باز هم سال نو
را
طبق روال همیشگی که انگار
به سنت تبدیل شده با این
امید
و
یا بهتر بگوئیم با این
دلخوشی آغاز می کنیم که
سال دیگر شر آخوند
کنده شود بی آنکه به این
امر هم توجه کنیم که اگر
عمامه داران هنوز بر منبر
چسبیده اند،
هنوز می کشند ،
هنوز شکنجه می کنند ،
هنور تجاوز می کنند و
هنوز ظلم می کند ،
نه امریکا مقصر است و
نه دیگرچپاول گران غربی و
نه روس و…،
زمینه بقای اینان را ما
فراهم می آوریم نه روس و
انگلیس و اسرائیل و
امریکا .
ما هر سال آرزو می کنیم
که دیگر کار آخوند در سال
جدید تمام است ،
بی آنکه خودرا در برابر
شگرد های آخوند واکسینه
کرده باشیم . گاه هم برای
سلب مسئولیت از خودمان
گناه را به گردن ایرانیان
داخل می اندازیم بی آنکه
به نقش مهم تر خودمان بها
دهیم. همین مردم در
داخل درچند خیزش به یاد
ماندنی نشان داده بودند
که ازاین نظام و
کلیت آن متنفرند از
قید وبند های ارتجاعی ج.
اسلامی جانشان به لب
رسیده است . بیاد
بیاوریم حرکت های مردمی
در دوره خاتمی شارلاتان
را ،
در این زمان خیزش
دانشجویی خودش را از
محدوده دانشگاه تهران
بیرون کشید و رژیم
غافلگیر شده که روزهای
سقوط را نزدیک دید، به
کمک دانشجویان حکومتی،
تحکیم وحدتیها و همچنین
لابی های خارج کشوری
نظیر«بهمن نیرومند» و
اوباش بسیجی که به فرمان
خاتمی با چاقو و پنجه
بوکس و زنجیر به جان
دانشجویان
افتادند، توانستند آنها
را سرکوب کنند و یا به
نام نامی حضرت زهرایشان
از پنچره خوابگاه ها به
بیرون پرتابشان کردند. در
این جنبش غیر مذهبی و یا
بهتر بگوییم ضد مذهبی و
مترقی زنان شجاع حجاب
هایشان را به آتش کشیدند
و ده روز در برابر این
جانیان و چماقداران حامی
خاتمی ایستادند.
بهارهای دیگر هم آمد ورفت
و در آغاز هر بهار باز هم
از آروزهای سرکوب شدهمان
گفتیم و آرزو کردیم که
این سال دیگر سال سقوط
نظام است! اما آخوند ها
همچنان به منبر های زنگ
زده اشان چسبیده اند. باز
هم برای ماندگاری نظام
دلایلی آوردیم بی آنکه به
سهم خودمان در راه بقای
ج.ا اعتراف کنیم. عده ای
بر این تصور بودند دیگر
با رسوایی باند دوم خرداد
هیچ انگیزه ای در مردم
نیست تا آرایشگر خیمه شب
بازی های نظام زیر عنوان
انتخابات باشند. اما همه
غافل بودیم از جنس آخوند
که خوب آموخته است چگونه
باز هم تنور گرم کند. این
بار جامعه هنری به خصوص
سینمایی ها ،نقش مهمی به
عهده گرفتند. یک نقاب سبز
روی سیمای کریه همان
دزدها، قاتل ها، مرتجعین
شبه اصلاح طلب که از دل
همین نظام بیرون آمده
بودندکشیدیم واین امکان
را فراهم آوردیم تا بار
دیگر بساط فریب و
نیرنگشان را پهن کنند.
این بار رئبس مجلس ارتجاع
و نخست وزیری که در قتل
هزاران مبارز سهیم بود،
شدند رهبران جنبش سبز!
قصدم بازگشت به سال 88
نیست اما این واقعیت خیلی
آزارم میدهد که بار دیگر
جنبش مردمی را خائنانی
چون کروبی و خاتمی
ونظایرشان به انحراف
کشیدند. اتفاقا حرفها،
ادعاها، رفتار های ملیجک
گونهی احمدی نژاد راه را
برای سقوط ج. اسلامی
هموارتر کرده بود. بعد
ازانتصاب وی آرزوی
سرنگونی ج. اسلامی در
پیام های نوروزی هم می
توانست امری دست یافتنی
باشد، در جریان خیمه شب
بازی ی جدید زیر عنوان
انتخابات و درجریان حوادث
بعد از آن، در روز های
مذهبی مردم هوشیار شده بی
اعتنا به وقایع افسانه
گونه 1400 سال پیش به یک
واقعیت رسیدند که باید شر
ارتجاع مذهبی را کند.
همین هوشیاری بود که
سبزالهی ها را ترساند و
پایه های لرزان نظام را
آماده ریزش کرد. در این
شرایط هم بخشی از رادیو و
تلویزیون های لوس آنجلسی،
همراه با ویُس آو امریکا،
بی بی سی، رادیو فردا،
دویچه وله، رادیو زمانه و
بسیاری از سایت های فارسی
زبان بخش شعار های مذهبی
ی الله اکبر ، یا حسین
میر حسین، نصر من الله...
، یاور ج. اسلامی شدند و
اسم این رفتار رژیم پسند
را گذاشتند مبارزه با
نظام همراه با احترام به
باور های مردم!
یک واقعیت را عده ای دوست
ندارند و یا برایشان صرف
نمی کند بپذیرند که در
راه مبارزه با نظام های
سرکوبگر اگر مبارزه علیه
فرهنگ و هنر صادراتی با
مبارزه سیاسی آمیخته نشود
نتیجه ای سرنوشت ساز را
نمی توان انتظار داشت.
چطور میشود اپوزیسیون
سرنگونی طلب خود یار و
یاور و وسیله ای برای حفظ
آبروی یک دولت فاسد و ضد
مردمی باشد و فیلم دولتی
ای را که با بودجه سپاه
ساخته شده و آمریکا و
انگلیس و اسرائیل آن را
به وسیلهای برای گشودن
باب گفتگو با این نظام نا
انسان تبدیل کرده اند را
ارج نهد. (جدایی نادر
از...)
وقتی ما اپوزیسیون مترقی
با یک بازیگر حکومتی
-اکبر عبدی -که در فیلم
های چماقدار معروف ده
نمکی نقش عمده به عهده
دارد که میفرماید این
فیلم پرچم اسلام را در
هالیود بر افراشته است،
هم دل و هم صدا شویم چه
توقعی از عامه داریم؟
وقتی در لیست تهنیت گویان
به فرهادی نام باقر
مومنی (محققی که من
برایش ارزش قایل بودم
وخود علیه صادرات فرهنگی
ج.اسلامی مطلب می نوشت
ودر آرش منتشر می کرد) را
هم میبینیم، دیگر چه
انتظاری از اسماعیل خویی
داریم که سرجهازی ِ
امضاء های وجبی است و یا
شهرنوش پارسی پور که حتا
فاحشگی شرعی صیغه را هم
توصیه می کند. اگر باید
سال نورا با امید
آغازکرد، در وهله اول
امید وار باشیم که
روشنفکران و پژوهشگران،
نویسندگان، هنرمندان در
تبعید سطح آگاهی های
اجتماعیشان را تا آن حد
افزایش دهتد که فرق یک
فیلم و یا فیلمساز مستقل
با وابسته را در یابند.
بافت دنیای سرمایه داری
را بشناسند و اگر
میخواهند این گونه
افتخارات را هم به
کارنامه تبعیدشان الصاق
کنند، لااقل برای رسیدن
به این نیازشان به
فستیوال هایی متوسل شوند
که می توانند ومی باید
مستقل باشند اما آلوده
مقاصد سیاسی کشورهایشان
شدهاند که بتوانند بعدا
ادعا کنند که از زد و بند
جشنواره ها بی اطلاع بوده
اند، نه اینکه خودشان را
وصل کنند به مجسمه های بی
اعتبار اسکار.
دهندگان و گیرندگان اسکار
که ادعای هنری بودن این
جشن را ندارند. میدانیم
که امسال« وودی آلن» تا
آن حد این مجسمه را بی
اعتبار میدانست که اصلا
خودش برای گرفتن جایزه اش
در مراسم حاضر نشد.
سال 81 را با امید آغاز
کنیم، با این امید که
روشنفکران در تبعید دیگر
پای اعلامیه های کیلویی
امضاء نگذارند. خود
ناخواسته مبلغ ج. اسلامی
نشوندا گر تردیدی در بهره
سیاسی ج. اسلامی از هنر
صادراتی دارید، این
اعتراف صریح سینما بنویس
نظام قابل تامل تواند
بود.
«من بیست سال پیش به یکی
از مسئولین سینمایی
کشورمان گفتم که پیروزی
هر فیلمساز و هر فیلم
ایرانی در یک گوشه ای از
دنیا به اندازه ده هزار
مبلغی که بفرستید در دنیا
برای ایران تبلیغ کند،
تاثیرگذار است.
این جوری است که پرچم ج.ا
می رود بالا و برافراشته
می شود. نام ایران تکرار
می شود. نام ج.ا بر سر
زبان ها می افتد، آن هم
نه بر سر مسائل سیاسی،
بلکه به لحاظ مسائل
فرهنگی، خودش باعث می شود
که سینمای اسلامی در عرصه
سینما وارد بازارهای
جهانی بشود«
( جدا شده از گفت و گوی اخیر احمد طلبی نژاد با رادیو فردا)
سال جدید را با امید
آغاز کنیم با این امید
که.....!!؟؟
اشتراک گذاری: |
|
|