هنر وسینما با همکاری علی سیفی
*یک خبر تئاتری از لندن
بیژن و منیژه فردوسی
بروایت داریوفو
کاری از : پروانه سلطانی و حسین افصحی
نمایش
بیژن و منیژه ، داستان عشق هائی است که فرجام خوشی ندارند
.بیژن و منیژه زوجی هستند که در کشور خود زندگی می کردند ، مرد
ویبلاگ نویس و نویسنده بود بخاطر توقیف شدن نوشته هایش مجبور
به ترک کشور می شود. در تبعیدگاه خود خواسته خویش همه چیز دیگر
گون می شود... حتی روابط عاشقانه ی شان... نمایش سراسرطنز
گزنده ای است از روابط زن و شوهر .متن این نمایش ، تنظیمی است
از پروانه سلطانی و به کارگردانی حسین افصحی در تاریخ 9 ماه می
در لندن بروی صحنه رفت ومورد استقبال تماشاچیان قرار گرفت
،قرار است در تاریخ های. 12-13-14ماه یونی در لندن نمایش آن
تکرار شود،با حمایت های بیدریغ هادی خرسندی اجرای این نمایش
امکان پذیر شده است.
*نمایش
موفقیت آمیز کارهای مسلم منصوری ونخستین فیلم لیلا قبادی در
استکهلم
"کلام
آخر" تازه ترین ساخته مسلم منصوری ازمجموع گفتگوها با احمد
شاملو شاعر بزرگ معاصر است این فیلم که دومین ساخته منصوری
درباره شاعرآزاده احمد شاملو است به همراه دیگر ساخته فیلمساز،
محاکمه، که یکی از زیبا ترین مستند. داستانی های سینمای ایران
است و رقص خورشید ممنوع ساخته لیلا قبادی به کوشش
dlta
فیلم در مرکز سینمایZeta،
در روز ۱۹ آوریل در سوئد شهر
estokholm
به نمایش درآمد و مورد استقبال تماشاگران سوئدی و ایرانی حاضر
قرار گرفت همین طور الیلا یک نوشته به زبان انگلیسی دارد (نقد
فیلمSlum
dog millioner)
که بهترین نقد هفته شناخته شده است. که این خوانندگان انگلیسی
دان میتوانند انرا بخوانند ودیگر خوانندگان هم ترجمه این
مطلب را در شماره 32 خواهند خواند
http://feministreview.blogspot.com/2009/03/slumdog-millionaire-or-i-want-to-sue.html
گفتگویی با لیلا قبادی در
blogher
چاپ شده این گفتگو هم به زبان انگلیسی است.
http://www.blogher.com/blogher-week-lila-ghobady-feminist-review
*
تئودوراكيس،نمونه هنرمندي متعهد و مبارز براي تمام فصول
«میکیس
تئودوراکیس
(Mikis Theodorakis)»
در ایران نامی آشناست. او بویژه نزد دانشجویان و روشنفکران در
دورهی آستانهی انقلاب بسيار طرفدار داشت.
تئودوراکیس در سرتاسر جهان پرطرفدار بوده و هست. موسیقی فیلم
"زوربای یونانی" آوازهی او را از انجمنها وميتينگهاي چپگرا و
روشنفکری فراتر برد. جهانیان،درباره یونان باستان چيزهايي مي
دانستند ، اما با چهره شخصيتهاي امروزي یونانی کمتر آشنا
بودند. "زوربا" نمايي به يادماندني از یک یونانی معاصر ارائه
کرد، آن هم هنگاميكه اهنگ جاودانه تئودوراكيس، به ان جلوه خاصي
بخشيد. در انزمان بود که یونان برای دستیابی به آزادی به
پشتيباني جهانی نیاز داشت. موسیقی تئودوراکیس هم موسیقی مقاومت
بود و هم موسیقی جلب پشتیبانی از آن.در سال 1990، او يكي اعضاي
حزب دست راستي «مردمسالاري جديد» پارلمان شد، جنبشي كه او
درباره اش اظهار تاسف و پشيماني مي كند، اما در عين حال
قاطعانه ادعا مي كند كه وجود ان لازم بود تا كشور از بحرانهاي
گريبانگير بر امده از رسواييهاي متعدد، بيرون ايد.او همچنان با
سخنرانيهايش عليه هرگونه متجاوز و ستمگري، خود را به عنوان
فردي با گرايشهاي چپ، به جهانيان شناساند.همچنين با نطقهاي
جداگانه ايي در ارتباط با جنگهاي يونان با تركيه و قبرس،
همچنين جنگ ميان فلسطين و اسرائيل، ايراد نمود.او همواره با
رژيمهاي ظالم و زورگو ضديت نشان مي داد ونماد يك صدايي بر عليه
حكومت سرهنگها در يونان (1967-1974) به شمار مي رفت.در سال
1944، ميكيس، در جريان جنگهاي داخلي يونان، به ارتش ازادي بخش
اين كشور(الاس) پيوست و دستگير و تبعيد شد.
میکیس تئودوراکیس، متولد ۲۹ ژوئیهی ۱۹۲۵، در خانوادهای اهل
موسیقی پرورش یافته است. نوجوان بود که به جنبش مقاومت علیه
فاشیسم پیوست. به زندان افتاد و شکنجه شد. پس از جنگ، در سال
۱۹۴۷، باز به عنوان کمونیست دستگیر شد. پس از آزادی در میانهی
دههی ۱۹۵۰ با علاقه ايي وصف ناپذير، به هنر موسیقی پرداخت و
از آهنگهاي مردمی یونان برای فراخواندن به جنبش برابري و آزادی
بهره گرفت. با موسیقی فیلم "زوربا" (سال ۱۹۶۴) شهرت جهانی
یافت. پس از کودتای نظامی سال ۱۹۶۷ دستگیر شد. فشار بين المللي
باعث شد که در سال ۱۹۷۰ آزاد شود. او از تبعیدگاهش در فرانسه
برای آزادی کشورش تلاش کرد. تئودوراکیس پس از برافتادن حکومت
سرهنگها در سال ۱۹۷۴ به یونان بازگشت. او همچنان سمبل زندهی
آزادی و هنر در یونان است.
روزنامهی “فرانکفورتر آلگماینه“
(Frankfurter Allgemeine Zeitung)
با تئودوراکیس گفتگويي کرده است و برای این مصاحبه این عنوان
را برگزیده است: «علیه چه شورش کنیم، آقای تئودوراکیس؟»
او در این مصاحبه از وضعیت سلامت خود، از اوضاع یونان، از
ناآرامیهای اواخر سال گذشته در این کشور سخن گفته است و اینکه
چگونه بایستی مقاومت سیاسی کرد و چرا بایستی فرهنگ را پاس
داشت.به بخش هایی از این گفتگو توجه کنید:
حالتان چطور است، آقای تئودوراکیس؟
مصاحبه با این پرسش آغاز میشود، در خانهی تئودوراکیس در آتن،
که به توصیف مصاحبهکننده چیز خاصی نیست و تنها این ویژگی را
دارد که بالای یک تپه است.
تئودوراکیس از درد پا در رنج است. در پاسخ به اینکه حالش چگونه
است، میگوید: «خودتان که میبینید − ناراحتیها و مشکلات
سلامتیام، سیر ثابتی دارند. پایان کار رسیده، اما هنوز
زندهام.»
پرسش بعدی این است که: «چه میکردید، اگر سی سالی جوانتر
بودید؟» تئودوراکیس پاسخ میدهد: «در اروپا جنبشی را برای نجات
زیست-پهنهی فرهنگ برمیانگیختم، در راستای همان چیزی که در
سال ۱۹۸۸ توضیحش دادم.
علیه آسفالت
در اینجا مصاحبهگر سخنرانی میکیس تئودراکیس را در جمع گروهی
از سیاستمداران و فیلسوفان و نویسندگان به یاد میآورد. او در
آن سخنرانی گفته بود: «وقتی زمین، زیر سلطهی آسفالت محو شود،
شهرنشینان غمزده میکوشند چندتایی گل در گلدان بکارند. هر چه
صنعتیشدن پیشتر رود، زمین جامعه و خاک زیر پای انسانها بیشتر
به آسفالت و بتون تبدیل میگردد. حال باید تخم آفرینشگر را
کجا کاشت، تا ریشه بدواند؟»
تئودوراکیس صحنهی قدرت در یونان را چنین تصویر میکند: «در
یونان گروهی که در مورد سرنوشت و آیندهی جامعهی ما تصمیم
میگیرند ده نفری بیش نیستند، ده نفری که بسیار ثروتمند اند.
منظورم سیاستمداران نیست. در گذشته، دست کم میدانستیم که
مسئولیت اوضاع با کیست. امروزه نمیدانیم. بر سر آن همه پولی
که بانکهای اینجا مدعیاند در آنجا، یعنی آمریکا از دست
دادهاند، چه آمده است؟ مسئولان اقتصادی با سیاستمداران مثل
پیچ و مهره رفتار میکنند − بازشان میکنند یا کاملا بر حسب
نیاز سفتشان میکنند. آنچه ما لازم داریم، کنترل و سازمان است.
شهروندان بایستی سازمان یابند و کنترل کنند».
به نظر تئودوراکیس، در اروپا کنترل فقط نباید در سطح ملی باشد.
در سطح فراملی نیز بایستی امکان سازمان و کنترل پدید آید.
تئودوراکیس میگوید: «به اروپای حکومتگران نیاز نداریم؛
اروپای شهروندان را میخواهیم، اروپای پارلمانها را.»
مقاومت یعنی چه؟
گفتگو كننده ديدگاه تئودراکیس درباره واژهی "مقاومت" را جويا
مي شود. او پاسخ میدهد: «بگذارید با خاطرهای از گذشته جواب
بگویم. در ژوئیهی ۱۹۴۷ ما را به این اتهام که در جنگ داخلی به
عنوان کمونیست جهتی خلاف میلشان داشتیم، گرفتند و به تبعید
فرستادند، به جزیرهی ایکاریا. تقریبا دویست نفر بودیم. اکثراً
دهقان بودند، چند نفری هم درسخوانده یا مثل من هنرمند بودند.
پنجاه درصد تبعیدیان بیسواد بودند. ما در ایکاریا اجازه
نداشتیم کار کنیم؛ در اردوگاهی محبوس بودیم که دور آن حصار
کشیده بودند. بدین جهت تصمیم گرفتیم به بچههای دهقانان،
ماهیگیران و کارگران خواندن و نوشتن یاد دهیم. سرعت یادگیری
آنان بیشتر از آنی بود که ما قشر ممتاز میپنداشتیم. بدین جهت
شروع کردیم به آنها زبان خارجی یاد دهیم، انگلیسی، فرانسه،
ایتالیایی، هر چه بلد بودیم. به نظر من، این مهمترین نقش ما در
مبارزه برای حق و آزادی بود. مقاومت، آن کار بود. آموزش و
فرهنگ مهمترین بخش مقاومت بود.
در دفاع از فرهنگ
تئودوراکیس در ادامهی مصاحبه، مدام بر روی فرهنگ تکیه میکند
و این که برای زندگیای که معنایی داشته باشد، بایستی از هنر
سرشار شد. او میگوید، کسی که سر کار میرود و به خانه باز
میگردد و جلوی تلویزیون مینشیند، تهی میشود. «موسیقی باخ
کسی را تهی نمیکند، برعکس، سرشار میسازد.»
پند و اندرز او به جوانان شورشگر چیست؟
میگوید: «من دیگر نمیتوانم به آنان کمکی کنم. ما در اروپا
آزادی مطبوعات، آزادی بیان و آزادی سفر داریم. هیتلر، موسولینی
و فرانکو را پشت سر گذاشتهایم. با این امکاناتی که داریم
بایستی از رقص دور گوسالهی طلایی دست برداریم. ثروت ما،
برخلاف آنچه برلوسکونی میخواهد به ما نشان دهد، در یک حساب
بانکی نهفته نیست. ثروت ما فرهنگ و فرهیختگی است. بایستی متحد
شویم، از جلوی تلویزیون بلند شویم و از خانهها بیرون بیاییم.
جوانانی که به آن صورت انبوه پا در خیابان نهادند، این موضوع
را درک کردهاند. من به مسنتر ها میگویم: میخواهید ماشین
بخرید، قایق بخرید، تلویزیون بخرید؟ به خاطر اینها میروید
بانک و زیر بار قرض میروید؟ کار دیگری کنید: هندل، ویوالدی و
باخ را برگزینید - اینها مجانیاند!»
*ترجمه
این گفتگو از سایت دویچه وله نقل شد.
یکی از ساخته های تئودوراکیس را با اجرای خودش بببنید.
http://www.cinemaye-azad.com/Film&VideoClips/Film&VideoClip23.html
*
جشنواره کن2009
فیلم « تلافی » با شرکت«برد پیت»، تازه ترین اثر «کونتین
تارانتینو»، کارگردان فیلم های مستقل آمریکایی، به عنوان یکی
از بیست فیلم منتخب برای دريافت جايزه نخل طلايي شصت و دومين
جشنواره سينمايي فرانسه به شمار می رود وماجرای دختری به نام
«شوسانا دریفوس» است که در دوران جنگ دوم جهانی و زمان اشغال
فرانسه توسط آلمان ها ، گواه وناظر کشته شدن اعضای خانواده خود
به دست «کلنل هانس لاندا» یک افسر بلندپايه آلمان نازی است.
شوسانا که از این رويداد، جان سالم به در برده است به پاریس مي
گريزد و در آنجا با یک نام ونشان ساختگی به عنوان سرپرست یک
سینما سرگرم کار می شود. در جاي دیگری از اروپا، سرگردی به نام
آلدو رین( برد پیت)، با راه اندازي یک گروه مبارز یهودی تبارکه
در میان دشمنان به «بسترد ها يا حرامزاده ها» شناخته شده اند،
در پي ان است تا هریک از این جنایتکاران را به كيفر برساند و
سپس با ياري یک ستاره سرشناس سینما، سران رایش سوم را از
جايگاه قدرت پایین بکشد. از سوي ديگر،«لو یه»،فيلمساز چینی كه
با نمايش فیلم خود در جشنواره کن،سروصداي زيادي به پا نموده،
فرمان ممنوعیت حرفه اي پنج ساله اش که از سوی دولت چین علیه او
صادر شده را زیر پا خواهد گذاشت
آقای یه که 44 سال دارد، در سال 2006 به خاطر نمايش فیلم خود،
"قصر تابستانی"، در جشنواره کن بدون کسب مجوز از دولت چین، از
سوی دولت این کشور به پنج سال محرومیت از فیلمسازی محکوم
شد.اما اينك فیلم "تب بهاری" که برداشتی رمانتيك وار از همجنس
گرایی دارد، در میان 20 فیلمی قرار گرفته که در قسمت مسابقه
جشنواره کن در سال جاری به نمایش درخواهند آمد.این فیلم به
گونه پنهاني، با استفاده از یک دوربین ساده و معمولي و با کمک
پنج هنرپيشه در چین فیلمبرداری شد."تب بهاری" که در مدت دو ماه
در شهر« نانجینگ» ساخته شد، سرگذشت زنی را به تصوير مي كشد که
در صدد است از جزئیات رابطه احساسی ایجاد شده میان همسرش و
مردی دیگر مطلع گردد. به علت آنکه پرداختن به مسئله همجنس
گرایی، همچنان گذشتن از خط سرخ در جامعه چین به شمار مي رود،
فیلم "تب بهاری" را می توان جنجالي ترين فیلم لو یه دانست-
در باره حضور سینمای جمهوری اسلامی در این برنامه، جداگا نه
صحبت می کنیم-
*باز
هم موفقیت برای ،برای یک لحظه آزادی
جايزه «گاو بالدار»، براي فیلم ایرانی"برای یک لحظه آزادی"
"برای
یک لحظه آزادی" به كارگرداني «آرش ریاحی»، به عنوان برترین
فیلم فستیوال مکلنبورگ فورپومرن آلمان انتخاب شد.این فیلم،
آرش ریاحی، کارگردان این فیلم، زاده ایران و بزرگشدهی اتریش
است. "برای یک لحظه آزادی" تا به حال جوایز جهاني گوناگوني از
جمله جایزهی نخست سیودومین جشنواره جهانی فیلم مونترئال ا و2
جایزه از جشنواره ی زاربروکن آلمان را بدست آورده است. جایزه
برترین فیلم جشنواره مکلنبورگ فورپومرن آلمان افزون بر تندیس
"گاو بالدار" شامل ۷۵۰۰ یورو است. در شماره 29 مجله ما ویژه
نامه این فیلم چاپ شده است.
*نگاهي
كوتاه به برخي فيلمهاي روز جهان:
-1"قلب
جنین"؛فيلمي
برگرفته از يك داستان تکاندهنده واقعی است: احمد، پسرک ۱۲
سالهی فلسطینی در تابستان سال ۲۰۰۵ در اثر شلیک گلوله یک
سرباز اسرائیلی در روستای "جنین" كشته مي شود. علي رغم كوشش
پزشکان، امیدی به زنده ماندن او نيست. پدر و مادر این پسر،
اسماعیل کاتب و همسر او آبلا، تصمیم میگیرند اعضای بدن احمد
را به بچههایی که از بیماریهای گوناگون رنج میبرند و تنها
از راه پیوند اعضای سالم کودکی دیگر توانايي ادامه زندگی را
بدست مي اورند، ببخشند. دختربچهای اسرائیلی به نام «مانوها»،
یکی از این کودکان است. خانوادهی مانوها که از یهودیان متعصب
ساکن تلآویو هستند، ابتدا با دشواری با این "هدیهی
نجاتبخش" روبرو میشوند.فیلم مستند "قلب جنین"، به کارگردانی
«مارکوس وتر
(Marcus Vetter)»،
کارگردان آلمانی و «لئون گلر
(Leon Geller)»،
کارگردان و فیلمنامه نویس اسرائیلی ساخته شده است. این دو در
سال ۲۰۰۶ در بخش "تالنت کامپوس" فستيوال جهاني فیلم برلین با
یکدیگر آشنا میشوند و زمينه ساخت این فیلم گویا و مؤثر را
آماده مي كنند. "قلب جنین" که با حساسیتی انساندوستانه ساخته
شده و پیامی صلحجویانه دارد، از ابتدای ماه مه در برخی از
سینماهای آلمان و اروپا به روي پرده مي رود
-2
»
هانا مونتانا»:
هانا مونتانا، شخصیت اصلي برنامه های شبکه تلویزیونی
دیسنی،امروزه ديگر چهره سرشناس به شمار مي رود. هانا مونتانا
یک دخترشانزده ساله و جذاب است که روزها با نام «مایلی
استوارت»، یک دختر نوجوان مو قهوه ای یک زندگی عادي را می
گذراند و شب ها تبدیل به «هانا مونتانا» یک ستاره دوست داشتني
موسیقی پاپ با موهای بلوند می شود.
شوی تلویزیونی «هانا مونتانا» در کشورهای مختلف درسراسر جهان،
از پرتماشاگرترین برنامه های شبکه تلویزیونی دیسنی به شمار می
رود. فیلم «تازه چه خبر هانا مونتانا» هفته اخر ماه اوريل،
توانست رکورد فروش فیلم های جدید در گیشه سینماهای آمریکا را
بشکند.
در فیلم سینمایی هانا مونتانا نیز چون سریال تلویزیونی،« بیلی
ری سایروس»، خواننده موسیقی کانتری، نقش پدر مایلی استوارت را
بازی می کند. بیلی ری در زندگی واقعی نیز پدر بازیگر دو نقش
هانا مونتانا و مایلی استوارت، مایلی سایروس است.
بازیگر و خواننده موسیقی فولکلوریک آمریکایی، مایلی سایروس، در
حرفه خوانندگی نیز چون بازیگری از موفقیت برخوردار است اما
ناگزير نیست بین بازیگری و خوانندگی یک کدام را برگزيند. او هم
اكنون در هر دو زمينه کار می کند. در فیلم «تازه چه خبر هانا
مونتانا»، مایلی سایروس با خواندن ترانه ای به نام «صعود»،
مجالي می یابد تا ریشه های موسیقی فولکلوریک آمریکایی خود از
ایالت «تنسی» را نیز به نمایش بگذارد.
«3-
تازه چه خبر هانا مونتانا»
در نخستین آخرهفته نمایش آن در سینماهای آمریکا، توانست بیش از
۳۴ میلیون دلار روانه گیشه های فروش بلیت کند.
هرچند منتقدین نظرات ضد و نقیضی درباره فیلم « تازه چه خبر
هانا مونتانا» نشان داده اند و حتی برخی آن را فیلمی با بازی
های ضعيف و غيرواقعي خوانده اند، اما باوجود همه این ديدگاهها،
فیلم نه تنها سرگرم کننده است بلکه به خاطر بازی مایلی سایروس
در آن ،از گيرايي ويژه ايي برخوردار است.
3-«وضع
بازي»:باز هم افشاگري درباره مطبوعات و سياستمداران و سوء
استفاده از قدرت و فساد مالي آنان، «كوين مك دانلد» كارگردان
فيلم، هنرمند اسكاتلندي كه پيشتر با فيلم«اخرين پادشاه
اسكاتلند ، گل كرد،به موضوعي پرداخته كه تم اصلي ان، ادامه
دهنده فيلمهايي با مضاميني در پيوند با افشاي زدوبندها و
رسواييهاي سياسي است..فيلم وضع بازي، يادآور فيلم معروف «همه
مردان رئيس جمهور»، به كارگرداني«الن جي پاكولا» و با بازی دو
ستاره سرشناس هاليوود،«رابرت ردفورد» و«داستين هافمن» مي باشد
كه درباره رسوايي ماجراي واترگيت، در زمان «ريچاردنيكسون» بود
كه پس از اين جريان، از قدرت برافتاد.
-4»
دوباره هفده ساله»:
سینمای هالیوود یک بار دیگر به دوران دهه هشتاد میلادی
بازگشته و فیلم های فانتزی و آرزوهای محال را تکرار می کند.
از این جمله فیلم تازه « دوباره ۱۷ساله» ، داستان خیالی مرد
میان سالی که یک بار دیگر مجالي می یابد که به دوران نوجوانی
وتجربیات سال آخر دبیرستان بازگردد. این فیلم با شرکت «زک
افران» یکی از چهره های محبوب هالیوود در میان تماشاگران
نوجوان و «ماتیو پری»، کمدین و هنرپيشه سریال تلویزیونی
«فرندز» (دوستان) ساخته شده است.
زک می گوید: «در زندگی خود من پاسخ به این سئوال این است که صد
درصد من همان کاری را خواهم کرد که پیش از این کردم. چرا که در
حال حاضر هیچ چیزی را در این دنیا به اندازه کار بازیگری دوست
ندارم. این بهترین دوران زندگی من است. هر روز صبح که از خواب
بلند می شوم یک چالش لذت بخش تازه در انتظار من است. یا
پیشنهاد بازی در یک فیلم تازه، یا آموختن چند چیز تازه یا
انجام چند گفتگوی مطبوعاتی... و خلاصه این جور چیزها. من در
حقیقت امروز از زندگیم بی نهایت راضی هستم و آن را با هیچ چیز
دیگر عوض نمی کنم.»
-5»وايولت
امريكايي»:
شش سال پیش، یک مادر تنها در تگزاس به اشتباه دستگیر می شود
اما پس از سرسختي و ایستادگی در برابر نابرابريها، این زن جوان
در جنگ علیه سیستم دادگستري و اثبات بی گناهی خود پیروز می
شود. ماجراي فیلم تازه ویولت آمریکایی، بر پايه همین جريانات
گذاشته شده است.
«دی
رابرتز»، زن جوان ۲۳ ساله و مادر تنهای چهار دختر به سختي،
هزينه زندگی خود و فرزندانش را از راه کار به عنوان گارسن در
یک رستوران و کمک مالي دولتی تامین می کند. او و چهار دختر
کوچکش در اتاقک کوچکی در یکی از خانه های کم درآمد شرق تکزاس
زندگی می کنند. اما در ماه نوامبر سال ۲۰۰۰ ، بلندپايگان پلیس
محلی، که جنگ تازه ای علیه فروش مواد مخدر را آغاز کرده اند،
دی رابرتز را به همراه گروهي دیگر از ساکنان محله فقیر نشین به
جرم فروش مواد مخدر دستگیر و زندانی می کنند.برپايه قوانین آن
دوران ایالت تکزاس، دادستان مي تواند است که فرد دستگیر شده را
بدون هرگونه گواهي و تنها با داشتن اگاهيهاي به دست آمده به
زندان بیافکند...
«تیم
دیسنی»، کارگردان فیلم ویولت آمریکایی می گوید: « ما ناگزير
شدیم که در نهایت بيشترنامها و شخصیت های واقعی را عوض
كنيم،چرا که نمی خواستیم این افراد مورد يورش و انتقام گیری
قرار بگیرند.»
-6»
گرگ مرد»:
هیو جکمن، هنرپيشه استرالیایی الاصل، برای چهارمین بار در نقش
ابرقهرمان یکی از شخصیت های کتاب های کمیک « مارول» ، در تازه
ترین فیلم رشته فیلم های اکسمن با عنوان « برخاستگاه گرگ مرد»
ظاهر می شود و بيننده را با اصليت و ماهيت این كاراكتر ماجراجو
با پنجه های آهنین آشنا مي سازد.
سازنده فیلم تازه اکسمن، «گوین هود»، کارگردان اهل آفریقای
جنوبی و برنده جایزه اسکار برای فیلم « ساتزی» ، فیلمی درباره
شخصت های ساده است:« ساختن فیلمی در حد و نهایت اکسمن کار
بسیار دشوار و تاحدی خطرناک است. چرا که ضمن آن که ماجراهای
فیلم را با سرعت و هیجان لازم به پیش می برید و باید جلوه های
ویژه گوناگون در آن را رعایت کنید اما باید بتوانید هم زمان یک
مسئله به نظر من خیلی مهم دیگر را هم در نظر داشته باشید. این
که تماشاگر بتواند با شخصیت های فیلم ارتباط برقرار کند.
-7»پيشتازان
فضا»:
جديدترين فیلم از رشته فیلم های سینمایی « پیشتازان فضا» با
این هدف که نگرش نسل نويي از جوانان را به خود جلب کند از هفته
دوم ماه مي، به روی پرده سینماهای آمریکا خواهد رفت.
ماجراي این فیلم جديد، رجعت به گذشته و موشكافي شخصیت
فضانوردان سفینه فضایی انترپرایز است. سوژه ايي که صاحبنظران
براين باورند برای علاقه مندان هميشگي و ديرين این سری فیلم ها
تازگی نخواهد داشت و تنها فاكتورموثري است که سازندگان فیلم
براي انكه بتوانند هرچه بیشتر نسل جوان را به سوي خود بكشند،از
ان بهره جسته اند.
این یازدهمین فیلم از مجموعه فیلم های پیشتازان فضا انگونه كه
«کنت توران» تحليلگر سینمایی روزنامه لس آنجلس تایمزمي گويد،
رابطه مستقیمی با مسئله دمیدن روحي تازه به كالبد نیمه جان این
سریال تا امروز موفق دارد. از اين رو،نیز «استودیوی پارامونت»،
کارگردان «جی جی آبرامز» و دونویسنده فیلمنامه ، «روبرتو
اورسی» و «الکس کورتزمن» را فراخوانده تا با شركت در توليد این
فیلم، جنبه های نو و دست نخورده ای را به آن بيافزايند.
گروهي از عوامل صنعت فیلمسازی هالیوود مدعي هستند كه فیلم تازه
پیشتازان فضا، توانسته خلآيي را که بین داستان محوري و
رخدادهاي حاشيه ايي ان وجود داشته است را پر کند و به فیلم هدف
و کلیتی رضايت بخش ببخشد.
فیلم که نام كامل آن « پیشتازان فضا: سال های جوانی» می باشد ،
بيننده را به دوران قبل ازاولين سفر فضایی سفینه انترپرایز و
به نخستین ديدارميان کاپیتان «کرک (با بازی کریس پاین)» و
«اسپاک گوش تیز (با بازی زاکاری کوینتو)» مي برد. شخصیت های
دیگری از جمله «اوهورا»، «بونز یا مک کوی»،« اسکاتی»،« سولو»
و« چخوف» نیز با كاراكترهاي جوان خود در فیلم پديدارمی گردند.
رويهمرفته منتقدین با دادن امتیازات چند گونه به کارگردان فیلم
جی جی آبرامز، او را به خاطر اينكه یک فیلم سرگرم کننده و
هیجان انگیز به شيوه فیلم های دلپسند مردم در فصل تابستان به
وجود اورده، ستوده اند
*گفتگوي
ويژه
«دوواين
جانسون»، كشتي گير معروفي كه با نام «راك»، شناخته شده است، در
گفتگويي درباره اخرين نقشش در فيلم « مسابقه به سوي كوه
سحرآميز» توضيحاتي داده است كه مجله«انليميتد،، چاپ دوبلين،
اين گفتگو را درج نموده كه ما برگردان آن به فارسي را ، در ذيل
می آورديم:
پرسش:فيلم «مسابقه به سوي كوه سحراميز» را چگونه توصيف مي كني؟
«داوين
جانسون»: داستان ان، يك ژانر علمي-تخيلي و اكشن ماجراجويانه
است.به همين خاطر مرا علاقه مند و هيجان زده كرد.من يك نزديكي
و وابستگي واقعي به والت ديسني دارم و نسبت به سرگرمي فوق
العاده و قوي در فيلم، هيجان زده بودم.10 تا 15 دقيقه نخست
فيلم، مانند يك ترن هوايي شگفت انگيز است، و يك بار كه شما
سوار ان مي شويد، ديگرهرگز از حركت باز نمي ايستد.اما صحنه هاي
اكشن، با كيفيتهايي تركيب گشته اند كه قلب ديسني و خانواده و
شوخي را همراه با چاشني معجزه تشكيل مي دهند
.
پ:درباره نقش و شخصيتت در فيلم برايمان بگو.
دج:«جك برونو» ادمي است كه از زندگي اش خرسند نيست، بخاطر عدم
پيشرفي كه تا كنون داشته.او از زمان 16 سالگي اش، پيوسته در
راه بين مراكز بازداشت جوانان و بيرون از ان، در امد و شد
بوده، و سپس زماني كه به دو نوجوان بر مي خورد كه برحسب اتفاق،
سرنوشت جهان ما و دنيايشان را در دستانشان دارند،همه چيز برايش
تغيير مي كند.انان يك سفر اعجاب انگيز را اغاز مي كنند.
پ:او ادم بدي نيست، اينطور نيست؟
دج:نه، اصلا.او كسي است كه دچار دردسر شده و اطمينان چنداني به
افراد ندارد.براي انكه انها او را پايين نگه داشته اند و اين
خود او بوده كه به افراد بسياري اين اجازه را داده كه او را
پايين بكشند. او به ناگهان يك موقعيتي مي يابد تا يك كار خارق
العاده ايي براي زندگي اش انجام دهد.
پ:تو فيلمهاي بسيار گوناگوني بازي كرده ايي، خواست و مقصود از
اين فيلم چه بود؟
دج:انچه خواست واقعي از اين فيلم به شمار مي رود، شانس كار
كردن دوباره با «اندي فيكمن» بود.ما يك رابطه بزرگي در «نقشه
بازي» بوجود اورديم.من عاشق كار كردن با او هستم و دلهره داشتم
از اينكه شانس دوباره ايي داشته باشم تا با فيلم خانوادگي
ديگري با كمپاني ديسني كار كنم.من يكي از هواداران پر و پاقرص
فيلم اصلي ان هستم، همچنين دختر كوچكم كه تنها 7 سال دارد.
پ:به عنوان يك پدر، اين بايد عالي باشد كه يك فيلم خانوادگي را
كار مي كني؟
دج:من اهميت وجودي فيلمي كه همه خانواده بتوانند ببينند، را
درك مي كنم.مطمئنا دختر كوچكم دلهره دارد، من مي دانم زماني كه
7 ساله بودم، نگاه كردن فيلم «جنگ ستارگان» و فيلم
نخست«اينديانا جونز» چه حال و احساسي داشت.من اميدوارم كه
كودكان هم چنين واكنشي و احساسي نسبت به فيلمهاي ما نشان دهند.
پ:ايا از كار كردن با كودكان لذت بردي؟
دج:من عاشق اين كارم. «انا سوفيا» و « الكس»، زماني كه فيلم به
روي پرده ايد، مي روند كه به ابرستاره هايي در دنياي كودكان
تبديل گردند.
|