فیلم
کلاس جزیئات گذران یک سال تحصیلی معلم فرانسه در کلاسی متشکل
از 14-15 شاگرد نوجوان دختر و پسر، در پاریس است. درام فیلم از
نتایج غیرقابل پیش بینی روابط بین این معلم و شاگردان کلاس
بوجود میآید. زمانی که معلم تلاش میکند رفتاری «خوب» داشته
باشد و شاگردان آنچه را او «خوب» مینامد نمیپذیرند.
***
«من جدول ضرب درس میدم گاهی هم ریاضیات»، این شوخی معلم
ریاضیات است هنگام معرفی خودش. او میداند که سیستمی که او را
به استخدام خود درآورده هدفش از ریاضیات جدول ضرب است و نه
ریاضیات.
بحث درمورد سیستم آموزشی به شیوههای تنبیه و تشویق تقلیل
مییابد. عمدتا تنبیه و گاه تشویق برای کنترل دانشآموزان و
هدایت و زور چپان آنها در نظامی که از قبل و براساس منافع
عده خاصی تعبیه شده است. اما حتی در این حد هم به سرعت جمع و
جور و کوتاه میشود تادر مورد ماشین قهوهدرست کنی «که موضوع
حساسی» است بحث شود.
فیلم «کلاس» مثل اکثر فیلمهای فرانسوی ابتدا باعث حسرت
تماشاچی دیکتاتورزدهی ایرانی میشود. اما وقتی دوباره فیلم را
میبینی حسرت جای خود را به تاسف میدهد. تاسف از اینکه این
«دموکراسی» نمایندگی نیز ماهیتا و اساسا با دیکتاتوریها و
حکومتهای توتالیتر تفاوت چندانی ندارد. عنوان اصلی فیلم «بین
دیوارها» تلویحا به همین موضوع اشاره دارد.
فیلم »کلاس» فیلمی نمادین است از یک نظام کنترلگر. اما نه
نظامی توتالیتر مثل نظام استالینی یا فاشیستی، بلکه یک نظام
غربی که ادعای دموکراسی دارد. نظامی که ظاهری دموکراتیک دارد
اما در اصل هدفش کنترل آحاد و افرادش است. اینکه چگونه آنها
را در مسیری هدایت کند که خود میخواهد. جلساتی که مدیر به
همراه معلمان در دفتر مدرسه میگذارند تداعیگر جلساتی است که
هیئت دولت در شرایط عادی و یا شورای امنیت یا سردمداران هر
نظامی در موقعیتی بحرانی برگزار میکنند. اما راه کار آنان
همواره کنترل و یا سرکوب است. اسم این راهکار را هم در بهترین
حالت میتوانند «هدایت» بگذارند. هدایت در همان کورهراههایی
که خود شاهراه میپندارند و یا این طور وانمود میکنند. در
دوران «آشوب» اوضاع بحرانی میشود. توی مدرسه «کمیته انضباطی»
تشکیل میشود و در یک جامعه احتمالا شورای امنیت. در مدرسه
دانشآموز خاطی را اخراج میکنند و در یک جامعه نیروهای
«آشوبگر» را سرکوب.
large_francois-begaudeau-cl_1.jpg
سلیمان دانشآموزی که اخراج میشود به شیوهی خودش خوب است. او
فقط نمیتواند خودش را آن طور که آنها میخواهند «کنترل» کند.
او متفاوت است.
تنوع ملیتها در کلاس آن را حتی تبدیل به نمادی برای یک جامعه
جهانی میکند. تنوع نژادها، رنگها، زبانها، فرهنگها، نظرات
و آرمانها و برخوردهایی که آنها با هم دارند. اما سیستم:
سفید، یکرنگ، یکزبان و یک کاسه است و میخواهد همه راه او
را بروند. بنابراین دانشاموزان متنوع و متفاوت کلاس همگی به
روش خود و به درجهای که مورد ستم این استبداد قرار میگیرند
در مقابل آن میایستند و در لحظاتی متحدانه علیه سیستم
میایستند و به آن معترض میشوند: زمانی که یکی از آن رنگها،
زبانها، آرمانها و... مستحق تنبیه و اخراج میشود. اما فقط
تا حدی که منافع خودشان به خطر نیفتد. زمانی که سیستم به طور
مشخص دستور بر تنبیه و اخراج میدهد همه آن را میپذیرند و
سرجایشان مینشینند.
گرچه نمیتوان ابعاد اختیار مسئولین مدرسه در مورد دانشاموزان
را با حدود اختیار حکومتگران با حکومت شوندگان قیاس کرد اما
به واقع نهادهای خردتر در تمامی جوامع نمودی مشخص از روابطی
است که در آن جامعه حاکم است: خانواده، مدرسه، زندان،
بیمارستان، آسایشگاه ، ادارات و... در یک جامعهی
توتالیتاریستی بر تمامی این نهادها دیکتاتوری عیان حاکم است و
در جامعهی با «دموکراسی» نمایندگی استبدادی نهفته و بزک کرده
برای حفظ منافع آنانی که منافع مستقیمشان حفظ سیستم است.
استفاده از نمایندگان و یا حضور نمایندگانی از شاگردان در
مجامع تصمیمگیری- نه برای سیستم آموزشی- بلکه برای تصمیمگیری
در مورد ابقا یا اخراج شاگردان و یا نوشتن گزارش برای آنها
فقط ادای مشارکت دانشاموزان در سیستم آموزشی است. آنان توسط
سیستمی که هدفش کنترل شاگردان و هدایت آنان در جهت نظام و
منافعی است که از قبل و توسط سیستمگذاران تعیین شده، فقط به
بازی گرفته میشوند. این نمایندگان فقط دکور هستند، شراکت
تعیین کننده ندارند، و خود بر این امر آگاهند، برای همین دو
دختری که به عنوان نماینده در این جلسه حضور دارند همه چیز را
به سخره میگیرند. آنها همه چیز را مسخره مییابند. هم حضور
تجملی خودشان را در آنجا و هم روش و محتوای گفتگوی مسئولین
مدرسه و نحوهتصمیمگیری و حتی محدودیتهای خود تصمیم گیرندگان
را در حق انتخاب. چون آنها نیز خود فقط مهرههایی هستند در
نظامی از قبل تعیین و برنامهریزی شده. آنان مطلقا قصد هرزگی
و یا جلب توجه ندارند، آنان عصیان و اعتراض خود را به این گونه
نشان میدهند، درحالی که سلیمان عصیان و اعتراض خود را با
پرخاشگری نشان میدهد. هرکدام نیز به نسبت خطایی که انجام
دادهاند و بر اساس جنسیتشان تنیبه میشوند. آن دختران توسط
جامعهای که نگاهی ویژه به زن دارد «شبیه زنان هرزه» نام
میگیرند و سلیمان اخراج میشود.
به هرحال فیلم کلاس به نظرم نمادی از یک جامعه است که ادعای
دموکراسی دارد اما اسکلت و زیربنایش تفاوتی با یک نظام
توتالیتر و کنترلگر ندارد، فقط راهکارها و شیوههایش برای
کنترل متفاوت است. انتخابات و نمایندگی در چارچوب نظامی از
پیش تعیین شده. مردم نماینده میشوند و یا در انتخابات شرکت
میکنند برای اینکه نظامی را که حکومتگران تعیین کردهاند
تایید و حفظ کنند. آنان در ساختن آن نظام و سیستم، در بنای
قوانین آن جامعه هیچ شراکتی ندارند.
سلیمان در آن دموکراسی «غیرعادی» به حساب میآید و ازمرلدا با
اینکه گاه نقدهای تند و تیزی هم میکند «عادی». استیداد هم
«نرمال» و «عادی» را تعریف میکند وخارج از آن پذیرا نیست.
تفاوت استبداد و «دموکراسی نمایندگی» فقط این است که دومی فقط
گلو گشاد تر است، تفاوتهایی را برمیتابد و برای چیاندن
آدمها توی سیستم راهکارهای بعضا ملایمتری دارد. اما در هردوی
این سیستمها که نه با شراکت مردم بلکه توسط طبقه و اندیشه و
ایدئولوژی خاصی بنا شده و منافع عده خاصی را نمایندگی میکند،
در هر دعوایی حکومتگران خود هم طرف دعوا هستند و هم قاضی.
استقلال قضات فقط یک مضحکه است برای فریبکاری، چون قاضی فراتر
از قوانین و یا چارچوبهایی که سیستم تعیین کرده نمیتواند
برود.entre_les_murs_15_10_2008_1.jpg
در پایان سال تحصیلی و روز آخر کلاس آزمرلدا میگوید که از
مدرسه هیچ نیاموخته. به نظر او درسها همه کثافت و بدرد نخور
هستند. خودش کتاب جمهوریت را خوانده است و در مورد سقراط
میگوید که او چطور مردم را گیج میکرد و اینکه مردم
نمیتوانستند تشخیص بدهند آنچه را که میاندیشند و یا رفتار
میکنند درست است یا غلط و اینکه یافتن حقیقت و راه درست چقدر
دست نیافتنی است. به رغم این سیستمها از قبل همه چیز را تعیین
میکنند، حتی برای آنهایی که هنوز به دنیا نیامدهاند. به زور
آدمها را تویش میچپانند و اگر جا نگرفتند با چکش و چماق
آنقدر بر سرشان میکوبند تا در جایی که برایشان تعیین شده فرو
بروند، حتی به قیمت خرد شدن و تکهتکه شدنشان.
آخرین شاگردی که در پایان سال تحصیلی با فرانسوا (معلم فرانسه)
خداحافظی میکند میگوید که اصلا نفهمیده در مدرسه چه
کردهاند. او به اندازه ازمرلدا یا دیگرانی که خودشان خارج از
سیستم شاگرد و معلمی چیزی جستجو کرده و آموختهاند، خلاقیت و
ابتکار نداشته است. بنابراین از آن یک سال آموزش و روابط و
ضوابطی که بر آن حاکم بود هیچ سردرنیاورده و اصلا نمیداند
چکار کردهاند. او از کل مدرسه هیچ نفهمیده است. سیستم و
نظامهایی که تمام هم و غمشان کنترل و هدایت آحادشان در جهت
منافع یک طبقه، یک اندیشه، یک زبان و یک فرهنگ است به راحتی
این اشخاص را نادیده میگیرند، که تعدادشان کم هم نیست. نه
اقلیت که گاه اکثریتی بزرگ را شکل میدهند. گرچه فقط تعدادی از
آنان جسارت و یا اجازه این را مییابند که بگویند چیزی
نفهمیدهاند.
صحنه آخر فیلم کلاس ِ خالی را نشان میدهد و فریاد شادی بچهها
را که از آن خلاصی یافتهاند. حداقل برای سه چهار ماه
میتوانند کاری که خود دوست دارند بکنند.
شناسنامه فیلم:
کارگردان: لارنت کانتت
فیلمنامه نویس: کانتت+
Francois Begaudeau+ Robin Campill
براساس رمان «بین دیوارها» از
Begaudeau
زبان فرانسه زیرنویس انگلیس
زمان: 128 دقیقه
سال ساخت:2008
بازیگران:
Francois Begaudeau،
Wei Huang, Esmeralda Ouertani, Souleymane Franck Keita, Carl
Nanor, Arthour Fogel
نقش معلم فرانسه را
Francois Begudeau
بازی میکند که خود معلم مدرسه دیگری بوده و در نوشتن سناریو
با
Cantet
همکاری کرده است.
جوایز:Palme
d Or
در کن 2008 و کاندید اسکار همان سال برای بهترین فیلم
خار
در باره کارگردان
لارنت کانتت متولد 1961 در فرانسه و فارغ التحصیل مدرسه فیلم
میباشد که برای کارگردانیهایش تا کنون 25 جایزه دریافت کرده
است. کارگردانی را از دهه 1990 آغاز کرد و تا کنون 7
فیلمنامه نوشته که خود همهی آنها را کارگردانی کرده است .
از جمله فیلمهای مشهور او «منابع انسانی» و «تایم اوت» است.
فیلم کلاس آخرین کار او در سال 2008 میباشد.
|