فرزانه تأییدی، بازیگر سینما و تئاتر در تبعید درگذشت

 

با نهایت تاسف و ناباوری خبر درگذشت دوست و همکار هنرمند عزیزمان فرزانه تاییدی را دریافت نمودیم. غیر از مقاله فعلی درنظر داریم ویژه نامه ای را به مناسبت از دست دادن این بانوی بازیگر بزرگ تاتر و سینما منتشر نماییم.

فرزانه تأییدی (زادهٔ ۱۳۲۴ تهران – درگذشته ۵ فروردین ۱۳۹۹ لندن)
فرزانه تاییدی یکی از قدرتمندترین بازیگران زن تاتر و سینمای ایران بود که از سال ۱۳۶۴ مانند بسیاری دیگر از هنرمندان آزاد اندیش مجبور به ترک کشورش شد و زندگی پر چالش در تبعید را برگزید. فرزانه تاییدی در سال ۱۹۹۸ به دعوت کانون فرهنگی خیام در دومین سمپوزیم سه روزه سینمای ایران در تبعید در شهر مونیخ شرکت نمودند و با حضور و سخنرانی خود تاثیر مهمی را در این رویداد فرهنگی در تبعید از خود بجا گذاشتند.

فرزانه تأییدی، بازیگر باسابقه سینما و تئاتر ایران بعد از تحمل یک دوره بیماری در ۷۵ سالگی در لندن، در تبعید درگذشت. او با شرکت در نخستین نمایش زنده تلویزیونی در سال ۱۳۴۱ فعالیت خود را در عرصه بازیگری آغاز کرد. نقش‌آفرینی در فیلم های «خاک» و‌ «سفر سنگ» و‌ «جهنم + من» و «هشتمین روز هفته» و «میراث من جنون» و «فریاد زیر آب»  نام او را در سینما هم ماندگار کرد. وی همچنین در فیلم‌ «بدون دخترم هرگز» نیز نقش کوتاهی را ایفا نمود. خاطرات او از فرار از ایران بخشی از تاریخ هنر ایران و از اسناد تبعید است.

فرزانه تاییدی دوران کودکی و تحصیل را در مراکز استان‌های اصفهان، کرمان، کرمانشاه و خوزستان گذراند. این نخستین بار بود که فرزانه شانس ایرانگردی را در دوران کودکی و نوجوانی داشته باشد و دومین بار به خاطر حرفه اش به عنوان هنرپیشه تئاتر اداره هنر‌های دراماتیک شانس سفر و بازی بر روی صحنه‌های گوناگون شهر‌های بزرگ و کوچک ایران را داشت. او از کودکی عاشق هنر رقص باله بود و مدتی هم به کلاس باله رفت اگرچه بعدتر تئاتر به علاقهٔ و عشق حقیقی او به هنر تبدیل شد.

تئاتر و ازدواج فرزانه تاییدی

با شرکت در نخستین نمایش زندهٔ تلویزیونی در سال ۱۳۴۱، او کار در تئاتر را به‌طور رسمی در ادارهٔ هنر‌های دراماتیک آغاز کرد. پس از یکسال و اندی کار در ادارهٔ هنر‌های دراماتیک با پرویز کاردان هنرپیشه و نویسنده و کارگردان تئاتر ادارهٔ هنر‌های دراماتیک ازدواج کرد و حاصل این ازدواج کوتاه مدت پسرش کیوان بود. در طول پنج سال و نیم فعالیتش در ادارهٔ هنر‌های دراماتیک تئاتر او در بیش از ۳۰ نمایشنامهٔ تلویزیونی و صحنه‌ای شرکت کرد.

فرزانه تاییدی و سفر به آمریکا

در سال ۱۳۴۶ با پدرش به آمریکا رفت. در مدت اقامت ۵ ساله در آمریکا با شرکت در کلاس‌های شبانه کالج‌های معتبر کالیفرنیا که به کارگاه تئاتر معروف است او در این مدت دوره کوتاه آموزشی چند ساله در پیرامون تاریخ غرب و بازیگری در صحنه را آموخت. به عقیدهٔ او بیشترین تجربه‌هایش را از تماشای نمایش‌نامه‌های گوناگون بدست آورده‌ است. او در زمان اقامتش در ایالت کالیفرنیا در شهر لوس آنجلس با حسین رجائیان (کارگردان) آشنا شد. او فرزانه را برای نقش اول فیلم خود به ایران دعوت کرد.

بازگشت به ایران

فرزانه تأییدی در اوایل سال ۱۹۷۲ میلادی با بازگشت به ایران با ادامهٔ کارش در تئاتر کار در سینمای ایران را شروع نمود. او با بهروز به‌نژاد در بیش‌تر کار‌های تلویزیونی و سینمائی به عنوان زوج هنری فعال بود. او در این مدت فیلم‌های فریاد زیر آب را ساخت.

فرزانه تائیدی طی ۱۶ سال کار در سینما، تلویزیون و تئاتر که پنج سالش را به تحصیل تئاتر در امریکا گذرانده بود، بیش و کم در ۵۰ نمایش تلویزیونی، ۲۰ نمایش صحنه‌ای، و ۱۲ فیلم سینمایی، با قدرتی کم‌نظیر ظاهر شد. نامدارترین بازیگران تئاتر و سینمای ایران و بیش از همه همراه و همسر و جفت هنرمندش، بهروز به‌نژاد، با او کار کردند. جدای از پرکاری و قدرت بازیگری، دور بودن از جنجال‌های بازاری و تن ندادن به مصالحه و تحقیر، به او تشخصی احترام‌برانگیز داده بود.

سلطه قوانین شرعی، روزهای پس از انقلاب را برای هنرمندان تئاتر و سینما اضطراب‌آور کرد. گروهی راه تسلیم و سازش پیش گرفتند، گروهی تا حد خوش‌خدمتی‌های ارزان پیش رفتند، کسانی به سرعت مکتبی شدند و کسانی مطرود و خانه‌نشین. دیگرانی هم کوشیدند چند صباحی در حاشیه‌های محدودِ قدرت به کارشان ادامه دهند و ناگزیر فشارها و توهین‌ها و زخم‌هائی را تحمل کنند. فرزانه تائیدی به تبعید رفت.

زندگی در تبعید

بخشی از خاطرات او از آن ایام در گفت‌وگویی با عنوان «گریز ناگزیر» باقی مانده و بهروز به‌نژاد، کارگردان تئاتر هم در نمایش «دیوار چهارم» روایتی از فرار فرزانه تأییدی از ایران را به دست داده است. فرزانه تأییدی در بخشی از خاطرات فرارش از ایران می‌گوید:

«زیر آفتاب سوزناک پیش می‌رفتیم. بی‌هیچ سایبانی. حتی یک تخته سنگ هم نبود که در سایه آن لحظه‌ای بیاسائیم. مدتی راه رفتیم تا به قاچاقچی‌ها رسیدیم، که چهارپنج شتر را قطار کرده بودند. در حالی که بنا بود تمام راه را با ماشین برویم.چون من زن بودم، تنهائی سوار یک شتر شدم. نامش کهربا بود. همیشه او را به یاد خواهم داشت. بقیه چندتائی سوار شدند. تا سحر شترسواری کردیم. روز را خوابیدیم. به خاطر گرما فقط شب می‌توانستیم حرکت کنیم. به دلیل حضور پاسدارها در راه باید خیلی آرام حرکت می‌کردیم تا به مرز برسیم. (…) می گویند شترسواری دولادولا نمی شود، اما وقتی از مرز رد می‌شدیم، بلوچ‌ها که طناب شتر مرا گرفته بودند، مرتب می‌گفتند: دولا شو، دولا شو، حرف نزن. من دولا شده بودم و حرف نمی‌زدم. ولی برگشتم و به پشت سرم نگاه کردم. چند چراغ در دوردست سوسو می‌زد. گفتند که پاسگاه جمهوری اسلامی است. نگاهی کردم و ماه را که همه جا معلوم است، دیدم. پرسیدم تمام شد؟ گفتند نه، نه. دولا شو! دولا شو!. دولا شدم. دیدم دارم گریه می کنم.»

فرزانه تأییدی و بهروز به‌نژاد هفت سال بعد از انقلاب در ایران زندگی می‌کردند. از او انتظار داشتند که رسماً از دین بهایی اعلام انزجار کند.

فرزانه تائیدی که تا پیش از انقلاب در استخدام رسمی اداره برنامه‌های تاتر وزارت فرهنگ و هنر بود در سال ۱۳۵۹ با حکم وزارت ارشاد اسلامی از کار برکنار شد. این حکم به امضای حسین حبیبی وزیر وقت ارشاد اسلامی بود.

یادش گرامی و نامش همیشه جاودان باد

Print Friendly, PDF & Email
Balatarin