اخیرا جمهوری اسلامی فیلمی را علیه احمد شاملو سرهم و در تلویزیون رسمی اش پخش کرده. در این فیلم از دو مستندی که در مورد شاملو ساختم (شاملو شاعر آزادی و کلام آخر) را مورد سو استفاده قرار داده و به آنها دست درازی کرده است. درحالیکه خود این دو فیلم بخصوص” کلام آخر” هیچگاه در ایران امکان پخش عمومی نداشته و ندارد.
البته از رژیم جز این انتظاری نیست که با تخریب و وارونه نمایی چهره ی افرادی چون شاملو تلاش کند که هیچ نشان و الگویی برای جامعه ی عاصی شده از این همه تباهی و ویرانی باقی نماند. در این میان آنچه تهوع آورتر است حضور بخشی از به اصطلاح روشنفکران و هنرمندان در این نمایش هاست که نقش اصلی را بر عهده می گیرند و با کمک بی بی سی و صدای آمریکا و رادیو فردا کار رژیم را سهل و آسان می کنند امثال ابراهیم گلستان با چنان بغض و کینه ای در مورد شاملو حرف می زنند که آدمی فکر می کند اگر ذره ای از این بغض و کینه شان شامل این حاکمیت می شد، این حاکمیت به این راحتی نمی توانست از هنر و ادبیات برای بزک کردن چهره ی خود استفاده کند.
امثال ابراهیم گلستان که خود را روزی سرآمد روشنفکران و تافته ی جدا بافته از دیگران می دانستند و در برج عاج و قصر لندن با دیده ی تحقیر به همه نگاه می کردند، امروز به چنان حقارت و دریوزگی افتادند که از بی بی سی و رادیو فردا و رسانه های رژیم مصاحبه گدایی می کنند و یا تلاش می کنند از نام فروغ فرخزاد برای خود اعتباری دست و پا کنند و سربازان گمنام امام زمان و فیلم سازان وزارت اطلاعات فیلم شان را به آنها تقدیم کنند. طبیعی است که تاثیر و حضور ماندگار شاملو در جامعه برای آنها آزار دهنده باشد چرا که حضور و جهت گیری اجتماعی شاملو آنها را محو کرده و پوشالی بودن زندگی و آدا اطوار روشنفکرانه شان را عریان می کند.
امثال گلستان دقیقا نمونه های عینی شخصیت اصلی رمان بوف کور صادق هدایت هستند. همان رجاله ها و خنزر پنزری هایی که با حرفهای پر طمطراق می کوشند تا رجاله بودن خود را پنهان کنند اما هر چه بیشتر دست و پا می زنند چهره ی واقعی آنها بیشتر رو می شود. چرا که زندگی با خونسردی و با بی اعتنایی صورتک های آنها را یکی یکی از چهره هایشان بر می دارد و در نهایت رجاله و خنزر پنزری بودن شان را عیان می کند. این عذابی است که آنها راه گریزی از آن ندارند.
آخرین دیدگاهها