فاش می‌گویم و از گفته خود دل شادم، بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

نمیخواهیم در مورد آشفتگی شرایط داخل و ناتوانی جمهوری داعشی مافیایی اسلامی در برآوردن خواست های ابتدایی مردم ، دزدی، غارت اموال عمومی، رانت خواری؛ نابرابری و فاصله عمیق طبقاتی، ادم ربایی، دکل دزدی، بالاکشیدن اندوخته مردم، نپرداختن حقوق کارگران، بی اعتنایی به وضع معیشت بازنشستگان، محکومیت های طولانی در بیدادگاه های داعشیان شیعه، دل خوش کردن تعدادی از زنان به قبول گزینشی جمعی از انان در ورزشگاه ها، بی توجهی به وضعیت اوارگان سیل ها و زلزله ها، فساد عمیق اداری، خرج کردن از کیسه تهی مردم برای تبلیغات شیعیه اثنی عشری، ارسال دوملیون مبلغ به مراسمی زیر عنوان اربعین با هزینه ای سرسام اور، تجاوز به کودکان معصوم بوسیله ی مداحان بیت رهبری، سعید طوسی و دهها نظایرش، ارسال عوامل اطلاعاتی مثل پسر ابله و کریه منظر، اخوند زم برای منحرف کردن ذهن مردم از عامل اصلی درماندگی و فقر عامه . پیاده کردنن طرح سردار مدحی با مشارکت امثال نوریزاده ها وسازگار ها ، خوانساری ها و … شکنجه، اعدام گسترده و برنامه ریزی شده، از حماقت و بلاهت سران ج.ا ، ناتوانی جمهوری داعشی اسلامی در حل کوه مشکلات عامه حرف بیشتری بزنم آن چه عیان است …؟ خوب امکان برای آگاهی به این مسایل برای مشتاقان فراوان است، در این زمان حتا یاران آشکار و پنهان ج. ا هم فرصت طلبانه زبان به انتقاد از اخوند ها گشوده اند. هر شب که میخوابیم و صبح که بر میخیزیم یک گروه، یک جمعیت ، یک جریان تازه خلق شده که خود را ناجی می نمایاند. اما هیچکدام از این ناجیان نوظهور به یک امر مهم و اساسی؛ استفاده سیاسی نظام داعشی از هنرها به خصوص سینما اشاره هم نمی کنند، چه برسد به این که فرهنگ و هنر را موردی بدانند که باید در فعالیت برای برچیدن نظام که اگر اصلا چنین قصدی داشته باشند (سابقه این امور به ما نشان میدهد که بیشتر حفط نظام قصد نهایی با ماسک جدید است تا برچیدن آن) مد نظر داشت . اما وظیفه اصلی ما تکرار آنچه دیگران می گویند و می نویسند نیست ما میدانیم الان که رونق سینمای فستیوالی از سکه افتاده آنها که از این خوان گسترده بهره میبردند بیکار ننشسته اند. امثال فرهادی ها ، مجید مجیدی ها، رخشان بنی اعتماد ها ، جعفر پناهی ها ، در خفا حضور دارند منتظر فرصتی هستند تا بار دیگر بر خر مراد سوار شوند ، آنها خوب میدانند که اگر پرونده ها به درستی گشوده شود فساد در تشکیلات سینمایی دست کمی از فساد در دیگر دستگاه های حکومتی ندارد. اما ما ضمن این که به مواضعمان نسبت به کلیت نظام (،دل نگران ها ،اصولگرا ها ، اصلاح طلبان دیگر باند ها ی ریز ودرشت )پای میقشاریم وظیفه داریم چون گذشته در فرصت کوتاهی که در گذر عمر باقی مانده ، دلال ها وکارچاق کن های هنری به خصوص لابی های سینمایی را به اجتماع بشناسانیم. مراقب باشیم که دیگر اینها فرصت نیابند ماسک جدیدی به چهره خود بزنند و فیلمهای فستیوالی را دوباره رشد دهند.چرا که نیک میدانند که اگر کلینت نظام فرو بریزد علاوه بر سران نظام که جایشان در زندان است و باید با رعایت موازین مترقی بر خورداری از حق د فاع ،محاکمه شوند .پای اینها هم به میان کشیده میشود. انوقت مشخص خواهد شد اوضاع تاسف بار تر از ان بوده که ما میپنداشتیم چه حق وحساب هایی داده شد؟ چه زد وبند هایی در سطح بالا انجام شده تا دو تا اسکار پی در پی به فرهادی وباندش تعلق بگیرد ؟ویا سر در اتحادیه اروپا را با چه بده وبستونی کرایه کردند؟ شیر وپلنگ و خرس ودیگر حیوانات و ۲۰۰۰ جایزه را با چه حقه وتزویری کسب کردند ؟ تعداد انها که این سالها قرص ومحکم ایستاده اند محدود است اما پژواک صدایشان مهم وتاثیر گذار بوده است. بن بست کنونی سینمای صادراتی ریشه ومنبعش مقابله قاطع و بدون فاصله جمعی معدود با دلال ها وکار چاق کن ها یی است که در سراسر دنیا پراکنده اند اکثرا هم دکتر ومهندس وپرو فسور هستند .
این بار یکی از سر دلال های جمهوری اسلامی را معرفی میکنیم واین روش را ادامه میدهیم. بله منظور ما چنگیز حقیقت یکی از سر دلال های نطام است علت این که نامش بیادمان مانده اینست که این موجود عضو سینمای آزاد اصفهان بود وقتی زاون قو کاسیان مسئول اصلی که منتحب بچه های اصفهان بود به سربازی رفت او موقتا مسئول شد وسینمای ازاد اصفهان را که یکی از مراکز فعال سینمای آزاد ایران بود در غیبت زاون از اعتبار انداخت.بعد از باز گشت زاون حاضر نبود که به مسئولیت خودش که روابط عمومی سینمای ازاد اصفهان بود برگردد زاون مسئله را با من در میان گذاشت از او خواستم به مسئولیت خودش برگردد چون زاون منتحب بچه هاست .سینمای ازاد اصفهان سطح کارهایش در غیست زاون افت کرد. بهر حال چنگیز حقیقت با عصبانیت گروه را ترک گفت اما این اقای چنگیز بعد از انقلاب که در پاریس بود خودش را چپگرا هم نشان میداد اما وقتی سوراخ دعا را پیدا کرد هم گرایش به چپ از یادش رفت هم اسم کوچکش را هم گذاشت محمد تا دل اخوند را بدست آورد. کم کم خودش را به ج. ا وهمینطور به ژیل ژاکوب مدیر کن نزدیک کرد ورسما دلال وکارچاق کن شد. چند سال هم در جشنواره فجر /زجر میهمان میشد این اقا با ردیگر جشنواره هم مرتبط شد به سمت سر دلالی ارتقاء یافت .از نظر دانش سینمایی در حد وسطح پائینی است اما در کارچاق کنی در سطح بالا . اگر فیلمی در داخل ساخته میشد که نظام با کارگردانش مسئله داشت این اقا زیراب فیلم را میزد . حذف بخشی از فیلمی که بیضایی کارگردانش بود با دخالت این موجود امکان پذبر شد . برای ماهنامه فیلم گزارش های ابکی میفرستاد واین اواخر هم در دویچه وله که توده ای ها در دست دارند گزارش فیلم مینوشت. در این شرایط بعد از قیام کارگری دیماه دیگر دکان فیلم های فسیتیوالی کساد شده است دکان فیلم شناسی این اقا هم تق ولق است. حقیقت از ان موجوداتی است که بیش از هر کس از سقوط احوند ها در هراس است. میداند اگر چنین اتفاق بر حقی بیفتد این اقا بی نصیب نخواهد شد . خطر دلالان هنری را دست کم نگریم .
بصیر نصیبی ۲۰ اکتبر ۲۰۱۹

Print Friendly, PDF & Email
Balatarin