*پژوهش 30 سال سینما در جمهوری اسلامی را من برای نشریه نگاه
که دوست وهمراهم بیژن هدایت منتشر می کند تنظیم کردم . هم
اکنون هر هفته بخشی از این پژوهش در برنامه رادیویی سینمای
آزاد در« پرشین رادیو» بازخوانی می شود( برنامه سینمای آزاد هر
هفته یک شنبه ها ازساعت 7 تا 8 بعد از ظهر به وقت اروپای مرکزی
پخش می شود ) از این هفته به تدریج این پژوهش را در سایت
سینمای آزاد نیز منتشر می کنیم.با این یا دآوری که من این
پژوهش را یک سال پیش آماده کردم والان با خیزش مردمی بسیاری از
معادله ها بهم ریخته وسینمای جمهوری اسلامی دچار مخمصه شده
است.امابهتر این دیدم به جای تطبیق این پژوهش با شرایط روز یک
طرح دیگر را با عنوان سینمای جمهوری اسلامی وقیام مردم را
فراهم کنم . کار نوشتن پژوهش جدید را آغازکرده ام که بعد از
آماده شدن در چند شهر اروپایی عرضه خواهد شد.ب.ن
***
مقدمات حضور رژیم خمینی ماهها قبل از سقوط حکومت سلطنتی فراهم
شده بود. عوامل و وابستگان آخوند ها از هر امکانی بهره می
گرفتند تا رژیم متزلزل پهلوی را زودتر ساقط کنند تا مردم با
چشم بسته استبداد وارتجاع مذهبی را جانشین استبداد سلطنتی
کنند.آتش سوزی سینما رکس آبادان و سوزاندن 377 تماشاگر فیلم،
بستن عمدی در های خروج که فرار حتا یک نفر را هم از مخمصه
ناممکن میکرد، این طرح ونقشه را تبدلیل به یکی از جنایات
هولناک نمود. با اینکه ارتکاب این جنایت توسط عامل آخوندها
محرض شده اما هیچ اقدامی برای محاکمه* واقعی کسانی که در این
فاجعه سهم داشته اند انجام نشد. طی این سالها کم نبودند کسانی
که به کشت وکشتار سالهای متمادی رژیم استناد کرده اند اما
اینان نیز کمتر به فاجعه ای که رژیم چند ماه قبل از نزول
منحوسش آفرید توجه کرده اند. بعد به فرمان خمینی ودارودسته
اوباش حزب اللهی که بعدا پست های کلیدی جمهوری اسلامی را اشغال
کردند. سینما ها را در تهران وشهرستانها به بهانه سمبل های
فساد وطاغوت به آتش کشیدند.
بعد
از استقرارجمهوری اسلامی خانواده گسترده سینما، تئاتر
وتلویزیون که می شود کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان و جنبش
سینمای آزاد ایران را هم به جمع آنها افزود موقعیت و وضعیت
مبهم تری داشتند.
در تقسیم بندی کلی، سینمای ایران را به دو بخش حرفه ای وتجربی
وغیر حرفه می توان تعریف کرد . درسینمای حرفه ای به هنگام سقوط
حکومت پیشین و قبل از انقلاب،3 بخش قابل تشخیص بود، سینمای
متداول فارسی / سینمای جبهه سوم که میخواست بین سینمای
روشنفکرانه وسینمای متداول پل بزند/ سینمای روشنفکرانه ایران
که کمتر می توانست درگیشه سینما موفقیت کسب کند و مخاطبینش را
بیشتر درکلوب های سینمایی جستجو می کرد، برخی از کارها ی این
گروه از تلویزیون ملی ایران نیز پخش می شد.
به
موقعیت متزلزل خانواده سینمای ایران در آغازحکومت اسلامی اشاره
کردم ومی افزایم که سازندگان سینمای متداول فارسی یا همان
فیلمفارسی سازان وضعیت نا بسامان تری داشتند .اینهااکثرا
بافضای بیرون از ایران آشنا نبودند واصلا نمیدانستند کجا بروند
وکجا می توانند بروند؟برای نمونه بازیگر مشهور وپول سازی چون
فردین که به نوعی به سمبل فیلمفارسی مبدل شده بود، شهرتش محدود
به ایران ویا چند کشور مجاوربود. دراین جو این بخش از سینمای
ایران نیز نگران آینده مبهم خود بودند. اموال تهیه کنندگان
بزرگ ضبط شده وصاحبان آنها متواری شده بودند( استودیو های مولن
روژ، میثاقیه،پارس فیلم،آژیر فیلم... وتهیه کننده ها: مهدی
میثاقیه، علی عباسی،اخوان ها...) اماسینماگران بخش سینمای
روشنفکرانه که اکثرا یا در خارج از ایران درس سینما خوانده
بودند ویابا محیط های اروپایی/ امریکایی آشنایی وتماس داشتند
بار دیگر به کشور ی که درآن سینما آموخته بودند بر گشتند ویا
به کشورهایی که با زبان آن آشنا بودند به تبعید نا خواسته به
قول نعمت آزرم پرتاب شدند. هر چند این وضعیت هم با گسترش دامنه
پناهندگی و سخت تر شدن شرایط در کشور های پناهنده پذیر دچار
تغییراتی شد- دیگر هر کس را ،هرجا که می پذیرفتند پناه می
گرفت. در همان سالهای آغاز استقرار جمهوری اسلامی تقریبا
بطورهمزمان جمعی ازسینماگران مرتبط با سینمای روشنفکرانه-
ایران را ترک گفتندو در شهرهای اروپایی مقیم شدند.
فرخ
غفاری، غلامحسین ساعدی( نمایشنامه وفیلمامه نویس )،آربی
اوانسیان، هوشنگ بهارلو( مدیر فیلمبرداری) شاهرخ گلستان، هژیر
داریوش ،شهره آغداشلو ،فریدون معزی مقدم . پرویز
کیمیاوی...*اکثرا در پاریس ماندگار شده بودند. دولت فرانسه که
دردهکده نوفل لوشاتو از خمینی پذیرایی کرده بود حالا مرکز تجمع
سینماگران رانده شده حکومت خمینی بود . داریوش مهرجویی هم
هرچند درس خوانده امریکا بود به این جمع پیوست. حتا قرار چنین
بودکه با فیلمنامه ای که ساعدی تنظیم می کند با بازی فرخ غفاری
وکارگردانی داریوش مهرجویی فیلمی ساخته شود وحضور غلامحسین
ساعدی که انسانی رادیکال وسازش ناپذیر بود در جمع همکاران این
فیلم برای رژیم تازه متولد شده می توانست خطر ساز باشد. در
همین زمان است که ناگهان گفته شد– داریوش مهرجویی به
دارالخلافه بر میگردد با این شرط که حکومت هم ا ز اعدام
ژیلا-خواهر داریوش که بابچه خردسالش وبا وجود اعدام همسرش (
ازفعالین عضو کنفدراسیون )در زندان مانده بود، صرف نظر کند. در
کتاب« سراب سینمای اسلامی ایران »هم رضا علامه زده از قول ساعد
ی نقل می کند که مهرجویی خودش را به رژیم فروخت ( سراب سینمای
اسلامی ایران صفحه224) با برگشت داریوش مهرجوئی به جمهوری
اسلامی- طرح فیلم مذکور هم نا انجام ماند.ابراهیم گلستان هم که
مدتی قبل ار انقلاب ایران را ترک گفته بود ودرویلایش در لندن
ماندگار شد ویلایی که در آن در این سالها به افتخار عطاالله
مهاجرانی میهمانی خصوصی ترتیب داده می شود.
امابرای
وابستگان سینمای فارسی که راه بجایی نداشتند چاره ای نمانده
بودجز اینکه به هر شکل وشیوه ای که شده راهی برای ادامه کارشان
در ج.ابیابند ودر آن شرایط یک سری فیلمفارسی که ناشیانه
اسلامیزه شده بود سرهم بندی وبه بازار آشفته آن زمان ارایه می
شد. در این گونه فیلمها که سرشار از شعارهای ضد حکومت پیشین
وضد امریکا بود - همه –بدمن- های سینمای فارسی تبدیل به
مامورین ساواک شدند. انسانهای خوب هم یا معمم بودند ویا مذهبی
اما این وضعیت چندان نمی توانست دوام داشته باشد. رژیم جمهوری
اسلامی که از ته دل اینان اطلاع داشت در پی آن بود که سینمای
اسلامی را با کمک عوامل خودش پی ریزی کند وعذر اینان را بخواهد
. همانگونه که فیلمهایشان را آقای خلخالی به دستور رهبر
سوزاند. حتا نگاتیو فیلمها را هم معدوم کرد.
من
نگاهی گذرا خواهم داشت به برخی از فیلمهای سینمایی که توسط
کادر سینمای فارسی وسینمای متداول ایران در سالهای اول نزول
خمینی (سال 59 و60و...) روانه بازار شد
.
البته
همان سالها چند کار شبه مستند را هم عوامل سینمای فارسی سرهم
می کنند.اصغر بیچاره که از سرشناس های سینمای فارسی است مستند
ی با نام سند زنده می سازد که در آن ادعا می شود که مبارزات
مردم برای پیروزی جمهوری اسلامی!بوده است. (فیلمبردار: فریدون
قوانلو،موسیقی متن- مرتضی حنا نه /بازیگر: تقی کهنویی ) همچنین
مستند دیگری با نام امریکا نابود است را شخصی به اسم «حسن آقا
میر» می سازد. اما تعدادقابل توجهی فیلم سینمایی را فیلمفارسی
سازان با عجله وبا محتوایی که فکر می کردند رژیم پسند است
روانه بازار می کنند -چند نمونه اش را با نقل بخش کوتاهی از
قصه فیلمها در این بحث می آورم:
سرباز اسلام .ک: امان منطقی ( یک مبارز مسلمان به همراه خواهرش
در اثر در گیری شبانه با عوامل ساواک پایش به خانه ای کشیده می
شود...)
ازفریاد تا ترور. کارگردان : منصور تهرانی (... داود راننده
رئیس دادرسی ارتش است ورضا در گروه مبارزان ماموریت پیدا کرده
است که رئیس دادرسی ارتش را ترور کند...)
دست شیطان: ک. حسین زند باف /فیلمنامه .نادر ابراهیمی/
فیلمبردار. پرویز ملک زاده. بازیگر محمد علی کشاورز ( جاسوس
خبره وکار کشته ای با چهره عکاس وارد تهران می شود...
(
برنج خونین: ک. امیر قوی دل واسد الله نیک نژاد(کرم ساقه خوار
برنج محور داستان فیلم است . این کرم توسط ایادی امریکا به
مزارع برنج آورده می شود...عوامل ساواک بر آنند که هر کس را که
پرده از این مسئله بر دارد نابود کنند...)
طلوع انفجار :ک. پرویز نوری. بازی:داود رشیدی ، عنایت بخشی
(... رسول یکی از مبارزین انقلابی بوده که وسیله 4 مامورساواک
بطرز فجیعی به قتل رسیده است...)
کرکس ها می میرند.ک.جمشید حیدری/ فیلمنامه وموسیقی متن :منصور
تهرانی.
عزیز پسر عباسقلی خان که تاره از زندان آزاد شده همراه با دیگر
مبارزان سیاسی بر خلاف میل پدر فعالیت می کند تا مبارزات مردم
به ثمر می رسد...) قرنطینه: ک.مسعود اسدالهی ف. جمشید الوندی/
ب: رضا کرم رضایی، آذر فخر،مسعود اسدالهی و ...- پس از پیروزی
انقلاب یک سرهنگ با تظاهر به اینکه در گذشته است مخفی می شود...-
خانه عنکبوت: ک. علیرضا داود نژاد . بازیگران: جمشید
مشایخی،انتظامی، مسعود بهنود، داود رشیدی. فیلمنامه :مسعود
بهنود و
...
-چهار
تن از عوامل رژیم سابق که از صحنه گردان های ماجرای طبس هستند
در شمال مخفی می شوند-
اما این فیلمها مربوط به زمانیست که هنوز سینمای اسلامی درست
شکل نگرفته بود ومقامات داشتندقضیه را از زوایای متفاوت بررسی
می کردند.در این جو میرحسین موسوی که گزارشگر ماهنامه نسیم
شهریور 1385 شماره 10 او را نخست وزیر چپ گرا !مینامد در باره
نحوه حضور سینماگران رژیم پیشین در فیلمهای سینمای انقلابی
چنین نظر می دهد
:
«از
گروهای فنی می توان استفاده کرد جز مواقعی که مخالف نظام ج.
اسلامی باشند در زمینه نویسندگان وکارگردانان به اعتقاد بنده
چهره هایی که نشان بدهند صمیمانه در خدمت نظام هستند با دقت
ونظارت می توانند کار کنند در مورد بازیگران کسانی که قویا در
خدمت نظام طاغوت وارزش های حاکم بر آن زمانه بوده اند نباید در
فیلم ظاهر شوند اینگونه بازیگران ویا ستاره های طاغوت بهتر است
اگر هم توبه کرده اند در کارهای دیگر مشغول شوند.
اما
سید محمد خاتمی که بعدا رهبر تمدن ها شد - حتا به حد وحدودی که
میر حسین موسوی رضایت می دهد هم قناعت نمی کند. ایشان میفرما
یند:
«به
مشتهرین به فساد وکسانی که مروج پلید ترین جنبه های ضد فرهنگ
اسلامی بوده اند نباید کارهای فرهنگی به خصوص سینما را سپرد
حتا اگر مدعی باشند توبه کرده اند... وکسانی که شهرت به فساد
ندارند وآماده خدمت به نظام هستند در سینما در نقش های غیر
مثبت (یعنی آنها که بزعم رژیم پاک هم بوده اندفقط حق دارند نقش
منفی بازی کنند)حضور یابند...اما آن کس که مخالف نظام است ،
بازی نخواهند کرد فیلم نخواهد ساخت باید عطای او را به لقایش
بخشید»( نقل از ماهنامه نسیم)
بهتر است برای آشنایی با موقعیت آن دوران نیز به اسناد خودشان
مراجعه کنیم- ماهنامه نسیم شماره 10 شهریور ماه ا (1385) گزارش
مهمی دارد با عنوان «پرونده ماه، ممنوع التصویرها».البته مشخص
نیست چرا واواک در سال 85 تصمیم می گیرد با چاپ برخی از پرونده
هاموافقت کند؟-شاید برای ایجاد وحشت در خانواده سینما -قبل از
بررسی گزارش نسیم یاد آوری کنم که آن گزارش تمام واقعیت های
سینمای .ج. اسلامی را برملا نکرده است. در آن هم کوشش می شود
که اعمال ورفتار وفساد عوامل اصلی رژیم پنهان بماند ویا برخی
از اعمال آدمها که صلاح نیست از رفتارشان مردم مطلع شوند
همچنان مبهم در باره شان نظر داده شود (داود رشیدی هم با معیار
های ج.اسلامی از عوامل فرهنگی رژیم پیشین محسوب می شد هر نوع
توهین وتحقیر راهم باید تحمل می کرد-حتا می باید علاوه بر بازی
درفیلم های تبلیغاتی نظیر پرواز انقلاب برای جلب جوانان به
رژیم به کشورهای دیگرهم سفر کند، اما در این گزارش هیچ اشاره
ای به وضعیت وی نمی شود ) ما به تدریج که مسایل را می شکافیم
وجلو می رویم این موارد را هم تا حدی که اطلاع داریم شفاف می
کنیم.
گزارشگر ماهنامه نسیم می نویسد:
«در
همان روزها که انقلاب اسلامی شکل گرفت. مردم برخی از سینما ها
را در ردیف مشروب فروشی وکاباره ها قرار داده وآنهارا به آتش
کشیدند» (البته آنوقت شایع کردند سینما ها را سا واک آتش می
زند حالا خودشان اعتراف می کنند که آتش زده اند) گزارش نویس
اضافه می کند:
«
صفحات اولین شماره مجله تصویر58 پر شده بوده بود از توبه نامه
هایی که فلان بازیگر که از کرده هایش اظهار پشیمانی کرده وقول
می داد که بعد از این در خدمت نظام وانقلاب حرکت کند» گزارشگر
اشاره دارد به فریاد مجاهد- نخستین فیلمی که همان عوامل سینمای
فارسی سرهم می کنند، که البته مسؤلین آنوقت سینمایی ج. ا دست
فیلم فارسی سازان سابق را میخوانند وبه طعنه ملامتشان می کنند
که جاهل را به مجاهد تبدیل کرده اند. بنا به گزارش نشریه نسیم-
بهمن مفیدیکی از نخستین بازیگرانی است که تلاش می کنددر سینمای
جمهوری اسلامی جایی بیابد وی میخواهد در نقش یک روحانی در
فیلمی ظاهر شود اما در حین فیلمبرداری در کاشان کتک مفصلی از
امت در صحنه نصیبش می شود چرا که مردم نمی توانند بپذیرند یک
عنصر فاسد طاغوتی! در کسوت یک روحانی پاک! ونورانی در آید( ایا
بهمن مفید در سفر به ج. اسلامی برای تجدید خاطره یک سری به
کاشان هم زده است؟) اما سیروس الوند فیلمساز فرصت طلب- فیلمی
را که در اواخر حکومت پیشین ساخته بود به نام نفس بریده با
شرکت بهروزوثوقی را در سینما یی در میدان شهدا(میدان ژاله) به
روی اکران می آورد.گزارشگر به طوری مبهم چنین مینمایاند که این
فیلم را هم امت انقلابی تحمل نمی کنند وتصویر آقا بهروز در سر
در سینما دهن کجی به خون شهدا تعبیر می شود. گزارشگر می نویسید:
...«
او هم به واسطه حضورش در سینمای تجارتی،وسوپر استار بودن
درسینمای دهه 50 باید کنار گذاشته می شد»( ببینید دو فقره از
جرم بهروز وثوقی چه جرم های سنگینی! است- سو پر استار بودن
وبازی در فیلمهای تجارتی)وبعد گزارشگر اضافه می کند مهم تر از
همه اینها ارتباط تاسف بار این بازیگر با در بار بود.
من
نمیدانم برای جمهوری اسلامی ارتباط با در بار اینقدر مهم است؟
مگر احسان نراقی که خودش هم اذعان دارد درباری بوده واصلا نام
کتابش از کاخ شاه تا زندان های جمهوری اسلامی است - مجبوب همه
باند ها ودستجات ج. اسلامی نیست؟ ویا آیدین آغداشلو که دفتر
فرح پهلوی پست وشغل مهم داشت در جمهوری پاک اسلامی !حتا یک روز
هم ملامت شد؟ وکارو بارش هم که سکه است - پس چرا بهروز خان
همچنان مغضوب است؟
نخستین
بازیگری که توبه نامه می نویسد ومجوز کار در جمهوری اسلامی را
می گیرد ایرج قادری است.البته قادری را فقط با یک بار توبه رها
نمی کنند -بلکه او مداوم حتا تاکنون تحقیر می شود.گزارشگر نسیم
می نویسد:
«
ایرج قادری با نوشتن توبه نامه درتیر1359 اجازه یافت تا فیلمی
به نام برزخی ها را با حضور بازیگرانی چون فردین ، ناصر ملک
مطیعی،سعید راد بسازد» به نظر گزارشگر نسیم - با وجود این که
مهدی کلهر نامی در وزارت ارشاد برای ساخت این فیلم پروانه داده
بود اما حوزه هنری اسلامی به سرکردگی محسن مخملباف به سختی به
فیلم حمله می کند و زور دار ودسته مخملباف می چربدوبه گفته
نسیم :فردین ، ناصر ملک مطیعی،مرتضی عقیلی، ،رضا بیک ایمان
وردی برای همیشه ممنوع الکار شدند.
-تا
آن حد که من می دانم ناصر ملک مطیعی از اینان هیچگاه تقاضای
بخشش نکرد مدتی هم شیرینی فروشی باز کرد وخودش در گفتگویی
اعلام می کند که ترجیح دادم کام مردم را شیرین کنم-
فردین
هم تا دوران خاتمی از ارایه در خواست توبه فاصله گرفت ودر این
دوران بود که گویا این توهم را به وی نیز القاء کردند که انگار
اتفاقی افتاده است.اودر نامه بلند بالایی که به رهبر نوشت
تقاضای بازگشت به سینما رااز مقام معظم طلب نمود -البته در
نامه فردین ادعای دیگری مطرح می شود وی در تحلیلی استثنایی گنج
قارون را یک فیلم ضد حکومت! پهلوی مینمایاند. وی نیز بی آنکه
ازرهبر مهربان جواب در یافت کند عمرش به پایان رسید.** رضا بیک
ایمان وردی از ایران می گریزد وبه آمریکا می آید به اپوزیسیون
می پیوندد تا پایان عمرش ضد حکومت اسلامی باقی میماند.
پرویز
صیاد از هنرمندان محبوبی است که در سینما وتئاتر ایران فعالیت
گسترده ای داشت صیاد هم در سینمای روشنفکرانه حضور مثبت وموثر
داشت هم بسیاری از کارهایش با موفقیت تجاری مواجه می شد
ایا
پرویز صیاد نمی توانست بمانند ودر جمهوری اسلامی کار کند؟ من
موقعیت آن دوران پرویز را نمی دانم .اما این را میدانم که هر
هنرمندی حاضر نیست خفت وخواری گردن نهادن به فرامین یک رژِیم
عقب مانده را بپذیرد، سانسور را باعث رشد خلاقیت
بداند(کیارستمی...) حذف بوسه در سینما را به سنت ربط دهد(
مهرجویی... )بازیگر فیلمی تبلیغاتی نظیر پرواز انقلاب باشد(
داود رشیدی...) ویا مردم را با فریب ونیرنگ به پای صندوق های
خیمه شب بازی هایی زیر عنوان انتخابات بکشد (بنی اعتماد،میلانی
،جعفر پناهی، نوشابه امیری...) وایا می شد ومی شود با تمرداز
فرامین ارتجاعی حکومت در ایران اسیر آخوندها بدون برخورد با
موانع باز دارنده کار کرد ؟ با قاطعیت می شود گفت نه.
این
پرویز صیاد بود که گفت من همبرگر فروشی را به فیلمسازی در آن
مملکت ترجیح می دهم( این گفته صیاد تحقیر کار برای گذران زندگی
نیست بلکه جدا شدن از عشق وحرفه اصلی را به تمکین وتسلیم ترجیح
دادن ،مد نظر اوست) وقتی در همین نوشتار مسایل را بیشتر
شکافتیم- معنای این گفته صیاد را بهتر در می یابید.
در
گزارش ماهنامه نسیم در باره بازیگران زن در جمهوری اسلامی نظری
اعلام می شود که ماهیت واقعی این حکومت ضد انسان را عیان می
کند. نسیم می نویسد:
« ...
به این ترتیب بر نام انبوهی اززنانی که روزگاری پرده سینما را
بر اشغال خود در آوره بودند خط قرمز کشیده شد جامعه انقلابی
سیمای دیگری از زنان می طلبید. زن انقلابی ومسلمان»
اما
این سرنوشت بازیگرانی بود که مهر طاغوتی بر پیشانی داشتند
ولابد هر بلایی سرشان بیاید حقشان! بوده است. اما هنرمندانی که
در همین حکومت رشد کرده اندو برایشان هیچ سوء سابقه ای نمی
توانستند بتراشند چی؟ ویا آنها که هر چند از گذشته آمده اند
امابه قول آقای خاتمی وبا معیار های آخوندها خوشنام هم بوده
اند چی؟ اینها که درهیچ حرکت اعتراضی حضور نداشته اند .اینان
که به تمام فرامین ارتجاعی- تمام برنامه ها نمایشی حکومت گردن
نهاده اند،ایا با راحتی وخاطر آسوده کار می کردند؟ ظاهرا تصور
می شد که این جمع با مشکلی برخورد نداشته اند. اما حکومت خمینی
حتابا دست پروردگان وحامیانش در نهایت پستی رفتار کرده است.
اما این ها وقتی پایشان به غرب می رسید هرگز از این مسایل حرفی
نمی زدند ونمی زنند بلکه بر عکس چنین ادعا می کردند که همه چیز
بر وقف مراداست وبه تبعیدیان نیش هم میزنندکه برای خوش گذرانی
ایران را ترک کرده اند. به هنگام طلوع خورشید! اصلاحات خانم
های سینمای ج . اسلامی به عنوان سفیران حسن نیت به دعوت دولت
کلینتون به امریکای تطهیر شده! سفر نمودند ودر یک کنفرانس رسما
اعلام کردند مادر جمهوری اسلامی مشکلی نداریم. ( نیکی کریمی
،تهمینه میلانی ،فرشته طائر پور، ملک جهان خزایی... ) ماهم با
استناد به گزارش ماهنامه نسیم در این بخش مطلب-فهرست وار نام
ودلیلی که هنرمندان همراه با حکومت که از چند ماه حتا چند سال
ممنوع التصویر اعلام نشده را باید تحمل می کردند بازنویسی می
کنیم تا خود تان در موردمیزان خوش خدمتی ها قضاوت کنید.
اکبر عبدی (جرم : دستمزد با لا برای قنداق شدن!) عبدی با هیبت
باید در صحنه ای از فیلمی قنداق شود، عبدی در صورتی این نقش را
می پذیرد که دستمزدش با لا باشد. چون سقفی برای حد اکثر دستمزد
تعین شده بود با شکایت تهیه کننده عبدی برای مدتی حق بازی در
فیلمهای سینمایی وتلویزیونی را از دست می دهد.
فرامرز قریبیان ( جرم: تقاضای دستمزد بالا(
رضا
رویگری ( پیدا شدن تئاتر های ضبط شده مربوط به گذشته(
گزار
شگر نشریه اضافه می کند که برخی از بازیگران که خیلی کارشان
توی چشم نمی خورد ماندند وکارشان را ادامه دادند از آن جمله
رضا رویگری بازیگر کارگاه نمایش. اما چگونه او ممنوع الشغل شد؟
ایشان همچنا ن مشغول بازی در برنامه های هنری جمهوری اسلامی
بوده اند که یک باره سند مهمی! کشف می شود چند نوار از بازی
های رضا در تئاتر های قبل از رژیم خمینی ( آه چه جنایت
وحشتناکی را کشف کرده اند) او را هم ممنوع التصویر می کنند
ونسیم می نویسد:
...
رضا رویگری به کمک دوستانش با فروش میوه ودرست کردن ترشی مخارج
زندگی اش را تامین می کرد. ایشان هم بعد از اینکه دوران
محکومیتش طی شد بار دیگر در نقش های دوم وسوم فیلمها وسریال ها
ظا هر شد وکلامی هم از آن دوران سخن نگفت. اما می دانیم وقتی
سعید راد به دامن جمهوری اسلامی برگشت خیلی خودش ومامور معذوری
که با او مصاحبه ترتیب داده بود روی شغل دوران تبعیدش( پیتزا
فروشی) تاکیدمی کردند. حالا نمی دانیم پیتزا فروشی در تبعید
ایرادش بیشتر است یا ترشی فروشی در دارالخلافه؟
نیکی کریمی( جرم: سوپر استار شدن -جدا شدن از همسر(
شاید
شما هم مثل من تصور می کردید که لااقل این خانم که همراه گروه
آشتی در سفر امریکا هم بود- به اجرای هر نقشی در جهت خواست
رژیم تن داده است- نیکی خانم درفیلمهای داریوش مهرجویی مدل زن
ایرانی در سینما رابر اساس فرمان نامه وزارت ارشاد که نحوه
پوشش زنان را تعین وابلاغ کرد به نمایش گذاشت- وانقدر به او
اطمینان دارند که اجازه می دهند عباس کیارستمی امکان تبدیل و ی
را به فیلمساز فراهم کند (نیکی خانم را در دوران احمدی نژاد
کشف حجاب کرده اند وبا شکل وشمایلی نظیر سمیرا خانم دوران
خاتمی به عنوان نماینده جدیدو برگزیده حکومت به این فستیوال
وآن فستیوال ارسال می کنند) او که دیگر نبایدصابون اسلامی به
تنش خورده باشد- اما گزارشگر نسیم مسئله ممنوع التصویر اعلام
نشده او را هم بر ملا می کند و می نویسد:
«...اولین
گمانه برای ممنوعیت،سوپر استار بودن کریمی عنوان شد وبعد جدایی
از همسرش... ارشاد اعلام کرد به کسانی که کار هنری رابه زندگی
خانوادگی ترجیح می دهند اجازه فعالیت نمی دهد...»
جمشید
طاهر پور (کله تیغ انداختن، انتخاب نام هنری)
به
نظر می رسد که این هیبت( بزن بهادری وکله تیغ انداخته) در فیلم
تاراج خیلی گل می کند....همین محبوبیت او که با نام هنری آریا
بازی می کرد باعث شد که دیگر حق نداشته باشد با کله تیغ
انداخته ونام هنری د ر فیلمها ظاهر شود.
ابوالفضل
پور عرب (جرم با دو روایت، محبوبیت و تقاضای غیر متعارف!
ازبازیگران نقش مقابلش(
گوهر خیر اندیش ( جرم: خوش وبش بیشتر از حد مرسوم در جشنواره
یزد(
...
از سر تصادف یکی از بر گزیدگان جوان شاگردهمسر مرحوم گوهر خیر
اندیش بود .همین امر باعث خوش وبشی کمی بیشتر از حد مرسوم
شد.مسئو لین جشنواره بازخواست شدندومعذرت خواستند برای گوهر
خیر اندیش هم مشکلاتی! پیش آمد.
محمد
رصا شریفی نیا( شوخی باحادثه یزدبا خیر اندیش(
از
قرار معلوم در مراسم دیگری شریفی نیا به شو خی با دستکش باخیر
اندیش دست می دهد وبقیه ماجرارا در نسیم بخوانید:
...شوخی
ای که جلوی مسؤ لین رده بالای رژیم اتفاق افتاد باعث شدخبر
ممنوعیت گوهر خیر اندیش و شریفی نیا (این باریگر ، از تواب
هایی است که قبلا عضو سارمان مجاهدین خلق بوده است. خانواده
سینما خیلی با احتیاط با او برخورد می کنند. او سالها مدیر
تهیه مهرجویی بود. الان مشاور ده نمکی است. در فیلم فرزند صبح
هم نقش پسر امامشا ن را بعهده دارد) و 45 بازیگر در
اینترنت بخش می شود.
گزارشگر سر وته قضیه را به هم می آورد- اسم آن 45 نفر هم اعلام
نمی شود(
فاطمه
معتمد آریا ( شرکت در میهمانی خصوصی(
این
اتفاق خیلی سر وصدا کرد گویا خانمها وآقایان در استخر مختلط
شنا کرده اند واشربه الکلی هم صرف شده بود- گزارشگر می نویسد:
« ...داستان
ممنوعیت خانم چند سال طول می کشد وچنان انعکاس وسیع دارد که
فاطمه خانم مجبور می شود از ایران به سوئد برود اما خانم معتمد
آریا همه این اتفاقات را سوء تفاهم! می نامد» در فیلم ویدیویی
این میهمانی خیلی نام های دیگر هم رویت شده بودند که با توجه
به موقعیت ونفوذشان با آنها رفتار شد
.
ایرج
طهماسبی.حمید جبلی. جرم مشابه معتمد آریا،حضور در همان میهمانی.
مهران
مدیری بازیگر مجموعه ساعت خوش ( جرم :شهرت مجموعه+ قضیه جنایی(
جواد
یحیوی: بازیگر تلویزیون. جرم :اجرای متفاوت ورک بودن.
بهاره
رهنما:جرم :امضاء دادن دم در سینما.
جوادآتش
افروز، محمود شهریاری. جرم: اجرای غیر متعارف وشاد ، پخش فیلم
خانوادگی عروسی.
کمندامیر سلیمانی -جرم: شرکت در یک ویدیو حرکت موزون! -منظور
رقص است-
بهرام
شفیع گزارشگرتلویزیون.جرم :اتفاقات احتمالی! در ایتالیا به
هنگام گزارش ورزشی(اتفاقات احتمالی یعنی گردش وتفریح در رم در
ساعات غیر کار ) وپیوستن به هیات مدیره باشگاه! پرسپولیس.(لابد
این باشگاه مغضوب بوده است(
لعباز
زنگنه،حمید فرخ نژاد .جرم :بازی در فیلم تب وحواشی! پشت صحنه
اش
ادامه دارد...
|