کارگردان: هایدی
اسپکوگان، فیلمنامه:
هایدی اسپکوگان، کریستین
کرچمر، فیلمبردار: راینر
هوفمن، مونتاژ: اورزولا
هوف، بازیگران: جاناتان
اکپوبوری، نومن آناتو،
آداکوو کپودار، پاپا
دورا،
زمان: ۹۱ دقیقه، زبان
اصلی: آلمانی، فرانسوی،
زبانهای آفریقائی، محصول
مشترک آلمان/ سوئیس ۲۰۱۰.
در بازیهای جام فوتبال
باشگاهای آلمان (بوندس
لیگا) در سال ۱۹۹۴-۱۹۹۵
جاناتان اکپوبوری، بازیکن
نیجریه ای، آقای گًل این
دوره از بازیها شد. در
سال ۲۰۰۱ ترقی و محبوبیت
او بطور ناگهانی فروکش
کرد، زمانی که نام او در
ارتباط با یک کشتی حامل
کودکان آفریقائی بر سر
زبانها افتاد که از یکی
از شهرهای ساحلی کشور
گابن به سمت اروپا در راه
بود. این کشتی، آنطور که
گفته میشد، قصد داشته
این کودکان و نوجوانان
آفریقائی را به عنوان
نیروی کار ارزان و به طور
غیر قانونی به اروپا
بیاورد. بعد از این خبر
باشگاه ولفسبورگ آلمان،
که در آن زمان اکپوبوری
برای آن بازی میکرد،
بلافاصله قراردادش را با
این بازیکن فسخ و به او
دیگر اجازه بازی در این
تیم را نداد. هر چند تا
به امروز و بعد از
تحقیقات و جلسات دادگاه
این مسئله که آیا
اکپوبوری در این قضیه دست
داشته ثابت نشده است. این
فوتبالیست آفریقائی تبار
در سال ۱۹۹۸ یک کشتی دست
دوم دانمارکی میخرد و
اسم مادرش "Etireno"
را روی آن میگذارد. او
که خود در آلمان به
فوتبال مشغول بوده، کشتی
را به دست برادرش
میسپارد تا به جابجایی
مسافران بین دو کشور گابن
و بنین در غرب آفریقا
بپردازد. هنوز بدرستی
معلوم نشده که چه کسی
طراح و مجری نقشه آوردن
دویست و پنجاه کودک و
نوجوان آفریقائی به اروپا
و استفاده از آنها همچون
بردگان به عنوان نیروی
کار ارزان بوده است.
هایدی اسپکوگان سه سال
در باره این موضوع به
تحقیق پرداخت و به تمام
کشورهای غرب آفریقا سفر
کرد. او با مقامات محلی،
با کارکنان سازمانهای
امدادی، با بچههایی که
در آن زمان در کشتی بودند
و با والدین آنها در مورد
وقایع نه سال پیش به
گفتگو نشسته. در کنفرانس
خبری جشنواره لوکارنو
کارگردان میگوید، او با
فیلمش قصد افشاگری
نداشته. هدف او پی بردن
به حقیقت و اینکه چه کسی
مسئول این فاجعه است
بوده. چیزی که با مشاهده
فیلم به خوبی به تماشاگر
منتقل میشود. روایت
داستان این خط را دنبال
میکند که هر دو طرف
مسبب و باعث به وجود آمدن
این واقعه بوده اند: از
یک طرف اکپوبوری که کشتی
را به برادرش سپرده و
بدون اینکه از او در باره
کار و عملکرد ش با کشتی
از او سؤالی بکند و از
طرفی دیگر خانوادهای این
کودکان که در اثر فقر
فرزندان خود را به امید
پیدا کردن کار و بدست
آوردن پول راهی کشورهای
دیگر میکنند، بدون آنکه
بدانند چه سرنوشتی در
انتظار آنان است. یکی از
برجستهترین ویژگیهای
اسپکوگان در این است، که
او بدون هیچگونه پیش
داوری و با در نظر گرفتن
تمامی جوانب سعی میکند
تمامی دیدگاهها و نظریات
را در رابطه با حوادث روی
داده در مقابل دید
تماشاگر بگذارد. در این
میان کارگردان سهم زیادی
به شخصییتهای اصلی واقعه
یعنی کودکان ربوده شده
میدهد. هایدی اسپکوگان
همچنین توانایی خود را به
عنوان یک روان شناس آگاه
به مسائل رفتاری به نمایش
میگذارد. او به راحتی
موفق به برقراری ارتباط
با بچه ها، که حالا هر
کدام به جوانی رسیده اند،
میشود و بعد از زمانی
کوتاه اعتماد آنها را جلب
و به راحتی با آنها در
مورد وقایع تلخی که بر
آنان گذشته به گفتگو
مینشیند. از این طریق
ما شاهد آن هستیم که این
رویداد چه تاثیری بر
زندگی این افراد و بخصوص
در زندگی شغلی آنها
گذاشته و همچنین تا چه حد
رابطه آنها با پدر و
مادرشان در اثر این ماجرا
دستخوش تغییر شده.
کارگردان که در اکثر
اوقات به عنوان نظاره گر
از دور به داستان نگاه
میکند، در طول فیلم و
فقط با ابزار سینمائی
ساده موفق به خلق لحظات
فوق العاده زیبایی
میشود. به عنوان مثال
در آنجائی که بچههای
ربوده شده که بعد از آن
واقعه دیگر یکدیگر را
ندیده بودند، برای اولین
بار با هم به صحبت
مینشینند. هایدی
اسپکوگان، همانطور که
گفته شد، قصد پیگیری این
ماجرا را به عنوان یک
پرونده پلیسی نداشته،
بلکه فیلم او بیشتر
بازتابی است از شیوهای
متفاوت زندگی در آفریقا
و اروپا در عصر جهانی
شدن. در این نوع متفاوت
از زندگی فرق میان دارا
و اندار به عریانترین
شکل ممکن به تصویر کشیده
میشود. آنجا که این
خانوادهها از مبارزه بی
حاصل برای امرار معاش
روزانه حرف میزنند و در
سکانس بعدی اکپوبوری با
ماشین آخرین مدلش سر
تمرین فوتبال میرود.
همچنین چند پاره گی
جامعه آفریقا میان سنت و
مدرنیته به خوبی نمایان
میشود. در یک مراسم
آیینی در فیلم ما شاهد
حضور یک عکاس هستیم که
دوربینش تبرک میشود تا
از چشم بد به دور بماند.
چنین لحظاتی که هم از دید
دوربین و هم در مونتاژ
دیده میشود، حکایت از
چشم بیدار و نظاره گر
دقیق کارگردان دارد. یکی
دیگر از نکاتی که سازنده
فیلم به آن اشأره
میکند، این است که او
در رابطه با این موضوع
بسیار پیچیده نمیخواسته
موضعی یکجانبه گرفته
باشد. از یکطرف فعالیتهای
سازمانهای امدادی و خبر
رسانی آنها در مورد "کشتی
بردگان در سواحل غرب
آفریقا" برای جلب افکار
عمومی به این واقعه
اجتناب ناپذیر بود، ولی
از طرف دیگر نام و شهرت
فوتبالیست محبوب جاناتان
اکپوبوری یکشبه به فنا
رفت. به این ترتیب نام "Etireno"
برای برخی تجسّم اسارت و
تحقیر کودکان بی دفاع و
برای برخی تا به امروز
وسیلهای برای امرار معاش
برای دست یافتن به
آیندهای بهتر است. در
انتهای فیلم کارگردان
خیلی ظریفانه این سٔوال
را مطرح میکند، که تا
چه میزان قاچاق کودکان و
توسعه و حمایت فوتبال در
سنین پایین در آفریقا با
هم در ارتباط هستند. آیا
در هر مورد انسان به
عنوان یک کالا عرضه نمی
شود؟
اشتراک گذاری: |
|
|