لیلا فرجامی و رود خانه ای از شعر

مهستی شاهرخی  –  وبلوگ چشمان بیدار
*هنرهای دیگر دروبسایت سینمای آزاد
 
ژانویه امسال لیلا فرجامی، شاعر بااستعداد و خلاق ساکن آمریکا، با سخاوت تمام چهارمین مجموعه شعر خود را مانند هدیه عید روی اینترنت گذاشت یعنی لیلای بی مجنون تابوشکنی کرد و زیر بار نیرنگ و ترفند شبکه های گسترده و چندچهره سانسور ایرانیان نرفت و فریب اعمال نفود دلالان نشر کتاب که مدام از طریق وعده جوایز خواستار سکوت و تایید و و نادیده انگاشتن سانسور دولتی عمل می کنند را نخورد و مانند برخی سکوت دائمی را پیش نگرفت. در این آشفته بازار بی در و پیکر و پر از نیرنگ، لیلای دشتها و صحراها مترسک و ویترین فرهنگی جمهوری سکوت نشد و عطای جوایز و تبلیغات باندهای حاشیه دولت را به لقایش بخشید.
 
 در ابتدای سال نوی میلادی، لیلای شوریده به دنبال انتشار اینترنتی کتاب اعترافنامه دختران بد، اشعار زیبا و مدرن و زبان مستقل و طنز قوی و یاغی اش را مانند رودخانه ای از شعر در میان کهکشان اینترنت جاری کرد. و چه سرنوشتی حقیقی تر از رهایی و جاری شدن شعر در فضای آزادی و رهایی کهکشان اینترنت؟ و چه شعری دلنشین تر از شعر بی حصار؟ و چه خوب است که می شود شعرهای شاعرانی مانند لیلا فرجامی را از طریق اینترنت خواند و به آن دسترسی یافت.
کتاب «اعتراف…» نامه ایست به خواننده از سوی دخترانی که از دید جامعه دختران خوب محسوب نمی شوند و جانماز آب نمی کشند و بعدها به همسران خوب و رام و پارسایی برای ته خانه تبدیل نمی شوند و در کتاب «رود…» شعری رودی می شود که شاعر در آن خانه کرده است تا به میان ماه برسد و از آن بگذرد. شعر رودی است تا حدیث سفر دور و دراز شاعر برای رسیدن به تعالی و آرامش بیان کند. شعرهایی چون «چمدان ها» راوی این هجرت ها می شوند و شعرهایی چون «مردان بزرگ و زنان کوچک» حدیث اسارت بار زنان در سرزمینی زیر سلطه پدر- مردسالاران است. نوشته زیر نگاهی است به این دو مجموعه شعر که از طریق اینترنت به آسانی قابل دسترس است.
لیلا فرجامی متأثر از شاعران مدرن زن، شاعرانی چون فروغ و شاعران زن آمریکایی چون سیلویا پلاث و آن سکستون است و ادامه دهنده مکتب اعتراف به گناه و راه حقیقت گویی و حقیقت جویی. فروغ در شعر «گناه» و {گنه کردم / گناهی پر لذت}دست به اعتراف می زند و تابوشکنی می کند. شاعران مکتب «اعتراف» نیز به اعتراف پرداخته بودند و در قرن بیستم دیوارهای سنتی دروغ و مصلحت اندیشی را در هم شکسته بودند و در راه حقیقت گام برداشته بودند؛ از این رو شاعری که کتاب «اعترافنامه دختران بد» را می نویسد به هیچ وجه قصد ندارد به شیوه ای ریاکارانه به زهد و تقوا تظاهر کند و جانماز آب کشیدن را پیشه کند تا دختر خوبی جلوه کند، راه حقیقت از این ترفندها جداست. شاعری که در صفحه اول کتابش نوشته است «چرا هر وقت گناه می کنیم/ از فرشتگان الهی پاک تر می شویم؟» {رودخانه ای که به ماه می رود، ص یک}دارد با قلم جان می نویسد و به خوبی بر فضیلت گناه و پیامدهای آن، یا رانده شدن از بهشت الهی آگاه است. گناهی که با تابوشکنی برای دست یابی به حقیقت همراه باشد مانند خوردن میوه دانایی است و نشاندهنده این که شعر لیلا فرجامی از فضیلت دانایی و اندیشه برخوردار است.
آشنایی من با شعر لیلا فرجامی از طریق اینترنت بوده است و مطلب زیر هیچ ربطی به تبلیغات قلمفرسایان حزبی و دلالان و مزدوران نشر کتاب و بده بستان های رایج جماعت ایرانیان ندارد. نظر و نگاه و برداشتم، برداشتی بدون چشمداشت است، برخوردی مستقیم و بدون واسطه با رودخانه ای از شعر بی دریغ. مگر می توان به سادگی و در کمال سکوت از کنار کلماتی چون «تن ات غریبه ایست که دروغ نمی گوید» {ص 46}گذشت؟ مگر می شود حقیقت شعری که می گوید «خدایی اگر باشد/ دوباره از شیطان فریب خواهیم خورد» را ندید و یا از خاطر برد؟ لیلا فرجامی از شاعران ماندگار دوران خود است و به قول خودش دارد حکایت «روزهای کلاغ» را ثبت می کند.
اشعار لیلا فرجامی از شور و شادابی و گستاخی و صراحت نسلی از آب و آتش گذشته حکایت دارد. نسلی پس از فروغ، نسلی که از آتش انقلابی ناموفق و جنگی مرگبار و فرسایشی گذشته است و اکنون نیمی از این نسل، در سراسر دنیا پراکنده شده است و نیمه ی دیگرش در ایران آشوبی به پا کرده است. لیلا فرجامی گرچه از نسلی دیگر است اما مانند فروغ فرخزاد زاده تهران و فرزند یک نظامی است و در عین حال همانند مرجان ساتراپی، جنگ فرسایشی و خانمان برانداز و مرگ آفرین عراق – ایران، خاطرات کودکی اش را با تلخای مرگبار جنگ آغشته است. لیلای کوچک «تهران در آتش» را با چشمان خویش دیده است. و گرچه مانند مرجان تک و تنها به خارج از کشور نیامده بلکه به همراه خانواده اش به غرب مهاجرت کرده است، اما باز مانند مرجان دوران بلوغ را در مهاجرت گذرانیده است. و چقدر خوب است که مرجان با کتاب های مصور خود و لیلا با شعرش، هراس کودکان جنگزده را برای مردم این سوی جهان تصویر کرده اند.
زیستن در آمریکا از دوران نوجوانی به لیلا دو زبان بخشیده است و به قول خودش «زبان دومش، زبان اولش شده است» و به همین دلیل در کنار سرودن شعر، ترجمه هم می کند و ترجمه های او گاه از زبان انگلیسی به سوی زبان مادری و در جهت معرفی شاعران دیگر به علاقمندان فارسی زبان شعر است و گاه بر عکس، ترجمه شعرهای شاعری ایرانی به زبان انگلیسی در جهت معرفی شعر ایران به علاقمندان شعر و خوانندگان انگلیسی زبان؛ یعنی دیالوگی دائمی با هموطنان و هم زبانان دوران طفولیت و زمزمه لالایی گونه زبان مادری از طریق شعر. لیلای شاعر دست خودش نیست که علیرغم تسلط بر زبان کشور میزبان، هنوز با شعر و به زبان مادری خویش را بیان می کند و به زبان مادری شعر بگوید چرا که روحش عمیقاً ایرانی است و در نتیجه مخاطب کلامش هم در درجه اول ایرانی است. لیلا مانند اکثر نویسندگان ایرانی، برای مخاطب فارسی زبان و هموطن خود می نویسد و نیاز مبرمی دارد تا با هم زبانان خود مسایل و مباحثی مشترک را مطرح کند، در مورد وقایع و حوادت شوم درون کشور عکس العمل نشان بدهد و یا تأمل و تعمق کند، آن را به نقد بکشد تا از طریق شعر علت توفان عظیمی که در خردسالی دید {انقلاب و به دنبالش جنگ}و ایرانیان بسیاری را از سرزمین مادری پراکنده کرد و خانواده های بسیاری را از هم پاشید عمیق تر تحلیل کند تا ریشه های این از هم پاشیدگی را دریابد. راستی چرا کودکی لیلا و مرجان و کودکان بیگناه دیگر دستخوش جنگ شد و از خاطرات مرگبار و خونین انباشته؟ لیلا نیز مانند مرجان، اثرش اثری ضد جنگ و ضد دیکتاتور است و فریادی است علیه خشونت.
لیلا در اشعارش بر روی زبان مادری و یا در مورد زبان فارسی تعمق می کند و از این حیرتزده است که چرا مجروح شدن بر اثر اصابت تیریا نارنجک در زبان فارسی با فعل «خوردن» ترکیب می شود؟ خوردنی هایی که به جنگ مزه داده اند همگی از قماش نارنجک و تیر و موشک بوده اند؛ خوردنی هایی که جنگ را خوشمزه و یا خونین مزه کردند؛ این افکار را فقط دو زبانه هایی که سعی دارند زبان دوم و یا اول خود را به دیگری تبدیل کنند دیده می شود.
لیلا تبعیدی سیاسی نبوده است، جوانتر از آن بوده است که بتواند به اختیار خود ایران را ترک بگوید بلکه مهاجرت او از نوع مهاجرت خانواده ها در دوران جنگ هشت ساله مرگبار و فرسایشی ایران – عراق است. از آن پس نیمی از لیلای شاعر در وسعت جهان و نیمه ی دیگر لیلای شوریده در ایران است. از این رو نیمی از اشعارش در ایران به چاپ رسیده است و نیمی از اشعارش در خارج از ایران منتشر شده است. از میان چهار کتاب شعر، لیلا فرجامی تاکنون دو کتاب مجموعه شعر در ایران به چاپ رسانیده است و دو کتاب مجموعه شعرش در خارج از کشور را به رایگان بر روی کهکشان اینترنت در دسترس علاقمندان قرار داده است.
زن بودن، ایرانی بودن، جوان بودن، مدرن بودن، آزادی طلب بودن و مهاجر بودن از شعرش می بارد و صدایش، صدایی زنانه در برابر جامعه مستبد و سنتی و پدر – مرد سالار و صدای اعتراض به جنگ و استبداد و خشونت در عرصه جهان است. اعتراض علیه خشونت نسبت به بشر و خشونت و بیعدالتی نسبت به زنان و اعتراض به پدرسالاری خود را به صورت نمایش ابعاد و اشکال اتوریته و اعمال قدرت درمی آورد. جوان کشی یا سهراب کشی با الهام از اساطیر پارسی و شاهنامه فردوسی و در اعتراض به فرهنگ مستبد پدرسالار، در شعر لیلا جایگاه ویژه ای دارد. لیلا فرجامیدر شعرش از یک سو به اساطیر کهن پارسی، مانند «سهراب» و جوان کشی و یا اساطیر کهن شرقی مانند «یوسف و برادران کنعانی» اشاره دارد و از سوی دیگربرای بیان منظور خود اساطیر امروز مانند «سوپر وومن» را نیز به کار می گیرد. تحصیل و کار در زمینه روانشناسی، به لیلا فرجامی نگاهی حرفه ای و وسیع در زمینه روانشناسی اجتماع داده است که این توانایی را نیز به کار می گیرد تا بیماری جامعه ایرانی، بیماری جامعه مهاجر و بیماری جامعه هنری را به وضوح در شعرش نمایان کند
مهاجر بودن به مهاجر، به غیر از دو زبان، دو نگاه نیز می بخشد و این نگاه حیرت زده به سوی سرزمین زادگاه در اشعار لیلا مشهود است. اعتراض به خشونت بی پایان دیکتاتوری و جنگ در کشور و بیعدالتی و فقر و اعتیاد و روسپیگری و نگرانی مادرانه اش برای کودکان فقر و جنگ، مسایلی است که در شعرش بازتاب وسیعی یافته است. نگاه لیلا فقط به سوی کشور زادگاه نیست بلکه از این سوی جهان با چشم دل نگران آن سوی جهان است و قلبی جهان وطن دارد که در شعرش رخ می نمایاند.
لیلا از نسل دختران فروغ و مهاجری در آن سوی کره زمین، در ربع قرن بعد، همان مشکلاتی را دارد که مادرانش در برابر مسئله «طلاق» داشتند؛ مگر نه اینکه زن مطلقه، از دست رفته و مرده محسوب می شد؟ اما مهاجرت به نسل لیلا امکان پیشرفت بیشتری بخشیده است و این تفاوت ها را می توان در شعرهای «طلاق یک زن ایرانی» به خوبی مشاهده کرد. بخش عمده ای از شعر لیلا در دیالوگ با شعر فروغ شکل گرفته است، فروغ چون مادریست که لیلا راهش را ادامه داده و می دهد. دیگر طلاق پایان زن و مرگ آینده نیست. دیگر پس از طلاق نباید به روزنامه تسلیتی نوشت، زنی زنده مانده است تا به راهش به سوی آینده و به سوی شعر برای رسیدن به ماه و حل شدن در کلیت هستی ادامه بدهد. این تداوم زمزمه وار گاه با طنز همراه است «من زنی مردنی ام» و گاه با تکمیل و گسترش راه و ایده فروغ {مادر شعری اش} متجلی می شود مادرم گفت: «برو»
چگونه می شود طلاق را مانند اعلان آگهی تسلیت در مرگ زنی تلقی نکرد؟ چگونه می شود خاکستری رفت و خاکستر برنگشت؟ مادر و دختری، دو زن از دو نسل متفاوت در مورد طلاق با هم دیالوگی دارند، آنها نان و پنیر و تنهایی و شعر را با هم تقسیم کرده اند و با هم راه هایی را پیموده اند . نگاه پشتیبان مادر در پشت سر دلگرم کننده است. دختر می گوید که طلاق ساده است و من هنوز زنده ام و می خواهم به راهم ادامه بدهم. و مادر به او می گوید خلاص می شوی. برو. {طلاق یک زن ایرانی 4}
فساد جامعه دوچهره ایرانیان و شیزوفرنی فرهنگی، گاه به شعر لیلا فرجامی جنبه ای هجوآمیز می دهد که این هجویات گاه در شعرش جای زیادی را می گیرد و او را از پرداخت به شعر نابی که توان پرداختش را دارد باز می دارد گرچه نویسنده ایرانی از نوشتن این هجویات ناگزیر است، صادق هدایت در «وغ وغ ساهاب» و غزیه هایش و فروغ در «ای مرز پر گهر»، دو نویسنده از دو نسل متفاوت و دو جنسیت متفاوت، هر دو در زمان خود همانقدر از زیستن در کنار مردم کوته فکر در رنج بوده اند. زیستن در کنار رجاله ها، رجاله هایی که در هر جای دیگر دنیا که باشند رجاله اند و فقط به فکر سکس و خوردن دو سیخ دنبلان و دیدن سریال برره و فیلمفارسی هستند که لیلای جوان در لس آنجلس. جامعه سطحی مهاجر با تصاویر فیلمفارسی در شعرهای «لس آنجلس بوی کباب می دهد» و «یک ایرانی که در لس آنجلس زیاد فیلمفارسی می بیند» خود را می نمایاند. همین ها اگر در تهران می ماندند چه می شد؟ اما مگر نه این که بایست عمق مرداب را نشان داد و آن لجنیات را بیرون کشید ولایروبی کرد تا بتوان با شعر رودخانه ای از آب روان و زلال ساخت و به ماه سفر کرد؟ لیلا فرجامی در این هجویات، درگیری طیف های مختلف مهاجران ایرانی را با باریک بینی و صراحت و طنز منعکس می کند. دنیای پر از ریا و نمایشی، دنیای این جمهوری دروغ و هرزگی در آینه شعر لیلا منعکس می شوند و حقیقت وجودی خود به نمایش می گذارند. دنیای تظاهر و دروغ و نمایش {نمایش به معنای تظاهر و فیلم بازی کردن}در شعر لیلا فرجامی آنگونه ظاهر می شود که هست چرا که لیلا فرجامی دیدی سینمایی دارد و به طور مثال شعر «جراحات ناشیانه» به صورت سناریوی سکانس بندی شده عرضه می شود.
حاضر جوابی و حضور ذهن و تیزهوشی لیلا فرجامی خود را در شعرهای «لس آنجلس …» به وضوح نشان می دهد. مگر نه این که لیلاوار {و نه مجنون وار} بایست لجن ها و مرداب ها و گرداب ها و دشتها و صحراها و سدها را پشت سر گذاشت تا به ماه و یا معشوق یکتای شعر رسید؟ و مگر معشوق لیلا، شعر ناب نیست؟
لیلا فرجامی نیازی نمی بیند بر طبق مد رایج در شعر امروز ایرانیان به بازی های زبانی و بازی با کلمات بنشیند، او از شعرهای فرمالیستی نیز ابا دارد، لیلا حرف های بسیاری برای گفتن دارد که آن مفاهیم را با زبانی ساده با خواننده اش مطرح می کند. او گاه از طریق یک میزانسن نمایشی کلام خود را منتقل می کند؛ و گاه مانند آگهی یک روزنامه. دردهای جامعه و دردهای زنان در شعر لیلا به وضوح منعکس می شود و بخشی از اشعارش در اعتراض به استثمار جنسی «واسه عشقم: تومن» و فحشاء و خشونت و جنایات جنسی «قاتل عنکبوتی» است؛ شعر لیلا جنبه اجتماعی قوی یی دارد و منعکس کننده انواع و ابعاد فقر و فساد و بیماری جامعه و بیعدالتی های اجتماعی است.
شعر لیلا فرجامی علیه نژاد گرایی است؛ او در شعرش نژادگرایی وطنی که به شکل آریاپرستی متجلی می شود و شکل واضحی از برتری نژادی است را با قدرت در شعر «فیل پلاستیکی» به ریشخند می گیرد. آزادی ظاهری جامعه غرب و نمادهای ظاهری اش، کنیاک و هالیوود و برگرکینگ را نشان می دهد، و از سوی دیگر توهم آزادی را در هان شعر رد می کند؛ چرا که شعر او ماند اندیشه اش آزاد است.
اشعار لیلا فرجامی زبان ساده ای دارد و نیازی ندارد که با بازی های فرمالیسی و ظاهری بر روی زبان، خواننده را به ناکجاآبادی بیحاصل بفرستد، او حرفی برای گفتن دارد که آن حرف را با زبانی شفاف و روان بیان می کند و گاه با طنز غریب خود از صنعت ایهام برای بیان منظور خود بهره می گیرد «از غم عشق تو من …». علیرغم روانی و صراحت و رهایی، لیلا فرجامی به رکیک نگاری نمی پردازد و اشعارش عمیق تر از پرداختن به تحریکات ظاهری برای مردم فریبی است. از تجربه های ساده و تلخ زن بودن حرف زدن، نیز درونمایه بخشی از اشعار لیلا فرجامی تشکیل می دهند که گرچه هدف شعرش نبوده اند ولی در برخی از اشعارش خود را نمایانده اند.
میراثدار و متأثر از شاعرانی چون سیلویا پلاث، لیلا فرجامی گاه خودکشی را مضمون شعر خود قرار می دهد و گاه متأثر از موج خودکشی های نومیدانه و یا مشکوک جوانان ایرانی بعد سیاسی خودکشی را در شعرش نمایان می سازد.
باریک بینی و ایجاز در شعر لیلا فرجامی در شعر «سنگ نبشته ها» خود را می نمایاند. عمق و روانی از ویژگی های شعر لیلا فرجامی است و تأثیر شعر کلاسیک و شعر معاصر ایران و شعر جهان به خوبی در شعرش نمایان است. «رودخانه ای که از میان ماه می گذرد» با الهام و استعاره شعر سیلویا پلاث و «اعترافنامه ها» نیز به روال مکتب «اعتراف» شاعران قرن بیستم آمریکایی تأثیر خود را در اشعار لیلا فرجامی نشان می دهند. لیلا پرومته وار شعر می گوید و روشنایی می آورد. بر این اعتقادم که لیلا فرجامی شاعری است که اشعارش در زبان فارسی جایگاه شیرین و پر طراوت خود را حفظ خواهد کرد و برگردان همین اشعار به زبان انگلیسی برای خواننده غربی روشنی و طراوت و گرمای خود را مانند شیرینی «آتش روشنایی بخش و گرم شرق» به ارمغان خواهد آورد.
لیلا شهرزادی است که با هر شعر خود زاویه ای از دید خود را به خواننده نشان می دهد، شعر او هدفش بیداری و آگاهی است؛ شعری بی عشوه و شریف که جهت مدهوش نمودن هیچ شهریاری و برای گرفتن هیچ خلعتی تنظیم نشده است.
 لیلا فرجامی با شعر پیوندی عمیق دارد و دنیا با حلقه ای به انگشت او، پیوند خود را ماندگار کرده است و سرانجام لیلا فرجامی لیلای بی مجنونی است که با هر شعرمعشوق مجنون خویش را به دنیا خواهد آورد و داستان این شور شاعرانه و حکایت این زایش ها و تولدها را پایانی نیست
 
http://chachmanbidar.blogspot.de/
این کتابها را می توانید از سایت لیلا فرجامی داونلود کنید
رودخانه ای که از ماه می گذرد
کتاب اعترافنامه ی دختران بد
Labels: cinéma, Film, Littérature, poetry