به یاد فرهاد … و دیگر هیچ -یاد نامه ی فرهاد مجد آبادی بهار 1394

مقدمه ی کوتاه ما، سینما، سینمای آزاد و فرهاد مجد آبادی (بصیر نصیبی)، سروده ی ایرج جنتی عطایی در یادنامه فرهاد مجد آبادی، لینک مطلب کوتاه فرهاد مجدآبادی در باره ی آغاز کار تماشاخانه ی تهران. نسخه ی پ.د.اف یادنامه

مقدمه ی کوتاه
به همت ستاره ی سهیلی و دیگر همراهان تئاتری ی دوست از دست رفته مان فرهاد مجدآبادی، یادنامه ای در 24 صفحه با طرحی خوب و تنظیمی حرفه ای با عنوان «به یاد فرهاد… و دیگر هیچ» منتشر شد در این یادنامه هنرمندان سینما و تئاتر در تبعید درباره او و خاطره های مشترکشان صحبت کرده اند.
روز شنبه، نیز خانواده ی تئاتر در تبعید قبل از برگزاری جلسه ی خودشان در شهر فرانکفورت آلمان بر مزار او حاضر شدند و یاد این هنرمند عزیز را گرامی داشتند.
من و دوست همراهم داریوش شیروانی هم قصد شرکت در مراسم ویژه ی فرهاد را داشتیم که به خاطر یک تصادف در مسیر شهر من تا فرانکفورت که منجر به مسدود شدن راه شده بود به ناچار نیم ساعت بعد از حرکت به زاربروکن برگشتم (شنبه 16 مای 2015 ) و اما داریوش خوشبختانه امکان حضور پیدا کرد.
گزارش مربوط به گرد هم آیی تئاتر را حتما دوستان تئاتری منتشر خواهند کرد شما هم از نحوه برگزاری جلسه ی شان مطلع خواهید شد من نیز برای این یادنامه مطلبی تنظیم و ارسال کرده بودم که این مطلب را در وب سایت خودمان هم باز پخش می کنیم.
سینمای آزاد ضمن سپاس از همه دوستانی که برای برگزاری این برنامه تلاش کردند این امید را هم دارد که اهالی تئاتر در تبعید هم سرانجام بتوانند تشکلی منسجم را پایه گذاری کنند. همراه با این مطلب لینک یک مطلب از فرهاد در باره چگونگی ی شکل گیری طرح تماشا خانه تهران، آغاز فعالیت این سالن کوچک و مجهز که در وب سایت ما منتشر شد ه بود را باز تکثیر می کنیم … در پایان لینک نسخه پ.د.اف یادنامه هم ضمیمه است.
***
سینما، سینمای آزاد و فرهاد مجد آبادی (بصیر نصیبی)

در باره کارهای تئاتری فرهاد به خصوص بعد از خاموشی ناگهانی و تاسف بارش همکلاسی هایش سخن گفته اند هر چند آنها هم اکثرا خاطره های دوران تحصیل را بازگو کرده اند البته هیچ عیبی هم ندارد در این موارد خاطره های مشترک بازگو شود اما فرهاد هنرمندی پر کار بود بطور دقیق نمیدانم اما او بیش از 50 کار را کارگردانی کرد که شایسته است نقش برجسته او در تئاتر ایران نیز بررسی و مشخص شود.
فرهاد همزمان با کار تئاتر در زمینه ی سینما هم فعال بود در دانشکده هنر های دراماتیک تئاتر و سینما تدریس می شد و فرهاد دانشجوی رشته ی سینما بود فیلم پایان نامه تحصیلی اش را هم ما در جلسات آنوقت کلوب سینمائیمان و با حضور خودش نمایش دادیم.
من فرهاد را خیلی زود شناختم همان سالهایی که نمایش های کارگری را در منزلش تمرین و اجرا می کرد مدتی هم فرهاد در کارگاه نمایش ماند اما بعد در خانه نمایش کارهای تجربی اش را ادامه داد. من نمیدانم چرا فرهاد را فقط یک هنرمند تئاتر می شناسند فرهاد به دو هنر همسایه اشتیاق و علاقه داشت. در داخل به هنگام تهیه فیلم چشمه همکار آربی اوانسیان بود در فیلم چه هراسی دارد ظلمت روح کار برادر از دست رفته ام نصیب هم نقش کوتاهی بعهده گرفت و… فرهاد در ایران مانده بود و من به تبعید آمده بودم ولی فرهاد وقتی به تبعید آمد در فرانکفورت آلمان ماندگار شد من خیلی زود دوباره یافتمش با فاصله کمی که شهر من با فرانکفورت دارد دیدار های متوالی ما امکان پذیر بود وقتی من خواستم نشریه چاپی سینمای آزاد را منتشر کنیم از همکاری و همراهی فرهاد بهره بسیار بردم او هم در کار تایپ مجله کمکم می کرد هم خود مصاحبه های خوبی با سینماگران ترتیب میداد. مجله ی چاپی سینمای آزاد 16 شماره منتشر شد که یکی از همراهان موثر این نشریه فرهاد بود.

Farhad_MajdAbadi_Group
ما در زاربروکن آلمان یک سمینار گسترده ی سینمایی را با حضور بیش از 300 تماشاگر برگذار کردیم که از همان زمان شکل گیری این سمینار فرهاد را با خود داشتیم و او علاوه بر بعهده گرفتن مسئولیت نمایش فیلمهای سمینار. یک سخنرانی مهم در باره نقش عباس کیارستمی در بقای نظام اسلامی ایراد کرد. مقدمات ساخت فیلمی با عنوان «کشتی کنار راین» را فراهم کرده بودم و فیلمنامه هم تصویب شده بود که از فرهاد دعوت کردم تا این فیلم را بطور مشترک بسازیم و فرهاد هم پذیرفت و ما با هم کار را شروع و به اتمام رساندیم، این فیلم در یک کشتی پناهندگان سیاسی در شهر ماینس فیلمبرداری شد و بعد مونتاژ را باهم انجام دادیم.
فرهاد در کارش دقت و وسواس داشت هر روز از فرانکفورت برای حضور به هنگام مونتاژ فیلم به زاربروکن می آمد. فرهاد خود یک تدوینگر خوب و دقیق بود. من همیشه و هنوز هم تاسف میخورم چرا او برای ادامه راهش در تبعید کار سینما را انتخاب نکرد؟ و یک بار هم وقتی از فستیوال فیلم هامبورگ که حسین افصحی برگذار کرد برمی گشتیم در راه سفر با قطار خیلی در این مورد صحبت کردیم فرهاد اصلا اشتیاق به این گونه کارهای مطبوعاتی/ تجارتی نداشت با من هم صحبت کرده بود که اگر بتواند کار این نشریه را سر و سامان دهد مجله را به همسرش می سپارد و خودش کناره میگیرد. البته این اتفاق نیفتاد اما اتفاق دیگری افتاد فرهاد طرح ساخت یک تئاتر کوچک در فرانکفورت را به اجرا گذاشت خود و دوستان و بستگانش ماهها زحمت کشیدند تا یک ناممکن را به ممکن تبدیل کنند یک تئاتر کوچک و زیبا با تجهیزات لازم در فرانکفورت کاری که اگر ماندگار می شد خاطره مهمی از فرهاد به جای میماند. من هیچگاه با فرهاد در باره مسایل خانوادگیش صحبت نکردم بعد از خاموشی اش دانستم مسایل خانوادگی او پیچیدگی هایی داشته و در گیری های پنهان که همه این مسایل باعث شد بعد از خاموشی او تنها سالن تاتر ایرانی در اروپا که یادگار با ارزشی از فرهاد بود تعطیل شود.

25082011-13
شرایط تبعید هم خود مشکلاتی دارد و موارد بسیاری هست که تبعیدیان از حرفه اصلیشان در تبعید جدا می افتند. البته کار هایی هست که به موقعیت هنرمند لطمه ای نمیزند و کارهایی هم ممکن است لطمه زننده باشد. شعور و سواد و آگاهی های هنری فرهاد خیلی برتر از نشریه آگهی تجارتی ای بود که بیشتر وقت او باید صرف سر و کله زدن با مغازه دارانی باشد که براحتی پول آگهیشان را هم نمی پرداختند. فرهاد اوایل تصور میکرد که  میتواند با کار تئاتر با انتخاب سوژه های ساده تر و طنز گونه چرخ زندگی را هم با تئاتر بچرخاند اما این تصور کار ساز نبود این چنین بود که شالوده ی یک مجله با مطالب عامه پسند که خوراکش را آگاهی های تبلیغاتی تامین میکرد پی ریزی کرد. این نشریه را برای من نمی فرستاد چون میدانست باب طبعم نیست. البته من چند شماره اش را دیده بودم.
این که هنرمندان در شرایطی بکاری دست بزنند که کارشان نیست در ادبیات و هنر ما کم سابقه هم نیست مثال نزدیک ترش چند سال کار شاملوی بزرگ با سینمای متداول فارسی بود، از بازی در فیلم گرفته تا سناریو نویسی و حتا کارگردانی فیلم (داغ نگ) شاملو خود با صراحت آن دوره کار خودش را سرزش می کند. آخر باید خیلی شرایط سخت باشد که غول ادبیات ما برای محمدکریم ارباب سناریو تنظیم کند؟ همانگونه که برای قضاوت در باره شاملو نمی شود به آن دوره بخصوص که بهر حال در کارنامه اش وارد شده تکیه کرد و تاثیر نوشته ها، گفته ها، ایستادگیش در برابر استبداد و ارتجاع را ندیده گرفت. شیوه کار مطبوعاتی فرهاد هم نمی تواند یک عمر تلاش و پیگیری او در اعتلای هنر به خصوص تئاتر را به سایه بکشاند.
فرهاد که خود عضو کانون سینمای ایران در تبعید بود دو بار فستیوال فیلم در تبعید را با شایستگی در فرانکفورت آلمان با نظم برگذار کرد و میزبان سینماگران از سراسر اروپا شد.
همکاری فرهاد با ما بعد از توقف نشریه ی چاپی سینمای آزاد در نشریه اینترنتی سینمای آزاد و بعد وب سایت ما ادامه یافت. فرهاد نقد نویس شایسته ای بود فکر و اندیشه ای باز داشت و نثری سنجیده و جذاب. زبان سینما را خوب می شناخت نقد و نظر های خوبی از این دوره همکاری فرهاد با مجله ما در آرشیو حفظ شده که ما به تدریح این نقد ها را بازتکثیر کرده ایم و اینکار را ادامه خواهیم داد.
وقتی بیماری فرهاد مشخص شده بود اوایل خیلی نا امید بود و خودش به من هم تاکید میکرد که دیگر نمی خواهد زنده بماند اما وقتی معالجه اش را شروع کرد تغییراتی در وضعیت جسمی اش پدید آمد و ما را هم امیدوار کرد و اما مرگش خیلی سریع و دور از انتظار اتفاق افتاد جمع ما را در بهت و حیرت فرود برد. سینمای آزاد و کانون سینماگران در تبعید یکی از همکاران پایدارش و دوستانش یک دوست هنرمند و دوست داشتنی را خیلی زود از دست دادند.
یاد و نامش گرامی باد.
بصیر نصیبی 17 مارس2015

Download (7)

سروده ی ایرج جنتی عطایی دریاد نامه فرهاد مجد آبادی
شب آغاز هجرت تو…
شب آغاز ھجرت تو شب در خود شکستنم بود شب بی رحم رفتن تو شب از پا نشستنم بود شب بی تو، شب بی من شب دل مرده ھای تنھا بود شب رفتن، شب مردن شب دل کندن من از ما بود واسه جشن دلتنگی ما گل گریه سبد سبد بود با طلوع عشق من و تو ھم زمین ھم ستاره بد بود از ھجرت تو شکنجه دیدم کوچ تو اوج ریاضتم بود چه مومنانه از خود گذشتم کوچ من از من نھایتم بود به دادم برس، به دادم برس تو ای ناجی تبار من به دادم برس، به دادم برس تو ای قلب سوگوار من سھم من جز شکستن من تو ھجوم شب زمین نیست با پر و بال خاکی من شوق پرواز آخرین نیست بی تو باید دوباره برگشت، به شب بی پناھی سنگر وحشت من از من، مرھم زخم پیر من کو؟ واسه پیدا شدن تو آینه جاده ی سبز گم شدن کو؟ بی تو باید دوباره گم شد، تو غبار تباھی با من نیاز خاک زمین بود، تو پل به فتح ستاره بستی اگر شکستم از تو شکستم اگر شکستی از خود شکستی

ایرج جنتی عطایی

* لینک مطلب کوتاه فرهاد مجدآبادی در باره ی آغاز کار تماشاخانه ی تهران در فرانکفورت آلمان در وب سایت ما. با این تاسف که بعد از خاموشی فرهاد این تماشاخانه تعطیل شد.
http://www.cinemaye-azad.com/others/others195.html

*نسخه ی پ.د.اف یاد نامه ی فرهاد
https://mediencenter.t-online.de/static/mc.html#share/show

00042

One thought on “به یاد فرهاد … و دیگر هیچ -یاد نامه ی فرهاد مجد آبادی بهار 1394

  1. *نسخه ی پ.د.اف یاد نامه ی فرهاد
    انگار درست لینکش قرار نگرفته و قابل باز و خواندن نیست!

Comments are closed.