من مرگ هیچ عزیزی را باور ندارم …. به مناسبت مرگ ناگهانی مسعود والا!

وقتی از سفر چند روزه ام به برلین و دیدار فرزند برگشتم خبر دردناکی را شنیدم که شیرینی دیدار فرزند به کامم تلخ شد. مسعود والا انسان والایی بود که خیلی زود از میان ما رفت همه برنامه هایی که در شهر های هلند داشتم به همت مسعود تنظیم میشد ، مهربانیش و محبتش هیچ گاه فراموش نمی شود. من چیزی ندارم که به انچه که دوست و همراهم داریوش شیروانی در باره مسعود نوشته است بیفزایم. این اتفاق درد ناک را به همه مبارزین علیه نظام داعشی اسلامی و به دوستان و بستگان و همسر گرامی اش تسلیت میگویم.

از طرف همراهان سینمای آزاد بصیر نصیبی

یادداشت داریوش را بخوانیم:

امروز طبق عادت معمول صبح های شنبه که همیشه سری به فیس بوک دوستانم می زدم روی صفحه دوست عزیز هنرمندم علی صفویآن خبر شوک آور مرگ ناگهانی دوست و یار و همکار دیرینه ام مسعود والا در هلند را دیدم. کاملا گیج و منگ از این خبر خواستم تلفنی با همسر گرامی اش صحبت کنم که بنا به شرایط قابل درک گفتگویی صورت نگرفت. اما ساعتی دیرتر پی صحبت تلفنی با علی صفویآن عزیز دیگر قانع شدم که این خبر متاسفانه یک شوخی بی مورد نبوده. اما هنوزهم باور نمی کنم …


مسعود یک دوست ساده نبود. او یار و یاور نه تنها من بلکه تکیه گاه بسیاری از هنرمندان تبعیدی و مهاجر و یکی از تاثیرگذارترین فعالین تبعیدی ایرانی به ویژه در کشور هلند بود. من و اون تقریبا در یک زمان از میهن مان گریخته بودیم (۱۹۸۵). در سال ۱۹۹۰ با همدیگر آشنا و دوست گشتیم و این دوستی تا بی نهایت ادامه خواهد داشت. شخصیت او برای من بسیار دوست داشتنی و بی نظیر بود. در کنار او آرامش داشتم. همیشه یک اعتماد و گرما و نیروی ذاتی از خود انتقال می داد. قبل از سخن گفتن خوب گوش می داد و سعی می کرد اول بفهمد و درک کند و بعد نظرش را بگوید. او حتی گاهی به خودش دردسر و رنج سفر می داد که به دیدن برنامه های من به آلمان بیاید و با این رفتارش مرزهای نوینی را در دوستی و مهرورزی به من نشان داد.
مسعود فارغ التحصیل رشته مهندسی ساختمان از ایران بود و در ایران هم چند سالی کآر کرده بود. بعد از فرار و پناهندگی در هلند هم چندین سال در همین رشته کار و فعالیت داشت. فکر کنم بزرگترین پروژه ای که او در آن مشارکت کرده ساختن فرودگاه بین المللی سارایو بود. در هلند او همچنین به تحصیل در رشته زبان انگلیسی و رسانه های گروهی نوین پرداخت که حاصل آن شاید تاسیس سایت نیازمندی‌های ایرانیان هلند در فیس‌بوک و اپلیکیشن «پیشرو» باشد که یک اپلیکیشن مدرن اطلاعات و نیازمندی برای فارسی زبانان در هلند می باشد.
مسعود فعالیت های اجتماعی و سیاسی خود را از قبل از قیام ۵۷ آغاز کرده بود و مانند میلیونها ایرانی دیگر بعد از به قدرت رسیدن خمینی و آغاز سرکوب و کشتار مخالفان جمهوری اسلامی، مجبور به ترک خاک میهن خود گردید. در کشور هلند او درکنار کار مهندسی ساختمان به کارهای فرهنگی و اجتماعی هم پرداخت و تبدیل به یکی از پرتلاش ترین افراد فرهنگی ایرانی در کشور هلند گردید. او به ضرورت کار فرهنگی در جامعه ایرانیان اعتقاد کامل داشت و بدون هیچ چشمداشتی صادقانه قدم در این راه نمود و بسیار هم موفق کار و فعالیت کرد.
از فعالیت های مسعود والا شاید بتوان گفت که مهمترین و محکم ترین آن تاسیس بنیاد ایرانیان در حرکت می باشد. در اساسنامه این بنیاد هنری و اجتماعی دو چیز مهم به چشم می خورد: نخست برآورده شدن آرمانهای والای انسانی و دوم ممنوع داشتن سود مالی. در ادامه این راه در سال ۲۰۰۷ مسعود در کنار بنیاد ایرانیان در حرکت باشگاه فرهنگی گلشن را راه اندازی کرد. در این باشگاه امکآنات فراگیری زبان فارسی و هلندی و انگلیسی و همچنین آموزش موسیقی و تاتر و برگزاری برنامه های فرهنگی و هنری وجود دارد.
از دیگر فعالیت های مسعود می توان به مدیریت ۵ ساله آموزشگاه زبان پارسی درهلند و همچنین سردبیری نشریه چندملیتی و چند زبانه امید نام برد.
مسعود از جمله فعالین فرهنگی اجتماعی بود که در طول تمام سالهای زندگی تبعیدی خود هیچگاه از دیدگاه ها و مواضع قاطع خود علیه کلیت رژیم اسلامی ایران دوری نکرد و سعی هم نداشت که با نزدیک کردن خود به یکی از جناحهای رژیم برای خود موقعیت دیگری بسازد. کاری که متاسفانه بسیاری از فعالین فرهنگی و اجتماعی و سیاسی به ویژه از زمان به کار آمدن خاتمی انجام دادند.


فعالیت های چند گانه و خستگی ناپذیر مسعود شوربختانه موجب شده بود که او دراین اواخر به خودش کمتر رسیدگی کند و چند بار زنگ خطر سلامتی جسمی خود را نا شنیده بگیرد. عشق و علاقه و اعتقاد او به کارش تا لحظه مرگ ادامه داشته است. مسعود بعد از برگزاری و مدیریت آخرین کنسرت هنگام جمع آوری لوازم کار به علت یک سرگیجه سابقه دار به زمین می خورد و بر اساس خونریزی شدید مغزی راهی سفر به ابدیت می گردد. رفتن مسعود قلب هر انسانی را به درد و چشم هر رهگذری را به اشک وا می دارد و ضربه جبران ناپذیری برای جامعه هنری ایرانیان در تبعید خواهد شد. امید به اینکه همکاران و یاران نزدیک به او رد پای او را گرفته و محکم و پر اراده گام در راه او نهند.

رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل
از کاروان چه ماند جز آتشی به منزل

داریوش شیروانی ، مونیخ ۲ ژوئن ۲۰۱۸
#مسعود_والا
Massoud Wala

Print Friendly, PDF & Email
Balatarin

دیدگاه های خوانندگان: