بصیر نصیبی: اسطوره سازان و اسطوره بازان وطنی

 
دقیقا یادم نیست اما تصور میکنم ۲۰ سال میشود که بهروز وثوقی اسطوره ی بازیگری به نظام داعشی التماس میکند که توبه اش را بپذیرند و راهش را برای بازگشت به سوی مملکت امام زمان هموار کنند اما مقامات محترم طفره میروند. او را بلا تکلیف و در انتظار نگهداشته اند این گونه رفتار با توبه کنندگان در نظام چند سال است اعمال میشود یعنی متقاضیان را تحقیر میکنند و در نهایت راهشان را همچنان مسدود نگه میدارند. خوب شهره خانم (اغداشلو) هم تصور کرد چون اقاشون (هوشنگ توزیع) بی سر و صدا رفت و قول و قرار ها راگذاشت و برگشت بانوی محترم هم از همان امتیاز بهره می برد اما نه خیر شهره خانم همچنان پشت مرز ماند و از عطوفت اسلامی همچنان بی بهره .او اعلام کرد برای دریافت اجازه سفر حجاب را هم به سنت پیوند میزنم و میپذیرمش اما تا کنون این گونه عجز و لابه ها نتیجه ی مثبتی نداشته است. اما بهروز خان اسطوره ای که سابقه انتظارش برای جلب عطوفت اسلامی طولانی تر است راههای متفاوتی را بی نتیجه ازموده است تاچند ی قبل تصور میکرد شهاب حسینی بازیگر ذوب در ولایت موقعیش مناسب برای کسب مجوز ورود به ام القرای اسلامی است به او نزدیک شد برای به نمایش گذاشتن صمیمیت فی مابین سرش را به سر شهاب چسباندبا او عکس یادگاری گرفت اماتا امروز نتیجه ای حاصل نشده است .
شهره هم جعفر پناهی را واسطه کرد اقای پناهی هم فکر میکرد بعد از چند جایزه سیاسی موقعیتی هم نزد سران جنایتکار نظام (بخش اصلاح طلب )یافته اما به در خواست او که همانا پذیرش وساطت برای بازگشت خفت امیز شهره بود وقعی ننهادند ،رقصنده ای ( خردادیان) که این جا کار وبارش گرفته بود با اقدامات دوم خردادی هاراهی دارالخرافه شد
اونجا زندانش کردند ،شکنجه اش دادند وسرانجام وقتی برگشت دیگر موقعیت سابق را نداشت. از این نمونه ها بسیارند چه در سینما و تاتر و چه امور سیاسی و پژوهشی. اما یک مورد را نداریم که شخص برگشته و غلط کرده در جمهوری اسلامی موقعیتی کسب کرده باشد فقط اگر ابرو یی هم داشت با این سفر سیاسی/ امنیتی بر باد داد از دیگر اسطوره ها هم نمونه هایی بیاوریم تا عنوان این یاداشت با محتوای ان هماهنگ شود اقای گلستان (ابراهیم) که میشناسیدش از برج عاج نشینان نظام سابق که با شرکت نفت هم قرار داد های اب ونان دار داشت .ایشان هم از ترس این که اخوند یقه اش را بگیرد ویلایش را جا گذاشت پول ها را به حساب بانکی اش در لندن منتقل کرد و خودش هم فرار را بر قرار ترجیح داد. اما از اینجا هم با ریموت کنترل به جمهوری اسلامی وصل است کتابی دارد به نام نوشتن با دوربین که چند صفحه اش راهم اختصاص داد به ستایش از لنی ریفنشتال کارگردان فاشیست المانی وفحاشی به فعالان فرهنگی/هنری زمان شاه من و برادر از دست رفته ام نصیب را هم بی نصیب نگذاشته بود. چندصفحه از کتاب را برای فحشاشی به ما سیاه کرده است .جالب این که یکی از سینما بنویس های لند ن نشین با عنوان پرویز جاهد این پرت و پلاگویی اقای اسطور ه ای را به خورد خواننده داد . وقتی این سینما بنویس با حقارت تحکم های گلستان را تحمل میکند وباز هم او را میستاید انوقت ما توقع داشته باشیم جامعه هنری مان در وصف بزرگ قاتلان یا اسطوره زمان خمینی جلاد شعر نسرایند؟ یک نمونه دیگر هم از دوستان سابق خودمان در سینمای در تبعید بگویم واین یاداشت را به پایان برسانم. بله قصدم رضا علامه زاده است که با حضور باند دوم خرداد در صحنه مجذوب آنان شد وستایش گر خاتمی . در اولین قدم و تا مدتها بیشتر به من ناسزا میگفت رذالت را تا انجا کشاند که اسم مرا گذاشت بصیر شریعتمداری اگر بخواهیم برای او هم شناسنامه اسطوره ای صادر کنیم بهترین واژه اینست که اسطوره وقاحتش بنامیم این ها فقط چند نمونه بود اگر روزی که من هم نیستم بخواهند دلایل پایداری ۴۰ ساله این نظام وحشی، نا انسان، دزد و فاسد مرتجع و عقب مانده را بررسی کنند شاید نظر های یک سینماگری که ۴۰ سال در تبعید زیست بتواند به پژوهشگران اینده کمک کند.
بصیر نصیبی ۱۷ مارس ۲۰۲۱

Print Friendly, PDF & Email
Balatarin