•
جشنواره های داخلی در جمهوری اسلامی
جمهوری
اسلامی از بدو تولد نامبارکش بارهاوبارها رژیم پیشین را ملامت
می کرد که با برپایی جشنواره ها پول مردم را که باید صرف نیاز
های مبرم جامعه شود به هدر می دهد. اما خود یکی دوسال از
استقرارش نگذشته بود که همان روال رژیم پیشین را با شدت وحدت
بیشتر آغاز وادامه داد، میزان جشنواره هایش از 50 عنوان هم
فراتر رفته است، هر جشنواره ای تبدیل شده است به نان دانی جمعی
از وابستگان مافیای حکومتی، جشنواره نماز، جشنواره سوره ،
جشنواره روستا، جشنواره کودکان ،جشنواره پلیس، جشنواره
قرآن،جشنواره نواندیشی دینی،جشنواره های سینمای مستند، جشنواره
رشد، جشن خانه سینما، جشنواره سینمای جوان،جشنواره دریایی،
حشنواره فیلم کیش،جشنواره فیلم مولانا ،جشنواره بین المللی
عفاف و...
سرانحام جشنواره سینمایی فجر که سینماگران خود اسم زجر را
مناسبش دانسته اندو ویترین تبلیغاتی رژیم است، این جشنواره بی
اثرهر سال با بودجه عظیم برگذار می شود.در زمینه نحوه اداره
وهدف مدیران جشنواره فجر ماهنامه فیلم چاپ تهران با صراحت می
نویسد:
«...نگاه
برگذار کننده یک جشنواره دولتی طبعا به سیاست های رسمی است
وتلاش برای مستقل ماندن داورا نی که با هزار اما واگر
وتائیدصلاحیت ها انتخاب می شوندیک تناقص اساسی ...به نظر می
رسد مسئولین جشنواره در رودربایستی مانده اند که با صراحت
اعلام کنند که فجر جشنواره دولتی است که باید تابع سیاست های
رسمی باشد
...»
پس
در این جشنواره بسته به اینکه کدام باند حکومتی در گود باشد
آدم های وابسته به آن باند امکانات بیشتر را کسب می کنند، برای
نمونه، مسعود ده نمکی چماقدار معروف نشست ها وبرنامه های شبه
اصلاح طلبان را بر هم می ریخت .
چند
سالی است که به مانند محسن مخملباف تصمیم گرفته به فیلمساز
معترض بدل شود. در دوران دوم ریاست خاتمی چون باند خاتمی،
وزارت ارشاد را در دست داشت، فیلم انتقادی اجتماعیش در باره
فحشا را وزارت ارشاد آقای خاتمی توقیف کرد، وراه نفوذش را کند
نمود، اما به محض اینکه دار و دسته چمران، جنتی، احمدی نژاد به
وزارت خانه های رژیم منجمله وزارت ارشاد چنگ انداختند، همین
آقای ده نمکی، بودجه سرسام آوری با امکاتات وسیع در اختیارش
قرار گرفت تا فیلم کمدی/ انتقادی ی ضد رژیم! بسازد وتبدیل شد
به یکی از فیلمسازان متحول شده .خانم امانپور که بیشتر از
اینکه خبرنگار مستقل باشد دلا ل خبری ح. ا است و تا کنون هیچ
گفتگویی با فیلمسازان ج. اسلامی نداشت ،برای اولین بار برای سی
ان ، ان با ده نمکی گفتگو کرد، فیلم مهمل اخراجی ها به بخش
مسابقه فجر نیز راه یافت دیپلم ویژه هم در جشنواره فجر به وی
تعلق گرفت. و منیژه حکمت به امید خرس برلیناله اصلا به فجر
نرفت . فیلمش را وارد برنامه برلیناله کردند.وی هم گاه اگر
صلاح بداند خودش رافیلمساز مستقل قالب می کند. بعد از برگشت از
برلین موقتا ار استقلال فاصله گرفت، دفتر کارش رابه
ستادانتخاباتی حامیان خاتمی تبدیل کرد. به بخشی ازاطلاعیه
وچاپلو سی او نسبت به خاتمی شارلاتان توجهتان می دهم:
«آقای خاتمی، نگرانیهایمان را با شما تقسیم میكنیم و
همراهتان میشویم. اهالی هنرمند این سرزمین به عنوان یاوران
شما اینبار نیز اعلام حضور میكنند…ما 24 اسفند به یارانت رای
خواهیم داد. یاران تو، یاران ماست»
دیگر
لازم نیست اضافه کنیم که جشنواره فجر تنها جشنواره ایست که
فیلم را در آن سانسور می کنند،حتا در کشور هایی که سانسور فیلم
برقرار است لااقل درجشنواره ها فیلم بدون سانسور نمایش داده می
شود. اما اینها فیلمهای خارجی را هم بدون اطلاع کارگردان فیلم
از طریق تهیه کننده ها بدست می آورند، بعد از قصابی وبا بی
اعتنا یی به روش متداول همه جشنواره ها، فیلم را قیمه، قیمه می
کنندولاشه کاررا نمایش می دهند.داوران جشنواره براساس اعتراف
صریح مسئولین سینمایی از نظارت استصوابی عبور می کنند و حد
وحدود تقسیم جوایز نیر تعین واز جانب وزیر محترم ارشاد ابلاغ
می شود.
•
کپی رایت وسینمای جمهوری اسلامی در دوران احمدی
نژاد
تکثیر غیر مجاز نوار ها ، فیلم ها،وویدئوکلیب ها در جاهای دیگر
دنیا هم سابقه دارد وقانون کپی رایت هم در همین راستا ایجاد
شده تا مدافع حق وحقوق مولف باشد ودست دلال ها وکار جاق کن ها
را کوتاه کند،مسئله ای که کار مبارزه با قاچاق اینگونه محصولات
را کند می کند، گسترده گی پخش و پیچیدگی ای نحوه پخش است که
یافتن سرنخ هارا با مشکل مواجه می کند به خصوص در سرقت های
مرتبط با شبکه های اینترنت. اما در ایران ودر جمهوری اسلامی
خود مقامات رژیم هستند که بیعت گذار این رفتار ها هستند . صدا
وسیمای جمهوری اسلامی کار خوانندگان نوازندگان ودیگر هنرمندان
را زیر قدرت اسلحه وبدون نیاز به پرداخت حق نویسنده ومولف
وسازنده پخش می کند. حتا در مورد محصولات فرنگی هم بدون رعایت
هیچ حق و حقوقی،همین روش را بکار می گیرد.
شاملو يکبار يک فيلمنامه شخصی هم نوشت با نام حلوا برای زنده
ها که فيلمنامه ای دکوپاژ شده بود يعنی جای قرار گرفتن دوربين
وديگر مشخصات فنی را هم را مشخص کرده بود و تلويزويون جمهوری
اسلامی بدون اجازه او وبدون تقبل حق وحقوق وی آنرا به فيلم
تبديل کرد- شاملو خود در باره اين سرقت می گويد:
«يک شب اتفاقا اواخر فيلمی رااز تلويزيون ديدم که آيدا گفت
حلوا برای زنده ها است. فاجعه بود مال مارالازم نيست لااقل يه
اجازه ای بگيرند ؛ جزو بيت المال است».
سیستم
مافیایی هر چه زمان بگذرد ودوام پیدا کند گستاخ تر می شود؛این
چنین است که به تدریج قاچاق وکپی فیلمها هم در جمهوری اسلامی
گسترش بیشتری یافته وعلاوه بر تکثیر فیلمهای روز اروپا،فیلم
های وطنی را هم وارد شبکه قاچاق کرده اند. البته طی سالها که
در ایران فیلمهای فرنگی ضبط وپخش قاچاق می شد هیچ سینماگری به
فعالیت این بخش از مافیای سینمایی اعتراضی نداشت. اما حالا شتر
در خانه خودشان هم خوابیده وفیلمها در استودیو ها به هنگام طی
مراحل فنی سرقت می شود وقبل از اینکه اصلابه اکران بیاید تکثیر
وپخش می شود. اگر مثلا تهیه کننده در استودیو فنی چهار چشمی هم
فیلم را بپاید وقتی کپی به سینما سپرده میشود در آپاراتخانه
سینما ،فیلم مفقود وسر از بازار قاچاق در می آورد. وقتی امسال
ودر اواسط سال86 قاچاق فیلمها سر و صدای بسیاربه پا کرد.
سینماگران در یک گزارش مستند هر کدام به حساب خودشان سعی
کردندکه این قضیه را بشکافند. اما هیچ کس جرات نکرد بگوید که
این عوامل خود رژیم هستند که در فارابی، وزارت ارشاد وصل به
مافیای سینمایی هستند. اتفاقا یکی از فیلمسازان تاره نفس
جمهوری اسلامی جناب ده نمکی هم در این بحث شرکت کردوخیلی صریح
گفت که عواملی که در این کار دست دارند را می شناسد (البته
نگفت که از همکاران سابقش بوده اند)اما کاری از دست خودش هم
برنمی آید وخود هم فیلم اخراحی ها را با یک گروه مسلح از
استودیو به سینما منتقل می کرد
آخرین باری که برای تخریب یک فیلم وتنببه یک فیلم ساز نقشه ای
طراحی شد مربوط به فیلم علی سنتوری از داریوش مهرجویی بود،
فیلمسازی که از سینمای اسلامی وخط دار دفاع کرد، به هنگام
انتصابات ریاست جمهوری هم سردار قالیباف را انسانی اندیشمند
وشایسته جانشینی خاتمی کبیر دانست (شاید هم این اظهار نظر آخر
کار دستش داد؟) اما ذره ای رحم وشفقت از آخوند هایی که این
چنین برایشان جانفشانی کرده بود ندید،فیلم علی سنتوری را توقیف
کردند، وبعد خودشان تکثیر وبه نحو گسترده ای در ایران ودنیا
پخش کردند. حالا مهرجویی چه بکند؟ نصیحت به مردم که فایده ای
ندارد این راه را دیگر سینماگران آزموده اندوبهره ای نبرده
اند، این چنین است که مهرجویی فکر بکری به ذهنش می رسد از مردم
متدین میخواهد پول تماشای فیلم قاچاق را به حسابش واریز
کنندوتا تماشای حرام فیلم به حلال تبدیل شود.
در سیستم مافیایی وبیمار ولایت فقیهی هیچ تحولی به معنای واقعی
کلمه در هیچ زمینه ای ایجاد نخواهد شد. آینده ایران در گروی
همت وشجاعت نسل حوان ماست، به خصوص رنان شجاع ایران .
ديويد
ولچ در کتاب ارزشمند خود تبليغات وآلمان نازی مي نويسد
:
مهاجرت همه کسانی که يا نمیِ توانستند ويا نمي خواستند به وضع
جديد تن در دهند واز دست دادن استعدادها طبعا دردناک بود اما
نازی ها توانستند از خدمات بسياری از فن شناسان وهنرمندان
شايسته ونيز مجموعه ای واقعی از بازيگران با استعداد بر خوردار
بمانند.
ایااين واقيعت در باره محيط ما ومردم ما نيز صدق مي کند؟
در مورد انقلاب ايران نيز تفسير ها وبررسی های بسياری شده و
عوامل متفاوت از آن جمله خواست ودخالت دنيای غرب را در استقرار
رژیمی مذهبی و به غايت ارتجاعی در سر زمينی که بسياری از مردم
آن به حق خواستار آزادی واستقلا ل بودند اما در دام رژيمی
واپسگرا افتادند؛ موثر مي دانند. اما جمعی روشنفکران ما چه
کردند کدام قدم را برای آگاهی رساندن به مردم برداشتند بخشی از
آنان که به حمايت از مواضع ضد آمپرياليستی امام، برارتجاعی
ترين رفتار های وی صحنه گذاشتند وبخش ديگر با گروگان گيران
سفارت همصداشدند حتی بعد از اين که ماهيت يک حکومت مذهبی برای
عامی ترين قشر اجتماع مشخص شد ومردم ساده انديش هم از حکومت
فاصله گرفتند این بخش از جامعه روشنفکری مايا در انديشه زند
وبند با رژيم بودند ويا مدام فريب شگردها وترفند های ملاهارا
مي خوردند. نقش آنان در چهره سازی آخوندها بعد از خرداد 76
مشخص تر ازمردم عادی وساده انديش بود .اينان به گرد خاتمی وزير
سابق سانسور ومهاجرانی وزيروقت ارشاد( آقای مهاجرانی همراه
باانديشه های تابناک حضرت خمينی؛ سلمان رشدي را شايسته اعدام
انقلابی مي داند وحکم سنگسار را بر اساس آيات قران مجاز مي
شناسد) حلقه زدند؛ بخشی ازکانون نويسندگانش با هدايت و مشارکت
محمود دولت آبادی وردست با وفای مهاجرانی و در دفتر گفتگوی
تمدن ها دکان جديد مهاجرانی گرد آمدند-اينان چنان سرنوشتشان با
سرنوشت رژيم گره خورده که از ترس سقوط حکومت ولايت فقيه آنچه
در توان دارند برای بقای اين جنايتکاران بکار مي گيرند.
آقایان و خانم های سینمای صادراتی جمهوری اسلامی
سالهاست می بریدو می خوریدو می چاپیدو زد وبند می کنید، مماشات
می کنید ، به شیوه های آشکار وپنهان در جهت بقای رژیم حرکت می
کنید ومارا سرگرم همین افتخارات قلابی نگه داشته اید . با 1000
جایزه که از هرچه جشنواره ریزو درشت در دنیاست به چنگ آورده
اید ،جوایزی که برای کسب موفعیت خودتان با فیلمهایی که با
حاتم بخشی از کیسه مردم اسیر ایران امکان ساختنش فراهم شده چه
تاجی بسر آن مردم در مانده زده اید؟ آن از رئیس جمهور مردمیتان
که آنگاه که شهردار بود، داشت برای ورود امام زمان جاده می
ساخت وحالا هم هیات وزرایش دور چاه جمکران حلقه می زنند ،آن
یکی رئیس تشخیص مصلحت نظامتان،که دزد سرگردنه است، سید خندان
متمدنتان ،یک شارلاتان وچاپلوس بارگاه ولایت فقیه .
ورهبرفرزانه تان یک قاتل خونریز وبی رحم، .حالا سبز الهی
های مرتجع وحامیان موسوی وکروبی که میخواهند با برگشت به
اندیشه های خمینی خونخوار مردم را به سعادت وآزادی و رفاه
برسانند انگار نه ا نگار که جوانان خون پاکشان را تقدیم کردند
تا بساط این نظام مافیایی بر چیده شود ، لطفا بس کنید، خرس
نقره ای، شیر طلایی، ببر خاکستری ، نخل طلا ودیگر افتخارات
ارزانی خودتان باد.
بار دیگر حرفهایم را که درپایان پژوهش پیرامون سانسور فیلم در
ایران بیان کردم تکرار می کنم:
تا زمانى كه با قيام مردم ما اين رژيم قرون وسطائى بركنار
نشود، اميد به رهايى واقعى، دلخوشىای عبث و ناممكنى است.
باشد آن روزى كه دوربينها و قلمها به معناى درست كلمه آزاد و
رها باشند. در آن روز است كه پرده سينما نيز شاهد نمايش آثارى
خواهد شد كه ماهيت واقعى اينان و فجايع بيشمارى كه طى 30 سال
عمر سياه خود مرتكب شدهاند، را در جلوى چشم همگان زنده خواهد
كرد»
*کلیشه گزارش های کیهان سالهای 58 و 59 از آغاز تا پایان
دادگاه سینما رکس آبادان، در سایت
www.alefbe.com
در دسترس است.
*پرویز صیاد نمایش محاکمه سینما رکس را بر اساس اسناد و تحقیق
به روی صحنه می آورد.
کلمات اختصاری ج. اسلامی=
جمهوری اسلامی ج.خمینی=جمهوری
خمینی ک=کارگردان
ف=فیلمبردار
ب=بازیگر
*این گزارش وپژوهش برای بررسی سینماوهنر در تبعید نیست ،بسیاری
از نام های سازش ناپذیر در تبعید هستند که باید وحق است که در
پژوهشی ویژه ،کار ورفتارهایشان را مطرح نمود.
**من
با وابستگان سینمای متداول فارسی،معاشرت وهمکاری نداشتم .اما
می شنیدم که محمد علی فردین در زندگی خصوصی انسانی بخشنده و
دست ودل باز بود وبه همکارانش که با مشکلات مادی مواجه می شدند
کمک می کرده است.بعد از در گذشت وی مردم بطور خود جوش در مراسم
وداع حضوری گسترده داشتندکه البته این حضور دهن کجی به رژیم هم
معنا می داد.
بصیر نصیبی . 22 فوریه 2009/ زاربرو کن ، آلمان
بار خوانی با کمی تغییر. آوریل 2010
http://www.cinemaye-azad.com/
cinema-ye-azad@t-online.de
|