بررسی فیلم های روی پرده «لینكلن» اسپیلبرگ، كارل ماركس و انقلاب دوم امریكا

از:كوین آندرسن
 ترجمه :فرزانه راجی
این نقد جنبه سیاسی دارد. اگر گروه ها،جمعیت ها واحزاب ومنفردین سیاسی ایرانی به خصوص اندیشه های یی با گرایش به چپ در باره اش نظری داشته باشند،سینمای آزاد با اشتیاق منتشر خواهد کرد.
Daniel_Day-Lewis_as_Lincoln
Daneil Day-Lewis as Lincoln
نقد اقتصاد سیاسی
چکیده‌ی مقاله: فیلم «لینکلن» رادیکالیسمی را نشان می‌دهد که در طی جنگ داخلی امریکا در ژانویه سال ۱۸۶۵، به واسطه‌ی اتحاد حکومت لینکلن با جمهوری‌خواهان رادیکال برای پایان دادن به بردگی، پدید آمد.  در عین حال این حماسه‌ی هالیوودی، هم ابعاد اقتصادی/طبقاتی و هم تبادل صمیمانه‌ی نامه‌های بین‌الملل اول مارکس را با حکومت لینکلن طی همان چند هفته‌ای که موضوع فیلم است نادیده می‌گیرد.
«لینکلن»ِ اسپیلبرگ بر یک ماه خاص و حیاتی از جنگ داخلی امریکا تمرکز می‌کند، بر تضادی که به منزله‌ی انقلاب دوم امریکا بود. در ژانویه‌ی ۱۸۶۵، چند ماه پیش از پیروزی اتحاد ایالت های شمالی(نیروهای حامی حفظ وحدت ایالات متحد م.) بر ائتلافیه‌ی ایالات امریکا (کنفدراسیون ایالات جنوبی مدافع برده داری و خواهان جدایی از ایالات متحد. م.)، رئیس جمهور آبراهام لینکلن تصمیم می‌گیرد برای تصویب سیزدهمین اصلاحیه‌ی قانون اساسی ایالات متحد فشار بیاورد و بردگی را بدون قید و شرط و بدون جبران ِ خسارات برده‌داران ملغی کند. این لینکلن بسیار متفاوت با نامزد ریاست جمهوری سال ۱۸۶۰است، نامزدی که حاضر نشد خود را تحت عنوان یک طرفدار الغای برده داری در کارزار انتخاباتی معرفی کند؛ یا رئیس جمهوری که صدور اعلامیه آزادی بردگان را تقریباً تا سال سوم جنگ داخلی، در ۱۸۶۳، به تعویق انداخت. این لینکلنی است که طی زمان متحول شده است؛ ارتشش حالا ۲۰۰۰۰۰سرباز سیاه‌پوست دارد و سخنرانی‌هایش تلویحا اشاره به حقوق شهروندی و انتخاباتی بردگان ِ سابق می کند.
امریکای انقلابی
با فیلمنامه‌ای از نویسنده‌ی مشهور چپ، تونی کوشنر («فرشتگان در امریکا»، «خانه‌نشین/کابل»)، فیلم ِ اسپیلبرگ نه فقط به خود لینکلن، بلکه همچنین به شخصیت بی‌چون و چرا انقلابی و ضد برده‌دارِ تادیوس استیونز که لینکلن در آن روزهای سرنوشت ساز ژانویه ۱۸۶۵با وی متحد شده بود، می‌پردازد. برخی از نمایشی‌ترین صحنه‌ها مکالمات استیونز با نژادپرست ِ افراطی ِ کنگره‌ی نیویورک، فرناندو وود، رهبر جناح ِ ضد ِالغای بردگی ِ کنگره را به تصویر می‌کشد.
در صحنه‌ای دیگر، استیونز برای لینکلن ِ شکاک برنامه‌ی اشغال ِ نظامی درازمدت ِ جنوب را مطرح می‌کند که طی آن بردگان تمامی حقوق سیاسی، شامل دسترسی به بالاترین حوزه‌های انتخاباتی را کسب خواهند کرد و املاک برده‌داران سابق توقیف شده و به عنوان اراضی اعطایی به بردگان سابق («۴۰جریب و یک قاطر» معروف) داده می‌شود. تمامی این‌ صحنه‌ها به‌نحو مؤثری با بازی درخشان دانیل دی لویس (در نقش لینکلن) و حتی بهتر از آن، تامی لی جونز (در نقش استیونز)، با همکاری ِ سالی فیلد (در نقش ماری تود لینکلن) به زیبایی به نمایش در می‌آیند.
در عین حال، چهره پرنقص دموکراسی ایالات متحده را ، حتی درحالی که این تغییرات انقلابی در حال اجراست، می توان در سیاست‌های شرم‌آور حمایتی برای کسب آخرین آرا جهت تصویب اصلاحیه و فرستادن آن به ایالات برای تصویب نهایی مشاهده کرد.
بطور کلی در فیلم «لینکلن»، بیش از آنچه در فیلم‌های مهم هالیوودی رایج است، چشم‌انداز ضدبرده‌داری و ضدنژادپرستی با قطعیت بیشتری ارائه شده‌ است. فیلم از تصویرسازی معمول هالیوود که جنوبی‌ها را از نظر اخلاقی هم‌تراز با شمالی‌ها، اگر نگوییم برتر، نشان می‌دهد اجتناب می‌کند. به جای آن فیلم بر برده‌داری و نژادپرستی به عنوان موضوع اصلی در جنگ داخلی تمرکز می‌کند و در عین حال رهبری انقلابی همچون استیونز را در پرتو نوری مثبت و غیرمعمول نمایش می‌دهد. علاوه براین بحث فریبکارانه‌ی جنوب در مورد «حقوق ایالت ها» افشا می‌شود و محتوی واقعی آن، یعنی«حقِ» مردم سفید برای به بردگی کشیدن میلیون‌ها انسان دیگر را نشان می‌دهد.
lincoln-movie-image1-640x427
ابعاد اقتصادی و طبقاتی الغای بردگی
برخی چپ‌ها از فیلم به خاطر عدم‌تاکید بر مبارزه‌ی‌ خودرهایی سیاهان انتقاد کرده‌اند، چنانکه مثلاً در فیلم «افتخار» ساخته‌شده در ۱۹۸۹دیده می‌شود که در آن داستان سربازان سیاه‌پوست هنگ پنجاه و چهار ماساچوست روایت می‌شود.
با اینکه این نقدها ارزشمند و مهم هستند، می‌خواهم بر دو موضوع دیگر که توسط فیلم پوشش داده نشده‌اند تمرکز کنم: اهمیت اقتصادی برده‌داری و الغای بردگی، و دیگری نامه‌های ردوبدل شده بین کارل مارکس و آبراهام لینکلن که در همان ماه ژانویه‌ی ۱۸۶۵که فیلم برآن متمرکز شده‌ نوشته شده اند. این مسائل می‌توانست به سادگی، بدون عوض کردن زاویه‌ای که فیلم از آن منظر این رویداد‌های خطیر تاریخی را نمایش می‌دهد، یعنی رقابت نخبه‌های سیاسی به جای جنبش مردم، مورد توجه قرار بگیرد. البته موضوع دوم بر موضوع اول تأثیر دارد و برعکس، اما من در اینجا بیشتر به نقدی درونی می‌پردازم یعنی نقدی که فیلم را براساس محتوای خودش درنظر می‌گیرد و به برخی تناقض‌هایی که از این محتوا برمی‌خیزد توجه می‌کند.
اعلامیه‌ی رهایی بردگان سال ۱۸۶۳و سیزدهمین اصلاحیه‌ی قانون اساسی در سال ۱۸۶۵که اقدام به جنگ ۱۸۶۳را پایدار کرد، از سایر قوانین مربوط به اعلام رهایی که در جاهای دیگری وضع شده بود، متفاوت بودند. برای مثال سیاست رهایی بردگان در امریکا از پرداخت هرگونه جبران مالی برای برده‌داران سابق جلوگیری کرد. در این مورد قانون امریکا حتی با مصوبه‌ی پیشگام الغای بردگی انگلستان سال ۱۸۳۳ که مبالغ هنگفتی برای پرداخت جبران آن تهیه دیده بود تفاوت داشت. از این حیث قانون رهایی بردگان به قانون الغای بردگی توسط ژاکوبن‌های فرانسوی در ۱۷۹۴بیشتر شباهت داشت، قانونی که یک دهه بعد توسط ناپلئون منسوخ شد اما به انفجارِ انقلاب هائیتی کمک کرد.
 علاوه براین نقش برده‌داری در اقتصاد امریکا حتی مهم‌‌تر از نقش آن در اقتصاد انگلستان یا فرانسه بود. در سال ۱۸۶۰در امریکا حدود چهار میلیون برده، سیزده درصد کل جمعیت را تشکیل می‌دادند و تحت سلطه‌ی شکلی کاملاً غیرانسانی از سرمایه‌داری رنج می‌بردند که اجازه می‌داد انسان‌ها همچون رمه خرید و فروش شوند. با قیمت میانگینِ ۵۰۰دلار برای هر برده، «دارایی» انسانی برده‌داران امریکا بالغ بر ۲میلیارد دلار بود، رقمی که برای دهه‌ی ۱۸۶۰نجومی شمرده می‌شد. بنابراین الغای بردگی ِ بدون پرداخت جبران در امریکا بزرگترین سلب مالکیت از مالکیت خصوصی ِ سرمایه‌داری تا قبل از انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷محسوب می‌شود. با یک ضربت کل یک طبقه‌ی اجتماعی محو شد: مزرعه‌داران جنوب که قرن‌های متمادی ثروت کلانی از تولید شکر، تنباکو، پنبه و سایر محصولات و همچنین از خرید و فروش یک کالای دیگر، خود بردگان، گرد آورده بودند.
لغو بردگی همچنین میلیون‌ها کارگر رسمی دیگر را به طبقه‌ی کارگر امریکا افزود، امکان اتحاد طبقاتی با شکستن مرزهای نژادی و قومی را بسیار ساده‌‌تر از زمانی ساخت که نیروی کار بردگان با نیروی کار آزاد همزیستی داشت. اگرچه در دوره‌ی پس از جنگ میزان اندکی از این اتحاد با شکستن مرزهای نژادی کسب گردید و به مدتی بسیار کوتاه حاصل شد، این مسئله بیش از پیش در دستور کار باقی مانده زیرا طبقه‌ی کارگر ِ امروز امریکا به طور روزافزونی شامل رنگین‌پوستان، بویژه افریقایی ــ امریکایی‌ها و لاتینی ــ امریکایی‌ها، می‌شود.
این واقعیت‌های طبقاتی و اقتصادی گرچه در فیلم به سود بعد سیاسی نادیده گرفته می‌شود، از چشم کارل مارکس پنهان نماند. وی در نامه‌ای به تاریخ ۲۹نوامبر ۱۹۶۴، فقط چند هفته بعد از تأسیس بین‌الملل اول (انجمن بین‌المللی مردان کارگر)، ندا سر داد: «سه سال و نیم پیش، در زمان انتخاب لینکلن، مسئله این بود که امتیازات بیشتری به برده‌داران داده نشود؛ درحالی که اکنون لغو برده‌داری هدف پذیرفته و تا حدی تحقق‌یافته است» و اضافه می‌کند «هرگز چنین تحول عظیمی به این سرعت واقع نشده است. تأثیر خوبی بر کل جهان خواهد گذاشت» (سائول پدوور، کارل مارکس درباره‌ی امریکا و جنگ داخلی، نیویورک: مک گروـ هیل، ۱۹۷۲، ص. ۲۷۲).
lincoln-3
نامه‌ی سرگشاده مارکس به لینکلن
همانطور که در بالا اشاره شد، ماه ژانویه‌ی ۱۸۶۵، هنگامی که لینکن به سمت جناح چپ متمایل شد و با استیونز هم‌پیمان شد، همچنین ماهی بود که مارکس و لینکلن به تبادل علنی نامه‌هایشان پرداختند. بعد از انتشار «سخنرانی افتتاحیه»ی بین‌الملل اول (به قلم مارکس) و «قوانین عمومی» عضویت در آن، هردو در نوامبر ۱۸۶۴، بیانیه‌ی عمومی بعدی بین الملل اول نامه‌ای سرگشاده به لینکلن بود که پیروزی بزرگش را در انتخابات نوامبر ۱۸۶۴تبریک می‌گفت. پیش‌نویس نامه به لینکلن را مارکس تهیه کرده بود و گروه بزرگی از کنشگران کارگری و سوسیالیست شامل «کارل مارکس، دبیر مکاتبات برای آلمان» آن را امضا کرده بودند.
در آن زمان ریاست‌ِ سفارت امریکا در لندن را چارلز فرانسیس آدامز بعهده داشت، یک طرفدار الغای برده داری از ایالت ماساچوست و از یکی از برجسته‌ترین خانواده‌های سیاسی امریکا. بی‌تردید آدامز نسبت به برخی از مسائل مطرح در بین‌الملل آگاه بود چرا که پسر خود هنری را برای مشاهده و تهیه‌ی گزارشی از گردهمایی‌هایی که کارگران انگلیسی از سال ۱۸۶۲سازماندهی می‌کردند، فرستاده بود. گردهمایی هایی برای مقابله با فراخوان های سیاستمداران انگلیسی و رسانه‌های غالب طرفدار ِ مداخله انگلستان در جنگ داخلی آمریکا به منظور حمایت از جنوب. این گردهمایی‌ها بسیاری از رهبران آینده‌ی اینترناسیونال را نمایان کرد و حضور هنری آدامز ثروتمند در میان شرکت‌کنندگان طبقه‌ی کارگر یقیناً بسیار مشهود بوده است. علاوه بر هدف جمع‌آوری اطلاعات، حضور پسر آدامز می‌توانسته با هدف درخواست کمک از طبقه‌ی کارگر انگلستان و دور زدن رهبران دولت‌شان باشد.
در دسامبر ۱۸۶۴بین‌الملل پیشنهاد داد که هیئتی ۴۰نفره از کارگران نامه را به سفارت تحویل دهند و توسط سفارت پذیرفته شوند. با اینکه آدامز سفیر این اقدام را نپذیرفت، «خطابیه به پرزیدنت لینکلن» از سوی بین‌الملل به سفارت تحویل داده و همچنین در چند روزنامه‌ی وابسته به جنبش کارگری انگلیس چاپ شد. بخشی از آن به شرح زیر است:
«ما به مردم امریکا برای انتخاب مجدد شما با اکثریتی بزرگ تبریک می‌گوییم. اگر مقاومت در برابر قدرت برده‌داری شعاری محتاطانه در نخستین انتخابات شما بود، شعار جنگی پیروزمندانه انتخاب مجدد شما، مرگ بر برده‌داری است.»
( این نامه، پاسخ آن توسط لینکلن و سایر متون وابسته به آن در کتاب انقلابی ناتمام: کارل مارکس و ابراهام لینکلن، اثر روبین بلک‌بورن، انتشارات ورسو، لندن ۲۰۱۱انتشار یافته است. (
نامه‌ی یادشده چنین ادامه می‌یابد:
«از آغاز ستیز عظیم امریکا، کارگران اروپایی به‌طور غریزی پی بردند که پرچم ستاره‌دار [امریکا] سرنوشت طبقه‌شان را رقم می‌زند
این جمله‌ی اخیر تنها به احساسات عمیق ِ ضد برده‌داری کارگران بریتانیا و گردهمایی‌های توده‌ای که در حمایت از شمال سازمان یافته بود اشاره نمی‌کرد، حمایتی که مداوم بود حتی با وجود آنکه سیاستمداران و رسانه‌های حاکم به کارگران می‌گفتند که در صورت دفاع از دخالت بریتانیا برای شکستن محاصره‌ی بنادر جنوب آمریکا توسط لینکلن صدور پنبه از آن سوی دریا می‌تواند جریان یابد و به بیکاری توده‌ای ناشی از آن محاصره خاتمه دهد. جمله‌ی یادشده درباره‌ی ارتباط بین سرنوشت ایالات متحد و طبقات کارگر اروپا، همچنین ریشه در واقعیتی تلخ داشت. طبقه‌ی کارگر انگلستان (و حتی فراتر از آن کل قاره اروپا) به واسطه‌ی شرط مالکیت از حق رای محروم شده بودند و به امریکا‌ی آن زمان به عنوان تنها تجربه از دموکراسی سیاسی می‌نگریستند. نتیجه‌ی این امر یکی از بهترین نمونه‌های همبستگی بین‌المللی پرولتری بود.
همانطور که مارکس در جریان این بسیج‌های کارگری در اوایل جنگ [داخلی آمریکا] اشاره کرد:
«مردم واقعی انگلستان، فرانسه، آلمان، به آرمان ایالات متحد چون آرمان خود، چون آرمان آزادی، می‌نگرند و به رغم تمامی سفسطه‌های مزدورانه، خاک ایالات متحد را خاک آزاد ِ میلیون‌ها بی‌زمین اروپایی، چون سرزمین موعودشان، می‌دانند که اکنون باید اسلحه به‌دست در مقابل سلطه‌ی پلید برده‌داران از آن دفاع کرد… مردم اروپا می‌دانند که برده سالاری جنوب آن جنگ را با این ادعا شروع کرد که ادامه‌‌ی برده‌سالاری دیگر با دوام اتحادیه [آمریکا] همساز نیست. درنتیجه مردم اروپا می‌دانند که جنگ برای دوام اتحادیه جنگی است علیه تداوم برده‌سالاری. در این چالش، بالاترین شکل خودگردانی مردمی، که تا کنون تحقق یافته به پست‌ترین و بی‌شرمانه‌ترین شکل برده‌داری انسانی که در سالنامه‌های تاریخ ثبت ‌شده اعلان جنگ می‌دهد.» (مارکس، «لندن تایمز و لرد پالمرستون، نیویورک تریبون، ۲۱اکتبر ۱۸۶۱).
در نامه‌ی مارکس به لینکلن، از جانب بین‌الملل همچنین اظهار می‌شود:
«مادامی که کارگران، این نیروی سیاسی واقعی شمال، اجازه می‌دادند برده‌داری جمهوری‌اشان را بی‌حرمت کند، مادامی که در مقابل «کاکاسیاه‌ها» که بدون رضایت خودشان مورد سلطه قرار گرفته و فروخته ‌می شدند، کارگران لاف می‌زدند که بالاترین امتیاز کارگر سفید پوست این است که خود را می‌فروشد و خود ارباب خود را انتخاب می‌کند، آنها نمی‌توانستند به آزادی واقعی کارگران دست یابند یا از مبارزه‌ی برادران اروپایی خود برای رهایی حمایت کنند؛ اما این سد ِ پیشرفت با دریای خون جنگ داخلی زدوده شده است .
Lincoln-movie
جواب علنی لینکلن به مارکس
در ۲۸ژانویه‌ی ۱۸۶۵، در مقابل شگفتی و مسرت مارکس و سایر اعضای بین‌الملل سفارت امریکا توسط آدامزِ سفیر پاسخی علنی انتشار داد. مارکس در نامه‌ای به انگلس به تاریخ ۱۰فوریه، آشکارا با غرور می‌نویسد که لینکلن تصمیم گرفته پاسخی پرمایه به طبقه‌ی کارگر و سوسیالیست‌ها بدهد و نه به لیبرال‌های انگلیسی که به او تبریک گفته‌اند:
« این واقعیت که لینکلن با چنین لحن محترمانه‌ای به ما و به انجمن بورژوایی رهایی با لحنی تند و کاملاً رسمی پاسخ می‌دهد، دیلی نیوز را چنان آزرده کرد که پاسخ لینکلن به ما را منتشر نکردند…. تفاوت بین پاسخ لینکلن به ما و به بورژوازی چنان جار و جنجالی ایجاد کرده که «باشگاه»های وست اند[۱]بشدت دچار ناراحتی شده‌اند. می‌توانی درک کنی که چقدر این پاسخ برای افراد ما مایه‌ی خشنودی بوده است
اگرچه پاسخ به بین‌الملل را آدامزِ سفیر امضا کرده بود، درعین حال او کاملاً روشن کرد که لینکلن نامه‌‌ی آن‌ها را خوانده و آدامز به نام او سخن گفته است و نه فقط از جانب خودش: «دستور دارم به شما اطلاع دهم که خطابیه‌ی شورای مرکزی اتحادیه‌ی شمابه موقع توسط این سفارت به رئیس جمهور ایالات متحده فرستاده شده بود، توسط او دریافت شده است
با توجه به رویدادهای ژانویه‌ی ۱۸۶۵که در فیلم نیز نشان داده شده است، و در جریان آن لینکلن به شدت مشغول جمع‌آوری رأی برای سیزدهمین اصلاحیه بوده است، حتی نکته‌ی جالب‌‌تر این است که او وقت گذاشته تا چنان پاسخی را بدهد. و با همزمانی عجیب و تکان‌دهنده‌ی رویدادها، پاسخ لینکلن به بین‌الملل درست سه روز قبل از اینکه مجلس نمایندگان امریکا بر کارشکنی‌های تعداد زیادی از سیاست‌مداران نژادپرست غلبه کند و در تاریخ ۳۱ژانویه برای به تصویب رساندن اصلاحیه رأی دهد و آن را برای تصویب نهایی به دولت بفرستد، علنی شد.
پاسخ لینکلن همچنین درسطحی کلی به «دوستان بشریت و پیشرفت درسراسر دنیا» که ایالات متحد به آن‌ها تکیه داشت، اشاره می‌کند؛ اشاره‌ی غیر مستقیم به گردهمایی های کارگران انگلستان که در طی سال‌های اول جنگ در سد کردن حرکات مداخله‌گرانه‌ی انگلستان به نفع جنوب نقش بسیار حیاتی داشتند، کارگرانی که به‌واسطه‌ی شرط مالکیت فاقد حق رأی بودند. این اشاره غیر مستقیم با آخرین جمله روشن‌تر می‌شود ‌که اظهار می‌کند حکومت ایالات متحد می‌تواند «به واسطه‌ی شهادت راسخ کارگران اروپایی بر اینکه نگرش ملی به نفع تأیید [اتحادیه] است و صمیمانه‌ترین همدلی‌ با آن‌ می‌شود، دلگرمی‌های بیشتری کسب کند.» نمی‌توان دوره‌ی بحرانی دیگری را به یاد آورد که حکومت امریکا چنین آشکارا از طبقه‌ی کارگر بین‌المللی برای حمایتش تشکر کرده باشد، چه رسد به اینکه از یک سازمان طبقه‌ی کارگر سخن بگوید که توسط سوسیالیست‌ها رهبری شود.
انقلاب‌های ناتمام: دهه‌های ۱۸۶۰و ۱۹۶۰
این مکاتبه بین مارکس و لینکلن تصویری چشمگیر از واقعیت جنگ داخلی به عنوان دومین انقلاب امریکا، که از اولی در سال ۱۷۷۶بسیار رادیکال‌تر بود، ارائه می‌دهد. یقیناً این انقلابی بورژوایی بود و نه سوسیالیستی، اما حمایت جناح چپ آن ــ و سرانجام ناموفق ــ از دگرگونی اساسی مالکیت ارضی در جنوب حتی بر چیزی رادیکال‌تر دلالت دارد. سرشت ناتمام این انقلاب، که باعث توقف آن در مرحله‌ی رهایی سیاسی بردگان سابق شد و سپس بعد از سال ۱۸۷۶حتی آن را هم فسخ کرد، موضوعی است که تا به امروز هم هنوز ایالات متحد امریکا را آزار می‌دهد.
در قرینه‌ای ترسناک، انقلاب ِ حقوق شهروندی در دهه‌های ۱۹۵۰و ۱۹۶۰، که بالاخره تمامی آنچه را که توسط قوانین و اصلاحیه‌های دهه‌های ۱۸۶۰و ۱۸۷۰وضع شده بود به بنیادی دائمی‌تر تبدیل کرد، تحت فشار رویدادها در مرحله‌ی آزادی سیاسی متوقف شد. این مسئله امروزه ما را بااین نتیجه‌ی متناقض روبرو می‌کند که امریکا اولین رئیس جمهور سیاه‌پوست خود را درست در زمانی برگزیده که مردان و زنان سیاه‌پوست‌، بیش از همیشه در تاریخ این کشور، در دنیای غیرانسانی زندان‌ها و محبس‌های امریکا تقریباً فراموش شده‌اند و می‌پوسند.
و فیلم «لینکلن» هم که به این مسائل اشاره ندارد از بسیاری جهات فیلمی ناتمام است. حتی براساس محتوای خود فیلم، یعنی نگرش به تاریخ از زوایه‌ا‌ی که بیشتر به رویدادهای جاری میان نخبگان سیاسی می‌پردازد تا به توده‌های مردمی که به این رویدادها واکنش نشان داده‌اند، این فیلم نتایج رادیکال خود را تابه آخر پیگیری نمی کند. مثلاً از به تصویرکشیدن برنامه‌ی جمهوری‌خواه رادیکال، استیونز، ناتوان است. اما این امر که یک فیلم هالیوودی ساخته جریان اصلی حاکم بر سینما حتی یک بخش از این صفحه ی تاریخ انقلابی را آشکار ساخته، صفحه ای که به زعم مارکس «تاثیری بر تمامی جهان» داشت، نشانگر دگرگونی‌هایی عمیق در جامعه و فرهنگ امروز ایالات متحد آمریکاست.
 ۱۹دسامبر ۲۰۱۲
نقل از وب سایت سینما4
www.4cinema.org

lincoln-Daniel_Day-Lewis_Steven_Spielberg
Daniel Day-Lewis & Steven Spielberg

One thought on “بررسی فیلم های روی پرده «لینكلن» اسپیلبرگ، كارل ماركس و انقلاب دوم امریكا

  1. I always find it helpful before we clap hands &… we should learn to listen to people who look at same event from different direction, & we should be able to see facts & effect,… try to learn comlexcity,… even i find myself different fundamentaly from line of thought from writer,… subject is belong to history of mankind,…hope every body enjoy reading this more than me & learn from it more than me.
    PS:
    این نقد جنبه سیاسی دارد. اگر گروه ها،جمعیت ها واحزاب ومنفردین سیاسی ایرانی به خصوص اندیشه های یی با گرایش به چپ در باره اش نظری داشته باشند،سینمای آزاد با اشتیاق منتشر خواهد کرد
    I hope to see this happen.

Comments are closed.