از بصیر نصیبی سینماگر ۴۰ سال در تبعید به داریوش مهرجویی سینماگر سینمای گلخانه ای


دوست سالهای دور/ داریوش مهرجویی. با خبر شدم که به خاطر پیوستگی به قیام سراسری فرارسیدن ۸۰ سالگی ات را جشن نمیگیری ، نفس عمل که کار پسندیده ای است اما اشکال در اینجاست که ما تبعیدیان که شاهد چرخش شما سینماگران هم دوره خود به سوی جمهوری داعشی بوده ایم ،اعتمادی به شما و همبستگی شما (جمعتان را میگویم نه فقط تو را) نداریم .من اطلاعیه جمع شمارا هم دیده ام انرا هم باید جواب بگویم اما این بار به واکنش جداگانه تو میپردازم. میگویم تو واسم کوچکت را میاورم برای اینکه در سالهای دور ما دوست هم بودیم پس از القاب معمول خوداری میکنم ونام کوچکت را خطاب قرار میدهم.
من تو را زودتر از بسیاری از روشنفکران از امریکا برگشته شناختم چون ما در ان زمان جنبش سینمای آزاد را بنیان گذاشته بودیم، ژیلا خواهر تو هم یکی از همراهان من وما دربنیانگذاری جنبش سینمای آزاد بود. بطور خلاصه بگویم که تو جوانی بودی مدرن وامروزی واصلا بافت خانوادگی شما هم همین خصوصیت را داشت. نخستین کار سینمایی تو الماس ۳۳ بود که موفقیت تجاری وهنری نداشت وکارنامه سینمایی تو از فیلم گاو با فیلمنامه وهمکاری زنده یا د ساعدی آغاز شد، تو در زمان شاه یک فیلمساز معترض محسوب میشدی ،فیلم دایره مینا کار تو که مسئله خو ن فروشی ودلالان خون را بی مهابامطرح میکند،سالها توقیف بود اگر یک نظام مستقل ، انسانگرا ،غیر مذهبی ومدرن جانشین نظام سلطنتی میشد دلیلی نداشت که مهرجویی ومهرجویی ها زادگاه خود را ترک کنند . اما ظهور یک نظام واپسگرا ، ارتجاعی با منش ورفتارتو هماهنگی نداشت به گونه اکثر هنرمندان متواری تو هم از زادگاهت خارج و در پاریس ماندگار شدی .آنگونه که گفته شده است قرار بود فیلمی با قصه ساعدی، بازیگری فرخ غفاری وکارگردانی تو که دیگر یک فیلمساز تبعیدی محسوب میشدی ساخته شود، میشد حدس زده این جمع ، کاری قابل توجه را عرضه کنند اما یک باره با تعجب گفته شد که داریوش برگشت به جمهوری اسلامی. رضا علامه زاده از قول ساعدی نوشت: مهرجویی خودش را فروخت به ج.ا.
من ان زمان به رضا اعتماد داشتم این نقل قول رضا را پذیرفتم .اما بهر حال تو برگشتی به اغوش اسلام ناب محمدی، همان زمان ژیلا هم که با رنجبران کار میکرد چون حزبش مورد غضب قرار گرفته بود و همسرش را هم دستگیر واعدام کرده بودند با دختر خردسالش ش در زندان بود. گفته شد ه است ،ا نتظامی واسطه شد تا تو برگردی ، ژیلا ودخترش از زندان بیرون بیایند و پروژه فیلم منتفی شود. همه این اتفاقات به وقوع پیوست . دیگر تو داریوش آن سینماگر با استعداد مدرن وامروزی نبودی تبدیل شده بودی به یک سینماگر حکومتی تمام عیار. من طی این سالها که بیش از ۴۰۰ مطلب در باره سینمای صادراتی ج. ا نوشته ام برای تو که دوست من ویکی از داوران جشنواره های سینمای آزاد بودی استثنایی قائل نشدم ،اما همیشه این سئوال برایم مطرح است ایا رفتار های تو در ج. اسلامی مربوط به تعهداتی بود که به خاطر آزادی ژیلا به واواک داده بودی ؟یا خودت هم مثل اکثر فیلمسازان زمان شاه که در ج. ا هم کار را ادامه دادند به تدریج تبدیل شده بودی به یک فیلمساز جمهوری داعشی اسلامی ؟ وقتی یکی از خبرنگاران خارجی از تو پرسید : شما فکر نمیکنید حذف بوسه در فیلمهای ج. ا به بار عاطفی فیلم لطمه بزند؟ وتو در جواب گفتی.: نه حذف بوسه ربطی به وزارت ارشاد ندارد ، پیروی از سنت ماست ، من خودم ندیده ام پد رومادرم جلوی ما همدیگررا ببوسند(عجب جواب هنرمندانه ای؟! ) مدتی هم شده بودی نور چشم وزیر ارشاد ان وقت واقای وزیر تو را یک سینماگر شایسته معرفی میکرد. تو حتا رو دست د یگر سینماگران دوم خردادی زدی وسردا رقالیباف این عنصر دزد وغارتگر را شایسته ترین برای ریاست جمهوری دانستی، وقتی که مجله فیلم یک ماه تو را سردبیر افتخاری کرد ، در آنجا هم از سینمای اسلامی واسلامیزه شدن سینما در ایران دفاع کردی وبه روال حکام ،سینمای غرب را فاسد معرفی میکردی . من میفهمم که چرا قالیباف که شهردار بود به جای توجه به مشکلات شهری بودجه را صرف فیلمسازی یعنی تامین بودجه ی فیلمسازان حکومتی میکرد اما نمیدانم تنها همین حد باج رد وبدل میشد ویا پرداخت های مخفی را هم تقبل میکرد.؟ دیگر تو شده بودی شاخص ترین فیلمساز نظام داعشی . زمان گذشت ژیلا خواهر تو بیمار شد وبه بیمارستان منتقل اما با تاسف خاموش شد تو ابتدا سر وصدا راه انداختی که ژیلادر اثر کم توجهی بیمارستان وهوای مسموم پایتخت از دست رفت.ادعا کردی قضیه را پی گیری میکنی .اما یک باره صدایت خاموش شد. ج. ا با پیکرژیلا همان رفتاری را کرد که با پیکر دیگر چپ گرایان گرفتار میکرد، بی سر وصدا وبدون این که اجازه دهند یک جلسه معمولی یاد بود هم برگذار شود مسئله را تمام کردند .
طی همه این سالها که هر سال می امد و میرفت وتو هم حتما تولدت را جشن میگرفتی ، ۵۰ ، ۶۰ ، ۷۰ و..سالگی، همه این سال ها ج.ا همان است که از روز اول بود ، می کشد،زندانی میکند، شکنجه میدهد،اعتراف قلابی میگیرد،دست وپا قطع میکند، چشم از حدقه در می آورد، اما تو امسال وبرای نخستین بار بعد از چهل سال به خاطر سرکوب ابان ماه ودر پیوستگی با قیام همگانی جشن ۸۰ سالکی ات را متوقف میکنی. اما فکر نمیکنی دیگر هیچ کس این دلسوزی ات را باور نمیکند ؟همانگونه که پیوستگی فیلمسازان فستیوالی به قیام را کسی نیست که نداند ریاکارانه وحسابگرایانه وبی شرمی است و نشان از زبونی وحقارت جمعشان( جعفر پناهی، اصغر فرهادی ، شهاب حسینی، تهمینه میلانی،رخشان بنی اعتماد،مجید مجیدی و.بقیه ) در برابر مردم جان بر لب رسیده ای دارد که اراده کرده اند این ننگ بشریت را زیر عنوان جمهوری اسلامی به زباله دان تاریخ بسپارند.
دریغ و درد که دوست داشتم داریوش این دوست دیرینه در جمع تبعیدیان با سرافرازی در جشن پیروزی پا برهنه ها شرکت میکرد نه با سرافکندگی بخواهد سالهای همراهی با جمهوری داعشی را از خاطره ها بزداید. امری که به گمان من ناممکن است. مردم بیدار شده اند وحافظه تاریخیشان را هم بر خلاف تصور جمعی از دست نداده بودند،.چراکه قیام ابان را افریدند و مقاوتشان جهان را شکفت زده کرد است و اتحادیه اروپا وامریکا ،مدیران جشنواره های گروه آ وفیلمسازان مشاطه گررا هراسان .
بصیر نصیبی یازده دسامبر ۲۰۱۹

Print Friendly, PDF & Email
Balatarin