1- ارنستو...
«فیدل کاسترو» و «رائول کاسترو» هم از جمله رهبران و مردان
تاریخی هستند که در فیلم تصویر شدهاند، کسانی که علاقهمندان
سیاست بینالملل هر روز خبری دربارهشان میخوانند. درامِ
زندگینامهای استیون سودربرگ دربارهٔ ارنستو چهگوارا برای
اولین بار در جشنوارهٔ کن به نمایش درآمد. این فیلم که بخش دوم
از یک سهگانه است، به همراه قسمت اول با نام «آرژانتین»
(دربارهٔ انقلاب کوبا) به صورت یک فیلم چهارساعته در کن نمایش
داده شد و منتقدان و داوران آن را تحسین کردند. دل تورو جایزه
بهترین بازیگر مرد را برای بازی در هر دو فیلم از کن برد و
سودربرگ هم نامزد نخل طلا شد. دل تورو جایزهاش را به خود چه
گوارا و همچنین سودربرگ تقدیم کرد و در هنگام دریافت جایزهاش
گفت سودربرگ کسی بود که همهٔ ما را به سمت این فیلم هل داد.
گفتنی است که دل تورو یکی از تهیهکنندگان فیلم هم هست. فیلم
در جشنوارههای معتبر دیگری هم به عنوان فیلمی که حتماً باید
دید شناخته شد؛ از جمله در چهل و ششمین جشنوارهٔ فیلم نیویورک
و سی و سومین جشنوارهٔ تورنتو.
فیلم مقطع زمانی تلاش چه گوارا برای ایجاد انقلابی در بولیوی
تا مرگ حماسی او را پوشش میدهد. فیلمنامه به طور مشترک به قلم
«پیتر بوچمان»، «بن وان درمین» و خود سودربرگ نوشته شده است.
سودربرگ در گفتوگویی با سی. ان. ان عناصر زندگی نامهای چه
گوارا را برای ساخت فیلم عالی توصیف میکند. او میگوید چه
گوارا یکی از شگفتانگیزترین زندگی های قرن بیستم را داشته
است. در هنگام تحقیق برای هر دو فیلم، سودبرگ فیلم مستندی ساخت
از مصاحبه با برخی از افرادی که در کنار چه در کوبا و بولیوی
جنگیده بودند. در اصل فقط یک فیلمنامهٔ یکپارچه وجود داشت اما
سودربرگ فهمید که فیلم را باید به دو قسمت تقسیم کند. منبع
اصلی اقتباس فیلمنامه کتاب خاطرات چه از دوران انقلاب کوبا و
اقامت او در بولیوی بود. در کنار این، سودبرگ به مصاحبههایی
تکیه کرد که با کسانی انجام شده بود که در هر دو دورهٔ زندگی
چه او را میشناختند. بعد از آن هر کتابی که موجود بود و به
کوبا و یا بولیوی مربوط میشد خواند.
هر دو فیلم با بودجهٔ متوسطی ساخته شدهاند؛ چیزی در حدود 61
میلیون دلار برای هر دو فیلم. جالب اینجاست که فیلمها بدون
سرمایهگذاری امریکایی یا قرارداد پخشی با شرکتهای امریکایی
به سرانجام رسیدهاند. وایلد بانچ کمپانی تولید و پخش فرانسوی
است که 75 درصد بودجه فیلم را عهده دارد شده است. سودربرگ
فیلمبرداری هر دو فیلم را به صورت پشت سر هم در یک دورهٔ زمانی
90 روزه انجام داده است. فیلمبرداری در ماه می 2007 در
پورتوریکو آغاز شد و بیشتر دیالوگهای فیلم هم به زبان
اسپانیایی گرفته شد. استیون سودربرگ مثل بیشتر فیلمهایش،
فیلمبرداری این کار را هم خودش انجام داد. موسیقی فیلم را
«آلبرتو ایگلسیاس» ساخت و فیلم با زمان نهایی 131 دقیقه روی
پرده آمد.
واکنشهای اولیهٔ منتقدان درهم و برهم بود. در عین حال به
نوشتهٔ شاهدان عینی کم نبودند منتقدانی که با چهرههایی
برافروخته از سالن نمایش فیلم در جشنوارهٔ کن بیرون آمدند.
«تاد مک کارتی» به فرم کنونی فیلم اشکالاتی وارد میداند و در
سایت ورایتی مینویسد «به عنوان فیلمی تجربی سنگ بزرگی است،
چرا که باید هم استانداردهای هنری را کسب کند و هم تجاری را.
زمان زیاد و طاقتفرسای فیلم هم مقایسهای ناگزیر به وجود
میآورد میان این فیلم و دیگر فیلمهای بلند حماسی تاریخی مثل
لورنس عربستان یا سرخها. متأسفانه، فیلم چه حماسی نیست، فقط
زیادی طولانی است.»
پیتر برادشاو در نقدی که در گاردین منتشر شده مینویسد: «شاید
باید این فیلم را به مثابه شاهکار معیوب این کارگردان محسوب
کنیم: فیلم شیفتهٔ شخصیت اصلیاش است اما از نظر ساختاری از هم
گسیخته است. قسمت دوم فیلم به وضوح روانتر و محکمتر از قسمت
اول (آرژانتین) است اما در عین حال به طرز ناامیدکنندهای
محتاط و محافظهکار است و هیچ تمایلی ندارد که به دنیای درونی
چه گوارا نزدیک شود»
اما ریچارد کورلیس منتقد مشهور مجله تایم برخلاف بیشتر منتقدان
که از بازی دل تورو تعریف کردند، با تصویری که دل تورو از چه
گوارا نشان می دهد مشکل دارد. کورلیس می نویسد:«دل تورو که
اغلب در سبک بازیاش از اوج شروع میکند و بلندپروازی میکند،
درست مثل یک چترباز که از بالای آسمانخراشی میپرد، اینجا در
این فیلم گنگ است، الهامات احساسی کمی از خود نشان میدهد و به
نظر میرسد اینجا متین و موقر شده. چه گوارا در این فیلم به
جای آنکه با مهارتهای مبارزاتی دشوار و هوشربایش تعریف شود
با نفستنگیاش نشان داده میشود.»
سودربرگ در مصاحبهاش با سی. ان. ان به انتقادات پاسخ میدهد.
او میگوید که فیلمی خلاف عرف فیلمسازی ساخته است:«به نظر من
خندهدار است که بیشتر چیزهایی که دربارهٔ فیلمها مینویسند
این است که چقدر قراردادی هستند و آنوقت وقتی فیلمی قراردادی
نیست عدهای از منتقدان ناراحت میشوند. نکتهٔ اصلی دربارهٔ
فیلم این است که ما سعی کردیم این حس را به شما بدهیم که دور
وبر این آدم (چه) بودن چطور چیزی است» البته سودربرگ بعد از
جشنوارهٔ کن تغییراتی در فیلم اعمال می کند از جمله اینکه صحنه
دست دادن چه گورا و فیدل کاسترو را به فیلم اضافه میکند.
مانولا دارگیس پس از دیدن فیلم در جشنوراهٔ نیویورک در
روزنامهٔ نیویورک تایمز نقدی مینویسد که بسیار قابل توجه است.
او می نویسد: «در خلال فیلم، آقای سودربرگ، زیبایی وحشی مناظرش
را با تصویر قهرمانانهٔ چه مخلوط میکند. چه میجنگد، متفکرانه
و با شتاب میخواند و مینویسد، و از دهقانان و سربازان
پرستاری میکند.» به باور این منتقد چه میبرد و میبازد اما
همچنان در یک چیز ثابت باقی میماند و آن روند رهبری
کاریزماتیک بودن است. چه در مأموریتهای غیر ممکن و لذت کار
کردن و فرماندهی ثابت باقی مانده است. منتقد نیویورک تایمز
همچنین اشاره میکند که سودربرگ زیرکانه از نمایش جنبههای
منفی شخصیت چه گوارا طفره رفته است. از جمله افزایش اعمال
خشونت در او و جنگهای بیپایانش. او معتقد است بدون شک چریک
فیلمی سیاسی است حتی اگر در خلال نمایش سیاست عملی بر ماجراهای
رومانتیک تأکید کند؛ چرا که این فیلم هم مانند تمام فیلمها،
برای فروش کردن و پول درآوردن ساخته شده است.
اما از منتقدانی که نظر مثبتی راجع به فیلم داشتهاند میشود
به اندرو او هیر از مجلهٔ سالون اشاره کرد. او مینویسد:« چیزی
که سودربرگ موفق به ساخت آن شده فرایندی باشکوه از زایش و مرگ
است. سودربرگ کسی است که توانسته اثر پیچیدهای بسازد که جان
مک کین، باراک اوباما و رائول کاسترو هنوز گرفتارش هستند. به
اندازهٔ کافی وقت داریم تا دربارهٔ مفاهیم سیاسی فیلم و
کمبودهای آن صحبت کنیم، وقت داریم تا به بازخوانی حوادث تاریخی
که سودربرگ حذف کرده است بپردازیم یا به این یا آن خطای
ایدئولوژیک اشاره کنیم. سودربرگ چیزی ساخته است که مردم همهٔ
دنیا دوست دارند آن را تماشا کنند و مشتاق هستند که دربارهاش
حرف بزنند، چیزی که به طرز عجیبی لازم و ضروری به نظر میآید،
چیزی درهم و برهم و تمام نشده و سرگرم کننده.»
راجر ایبرت هم فیلم را جزو فهرست بهترین فیلمهای سال 2008
خودش قرار داده است. اما جیمز روچی منتقد مجله سینماتیکال پا
را یک قدم از راجر ایبرت جلوتر می گذارد و فیلم چه را بهترین
فلم سال 2008 میخواند.
به نظر میرسد فیلم در رده بندی کاربران سایت
IMDb
آنطور که انتظار میرفته تقدیر نشده است. رأی دهندگان این
سایت از 10 امتیاز 6/9 را به فیلم دادهاند که میتوان گفت
برای این فیلم رقم خوبی نیست.
توضیح ما
*ما
فیلم «چه... »راندیده ایم- هنوز فیلم در آلمان اکران عمومی
نشده است - امر واضحی است که خصلت دنیای سرمایه داری با یک
شخصیت برجسته یابهتر بگوئیم برجسته ترین شخصیت ضد سرما یه داری
نا هماهنگ است وآیا سرمایه هولیوود را که قدرت اصلیش در دست
کمپانی های نفتی است صرف بازسازی شخصیت واقعی سمبل مقاومت
ومبارزه مسلحانه خواهندکرد؟ البته تجارت وسرمایه در دنیای
امروز برای بقای خودش روش های نوینی بکار می گیرد.تجربه
انتخابات امریکا وبه میدان آمدن یک رنگین پوست که برای نجات بن
بست سرمایه داری دست دوستیش رابه سوی دستان خونین جنایتکارانی
چون سران جمهوری اسلامی دراز کرده است خود نمومه ای ملموس است.
اما منتقدفیلم به هر حال علاوه بر ارزش های انسانی اثر به
ویژگی هایی هنری هم توجه خواهد داشت. سینمای آزاد قصد دارد.
ویژه نامه ای برای فیلم« چه...» تنظیم کند. علاوه بر نویسندگان
سینمایی از شخصیت های سیاسی هم دعوت می کنیم تا این اثر را از
زاوایای متفاوت بشکافند. برای ارایه این ویژه نامه هم عجله ای
نداریم شاید در شماره 32 امکانش فراهم شود. مقاله سایت فیروزه
، نقد فیلم «چه...» نیست بلکه گرد آوری چند نقد ونظر مطبوعات
مد نظر بوده است.
-سینمای مستند چریکی در ایران*
احمد
زاهدی لنگرودی
بر خلاف آنچه گفته شده است ـ که دربارهی تاریخ سینمای مستقل
و روشنگرانهی ایران نیز بسیار محدود و معدود گفته و نوشتهاند
ـ اینطور نیست که سینمای مستند سیاسی، حتی از نوع مستقیم آن
در بین نمونههای آثار تاریخ سینمای ایران وجود نداشته است.
با کمی تامل و جستجو در تاریخ، پیش از سال 1357 حتا سینمای
مستند چریکی نیز در ایران قابل بررسی است. وقتی اینروزها به
مدد اینترنت میتوان سری به سایتهایی مثل یوتیوب یا گوگل
ویدئو زد و دید تا چه اندازه مستند ـ که این روزها گونهی
محبوب این سایتهای ویدئویی هم هست ـ سیاسی شده و چه اندازه هم
در فضای زیرزمینی با تکیه بر تکنولوژی دیجیتال، فیلم مستند
سیاسی در ایران تولید میشود. پس میتوان دریافت که این مساله
بهقطع نمیتواند دارای سبقه و پیشینهای نباشد. در این
نوشتار به یک مورد از ایندست سینما اشاره شده، باشد که بیشتر،
فتح بابی شود که همه در این باب آنچه میدانند، بنویسند و
منتشر کنند.
نخستین تجربههای سینمای مستند سیاسی و روشنگر به کارهای
بهنمایش درنیامدهی کامران شیردل در دههی چهل باز میگردد.
فیلمهای شانزده میلیمتری سیاه و سفیدی که به مضامین اجتماعی
با نگرش و پرداختی طبقاتی نزدیک شده و حاصل کار علیالخصوص در
فیلم مستند «اون شب که بارون اومد» شاهکار است.
روی هم رفته میتوان نحلهای کوچک اما به راستی موجود از
سینمای چریکی در ایران را نیز در نخستین سالهای دههی 50 جست
و جو کرد؛ جوانانی که در آنزمان به مشی مبارزهی مسلحانهی
چریکی در جنبش چپ گرایش داشتند بیشتر در چند مدرسهی سینمایی
پراکنده بودند. عباس سماکار، طیفور بطحائی، رضا علامه زاده و
کرامت دانشیان که جزو اولین گروه قبول شدگان در دوره هنری
مدرسهی عالی تلویزیون و سینما بودند. و اسفندیار منفرد زاده
که علاوه بر ساخت تعدادی از مهمترین موسیقیهای متن فیلم در
سینمای داستانی حرفهای خود نیز دو فیلم کوتاه برای مرکز
سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ساخته است؛ اما
این جوانها در نهایت به جای این که در اجتماع بمانند و کار
سینما را تجربه کنند و ثمر دهند، متاسفانه اسیر زندان شدند.
علامه زاده البته قبل از زندان، راهی یافت بهسوی سینمای
حرفهای و دو فیلم سینمایی بلند داستانی هم ساخت، که هیچ کدام
موفق و موافق با جریان فکری مذکور نبود.
مهمترین فرد از این میان اما کرامتاله دانشیان است.
کرامتاله دانشیان فرزند اول خانواده، بهسال 1325 در شيراز از
مادرى اهل كازرون و پدرى از تركان قشقايى بهدنيا آمد. پدرش كه
زارعى ساده بود بهدنبال بحران اقتصادى ناشى از جنگ جهانى دوم
از كشاورزى دست كشيده و براى امرار معاش به ارتش پیوست. كرامت
در دوران كودكى مادرش را به سبب بيمارى از دست داد و هنگامى كه
ده ساله بود همراه خانوادهاش به تبريز نقل مکان کردند. او در
تبريز بزرگ شد و درس خواند و تا پايان دورهی دبيرستان در
آنجا ماند. وى پس از اخذ ديپلم و خدمت سربازى كه به عنوان
سپاهى دانش در يكى از روستاهاى آمل انجام داده بود، مدتى در
مدرسهی هتلدارى تهران، و پس از آن در مدرسهی تازه تاسيس
عالى سينما و تلويزيون به تحصيل پرداخت. یک سال بعد دانشیان
از این مدرسه بهخاطر گرایشهای سیاسی ـ از آنجا که از سوی
ساواک عنصری ناباب تشخیص داده شده بود ـ اخراج شده و به شیراز
میرود. یکی از ماموران مخفی ساواک در این دوران خود را به وی
نزدیک کرده و خود را در تماس و عضو سازمان چریکهای فدایی خلق
ایران معرفی میکند. و دانشیان که در آرزوی پیوستن به
سازمان چریکهاست، او را آنگونه که میگوید، میپذیرد. آن
مامور بیانیههای چریکها را از ساواک تحویل و به دست
دانشیان میرساند. همچنین او از عملیات میگوید و از چریکها
و از قرارهای تشکیلاتی تا جاییکه کرامت وی را به خانهی خود
نیز میبرد. رفت و آمدها بیش از یکسال، تا 1353 به درازا
میکشد. و دانشیان طرح گروگانگیری رضا پهلوی، ولیعهد شاه که
به همراه مادرش فرح دیبا برای گشایش جشنواره فیلم آسیا و
اقیانوسیه که بنا بود در شیراز برگزار شود، بهقصد اینکه
گروگانها با زندانیان سیاسی عوض شوند، در سر میپروراند و آن
را با مامور مذکور که وعدهی در اختیار گذاردن هفتتیری هم به
او میدهد در میان میگذارد. همهی این داستانها، اما طرح
ساواک است . دانشیان به اتهام تشکيل گروهي مخفي همراه با
طیفور بطحایی، عباس سماکار و رضا علامهزاده که همانند
دانشیان بیخبر از تور خونبار پلیسی ساواک به رهبری آن مامور
به نام امیرحسین فطانت که در پوشش رفیقی درآمده بود، در روز
موعود هنگام تحویل سلاح ـ دانشیان در شیراز، طیفور و علامه
زاده و عباس سماکار از دیگر اعضا طرح آزاد سازی زندانیان
سیاسی در یک روز ـ دستگیر میشوند . کرامت اله دانشیان پس از
دفاعى بسيار محكم و قهرمانانه ـ که فیلم معروف¬اش
هم¬آن
زمان از تلویزیون پخش شد و عباس سماکار نیز که به حبس ابد
محکوم شده بود، سالی پس از آزادی از زندان در سال 1357 فیلم
مستندی بر مبنای آن ساخته است ـ در دادگاه نظامى به اعدام
محكوم شد و در 29 بهمن سال 1352 کرامت اله دانشیان به همراه
خسرو گلسرخى، روزنامه¬نگار
و شاعر مشهور، در ميدان چيتگر تهران اعدام شد.
نخستین حضور رسمی دانشیان در تاریخ سینمای ایران همراه با
غلامحسین طاهری دوست، بود. در سال¬های
پایانی دهه¬ی
چهل طاهری دوست در رشته¬ی
کارگردانی و مونتاژ درمدرسه¬ی
عالی تلوزیون درس می¬خواند.
او هم¬دوره¬ی
دانشیان است. آشنایی این سه¬تن
تا حد همکاری پیش می¬رود
و دانشیان در فیلم صبح به کارگردانی طاهری دوست در مقام دستیار
کارگردان با وی همراه است. متاسفانه طاهری دوست ـ که از
هواداران حزب توده¬ی
ایران بود، و سابقه¬ی
زندان سیاسی نیز داشت ـ با وجود توانایی و استعداد فراوان در
ساخت فیلم مستند، سال¬های
بعد به دلیل توقیف آثارش و عدم رغبت تلویزیون برای همکاری با
او از آن سازمان خارج می¬شود
و به ساخت آگهی¬های
تجارتی روی می¬آورد.
کرامت اله دانشیان در سال 1351 یک سال پس از ورود به مدرسهی
عالی تلویزیون فیلم کوتاه مستند سیاسی و مهمی به نام دولت آباد
را در رابطه با کارهای درسیاش، میسازد. فیلم کوتاه دولت آباد
توسط مدیران مدرسه عالی تلویزیون ـ منجمله فریدون رهنما ـ خط
دار و علیهی مصالح مملکتی تشخیص داده شد. و مورد قبولشان
واقع نشد. ساواک نیز در واکنش به فیلم، از آنجا که کرامت را
تحت نظر داشت، نگاتیوهای آن را ازبین برد.
در فیلم دولت آباد که آنرا میتوان نوعی مستند چریکی منحصر به
فرد در سینمای ایران دانست، زندگی فقر زدهی مردم روستایی
حاشیه نشین به تصویر کشیده شده؛ روستایی در چند کیلومتری شهر
ری که تانکرهای نفتکش پالایشگاه تهران از کنارش ﻣﻲگذشتند.
دانشیان با بهرﻩگیری از این موقعیت و وضعیت ﻣﻲخواست نفت را
چونان قلب این روستای محروم تصویر کند. در نخستین صحنهی فیلم
چند روستایی را در حالی که بیلهایشان را بر دوش دارند
میبینیم و سپس صدایی که از بیرون کادر شنیده میشود خطاب به
آنها میگوید: آهای دولتآبادیها...؟ و روستائیان با
چهرههایی خسته و نحیف برمیگردند و به دوربین نگاه میکنند.
فیلم با نماهایی از حرکت قطارهای حامل نفت از کنار دولت آباد و
دور شدنشان تمام میشود؛ بدین شکل که صدای ضربان متن فیلم
آرام آرام کند ﻣﻲشد تا آنکه سرانجام در زمینهی ماتم زدهی
روستا خاموش و محو ﻣﻲگردد.
بخشهایی از فیلمنامه، شناسنامهی کامل و خاطرات ساخت این
فیلم در ویژهنامهی فرهنگ نوین بهسال 1353 منتشر شده است.
فیلم مستند کوتاه دولتآباد به حق آغازگر و نخستین نمونهی
سینمای مستند چریکی در ایران است؛ چرا که هم مضمونی تند و
سیاسی ـ انقادی دارد و هم توسط افرادی ساخته شده که دارای چنین
تفگر و گرایشی بودند. توجه به این اثر و آثاری مشابه که در
سالهای دههی 50 و علیالخصوص پس از سال 1357 خلق شدهاند،
میتواند راه و نگرش نوینی برای ساخت و تولید آثار مستند ـ
حالا که فیلمسازی به مدد تکنولوژی دیجیتال آسانتر هم شده ـ
باشد.
احمد زاهدی لنگرودی
ahmadzahedi@gmail.com
*
این مقاله بخشی از یک پژوهش بهنام «سینما و سوسیالیسم در
ایران» است که توسط نویسنده، به زودی منتشر خواهد شد.
بخشهای دیگری از این پژوهش پیشتر تحت عنوان: احمد شاملو در
سینمای ایران در نشانی
س
]
و ابراهیم مرادی، از یک انقلابی حرفهای تا سینماگری حرفهای
در نشانی
[http://www.varg.ir/archives/2009/03/moradi.php]
منتشر شده است.
منابع
:
امامی، همایون / سینمای مردم شناختی ایران / نشر افکار / 1385
صالحی، انوش / راوی بهاران، زندگی و مبارزات کرامتالله
دانشیان / نشر قطره / چاپ دوم ۱۳۸۲
نصیبی، بصیر / سینمای سیاسی / مجله آرش، شماره 100 / سپتامبر
2007
نشريهي «فرهنگ نوين» چاپ تهران، بهمن 1359 (يادنامه دانشيان(
این مطلب برای بار نخست در سایت شهرگان منتشر شده است
http://www.shahrgon.com/fa/index.php?news=2603
|