با یاد هادی حسین زاده سینماگر سینمای آزاد مشهد که در سال 60به جرم عضویت در سازمان چریک های فدایی خلق بعد از دو دقیقه محاکمه و در بیدادگاه نظام مقدس تیر باران شد.
انتخاب از خانه سینمای آزاد در فیس بوک
وقتی داشتیم لگوی صفحه جدید سینمای آزاد رابرای فیس بوک آماده می کردیم، رسیدیم به جدول تاریخ تولد در این قسمت، روز آغاز کار سینمای آزاد که با نمایش چند فیلم از بچه های مدرسه تلویزیون و سینما و دانشکده هنرهای دراماتیک همراه بود / هنوز فیلم های 8 میلیمتری نمایش نداده بودیم/ را آغاز سینمای آزاد دانستیم.
برخی از دوستان به گمان این که این روز تولد خودم هست محبتشان را نصیبم کردند شاید هم به نوعی برای خودم هم تصویر درستی باشد این تصور ، تولد واقعی من واگر خدمتی در جهت پیشبرد زبان سینما داشته ام همان روزی است که پایه های سینمای آزاد پی ریزی شد. امابرخی از دوستان فیس بوکی ما که در داخل هستند ضمن تبریک علاقمند بوده اند اطلاعات بیشتری از سینمای آزاد ،نحوه شکل گیری آن داشته باشند. من در کتاب ده سال سینمای آزاد که در اینترنت در باشگاه کتاب در دسترس است وهمین طور در ایران چاپ مخفی وپخش شده است در این مورد به تفسیر شرح داده ام.
یک گروه کوچک با 5 عضو در تهران اگر یک همت جمعی وگرایش مردمی را همراه نداشت نمی توانست به یک جنبش فراگیر تبدیل شود جنبشی که در 20 شهرستان ریشه دوانده باشد ،سینماگرانش از بیش از 300 جوان عاشق باشند ، سینه کلوبی با 2000 عضو را بگرداند ،فدراسیون جهانی سینمای تجربی را بنیان گذاشه باشد که بیش از 30 کشور عضو ان بودند،اکثر کسانی که بعد ها به سینمای حرفه ای راه یافتند از سینمای آزاد کارشان را شروع کرده اند ویا مدتی در کارگاه های ما آموزش دیده اند برای نمونه :ابوالفضل جلیلی،محمود کلاری
(مدیر فیلبرداری) منیژه حکمت و..(بی آنکه بخواهیم رفتار کنونیشان را زیر ذره بین بگذاریم که آن مسئله دیگری است(
از میان یاران سینمای آزاد که پیوندمان را با آنها حفظ کرده ایم ودر ارتباط هستیم، رشید داوری، منصوربابلمرادی، مسعودمعمار، جمیله ندایی علی حجتی در تبعید هستند. در این مدت سینمای آزاد اتفاقات دردناکی هم داشته است. بهنام جعفری خلاق ترین سینماگر سینمای آزاد خیلی زودودر 20 سالگی با تصادف ماشین در گذشت، از آن پش هم اتفاق های دردناک دیگری داشته ایم. هادی حسین زاده عضو سینمای آزاد مشهد در سال 60به جرم عضویت در سازمان چریک های فدایی خلق بعد از دو دقیقه محاکمه در بیدادگاه نظام مقدس تیر باران شد، شهریار پارسی پوراز فیلمسازان سالهای نخست سینمای آزاد چند سال پیش ناگهانی از میان ما رفت، احمد غفار منش عضو وفادار سینمای آزاد تهران سالها در زندان های جمهوری اسلامی بود وچنان از مصائب زندان رنج برده بود که چندان تاب نیاورد، بعد از یک سال که روی تخت مانده بود برای همیشه به خواب رفت، ویک سال بعد همسرش هم به او پیوست، درویش حیاتی مسئول سینمای آزاد آبادان هم چه زود وناگهانی رفت، کاظم بغدادی عضو سینمای آزاد اهواز وهمراه کیانوش عیاری برای اداره ی سینمای آزاد هم با زندگی وداع گفت. یکی از برجستگان سینمای آزاد بی شک وتردید حسن بنی هاشمی بود که متاسفانه به شدت بیمار است دید چشمش را از دست داده و پیوندش را با گذشته قطع شده است چندی قبل یاد نامه ای از او به همت بچه های جنوب وابراهیم حقیقی در ایران منتشر شد. در این کتاب مقاله ای که من با یاد حسن وخواست مولف نوشته بودم حذف شد هر جا بچه ها خودمان ویا دوستان به من ونقشم در ایجاد جنبش اشاره کرده بودند نام واقعی من حذف ونا م مستعار نادر البرز را قرار داده بودند واین مهم نیست مهم اینست که نام و یاد حسن بنی هاشمی گرامی داشته شد .
آنها که اطلاعات محدودی از سوابق گروه داشته اند خواسته اند در باره سینمای آزاد ومفهوم و معنایش بیشتر بدانند من بخشی از مصاحبه خودم را با علی ناظر مدیر سایت دیدگاه ها را باز تکثیر می کنم و بار دیگر از لطف ومحبت و گرایش دوستان سپاسگذاریم واگر به خاطر وسعت پیام ها سپاسگذاری از تک تک عزیزان ممکن نیست پیشاپیش پوزش می خواهیم.
* در برابر این سئوال آقای ناظر که نقش و هدف سينمای آزاد چه بوده، پاسخ دادم: «برای اينکه بگويم نقش و هدف سينمای آزاد چه بوده، بهتر است بگويم اصلا سينما آزاد خود چه بوده. چرا و چطور به وجود آمد. برای جواب هم بايد عقربه زمان را به عقب بکشيم و برسيم به سال 47 که سينمای آزاد متولد می شود و سالهای قبل از آن. در اين سالها سينمای متداول ايران که دکتر هوشنگ کاوسی ناقد بنام سينما واژه «فيلمفارسی» را برايش ابداع کرد، سينمای ايران را قبضه کرده بود، اکثرفيلمها فاقد هر نوع ارزش هنری بود، سوژه ها تکراری بود و تقليدی ناشيانه و به شدت اّبکی از سينمای تجارتی هند. اگر گاه اثر قابل اعتنايی ساخته می شد با شکست تجارتی فيلم، سازنده اش يا فيلمسازی را رها می کرد و يا خودش را بايد درون اين سينما حل می کرد، فيلمهايی مثل خشت و آينه (ابراهيم گلستان)، شب قوزی (فرخ غفاری)، سياوش در تخت جمشيد (فريدون رهنما) که به فاصله های دور از هم ساخته شده بود و تعلق به جبهه سينمای روشنفکرانه ايران داشت نتوانسته بود تاثير مهمی در روند فيلمسازی آن روز بگذارد و بازار همچنان در دست فيلمفارسی سازان مانده بود اما نسل جوان آن روز از اين وضعيت به تنگ آمده بود نياز به وسيله بيان داشت تا صدايش را عليه اين بساط بلند کند. اما چگونه؟ وسيله بيان يک نقاش ، قلم مو وبوم است، برای يک نويسنده وشاعر يک دفترچه سفيد و يک مداد کفايت می کند که آسان فراهم می شود اما وسيله بيان يک فيلمساز دوربين است، خوب آن زمان که ما مي خواستيم کار کنيم برای فيلمهای معمولی کادر 35 ميليمتری متداول بود و دوربين های 16 ميليمتری هم دو نوع بود. نوع حرفه ای اش برای تلويزيون کاربرد داشت و دست غيرحرفه ای ها به آن نمی رسيد و نوعی که ما می توانستيم فراهم کنيم دوربين های 16 ميليمتری کوکی بود که اگر با هزار زحمت دوربين را فراهم می کرديم و بازيگران را هم از ميان دوست و آشنايانمان انتخاب می کرديم و اين مراحل هم به نوعی طی می شد فيلم در لابراتوار می ماند. آنوقت ها استوديو «بديع» تنها استوديو برای شستشوی فيلم بود که اين حرف ها سرش نمی شد و تا پول را رويت نمی کرد فيلم شسته شده را تحويل نمي داد. اگر با تضمين و يا قرض اين مرحله را هم پشت سر می گذاشتی بايد برای تدوين و صداگذاری فکری می کردی و حالا احتياج به ميز مونتاز و استوديوی صدا داشتی. در اين شرايط يک جوان مشتاق سينما برای پاسخ به نيازهايش سدی جلويش می ديد. کم نبودند کسانی که با برخورد با اين گونه موانع، اشتياق در وجودشان کشته شد و به راه ديگری رفتند. من خودم جزو همان جوانان بودم که کارم را با همان دوربين های کوکی 16 ميليمتری و با دست خالی شروع کرده بودم و اين موانع را خوب می شناختم و لمسش کرده بودم. البته همان زمان در بازار دوربين های 8 ميليمتری هم بود که در خانواده هايی که وضعيت مالی بهتری داشتند بيشتر پيدا می شد. خب، کار با اين وسيله خيلی ارزان تر تمام می شد اما کسی فکر نمی کرد که بشود از اين امکانات ارزان برای کار جدی مدد گرفت. از اين دوربين ها برای تولد يا عروسی يا تعطيلات آخر هفته بهره گرفته می شد. فيلمهای 8 ميلیمتری پورنو هم در بازار يافت می شد که يا سوقاتی فرنگ رفته ها بود و يا به طورقاچاق وارد ايران می شد. در اين جوّ بود که ژیلا مهرجويی (خواهر داريوش مهرجويی)، ابراهيم وحيدزاده و ابراهيم فروزش و من يک کلوب سينمايی ايجاد کرديم و سعيد محمدی هم بعدا به ما پيوست. اين کلوب در ابتدا چند فيلم دانشجويی راکه 16 ميليمتری بود در يک کودکستان به نام «کاخ کودک» برای 30 نفر نمايش داد. همايون پايور، شهريار پارسی پور و پسر خاله هايش نصر الله و فريدون شيبانی، بهنام جعفری، فیروز گوهری که خودشان بطور انفرادی کار می کردند با ما و با هم آشنا شدند و ما فيلم هاي شان را در سالن دانشکده هنرهای دراماتيک نمايش داديم و خودشان هم در جلسه بحث روی کارشان حضور داشتند. فريدون رهنما سينماگر و شاعرکه از نام و اعتبار برخوردار بود برخلاف جوّ کلی حاکم به پشتيبانی ما آمد و حضورش در شکل گيری و دوام گروه ما موثر بود .
ما البته به تدريج رشد کرديم و سينمای هشت ميليمتری ديگر از موقعيت متزلزل گذشته اش جدا شد. جمعی از همان تمسخر کنندگان سابق، ستايشگران بعدی ما شدند…
آخرین دیدگاهها