1 /ولی حداقل این مردم می خواهند بدانند که آقای مخملباف شما
چه کار کردید ؟مسعود رئوف
/بخش هایی از مصاحبه مسعودبا شباهنگ را همکار ما فرجهان میری
تایپ کرده که نقلش می کنیم وهمه مصاحبه را با این نشانی در
یوتوب گوش کنید و بینید
http://www.youtube.com/watch?v=8LojEVLwAzE
http://www.youtube.com/watch?v=ZgdTJcT04G0&feature=related
مثلاً آقای مخملباف فیلمساز ماست. آقای مخملباف سال 60 بازجویی
می کرده. آدم هایی هستند که توسط آقای مخملباف دستگیر شده اند.
خود مخملباف توی خیابان می گشته آدم ها را شکار می کرده و می
برده زندان. مخملباف یک عالمه اطلاعات دارد که چی شده. هیچ کس
هم نمی خواهد بیاید بگوید آقای مخملباف ما شما را می خواهیم
اعدام کنیم یا ببریم زندان، ولی حداقل این مردم می خواهند
بدانند که آقای مخملباف شما چه کار کردید؟ مردم می خواهند
بدانند که مثلاً آقای گنجی چه کار کرده اند.
.. ( جدا شده از مصاحبه رئوف با برنامه شباهنگ
2/آسمان به ریسمان بافتنِ "حنایی" در
"رادیو فردا"کیانوش رشیدی
آیا حنا مخملباف آگاهانه بر وجود دیدگاه امکان "تغییر" در
رژیم، آنهم از طریق انتخابات در میان سانسورچیان وزارت ارشاد
رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی و شخص صفار هرندی، وزیر وقت ارشاد
این رژیم تاکید نمی کند؟..
1 مسعود رئوف
...درختی که به یاد می آورد" مستندی از مسعود رئوف است که
داستان دستگیری، شکنجه و اعدام زندانیان سیاسی در ایران را
روایت می کند...
...بخش دیگر، بخش تاریخی قضیه است. این که اتفاقی که دیروز در
ایران افتاد و امروز دارد می افتد، فردا هم اتفاق خواهد افتاد.
این خشونت یک خشونت سیستماتیک است که طرح مشخص دارد. اگر آدم
هایی مثل ما، اگر مردم جامعه در موردش صحبت نکنند، این چرخه
خشونت ادامه پیدا می کند. برای همین وظیفه ماست توی هنر، وظیفه
ماست به عنوان یک شهروند ساده، وظیفه ماست به عنوان یک معلم،
وظیفه ماست به عنوان کسی که تجربه داشتیم، بیاییم راجع به این
مسأله صحبت کنیم، و این را بیاریم بیرون. به این دلیل که وقتی
یک حکومتی دست به خشونت می زند، به خشونت سیستماتیک، طرحش این
است که می خواهد اعمال و رفتار جامعه را کنترل کند. این را چه
جوری کنترل می کند، با بردن خشونت توی جامعه و با بردن ترس توی
جامعه. توجه کنید وقتی ترس وارد جامعه بشود، و خشونت وارد
جامعه بشود، هر اتفاقی می تواند بیفتد...
...این شکستن دیوار سکوت سخت بود، به خاطر این که برای زندانی
خیلی سخت بود که بیاید و شروع کند که چطور شکنجه شده و بعد
دوباره خودش را توی اون فضای شکنجه بگذارد. و بخصوص که این
دیوار سکوت شکسته نشده بود... و من خیلی خوشوقت بودم که
توانستم یک سری دوستان را پیدا کنم که آنها حاضر شدند که
بیایند جلوی دوربین و واقعاً من مدیون...
...برای من نکته جالبی که توی این کتاب؛ کتاب دوشیزه و مرگ،
دارد این است که زندانی چه می خواهد! توی این کتاب زندانی که
مورد شکنجه و تجاوز قرار گرفته حاضر است هرکاری بکند که شکنجه
گرش را وقتی پیدا می کند، شکنجه گرش اعتراف کند... و جالب این
جاست که وقتی شکنجه گرش اعتراف می کند ولش می کند. نکته خیلی
قشنگی که توی این کتاب است این است که زندانی دنبال حقیقت می
گردد. حقیقت را می خواهد. ولی وقتی می خواهد حقیقت را بگوید با
یک مشکل بزرگی روبرو می شود، به خاطر این که تمام فشار روی
زندانی است. الان بچه هایی که توی ایران دستگیر شده اند تمام
فشار روی آنهاست، چون از کسانی که مرتکب این جنایت شده اند،
کسی نمیاید صحبت کند. در نتیجه این باید ثابت کند که هم آزار
دیده و هم در این پروسه خودش را آزار بدهد، و این تنهاست. برای
همین این کمک می خواهد، کمک می خواهد که شرایطش آماده بشود که
صحبت کند، به خصوص در جوامعی مثل ایران. شما نگاه کنید که
مثلاً توی کشتارهای دهه شصت تا شصت و هفت که اوجش بوده، فقط
زندانی ها دارند صحبت می کنند که چی شده... ولی اونهایی که
مرتکب این جنایات شده اند صحبت نمی کنند، حتی اونهایی که جزو
حکومت بوده اند و الان بیرون رانده شده اند صحبت نمی کنند...
مثلاً آقای مخملباف فیلمساز ماست. آقای مخملباف سال 60 بازجویی
می کرده. آدم هایی هستند که توسط آقای مخملباف دستگیر شده اند.
خود مخملباف توی خیابان می گشته آدم ها را شکار می کرده و می
برده زندان. مخملباف یک عالمه اطلاعات دارد که چی شده. هیچ کس
هم نمی خواهد بیاید بگوید آقای مخملباف ما شما را می خواهیم
اعدام کنیم یا ببریم زندان، ولی حداقل این مردم می خواهند
بدانند که آقای مخملباف شما چه کار کردید؟ مردم می خواهند
بدانند که مثلاً آقای گنجی چه کار کرده اند... حقیقت باید
بیاید بیرون. وقتی حقیقت بیاید بیرون آنوقت جامعه می تواند
جلوی این را بگیرد... اگر این حقیقت کتمان بشود این جامعه با
این درد زندگی می کند و میرود که به بحران تبدیل بشود ... این
سلسله خشونت ادامه پیدا می کند که حتی دامن خودش را هم می
گیرد و الان خود آقای گنجی که جزو بخش اطلاعاتی رژیم بودند و
در سرکوب شرکت داشتند... آقای مخملباف فیلمساز ما... در سرکوب
مستقیم شرکت داشتند و ما فقط این را می دانیم که آقای فلانکس،
فلان زندانی توسط آقای مخملباف دستگیر شده، ولی خیلی جزئیات
دیگر هست که باید بیاید بیرون ... دقیقاً کشتاری که الان صورت
گرفته در این دو ماه پیش نتیجه کتمان حقیقت بوده...
...به این دلیل که کسانی که در حاکمیت هستند سعی می کنند این
مسأله را اصلاً کتمان کنند که همچین چیزی نبوده. از طرف دیگر
کسانی که بریده میشوند به این مسأله توجه نمی کنند و نمیایند
توضیح بدهند که دقیقاً در ایران چه اتفاقی افتاده
2.کیانوش رشیدی
خانوادۀ مخملباف را بعضی ها می شناسند:
محسن مخملباف، سمیرا مخملباف و حنا مخملباف.
هر سۀ این افراد یک شبه کارگردان سینما شدند.
محسن مخملباف، پس از یک چندی بازجوگری در دستگاه های امنیتی
رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی و به صلابه بردن مخالفین این رژیم،
فیلم "توبه نصوح" را ساخت تا بیشتر به صورت آنان چنگ بیاندازد.
سمیرا مخملباف، با بازی در یکی دو فیلم پدر، ناگهان فیلم ساز
شد.
حنا مخملباف هم وقتی هشت ساله بود، و پس از آن که در فیلمی
ساختۀ پدرش بازی کرد، فیلم ساخت!! و کارگردان شد.
در رژیم جمهوری اسلامی که هیچ چیز آن مانند همه کس نیست،
سربرآوردن یک شبۀ اینگونه کارگردانان!! نیز مانند هیچ جای
دیگردر این جهان نیست.
در نوشته های آینده به این کارگردانان مادرزاد!! خواهم پرداخت.
اما،
در چارچوب جشنوارۀ سالانۀ فیلم در "ونیز"، قرار است فیلم "
روزهای سبز"ساختۀ!! حنا مخملباف، نمایش داده شود.
•
در این میان و در این پیوند، مهرداد سپهری، خبرنگار "جنگ
فرهنگی" رادیو فردا در تاریخ چهاردهم شهریورماه 1388، گفتگویی
با "حنا مخملباف" انجام داده است.
سراپای پاسخ های "حنا مخملباف" به پرسش های مهرداد سپهری، با
تناقضات و حتی با دروغ های فاحش همراه می باشد.
حنا مخملباف در پاسخ به پرسش :
"
خانم مخملباف، کاری که شما برای ونیز آماده کردهاید و اعلام
شده که در بخش فیلمهای خارج از مسابقه و همزمان با آغاز
جشنواره در روز دوم سپتامبر در یکی از بخشهای جنبی نمایش داده
خواهد شد، مستند است یا داستانی؟"
حنا مخملباف در پاسخ می گوید:
"این
فیلم یک فیلم مستند- داستانی است که به حوادث روزهای قبل و بعد
از انتخابات مربوط است. در واقع موضوع اصلی فیلم، امید بزرگی
است که مردم ایران در روزهای پیش از انتخابات به تغییر سیاسی
داشتند و به آن دلبسته بودند. این فیلم در خیابانهای تهران
ساخته شده است
.
و شاید اگر بخواهم دقیقتر بگویم داستان فیلم، قصه دختر جوانی
است که به افسردگی مبتلا شده و برای درمان نزد یک روانشناس
میرود و آن دکتر علت ناامیدیهای دختر جوان را در حوادث سیاسی
ایران میداند.این دختر در سن ۱۰ سالگی طرفدار آقای خاتمی بوده
و در آن زمان برای آقای خاتمی تبلیغ میکرده است. این دختر
افسرده در فیلم، داستان امروز انتخابات ایران را تعریف میکند.
بخشی از فیلم دارای سناریو بوده و بخشی هم در خیابان از مردم
عادی گرفته شده و پلانهایی هم هست که از ماجرای کشتار و سرکوب
مردم، از طریق فیلمهای منتشر شده از سوی مردم به دست ما
رسیده است."(رادیو فردا-چهارده شهریور 1388
همانگونه که می بینیم، حنا مخملباف به نخستین دروغ خویش متوسل
می شود و می گوید:"این فیلم در خیابانهای تهران ساخته شده است"!
به دیگر سخن، حنا مخملباف، تایید و تاکید می کند،یا خود و یا
به همراه دیگران، دوربین بدست در خیابانهای تهران بوده است.
آنهم در روزهای پیش و بعد از انتخابات!
و این بدان معنی است که وزرات ارشاد رژیم جمهوری اسلامی به حنا
مخملباف اجازۀ ساختن فیلم را و آنهم در بارۀ انتخابات پیش رو
داده است! و طرفه اینکه وزارت ارشاد رژیم به فیلمی اجازه ساختن
داده است که در آن از "امید بزرگ مردم ایران برای تغییر" سخن
می رود
حنا مخملباف، در مصاحبۀ نامبرده با "رادیو فردا"، از هول حلیم
در دیگ می افتد و برای اینکه بگوید پیشاپیش در پی ساختن این
فیلم بوده است، از آسمان، قهرمانی برای این فیلم دست و پا می
کند، و به خبرنگار رادیو فردا می گوید:
"
و شاید اگر بخواهم دقیقتر بگویم داستان فیلم، قصه دختر جوانی
است که به افسردگی مبتلا شده و برای درمان نزد یک روانشناس
میرود و آن دکتر علت نا امیدیهای دختر جوان را در حوادث
سیاسی ایران میداند.این دختر در سن ۱۰ سالگی طرفدار آقای
خاتمی بوده و در آن زمان برای آقای خاتمی تبلیغ میکرده است.
این دختر افسرده در فیلم، داستان امروز انتخابات ایران را
تعریف میکند."
توجه فرمودید! دختر قهرمان فیلم حنا مخملباف، در سن ده سالگی،
طرفدار خاتمی بوده و در آن زمان برای خاتمی تبلیغ!! می کرده
است!
نخست آنکه در رژیمی که رییس جمهور کودتایی اش، یعنی محمود
احمدی نژاد در بارۀ اوضاع سیاسی، اقتصادی ایران با کودک پنج
ساله!!، مشورت می کند، چرا دختر ده ساله برای خاتمی تبلیغ!!
نکند؟!
دو دیگر آنکه به بینش من، این دختر افسرده کسی نیست بجز خود
حنا مخملباف، هنگامی که هشت سال داشت و به همراه پدرش در
تبلیغات برای رییس جمهور شدن خاتمی شرکت می کرد.
حنا مخملباف برای اینکه نگوید، دختر قهرمان فیلم خودش می باشد،
دو سال به سن او اضافه می کند تا باصطلاح،"رد" گم کند.
و درست همین "دختر افسرده" پس از گذشت 12 سال، یعنی در سن بیست
سالگی، که سن امروزی حنا مخملباف باشد، فیلمی در باره خودش می
سازد و از افسردگی خود می گوید.
تنها مشخص نیست چرا حنا مخملباف، پس از سر برآوردن خاتمی از
صندوق های مارگیری انتخابات رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی،
افسرده شده بود؟
سخن بر سر این است که درست پس از بروی کار آمدن خاتمی بود که
نان پدرش، محسن مخملباف، خواهرش، سمیرا مخملباف و حتی خودش در
روغن شد!
درست از مرحلۀ انتخاب خاتمی بود که جشنواره های "ونیز"(در
ایتالیا)،"کان"(در فرانسه)، "پوسان"(در کره جنوبی) و...دروازه
ها را بروی عباس کیارستمی ، که دورانش برای این جشنواره ها، در
چارچوب مماشات فرهنگی-سیاسی دولت های اروپایی با رژیم اشغالگر
جمهوری اسلامی،بپایان رسیده بود، بستند و "چون کشتیبان را
سیاستی دگر آمده بود!"، خانوادۀ مخملباف را وارد معرکۀ جایزه
گیری، داوری و...این جشنواره ها نمودند
حنا مخملباف در ادامۀ پاسخ خود به نخستین پرسش خبرنگار "رادیو
فردا" می گوید:
"بخشی
از فیلم دارای سناریو بوده و بخشی هم در خیابان از مردم عادی
گرفته شده"
بر اساس گفتۀ حنا مخملباف، بخشی از فیلم دارای سناریو بوده است
اگر حتی بخشی از این فیلم دارای سناریو بوده باشد، چگونه
"ارشادی" های سانسورچی به این سناریو و آنهم، یک بار دیگر می
پرسم سناریویی برای"تغییر"!! در رژیم، اجازۀ تبدیل شدن به فیلم
را دادند؟
آیا حنا مخملباف آگاهانه بر وجود دیدگاه امکان "تغییر" در
رژیم، آنهم از طریق انتخابات در میان سانسورچیان وزارت ارشاد
رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی و شخص صفار هرندی، وزیر وقت ارشاد
این رژیم تاکید نمی کند؟ و بدین طریق ویزای ورود دوباره به
ایران را برای خود اخذ نمی کند؟
حنا مخملباف اما، همۀ گفته های چند سطر بالاتر خویش را با گفتن:
"
پلانهایی هم هست که از ماجرای کشتار و سرکوب مردم، از طریق
فیلمهای منتشر شده از سوی مردم به دست ما رسیده است." فراموش
می کند.
و این درست اصل ماجراست.
به بینش من، هیچ بخش از این فیلم"راه سبز"، بوسیلۀ حنا مخملباف
کارگردانی نشده است.
بازیگران فیلم،کارگردانان فیلم و مونتاژگران فیلم، مردم هستند
و همۀ این فیلم ها بدست "آنها"(حنا مخملباف می گوید ما!
-کیانوش رشیدی) رسیده است.
این "ما" کی ها هستند؟
محسن مخملباف؟
سمیرا مخملباف؟
و یا
حنا مخملباف؟
وانگهی! مگر حنا مخملباف به گفته خودش در حوادث پس از انتخابات
در ایران نبوده است؟
چرا و برای چه این فیلمها "بدستشان"!! و از جمله بدست حنا
مخملباف رسیده است؟
مگر مردم می دانستند که حنا مخملباف قصد ساختن فیلمی در بارۀ
انتخابات دارد که تکه فیلمهای گرفته شده توسط خویش، برای فیلم
آیندۀ نامبرده را، برای وی بفرستند؟
و آیا این فیلمها همان فیلمهایی نیستند که ایرانیان و جهانیان
در شبکه های جهانی و اجتماعی اینترنت و از جمله شبکۀ
جهانی"یوتیوب" دیده اند؟
و آیا حنا مخملباف حتی تکه ای جدا از این فیلمهای نشان داده
شده را، دارد که تا کنون کسی آن را ندیده باشد؟
من هنوز فیلم "راه سبز" را ندیده ام. بجرئت می گویم: حنا
مخملباف، حتی تکه ای جدا گانه از فیلمهای نشان داده شده از
خیزش و رستاخیر نوین مردم ایران بر علیه رژیم اشغالگر جمهوری
اسلامی در شبکه های اجتماعی –اینترنتی را در اختیار ندارد.
باری!
خبرنگار سرگردان و هاج و واج ماندۀ "رادیو فردا" در پرسشی دیگر
از حنا مخملباف می پرسد:
"
پس در واقع لوکیشن شما خیابانهای تهران بوده ؟"
و حنا مخملباف پاسخ می دهد:
"بله
؛ من تا بعد از انتخابات ، برای این فیلم در ایران بودم و
داشتم صحنه های این فیلم را میگرفتم. بعد از انتخابات مجبور
به ترک ایران شدم."
دقت فرمودید؟
حنا مخملباف تا بعد از انتخابات در ایران بود و داشت صحنه های
فیلم را می گرفت.
بعد از انتخابات هم ،مجبور به ترک!! ایران شد.
با این حساب، حنا مخملباف در آن واحد ،بعد از انتخابات هم در
تهران بود و داشت فیلم می گرفت و هم مجبور به ترک!! ایران شد.
حنا مخملباف که گویا گفتگوی خود با خبرنگار "رادیو فردا" را با
یکی از "سناریو"های!! خویش، اشتباه گرفته و تصمیم گرفته است
شنوندگان این رادیو را براستی "فیلم" کند، می گوید:"تا بعد از
انتخابات"!
این "بعد"، چند ساعت بود، چند روز بود، چند هفته بود؟
وبلافاصله برای اینکه اوضاع را برای خود خطرناک جلوه دهد، می
گوید:
"بعد
از انتخابات مجبور به ترک ایران شدم"!!
حنا مخملباف نمی گوید چرا مجبور به ترک ایران شد؟
حنا مخملباف مگر چه عملی انجام داده بود که مجبور!! به ترک
ایران شود؟
حنا مخملباف نمی گوید چه کسی او را مجبور!! به ترک ایران کرد؟
حنا مخملباف این را نمی گوید تا از "مجبوریتش" برای ترک ایران،
از خود قهرمان بسازد.
شاید برادران ارشادی که به او و بر طبق گفتۀ خودش اجازۀ ساختن
فیلم را داده بودند، او را مجبور به ترک ایران کردند، تا وی،
قهرمانانه!! فیلم" تغییر"!! در ایران را برای جشنوارۀ "ونیز"
آماده کند.
حنا مخملباف در پاسخ به این پرسش خبرنگار "رادیو فردا" که
پرسید:
"وقتی
داشتید فیلم را در ایران میساختید، با توجه به اینکه در آن
شرایط به همراه داشتن هر نوع دوربین و حتی موبایلهای
دوربیندار، حساسیت ایجاد میکرد و گاهی موبایل مردم را هم ضبط
میکردند، مشکلی برایتان ایجاد نشد؟"، می گوید:
"همان
طور که میدانید بیشترین قسمتهای فیلم را قبل از انتخابات
گرفته بودم. ولی خوب. این فیلم به طریقه غیرقانونی و با یک
دوربین دیجیتال فیلمبرداری شده."
در بارۀ این سخنان حنا مخملباف، باید گفت:
نخست اینکه باید این فیلم را دید و آنگاه در بارۀ بیشترین و
کمترین قسمت های فیلم نظر داد.
اگر با دیدن این فیلم معلوم شود، بیشترین قسمت های فیلم، همان
فیلم های "یوتیوبی" هستند، آنگاه چه؟
دو دیگر اینکه پرسش خبرنگار "رادیو فردا" در بارۀ حساسیت
ماموران رژیم در باره "حتی موبایل های دوربین دار" در تظاهرات
بسیار درست بود که حنا مخملباف در پاسخ، "عذر بدتر از گناه" می
آورد و می گوید:
این فیلم به طریقۀ غیر قانونی!! و با یک دوربین دیجیتال!!
فیلمبرداری شده
.
حنا مخملباف با این پاسخ، قهرمانی!! خود را دو چندان می کند:
یک-فیلمبرداری غیر قانونی!!
دو- تلفن موبایل دار که هیچ!! با دوربین دیجیتال!! فیلمبرداری
می کردند و یا فیلمبرداری می کرد!
حنا مخملباف بخاطر اینکه در ادامۀ سناریو-گفتگو با خبرنگار
"رادیو فردا"، اوضاع را بسیار خطرناک و دراماتیک کند، به این
خبرنگار همچنان هاج و واج مانده، و از طریق وی به شنوندگان
رادیو فردا می گوید:
"چندین
بار ما را گرفتند اما هر بار به طریقی از دستشان گریختیم. خدا
را شکر فیلم از ایران خارج شد و فعلاً در حال مونتاژ است."
دوباره این گفته ها را بخوانید:
چندین بار و نه یک بار و دوبار، آنها را گرفتند!! اما آنها از
دستشان! گریختند!!
حنا مخملباف نمی گوید، چه کس و یا چه کسانی "آنها" را گرفتند و
آنهم چندین بار؟!!
و نمی گوید چگونه از دست آنها گریختند؟!!!
و تازه برای اینکه بر روغن قهرمان بازی خود بیفزاید، نه یک بار
و نه دو بار بلکه چندین بار آزاد!! نشدند که، آنها هر بار پس
از دستگیری، گریختند!!
جل الخالق!
حتی "جیمز باند" در هیچ فیلمی از سری فیلمهای "جیمزباندی" اش،
بدینگونه، و در طول عمرش، از دست دشمنانش نگریخت!!
در نظر بیاورید، اگر ماموران رژیم ، حنا مخملباف را حتی برای
چند دقیقه هم دستگیر!! می کردند، آیا "رادیو فردا"، "رادیو
زمانه"، "رادیو بی بی سی"،پدرش محسن مخملباف و خواهرش سمیرا
مخملباف ،سکوت می کردند. اگر اینگونه می بود، همۀ این رسانه
های نام برده و رسانه های مشابه، زمین را به آسمان می
چسباندند. اما چطور شد که حنا مخملباف، چندین و چند بار دستگیر
شد، ولی حتی یک خبر کوچک در این باره مخابره نشد؟
حنا مخملباف برای اینکه خیال خودش، خبرنگار "رادیو فردا" و
شنوندگان این رادیو را از سرنوشت نامعلوم فیلم آینده اش برای
فستیوال "ونیز" راحت کند، در ادامه می گوید:
"خدا
را شکر، این فیلم از ایران خارج شد و در حال مونتاژ است."
بیاد داشته باشید! حنا مخلباف گفت: فیلم در حال مونتاژ است.
خبرنگار "رادیو فردا" که از این پاسخ های حنا مخملباف، حسابی
حیران و انگشت بدهان شده و فراموش کرده بود، کارگردان "بودا از
شرم فروریخت"، در بارۀ "سناریو"ی "راه سبز" پیشتر توضیح داده
بود، از وی می پرسد:
"این
فیلم از قبل دارای فیلمنامه ای هم بود؟"(خبرنگار رادیو فردا
تقصیری ندارد، حنا مخملباف در بارۀ "سناریو"!! گفته بود و
خبرنگار هم از "فیلمنامه"!! پرسید!!. "سناریو" و "فیلمنامه" هم
که به یکدیگر ربطی ندارند!!-کیانوش رشیدی)
حنا مخملباف هم پاسخ داد:
"بله
"
مهرداد سپهری، خبرنگار "رادیو فردا" در دنباله می پرسد:
"آیا
بازیگر شناخته شدهای هم در فیلم شما بازی میکند؟"
حنا مخملباف برای اینکه بگوید با مردم کوچه و خیابان است، در
پاسخ می گوید:
"بازیگران
فیلم من مردم عادی کوچه و خیابانند."
در پاسخ به حنا مخملباف باید گفت:
چرا که نه!
بکارگیری از مردم کوچه و خیابان که خرجی ندارد.
مگر محسن مخملباف،پدرش، هنگامی که "بایسکل ران" را ساخت، حتی
یک افغانی(واحد پول افغانستان-کیانوش رشیدی) هم به افغانستانی
های بازیگر، که همان مردم افغانستان بودند، پرداخت کرد که
دخترش حنا مخملباف،چنین کند؟
مگر سمیرا مخملباف بغیر از شکلات خریدن برای بازیگران فیلم
"تخته سیاه"، ریالی هم به آنها پرداخت کرد که حنا مخملباف این
کار را بکند؟
اگر کارگردان فیلم"میلیونر زاغه نشین"، برندۀ جایزۀ اسکار ،
چند صد روپیه هندوستانی، به دختر بازیگر نقش اول این فیلم داد،
گمان نمی رود حنا مخملباف برای فیلم"بودا از شرم فرو ریخت"،
حتی چند صد افغانی به کودکان بامیان، که در این فیلم بازی
کردند، پرداخت کرده باشد.
اگر کارگردان فیلم"میلیونر زاغه نشین" تنها اندکی بیشتر به
دخترک بازیگر نقش اول می پرداخت، پدرش در همین روزهای گذشته و
بر اثر ابتلا به بیماری "سل" جان به جان آفرین نمی داد.
و در دنباله باید گفت ،بیهوده نیست که محسن مخملباف با خانوادۀ
خویش با "سفر قندهار" به افغانستان رفت.
فیلم سازی بی خرج! بدون پرداخت به هنرپیشه که از قضای روزگار
مردم عادی هستند.
حنا مخملباف، در این زمینه، بمعنای دقیق، نشان از پدر و خواهر
خویش دارد.
و اینکه، بیهوده نیست که محسن مخملباف برای ساختن فیلم " سکس و
فلسفه " به تاجیکستان می رود چون ساختن فیلم در این کشور، برای
او عملا خرجی ندارد.
بیهوده نیست که محسن مخملباف برای ساختن فیلم" فریاد مورچه ها
" به هندوستان می رود.
و اما؛
حنا مخملباف در دنباله پاسخ خویش به مهرداد سپهری، خبرنگار
"رادیو فردا"، می گوید:
"...جوانانی
که شهید شدند یا امروز در زندانند و رأیشان دزدیده شده است.
مثل همیشه تمام بازیگران فیلم من آدمهای واقعیاند.
به حنا مخملباف باید گفت
چرا که نه؟!
در فرهنگ مخملباف ها از جانِ جانباختگانِ در راهِ سرنگونی
جمهوری اسلامی و آزادی برای مردم ایران و آنانی که در سیاهچال
های این رژیم با مرگ دست و پنجه نرم می کنند، باید مایه گذاشت!
مهم، شرکت در فستیوال فیلم "ونیز" است!
در دنبالۀ گفتگوی نامبرده در بالا، خبرنگار "رادیو فردا" از
حنا مخملباف می پرسد:
"این
فیلم را کجا تدوین کردید؟ در ایران یا در پاریس؟"
و حنا مخملباف پاسخ می دهد:
"این
فیلم در فرانسه تدوین شد و الان هم در حال انجام کارهای آن
برای لابراتوار هستیم."
بالاترنوشته بودم:
بیاد داشته باشید!
"
فیلم در حال مونتاژ است."(حنا مخملباف)
در پاسخ حنا مخملباف به مهرداد سپهری، خلط مبحث نشده است،آنگاه
که می گوید:
"این
فیلم در فرانسه تدوین شد و الان هم در حال انجام کارهای آن
برای لابراتوار هستیم."،سخن بر سر این است که بر اثر دروغ های
شاخدار حنا مخملباف، تسلل منطقی گفتگو از میان رفته است.
در این جا باید از فیلم سازان پرسید:آیا تفاوتی میان
معنی"تدوین" و "مونتاژ" در فیلمسازی وجود دارد؟
حنا مخملباف فیلم "تدوین" شده اش!! در پایین تر و در همین
گفتگوی چند دقیقه ای با خبرنگار "رادیو فردا" را، بالاتر "در
حال مونتاژ"!! خواند.
بالاخره نفهمیدیم، فیلم "تدوین" و یا "مونتاژ" شده است و یا
نه؟
به تکه های پایانی گفتگوی"جُنگ فرهنگی" رادیو فردا، که عملا به
"به جوک فرهنگی" تبدیل شده است، نزدیک می شویم.
مهرداد سپهری، خبرنگار"جُنگ فرهنگی" از برنامه های هفتگی
"رادیو فردا"، از حنا مخملباف می پرسد:
""سخنگوی
جشنواره ونیز از قول شما جملهای را نقل کرده که در وب سایت
رادیو فردا هم ذکر شده و آن این بود که «تدوین نهایی فیلم جدید
حنا مخملباف برای گریز از سانسور در مکانی مخفی در حال انجام
است» ماجرای این مکان مخفی چه بوده است؟""
حنا مخملباف، گزارش "رادیو فردا" و نقل این گزارش از سوی
مهرداد سپهری را به "نوشتۀ بر روی یخ" تبدیل می کند و پاسخ می
دهد:
"چیز
مخفی وجود نداشته است. الان همه وضعیت ما را میدانند. همه
میدانند ما کجا هستیم."(بیچاره" رادیو فردا" که فکر کرد حنای
چیره دست در مکانی مخفی!! و بدور از سربازان امام زمان و ارشاد
کن!!،همزمان، در حال"تدوین" و "مونتاژ" فیلم است. و این در
صورتی است که فیلم پیشتر"تدوین"!! شده بود و اکنون در حال
"مونتاژ"!! است-کیانوش رشیدی)
از قسمت های تراژیک، دراماتیک و...این گفتگوی مهرداد سپهری،
خبرنگار "رادیو فردا" با حنا مخملباف، به قسمت کمیک و یا خنده
دارِ آن می رسیم، آنگاه که مهرداد سپهری از کارگردان" بودا از
شرم فرو ریخت" می پرسد:
"چطور
شد که این فیلم در واپسین لحظات توسط جشنواره ونیز که یک
جشنواره مهم و رده
A
است و معمولاً از خیلی قبلتر، فیلمها را باید بفرستید،
پذیرفته شد؟"
حنا مخملباف که خود را جامعه شناس نیز می داند،(جل الخالق!!-
برای دومین بار بکار بردم!!) و مانند "کبک سر در برف فرو
کرده"، معنی این ضرب المثل ایرانی را که می گوید:" نخوردیم نون
گندم، دیدیم دست مردم!"، را نمی داند، در پاسخ می گوید:
"بله
لیست فیلمهای ونیز چند مدت پیش توسط آقای مارکو مولر، رئیس
جشنواره ونیز اعلام شد. اما وقتی فیلم من در اواسط مونتاژش بود
آن را برای آقای مولر فرستادم. آقای مولر شبانه فیلم را دیدند
و همان لحظه پذیرفتند و اعلام کردند که فیلم برای جشنواره ونیز
به نمایش گذاشته خواهد شد."
پیشترگفتم: "نخوردیم نون گندم، دیدیم دست مردم!"
و برای بار سوم: جل الخالق!
فیلمی در اواسط !!"مونتاژ"ش، که پیشتر در حال انجام شدن بود، و
"تدوین" آن در فرانسه،به پایان رسیده بود، برای "مارکو مولر"،
رییس جشنوارۀ "ونیز" فرستاده می شود.
از حنا مخملباف باید پرسید:
اصل فیلم"راه سبز" چند هزار متر است؟ چند ساعت است؟
مارکو مولر هم یک شبه، و از آنجا که دلش می خواست، فیلم " راه
سبز " در جشنوارۀ "ونیز" حتما نمایش داده شود، فیلمی در نیمۀ
"مونتاژ" خویش ، در حالی که"در حال مونتاژ" بود و در فرانسه
"تدوین" شده بود، را دید و رای به شرکت این فیلم در
جشنوارۀ"ونیز" داد!
برای بار چهارم: جل الخالق!!
حنا مخملباف در پایان این گفتگو به خبرنگار "رادیو فردا" می
گوید
"شاید
دلیل این تصمیم[مارکو مولر] یک باره امیدی بود که مردم ایران
داشتند و در این سانسورهایی که از طریق حکومت ایران اعمال شده
بود این امید هیچ بازتابی نداشت و هیچ جا نشان داده نشد و از
آنجایی که مردم دنیا خبر ندارند که در ایران در آن روزها چه
گذشت و چه اتفاقاتی افتاد."
حنا مخملباف،چون می خواهد پیشاپیش برای فیلم خود ارزشی قابل
تحسین قائل شود وتلاش دارد این موضوع را به شنوندۀ "رادیو
فردا" نیز تلقین کند، با این گفته ها، براستی ثابت کرد، نه از
حوادث سرزمین ما خبر دارد و نه ذره ای برای سرنوشت مردم ایران
نگران است.
در پاسخ به توهمات حنا مخملباف در بارۀ اینکه "این امید هیچ جا
بازتاب نداشت و هیچ جا نشان داده نشد"، باید گفت:
حنا مخملباف!
آن هنگام که تو،پدر،خواهر و مادرت-که همزمان خاله ات نیز می
باشد-،همانند "گرگ در کمین بره"، در فکر ربودن "جایزه جشنواره
ونیز" بودید، "ندا آقا سلطان" در خیابان های تهران جان خویش را
برای آزادی مردم و میهن ما، پیشکش کرد و ندای جاودان آزادی
خواهی مردم سرزمین ما شد؛
سینۀ "سهراب"شکافته شد؛
گزمگان رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی،"کیانوش آسا" را در
کرمانشاه کشتند؛
و در جای جای سرزمین پهناورمان، به دختران و پسران ایرانی
تجاوز کردند؛
جسد سوخته و مورد تجاوز قرارگرفتۀ"ترانه موسوی" را در بیابانها
رها کردند.
و اینکه:
اخبارِهمۀ این جنایات رژیم جمهوری اسلامی علیه ایرانیان را،
ایرانیان درون مرزی،همانند بهترین سناریو نویسان،بهترین
بازیگران، بهترین کارگردانان، بهترین فیلم برداران و بهترین
تدوین گرانِ رستاخیز نوینشان بر علیه رژیم اشغالگر جمهوری
اسلامی، به چشم و گوش جهانیان رساندند.
ایرانیان در بهار و تابستان سال 1388، در رستاخیز خویش بر علیه
رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی، بهترین وحماسی ترین فیلم دهه های
معاصر را ساختند.
بهترین و برترین جایزه های جشنوارۀ "ونیز" و دیگر جشنواره ها،
این بار و در همۀ رشته ها باید تنها و تنها به ایرانیانِ
بازیگر این فیلم حماسی داده شود و نه مخملباف و مخملباف ها!
حنا مخملباف!
با این دروغ های شاخدار و آسمان به ریسمان بافتن "حنا" یی ات
در بارۀ فیلمت!!، یعنی فیلم "راه سبز"، در گفتگو با "رادیو
فردا"، "عِرض خود بردی و زحمت ما ایرانیان داشتی!"
و در پایان اینکه:
حنا مخملباف!
اگر روزی، روزگاری، فیلم"بودا از شرم فرو ریخت" را توساخته
باشی، پیشنهاد می کنم، بعنوان نخستین عضو از خانوادۀ دروغین
سینمای ایران، از شرم فرو بریزی!
کیانوش رشیدی
نهم سپتامبر 2009
|