ترور کافه میکونوس،نخل طلای کن به طعم گیلاس کیارستمی و آزادی زود هنگام کاظم دارابی

بصیر نصیبی
به مناسب سالگرد جنایت در کافه میکونوس برلین.
 
خود آقای کیارستمی فرمود:
حضور ما در عرصه های بین المللی موقعیت خوبی است که تصور و ذهنیت مردم دنیا را نسبت به ملتی (یعنی دولتی) که از سوی غرب به عنوان تروریست معرفی شده عوض کنیم»
*ماشین ترور اسلامی سالهاست واز آغازحضور نکبت بارجمهوری اسلامی در خارج از ایران فعال بوده است، رژیم ج.ا باپشتوانه دولت های اروپایی برنامه های ترورش را با موفقیت به انجام میرسانیدو سازمان های امنیتی همین دولت ها کمکش می کردند تا از صحنه بگریزد.
*این محکومیت می تواتست مهم باشد که ما از آن بهره بگیریم وبا استناد بدان حکومت را هر روز بیش از گذشته به انزوا بکشانیم اما ما که خود مدافع وآرایشگر هنر صادراتی شدیم وبه کیارستمی ارج گذاشتیم وافتخار کردیم ودستش را برای ساختن فیلمی که جنایت میکونوس را به سایه کشاند صمیمانه فشردیم چه اعتراضی می توانیم به دولت آلمان داشته باشیم؟
 
***
 
ماشین ترور اسلامی سالهاست واز آغازحضور نکبت بارجمهوری اسلامی در خارج از ایران فعال بوده است، رژیم ج.ا باپشتوانه دولت های اروپایی برنامه های ترورش را با موفقیت به انجام میرسانیدو سازمان های امنیتی همین دولت ها کمکش می کردند تا از صحنه بگریزد ویا اگر تروریست به چنگ میافتاد با یک معامله آب ونان دار دولتی قضیه را رفع ورجوع می کردند.برای نمونه می شود به محاکمات مربوط به طرح ترور شاپور بختیار در فرانسه وبرگرداندن انیس نقاش به دامان جمهوری اسلامی اشاره داشت،در کشورهایی که معاملات گسترده تر ی با جمهوری اسلامی داشتند برای ترور مخالفان فضای مناسب تری فراهم بود ، اکثر ترور های جمهوری اسلامی در آلمان واطریش و فرانسه طراحی واجرا می شد، به هنگامی که هلموت کهل در آلمان دولت را در دست داشت ،جنایت کافه میکونوس به وقوع پیوست، دولت کهل قصد داشت به نوعی این اتفاق درد سر ساز را حل وفصل کند اما ایستادگی کوبشن قاضی شجاع پرونده باعث شد که نتوانند پرونده را به نفع ج. اسلامی .مانند پرونده فریدون فرخ زاد مختومه اعلام کنند وبعد از 5 سال تحقیق وتفحص وجمع آوری اطلاعات ، بهره از شهادت شاهدان ، سرانجام مقامات جمهوری اسلامی از خامنه ای و رفسنجانی گرفته تا فلاحیان، موسویان وولایتی نامشان در فهرست گروه ترور قرار گرفت .کاظم دارابی یکی از مجریان این طرح به حکم دادگاه به حبس ابد محکوم شد .اتحادیه اروپا سفیران خود را فرا خواندند وجو عمومی بر علیه ج.ا شکل گرفته بود. من همان زمان در سرمقاله نشریه سینمای آزاد نوشتم:
«… رژیم می داند که سران کشور های اروپایی از آن عاقل ترند که به خاطر چند فقره قتل نا قابل! مشتری به این نازنینی! را از دست بدهد»
 زمان گذشت وخیلی زود حدس من به واقعیت پیوست. کشور های اروپایی از شیوه های متفاوت بهره گرفتند تا تاثیر این اقدام قاضی کوبشن را کم رنگ و محو کنند. اما چگونه این امکان فراهم شد؟ به کمک خود ما، تعجب می کنید؟ اما واقعیت دارد، ما خود همه زحمات قاضی کوبشن را هدر دادیم وبرای رژیم بی آبرویی که تروریست بودن آن در سطح جهان پراکنده شده بود آبروی کاذب کسب کردیم .چه بسا این اتفاق می توانست آغاز حرکتی باشد که راه را برای اقدامات بعدی وبه سقوط کشاندن خونخوارترین سیسم حکومتی دنیا هموار کند.نمیخواهم در باره شگرد رژیم بعد از جنایت کافه میکونوس، پوشاندن لباس اصلاح طلبی به خاتمی شارلاتان وتقسیم کردن رژیم به دو بخش خوب وبد حرفی بزنم که دیگر مثل روز روشن شده است. ج. اقتل ها وجنایتهایش را با چهره واقعیش مرتکب می شد وارتباطش با دنیا را با ماسک اصلاح طلبی برقرار می کرد واین باب طبع دنیای غرب بود. هم راه معامله با یک رژیم تروریست وشرکت در چاپیدن مردم ایران ، برایشان فراهم شد وهم برای مردم خودشان اینطور وانمود می کردند که دارند از اصلاحات در جمهوری اسلامی حمایت می کنند، طرح وبرنامه ای که با موفقیت به انجامش رسانیدند.
 یکی از امکاناتی که تاثیر مهمی در بزک چهره حکومت ج . اسلامی بعد از ترور در کافه میکونوس داشت روی خوشی بود که دولت های اروپایی وامریکا وکانادا و…نسبت به صادرات فرهنگی جمهوری اسلامی نشان دادند برای نمونه در آلمان بودجه های ادارات فرهنگ استان ها بیشتر در اختیار کانون هایی قرار می گرفت که محصولات رژیم سانسور را اشاعه می دادند. گروهای موسیقی وتاتر، وهمراه آنان نویسنده .شاعر، نقاش وعکاس اصلاح طلب بدون فاصله به اینجا صادر شدند. وسینما در میان همه امکانات تهاجم فرهنگی جمهوری اسلامی بردش بیشتر و تاثیرش فراتر بود. دلالها وکارجاق کن ها، بیشتر ین نیرویشان را روی صادرات سینمای جمهوری اسلامی متمرکز کرده بودند. جمهوری اسلامی هم بیشترین بودجه را خرج فیلمهای سینمای گلخانه ای می نمود. ترور در کافه میکونوس برلین رخ داد اما عوارضش دامنگیر همه کشورهایی شد که منافع سرشاری در جمهوری اسلامی داشتند . در کوران تیرگی ارتباط با غرب یکباره اعلام شد که آقای کیارستمی میخواهد فیلم طعم گیلاس را به فسیوال کن بیاورد اما مقامات سینمایی ج. اسلامی مانعش می شوند! کمی تعجب کردیم! عباس کیارستمی که خود تائید کنده سانسور است چطور نا پرهیزی کرده و فیلمی می سازد که ج. اسلامی هم تحملش نمی کند؟خلاصه آن که خبلی زود معلوم شد که همه این برنامه ها با،مشارکت ژیل ژاکوب مدیر جشنواره کن طراحی شده بود تا داوران را فریب دهند وبه خاطر مبارزه با سانسور در 50 سالگی کن جايزه نخل طلا را برای طعم گیلاس که حتا اگر میخواستند سینمای ضد قصه را هم ارج بگذارند استحقاقش فراتر از پذیرش فیلم در یکی از بخش های فرعی جشنواره کن نبود، جور کنند.
آن زمان هنوز ارتباط های اینترنتی گسترش نداشت. من مطلب کوتاهی نوشتم وفرستادم به کیهان لندن که بیشترین اخبار واطلاعات پیرامون طعم گیلاس را منعکس میکرد.یادداشت من با عنوان از کن تا برلین به چاپ رسید بخشی از مطلبم را اینجا تکرار می کنم.
«فیلم سالهای آتش زیر خاکستر ساخته محمدلخدر حمینه کارگردان الجزیره ای در سال 1975 جایزه نخل طلا گرفت. چون ژیسکاردستن قرار بود به مناسبت استقلال الجزیره به آن کشور برود. در واقع نخل طلای کن به فیلم مذکوربه نوعی دلجویی فرانسه از دولت الجزیره بود. جشنواره ای با چنین پیشینه ای آدم های کنجکاو وفضول را می توانذ به این نکته توجه دهدکه اهدا نخل طلا به طعم گیلاس هم به نوعی دلجویی دول اروپایی بود برای ترمیم ضربه هایی که به رژیم بابت رای دادگاه میکونوس وارد آمده بود»
اما آنچه ناسزا در چنته مدافعان هنر حکومتی یافت می شد نصیب من شد، اتفاقا در گزارشی که کار ارگان رسمی اکثریت که خودش از خط فرهنگی رژیم به خاطر مواضع سیاسی اش حمایت می کرد همان موقع منتشر کرد صریحا ارتباط اهدائ جایزه نخل طلا به فیلم طعم گیلاس ،با ترور در کافه میکونوس رامطرح کرد و نوشت:
«… اما بعد تر وزارت خارجه ج.ا باتوجه به تنش های کونی در روابط رژیم با اروپاوبرای ممانعت از انزوای بیشتر حکومت نزد جهانیان از وزارت ارشاد خواست تابا اجازه ارسال فیلم به کن به ترمیم وجه خارجی رژیم کمک کندواز بار تبلیغاتی که پس از رای دادکاه میکونوس به راه افتاده بود بکاهد»
 این اظهار نظر نشریه کار بیشتر از این جهت اهمیت دارد که اولا نشان می دهد که حتا سازمان های مدافع خط اصلاح پذیری حکومت کاملا واقف بودند که به چه انگیزه ای رژیم برای کسب نخل طلا با جشنواره کن زد وبند کرد. به خصوص مشخص می شود که دکتر هدایتی وزیر امور خارجه که خود در طرح واجرای ترور نقش داشته است برای رساندن فیلم به کن تلاش می کند. اما یک سوال را ازکادر مرکزی این سازمان داریم ؟
 چرا وقتی برای سازمان شما مشخص شد که جمهوری اسلامی از سینما بهره سیاسی می برد وبرای یه سایه کشاندن ترور میکو نوس با فستیوال کن ( که ففط نمو نه ایست از راه وروش ساخت وپاخت با جشنواره هابرای بزک چهره ج. ا ) معامله کرده است. هیج اقدام دیگری برای مقابله با این شگرد نکردید؟ وخود در هر موقعیتی به مبلغ خط فرهنگی / سینمایی جمهوری اسلامی مبدل شدید؟
 اما این سئوال همراه با تاسف را از اکثر سازمانهای سیاسی که مواضع قاطع علیه کلیت رژیم داشتند هم دارم .آنها هم بطور جدی وپیوسته به این مسئله مهم بها ندادند. آیا نیاز به دلایل بیشتری بود تا قصدو نیت پلید جمهوری اسلامی را در یابیم؟ مگر من بسیاری از اسناد را از میان هما ن نشریات داخل رژیم بیرون نکشیدم وانتشار ندادم؟ چند مورد آن را دوباره نویسی می کنم .
 خود آقای کیارستمی فرمود:
«حضور ما در عرصه های بین المللی موقعیت خوبی است که تصور و ذهنیت مردم دنیا را نسبت به ملتی (یعنی دولتی) که از سوی غرب به عنوان تروریست معرفی شده عوض کنیم»
 بعد رایزن فرهنکی رژیم هم بیان داشت:
«جناب آقای عباس کیارستمی، با سلام. تبریکات متعددی که از جانب هم میهنان ودیگران بما ابراز می شود حاکی از تاثیر بسیار مثبت مطرح شدن نام جمهوری اسلامی در سطحی چنین گسترده است» با احترام سید حسن هاشمی رایزن جمهوری اسلامی در پاریس
 هفته نامه سینما نوشت :
 «پیروزی کیا رستمی پیروزی جمهوری اسلامی بود»( هفته نامه سینما شماره260(
مرتصا ممیز درمجله دنیای سخن وُیژه نامه کن اینگونه نظر داد:
…« ملتی ( دولت جمهوری اسامی ) راکه در جو جهانی زیر آماج زهر پاشی ها (رسوایی رژیم بعد از ترور میکونوس) قرار داده اند بیک باره سر بلند وسرفراز کند»(مرتضی ممیز ویژه نامه کن، مجله دنیای سخن(
 سردبیر وِیژه نامه سخن نوشت:
*ایران ( ج.ا) با رفتار های مناسب با مشخصات ملی/ مذهبی خود بر آثار تهاجم تبلیغاتی رسانه ها (انعکاس ترور در کافه میکونوس) موفق می شود عملکر د آنها را با یک کرشمه فرهنگی(نخل طلای کن) حنثا کند» ( سرمقاله دنیای سخن ویژه نامه کن(
بعد خواندیم دولت آلمان کاطم دارابی را آزاد کرد. در باره آزادی دارابی در سایت اخبار روز میخوانیم:
«طبق قوانین آلمان، مجرمان غیر آلمانی که ۱۵سال از محکومیتشان را در آلمان گذرانده باشند، به کشور خود بازگردانده می‌شوند با این شرط که بقیه دوران محکومیت خود را در زندان‌های آنجا طی کنند»
 اگر این نظر سایت اخبار روز از قوانین دادگستری آلمان استخراج شده باشد این ماده مربوط به جرایم غیر سیاسی است، چون در قتل های سیاسی که نمی شود قاتل را به کشوری که سرانش محکوم به دست داشتن در عملیات تروریستی شده است فرستاد تا بقیه محکومیتش را در زندان آن کشوری طی کند که سران آن خود فرمان قتل را صادر کرده اند وسپاسگزاری کاظم دارابی از کوشش های جمهوری اسلامی برای رهائیش این حس را بر می انگیزد که معامله ای برای آزادی او صورت گرفته است. همینطور در نوشته دیگری میخوانیم:
 برای جرایمی نظیر جنایت سنگین کافه می کونوس حد اقل زندان 22 سال است. پس دلیل آزادی زود رس دارابی چه بود؟آیا دولت آلمان فرصت مناسبی را برای ساخت وپاخت با جمهوری اسلامی انتخاب نکرد؟. البته خانواده یکی از مقتولین جنایت وکانون پناهندگان سیاسی بز لین به آزادی غیر قانونی یک قاتل اعتراض کردند اما متعجب شدند که چرا هیچ اهمیتی به اعتراض آنها داده نشد؟ چرا اهمیت بدهند؟ وقتی از چند ملیون ایرانی خارج از ایران فقط اعضا ی خانواده یکی از مقتولین ویکی از کانون های پناهندگان معترضند خوب معلوم است دولت وقت آلمان ترجیح می دهد که به منافع سیاسی بیندیشد تا اعتراض یک جمع چند نفره. واز این گذشته وقتی این محکومیت می تواتست مهم باشد که ما از آن بهره بگیریم وبا استناد بدان حکومت را هر روز بیش از گذشته به انزوا بکشانیم اما ما که خود مدافع وآرایشگر هنر صادراتی شدیم وبه کیارستمی ارج گذاشتیم وافتخار کردیم ودستش را برای ساختن فیلمی که جنایت میکونوس را به سایه کشاند صمیمانه فشردیم چه اعتراضی می توانیم به دولت آلمان داشته باشیم؟
یک بار دیگر اظهارات صریح وروشن کیارستمی را نقل می کنم:
« این موفقیت فکر می کنم مرهون تصمیم گیری به جای همه آدمهایی است که فکر می کردند که حضور این فیلم میتو نه یک تاثیر مثبت روی اذهان عمومی در وضعیت فعلی که میدونید با گرفتاریهای عدیده ای که ما در اروپا ودنیا داریم( ترور کافه میکونوس) داشته باشد».
؛ کارنامه ما در برخورد با رژیم خلاصه شد به حمایت از،وابستگان حکومت، گروکان گیران، ملی/مذهبی ها ،تحکیم وحدتی ها ، بنیان گذاران سپاه، وسازمان مخوف واواک.بله ما خود کوشش های قاضی پرونده برای محکوم کردن تروریست های رژیم را بدست خود بی اعتبار کردیم.
 زیر نویس:
*یادآوری های داخل پرانتز را من افزوده ام
*نشریه توفان هم یک مطلب نوشت و نقش جایزه نخل طلای کن را در چهره سازی برای رژیم بعد از جنایت میکونوس مطرح کرد.
*جابر کلیبی از فعالان سیاسی در نوشتاری در نیمروز ضمن اشاره به نقش کیارستمی در بزک جهره رژیم. از نحوه مقابله من با صادرات سینمایی حمهوری اسلامی یاد کرد.
*بر اساس این جنایت آرمان نجم مقیم برلین نیز یک مستند طولانی ساخته است.
پرویز صیاد در سخنرانی هایش وکتابهایش علیه صادرات سینمایی ج. اسلامی شفاف سخن گفته است.
*مسلم منصوری بعد از خروج از ایران بما پیوست ودر هر موقعیت چهره واقعی هنرمندان سازشکار را نمایند.
*خلاصه این ماجرا در ویکی پدیا
در ماجرای ترور میکونوس که در رستورانی به همین نام واقع در برلین، آلمان و در تاریخ ۱۷سپتامبر ۱۹۹۲رخ داد، تعدادی از سران اپوزیسون کُرد به قتل رسیدند. این ترور تاثیر زیادی بر روی روابط بین ایران و کشورهای اروپایی داشت.]
از آنجا که از تاریخ ۲۳تا ۲۶شهریور ماه سال ۱۳۷۱کنگرهٔ جهانی احزاب سوسیالیست و سوسیال دمکرات در برلین در حال برگزاری بود، فعالین سوسیال ایران که عموماً از فعالین سیاسی ایرانی و مخالف جمهوری اسلامی ایران بودند از جمله صادق شرفکندی دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران برای شرکت در این مراسم به آلمان رفته بودند. در این میان دعوتی در روز ۱۷سپتامبر ۱۹۹۲از ۱۵الی ۲۰نفر از ایرانیان جهت حضور در رستورانی به نام میکونوس که صاحب آن فردی ایرانی بوده و پاتوق مناسبی برای ایرانی‌های مقیم برلین به شمار می‌رفت، صورت می‌گیرد. در روز جلسه شش نفر از دعوت شدگان در رستوران حاضر می‌شوند. که علاوه بر آنها دو نفر به صورت اتفاقی و صاحب رستوران (جمعاً ۹نفر) در رستوران حاضر بوده‌اند. ساعت حدود ۵۰و۲۲دقیقه ناگهان سه فرد مسلح وارد رستوران می‌شوند. یکی نزدیک در ورودی و دومی در قسمت جلویی رستوران می‌ایستند و نفر سوم نیز مسلسل به دست وارد قسمت پشتی رستوران که ۶ایرانی در آنجا دور یک میز نشسته بودند رفته و همه آنها را به رگبار می‌بندد. از جمع افراد حاضر در رستوران ۴نفر در جا کشته می‌شوند ویک نفر نیز به شدت زخمی می‌شود و چهار نفر دیگر نیز جان سالم به درمی برند.
 
Print Friendly, PDF & Email

2 thoughts on “ترور کافه میکونوس،نخل طلای کن به طعم گیلاس کیارستمی و آزادی زود هنگام کاظم دارابی

  1. Dear Mr بصیر نصیبی
    As always on the target of IR.
    I am very interested to know your opinon about IRAN TERBIONAL, i read many article by people in left? of our political arena against this.
    with best wishes in strugle against IR
    Hamid Poorian.

  2.  

    ترور میکونوس
    عصر ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲ چند مرد مسلح به مخالفین جمهوری اسلامی ایران دررستوران میکونوس برلین حمله کردند و چهار تن از آنان را به ضرب گلوله به قتل رساندند.
    ۳ تن از قربانیان، دکتر صادق شرفکندی، همایون اردلان و فتاح عبدلی، از رهبران حزب دموکرات کردستان ایران بودند که برای شرکت در نشست بین‌المللی سوسیالیست‌ها در برلین به‌سر می‌بردند. نفر چهارم، نوری دهکردی ، یکی از فعالان سیاسی برلین بود که سران حزب دموکرات را در این نشست به عنوان مترجم همراهی می‌کرد.
    رسیدگی به "پروند‌ه‌ی میکونوس" ۵ سال طول کشید و در پایان، دادگاه کاظم دارابی و ۳ لبنانی به نام عباس رایل، یوسف امین و محمد عطریس را به عنوان عاملان این جنایت محکوم کرد. دادگاه برلین همچنین سران جمهوری اسلامی ایران را به عنوان آمران این فاجعه مجرم شناخت.
     جمهوری اسلامی ایران تا کنون بارها برای معامله و آزادی دارابی تلاش کرده اما  به دلیل فشار جهانی به نتیجه نرسید. به این ترتیب رژیم  اسلامی ،یکی از جاسوسان آلمانی "دونالد کلاین" (Donald Klein) ، را که در نوامبر ۲۰۰۵ در آبهای خلیج فارس دستگیر میکند. اشپیگل مدعی شده است که دولت ایران ۱۶ ماه کلاین را در اسارت نگه داشته، به این امید که او را با دارابی معاوضه کند.

    حرفهای همسر یکی از قربانیان
    شهره بدیعی، همسر نوری دهکردی در مصاحبه با دویچه وله در مورد خبر آزادی احتمالی دارابی گفت، وکیل مدافع وی در این پرونده، اطمیان داده است که آزادی دارابی به آسانی صورت نخواهد گرفت.
    شهره بدیعی از "رفتار دوگانه"‌ی مقامات آلمانی اظهار تعجب کرده، می‌گوید: «در چند ماه اخیر آزادی کریستیان کلار، یکی از تروریست‌های "فراکسیون ارتش سرخ"، در جامعه‌ی آلمان به موضوع پراهمیتی تبدیل شده بود، به طوری که رئیس جمهور آلمان هم برای عفو کلار مستقیماً وارد عمل شد، اما در آخر به این نتیجه رسیدند که آزادی یک تروریست پس از گذشت ۲۶ سال کار درستی نیست. حالا چرا دارابی که در برنامه‌ریزی و اجرای قتل ۴ نفردست داشته، باید آزاد شود؟»
    همسر نوری دهکردی که سالها برای محکومیت قاتلان شوهرش مبارزه کرد، در پاسخ به این سوال که در صورت آزادی دارابی چه واکنشی نشان خواهد داد تأکید می‌کند: «ترور افراد اپوزیسیون، یک مسئله‌ی شخصی نیست که تنها به من یا دخترم مربوط باشد، بلکه یک مسئله‌ی ملی است.»
    بدیعی امیدوار است که مقامات آلمانی خواست ایران مبنی بر آزادی دارابی را برآورده نکنند. وی معتقد است که در غیر این صورت اعتماد عمومی از آنان سلب خواهد شد: «در آن صورت مسخره نیست که دولتهای غربی برای دستگیری تروریست‌ها ارتششان را به کوه‌ها و دهات دورافتاده‌ی افغانستان می‌فرستند، اما یک تروریست را که در دستشان است آزاد می‌کنند؟ … آزادی دارابی اصولاً دلیلی ندارد، چون ایشان تا کنون نه ازعمل تروریستی خودش اظهار ندامت کرده و نه از کسی تقاضای بخشش کرده است … فقط دولت ایران برای آزادی او اصرار می‌کند، که در صورت آزادی، حتماً تمام فرودگاه تهران را برایش با فرش قرمز می‌پوشانند.» 

Comments are closed.