با یاد دکتر محمود عنایت از دیدگاهی دیگر

Mahmoud_Enayat
 
بصیر نصیبی
 
خبر در گذ شت دکتر محمود عنایت سردبیر ماهنامه معتبر نگین برای من و دیگر بچه های سینمای آزاد یک خبر عادی نبود. من خود خاطره های بسیار از همکاریم با دکتر عنایت بباد دارم . ما کارمان رشد غیر منتظره ای کرده بود اماجا ومکانی نداشتیم که دور هم جمع بشویم ، کیف طرح سامسونت من دفتر سیار سینمای آزادبود، ما موقع فستیوال ها پرژکتورنمایش را می آوردیم دفتر نگین فیلم های فستیوال را همان جا انتخاب می کردیم. در این دوره، دفتر مجله نگین دفتراعلام نشده ی سینمای آزاد بی خانمان هم بود.
در آن شرایط مسئولیت مدیر داخلی نگین را دکتر محمود عنایت به من پیشنهاد داد ومن خود خواننده همیشگی نگین بودم ، این پیشنهاد را نه فقط پذیرفتم بلکه ته دلم خوشحال هم بودم.
 حقوق ماهانه من 300 تومان بود برخی از ماه ها عنایت قادر به پرداخت همان حقوق هم نبود یک حواله برای خرید لباس از جنرال مد که آگهی هایش پشت جلد نگین چاپ می شد به دستم می داد. عنایت اصلا کاری نداشت که من کارهای داخلی نگین را انجام دهم یا برادرم باصر ویا دوست مدرسه ام ایرج ما هر سه هرکدام مدتی مدیر داخلی نگین بودیم . یادم نمانده چرا برادرم باصر ویا ایرج دوست وفادار دوران دبیرستانم مدتی جای من را میگرفتند ویا چرا من دوباره برمی گشتم به دفتر؟اما حتم داشتم که دکتر عنایت از باصرو ایرج که منظم بودند وکارهای دفتر را سر وسامان میدادند از من راضی تر بود. علاوه براینها، خبر های جلسات سینمای آزاد مرتب در مجله نگین منعکس می شد و خیلی در گسترش کار گروه ما موثر بود. عنایت دندانپزشگ بود اما حتا یک بار هم دندان کسی را نکشیده بود انگار کار پزشگی از یادش رفته بود. من یک بار دندان درد داشتم یک سئوال در همین زمینه از وی داشتم .یک معرفی نامه نوشت تا من بروم بهداری دانشکده پزشکی ومشکلم را حل کنم.
 شاید شما فکر کنید مثلا دفتر مجله یک ساختمان با چند اطاق بود و بهر حال تشکیلاتی داشت اما نه واقعیت این چنین نبود، فامیل عنایت یک ساختمان کوچک داشتند در کوچه عدل در خیابان پهلوی سابق که آن جا را در اختیار عنایت گذاشته بودند دو اطاق عادی بدون زرق و برق یک حیاط کوچک هم داشت یکی از اطاق ها مثلا اطاق مدیر باید باشد که همیشه درش بسته بود ودیگری دفتر مجله، خود عنایت هم که عصر ها سری به دفتر میزد یکی دو ساعت همانجا میماند. وقتی شنیدم بعد از انقلاب دفتر نگین را حزب الله چپاول کرده از شدت نفرت از این نظام درد عمیقی بر قلبم سنگینی کرد آخر اینها چقدر پست وبی شرف هستند کدام دفتررا چپاول کردند؟مگر دفتر نگین اموالی داشت ویا اشیایی بدر د بخور که چپاول کنند؟شاید آرشیو مجله را بیرون ریخته اند وآتش زده اند. بسیار غم انگیزاست که در آن دوران تنها ماهنامه با اتتشار منظم و قابل خواندن در ایران تیراژ محدودی داشت ( گاه نامه ها،نشریات ادبی که انتشار نامنظم داشتند ویا بعد از مدتی متوقف شده اند منظور ما نیستند ) میزان فروش هزینه نشریه را تامین نمی کرد . عنایت خود کارمند سازمان برنامه بود چه بسا باید از حقوقش بخشی از مخارج مجله را هم تامین می کرد. با توجه با شرایط زمان ،نگین تا آن حد که حتا گاه ادامه انتشارش رابه خطر می افتاد آزادی را پاس میداشت.
هر اندیشمندی که میخواست اثرش در نشریه ای معتبر منتشر شود مطلبش را به نگین می سپرد. نگین از معدودنشریه هایی بود که صفحاتش تزئین و طراحی می شد. .فرشید مثقالی طراحی صفحات نگین را بعهده داشت. مدتی هم روی جلد های نگین را گرافیست جوان وخوش ذوق گیتی ناوران( نوین) آماده میکرد.
 اگر درست بیادم مانده باشد علی اصغر حاج سید جوادی، اسماعیل نوری علا،سعیدی سیرجانی،باقر پرهام، خسرو گلسرخی، فریدون رهنما، هوشنگ کاووسی ،سعید سلطان پور. کامران شیردل، نصیب نصیبی، عطا نوریان .فرید نوین ، بیژن خرسند، سیاوش کسرایی ، نادر نادر پور و… در زمینه های مربوط به کارشان با نگین همراه بودند، مصاحبه نوری علا با یداله رویایی در جامعه روشنفکری آن زمان تاثیر گذار بود، یک میزگرد سینمایی با شر کت میناسیان،کیمیاوی،کوثر، هوشنگ حسامی ،نصیب نصیبی ومن در نگین تشکیل شد که خیلی سر وصدا کرد چون در این میزگرد با صراحت مسایل نقد فیلم نویسی در ایران باز شده بود ، تنها مصاحبه ای با بیژن مفید که در آن بیژن شخصیت های شهر قصه را شکافته بود را من برای نگین تهیه کردم وهمین طور حرفهای بی پروای آن وقت داودرشید ی در باره وضعیت آشفته سالن ها تاتر را هم من برای نگین تهیه وتنظیم کردم. چند تحلیل حامع ومهم از سینمای ایتالیا وبررسی آثار میکل آنجلو آنتونیونی را کامران شیردل برای نگین نوشت . یکی از مطالبی که خیلی سر وصدا کرد نقدی بود که عطا نوریان دوست دوران دبیرستان من از شعرهای احمد رضا احمدی برای نگین تهیه کرد با عنوان شاعر کاهلان. نوریان از فعالان سیاسی بود که در زمان شاه به زندان افتاد وهمراه با باز شدن درهای زندان و بعد از انقلاب آزادی را به دست آورد اما خیلی زود دو باره گرفتار گزمه های حکومت اسلامی شد واین بار مهر وعطوفت اسلامی شاملش شد واعدامش کردند. عطاعضو چریک های فدایی خلق -اقلیت بود.
در باره عنایت ونقشش در پیشبرد فرهنگ وهنر وآگاهی های سیاسی وپاسداری اش از آزادی در چهار دیواری خانه اش که همان مجله نگین باشد میتوان بیش از اینها گفت او حق بزرگی به گردن خیلی ها دارد من به سهم خودم وبه خاطر همراهیش با سینمای آزاد همیشه نام و یادش را به خاطر دارم. در گذشت این انسان آزاده واین نویسنده توانا ومسوول درد بزرگی است .
برای بستگان، دوستان ودوستدارانش صبر وبرد باری آرزو می کنم نام ویادش گرامی باد.
 بصیر نصیبی 21 ژانویه 2013