجازه ی نمایش عمومی اش،به هیچ وجه من الوجوه به معنای نمایش حتمی آن نیست چرا که سازمان ها و نهادهای مختلفی چون سازمان تبلیغات اسلامی،سوره و حوزه ی مثلا هنری، این حق را برای خود قائل اند که مانع نمایش هر فیلمی بشوند که با قوانین و ضوابط من درآوردی شان، نمی خواند و یا به اصطلاح ” همخوانی ” ندارد.گفتن ندارد که پخش و نمایش فیلم ها،حق قانونی پخش کننده ها و صاحبان سالن های سینماست ولی گفتن دارد که این حق قانونی هم مثل تمامی حقوق قانونی دیگر،به بادی بند است و بس .

سینمای آزاد: سئوال های بسیاری مد نظرم هست که اگر بخواهم مطرح شان کنم،سخن به درازا می کشد.

این چنین است که سخن کوتاه می کنم و امید داریم که باز هم این امکان فراهم شود که مسایل دیگر را در گفت و گو های دیگر،با شما و دیگر سینماگران مطرح کنیم. ” سینمای آزاد ” از اینکه با ما به گفت و گو نشستید،سپاسگزار است.

رضا علیپور متعلم : من هم از ” سینمای آزاد ” سپاسگزارم.

یاد آوری

*برای انتخاب تصویر مونیتور مشکل داشتیم تنها عکس مناسب که در اختیار ما بود بعد از اسکن کیفیت اولیه اش را از دست داد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Print Friendly, PDF & Email