*بمباران
مینا اسدی
کودک
فُرصت نيافت
که آخرين قطره ی چايش را بنوشد
فرصت نيافت
که کفش های کوچکش را به پا کُند
فرصت نيافت
که دفترهايش را
در کيف مدرسه اش جا دهد
فُرصت نيافت
که کودکي هاي تابستاني اش را تکرار کُند
و فُرصت نيافت
که جوان شود
به ناگاه
برقي در آسمان نيمه روشن سحرگاهي
صدايي بي مانند
و توقف زمان و زندگي
. . .
اينک
کفش کوچکي بر درگاه
فنجان مُعلق چای
کيف وارونه
دفترهای پاره ی مشق
گواه آنست
که دقايقي پيش از اين سکوت مرگبار
شوق زندگي و عشق
آفتاب اين ويرانه بوده است.
مينا اسدی
از دفتر شعر دریا پشت تردیدهای تست
*برای اطلاع خوانندگان وهمکاران سینمای آزاد
*
چندین ایمیل داشتیم که در باره محدود شدن مطالب در شماره 26،
حذف عکس های مطالب نشریه وطولانی شدن فاصله دو شماره مجله از
ما سئوال هایی داشته اند. با پوزش که در شماره 26 فرصت نبود در
این مورد با شما صحبت کنیم.
مسئله اینست که همکار فنی نشریه ما وقتش خیلی محدود تر از
گذشته شده به ما اطلاع داده که در فکر جایگزین باشیم ودر همین
مدت محدود هم که برای اپدیت نشریه به ما کمک می کند، یکبار در
ماه نشریه آ پ دیت می شود . هر مطلب یک عکس خواهد داشت ونشریه
حداکثر 8 ستون دارد و5 عکس هم در کنار وسمت چپ بیشتر نخواهیم
داشت.میدانیم که درجذابیت نشریه سینمایی تصویر نقش مهمی
داردومحدود شدن بخش های نشریه دست مارادر انتخاب مطلب بسته است
با اینکه از شماره گذشته چند مطلب را در یک ستون گنجانیده ایم
باز هم نتوانستم تمام مطالب انتخابی را منتشر کنیم
,بهر
حال تا تغیر شرایط و یافتن همراه دیگر، نشر یه سینمای آزاد به
همین شکل وبا همین میزان مطلب وهر ماه یک بار منتشر خواهد شد.
جلسه ی پالتاکی و اعلام موجودیت
" کانون روزنامه نگاران و نویسندگان برای آزادی"
*روزی
نیست که خبر دستگیری، شکنجه و زندان و اعدامهای رسمی و غیر
رسمی و سر به نیست کردن روزنامه نگاران، وبلاگ نویسان، دست¬اندرکاران
رسانه¬های
گروهی، فعالان سیاسی، فعالان جنبش
های کارگری، دانشجویان، معلمان، زنان، ملیت ها، اقلیت های
مذهبی و ...، توسط رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی ایران، نرسد.
شدت ترور و سرکوب و کشتار در ایران چنان ابعاد گسترده¬ای
دارد که نمی¬توان
آن را به سادگی بیان کرد. رژیم برای جلوگیری از پخش اخبار و
مطالب مربوط به جنایت ها و اعمال ضد مردمی خود سانسوری همه
جانبه را بر ایران گسترانده است. سانسور در جمهوری اسلامی
سانسوری معمولی و کلاسیک که فقط از پخش اخبار، آثار و اندیشه
های مترقی جلوگیری کند، نیست بلکه هدف آن نابودی منظم فیزیکی
دگراندیشان و سرکوب برنامه¬ریزی
شده¬
و سیستماتیک جنبش¬های
اجتماعی است. بنا بر این مساله¬ی
سانسور در ایران یکی از عناصر اساسی حفظ وبقای سلُطه¬ی
رژیم جمهوری اسلامی است. از اینرو، مبارزه با سانسور جزء
لاینفک و یکی از اشکال دفاع از مبارزات آزادی خواهانه
مردمایران است.
از سوی دیگر، ما شاهد نوع دیگری از سانسور در رسانه¬های
بین¬المللی
نسبت به مبارزاتی که رهایی جامعه از سلطه نظام جمهوری اسلامی
را خواستاراند، هستیم.
در مقابل اما، امکانات خبری و دفاعی نیروهای مترقی آنقدر ضعیف
است که تناسبی با امواج وسیع و مستمر خفقان وسانسور در جمهوری
اسلامی ایران را ندارد. یکی از فاکتورهای بسیار مهم و تعیین
کننده در این راستا، پراکندگی و تشتتی است که در میان
اپوزیسیون مترقی رژیم جمهوری اسلامی وجود دارد. این پرسش برای
همه¬ی
کسانی که مخالف نظام دیکتاتوری حاکم بر ایران وجایگزینی نظامی
عادلانه و دموکراتیک هستند مطرح است : اپوزیسیونی که قادر نیست
خود را، دستکم پیرامون یک ابزار خبر رسانی برای مقابله با
دیوار سانسور جمهوری اسلامی سازماندهی کند، چگونه می¬تواند
مدعی مبارزه¬ی
جدی برای پایان دادن به حیات یک نظام قرون وسطایی باشد؟
ما بر این باوریم که امکانات، نیرو و توان اپوزیسیون مترقی، هم
در ایران و هم در خارج از کشور به میزان لازم فراهم است تا در
برابر سانسور نظام جمهوری اسلامی برای شکستن دیوار سکوت به
اقدامات جدی دست زند.
برای پاسخ به همین مسایل است که برخی از دست
اندرکاران رسانه
های گروهی و دیگر فعالان سیاسی و اجتماعی پس از چندین ماه بحث
و تبادل نظر در مورد ضرورت و چگونگی ایجاد ساختاری برای مبارزه
با اندیشه¬ی
سانسور و همچنین مبارزه با سانسور حاکم بر ایران، موجودیت
"کانون روزنامه نگاران و نویسندگان برای آزادی" را اعلام می¬کنند.
ما از همه¬ی
نیروها و کسانی که علیه سانسور و برای آزادی ایران از
دیکتاتوری جمهوری اسلامی مبارزه می¬کنند،
دعوت می¬کنیم
در جلسه¬ی
بحث و تبادل نظر در این زمینه، که به شکل پالتاکی برگزار می
شود، در هم فکری، همیاری و اتحاد عمل جهت ایجاد و تقویت ابزاری
برای افشای جنایات رژیم جمهوری اسلامی و رساندن صدای اعتراض
جنبش های اجتماعی وآزادیخواهان ایران به افکار عمومی جهان شرکت
فعال نمایند.
ارائه کنندگان بحث: جابر کلیبی - بصیر نصیبی - ساسان دانش
شعر خوانی: ی - صفایی
زمان: 25 ژانویه 2009 ساعت 18 تا 22 به وقت اروپای مرکزی (30:
20 تا 30 : 24 به وقت ایران)
Name:
Kanoone Rooznamehnegaran va Nevisandegan b AZADI
Category:
Asia, Pasific, Oceania
Sub-Category: Iran
Language:
farsi
موضوع: ضرورت ایجاد "کانون روزنامه نگاران و نویسندگان برای
آزادی" در سایه¬ی
مبارزات زنان، کارگران، دانشجویان، معلمان و ...، در عرصه¬های
اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و هنری در ایران.
*نام جمهوری اسلامی به جمهوری فتک اسلامی تبدیل شد!!
عضو هيات موسس حزب مؤتلفه اسلامی ادامه داد: کشتن منصور توسط
شهيدان بخارايی، نيک نژاد، صادق امانی و صفار هرندی ترور نبود؛
بلکه يک اعدام انقلابی بود که از نظر فقه شيعه فتک+
ناميده میشود، فتک در فقه شيعه جايز نيست مگر آنکه به امر
امام معصوم و يا نايب امام زمان(عج) باشد که ما در آن زمان
درخواست اجازه فتک از امام خمينی(ره) به عنوان ولی فقيه و نايب
برحق امام زمان (عج) داشتيم.
عسگر اولادی
قصدم آن نیست که سندی را رو کنم که نشان بدهد سران ومقامات
جمهوری اسلامی پیشینه قتل وآدم کشی دارند. به لیست آدمکش هایی
که عسگر اولادی نامشان را با افتخار اعلام می کند توجه کنید،
وزیر ارشادکنونی حضورش چون گوهری تابناک در میان قاتلان
میدرخشد. بر اساس نظریه عسکر اولادی این آقای وزیر فاتل نیست.
همانطور که اسلام برای دروغگویی وریا وتزویر واژه تقیه را
ابداع کرده برای آدمکشی هم واژه ای مناسب دارد که تا حالا کمتر
بکارش میبرد.( فتک! )
آقای عسگر اولادی برای اینکه مشخص کند تمام جنایات رژیم به
فرمان مستقیم خمینی رهبر اندیشمند انقلاب به انچام رسیده.
اضافه میکند:
« زمانی فتک جایز می شود که یا اما م زمان ظهور کرده باشد ویا
نایبش فرمان دهد» با این حساب، رژیم در طول عمرش هیچ جنایتی
نکرده بلکه به حکم خدایی فتک عمل کرده تا تمام فضای بهشت
راتصاحب کند.
قتل وکشتار های اوایل انقلاب که نظایر ابراهیم یزدی مرتکب
شدند فتک بود، کشتار سالهای 60 و67 هم فتک بود، قتل های دوران
خاتمی، فروهر ها،محتاری پیوینده، زهرا کاظمی و... هم فتک از
نوع اصلاح طلبی بود،قتل های دوران احمدی نژاد ،زهرا بنی یعقوب
و... فتک از نوع تمامیت خواهی است. قتل های خارج ار کشور هم که
هاشمی رفسنجانی طراحی میکرد هم نوعی فتک بود که ازدید مسعود
بهنود اسمش می شود فتک سردار سازندگی و... آن چند ضد انقلاب
متواری هم که بابت ملاقات خصوصی و خوش وبش صفار هرندی با استاد
شجریان ایراد میگرفتند بروند کشکشان را بسایند. استاد با قاتل
ملاقات نداشته بلکه با مجری طرح فتک جلسه گذاشته وفیلمسازانی
هم که امسال برای حضور در جشنواره فجر سرو دست می شکنند جایزه
شان را از دست مبارک صفار هرندی که در رشته فتک شناسی دکترا
دارد –دکترایش قلابی نیست- دریافت میکنند. بشتابند تا پشیمان
نشوند.
+به
کار
خواسته نفس درآمدن . (منتهي الارب ). به کارهايي که نفس بدان
مايل بود، پرداختن
فرهنگ دهخدا
*دو فیلمسار ذوب در ولایت به جان هم افتاده اند وپای
استيون سيگال
را هم به میدان کشیده اند.
درست در شراطی که باند دوم خرداد در تلاش است تا به رخ کشیدن
دوران درخشان !خاتمی بار دیگر این شیاد نیرنگ باز را به میدان
بیاورد. مجید مجیدی از سینماگران حکومتی که اندر هنر شناسی
ودید آرتیستی رهبر حاضر دهها صفحه از مطبوعات حکومتی را سیاه
می کند با بهروز افخمی دستمال دار امام راحل – او ده سال است
میخواهد فیلم فرزند صبح زندگی امامشان را آماده کتد اما هر رور
به بهانه ای نمایش فیلم به تاخیر می افتد- به جان هم افتاده
اند. مجید مجیدی فیلمهای دوران خاتمی را مبتذل می داند وافخمی
در نقش موافق آن دوران ظاهر می شود بخشهایی ازاصل مطلب را
بخوانید:
«سینمای
ما - بهروز افخمي، كارگردان سينما و سردبير مجله تازه از
اظهارات چندي پيش مجيد مجيدي درباره وضعيت سينما در دولت
اصلاحات انتقاد كرد. مجيد مجيدي در جمع دانشجويان گفته بود كه
در دوره اصلاحات چيزي به جز ابتذال نصيب سينماي ايران نشد. پيش
از اين سيفالله داد هم در قالب يك نامه به اظهارات مجيدي پاسخ
داده بود.
مجيد
مجيدي كه اين روزها فيلم آخرش «آواز گنجشكها» به نمايش عمومي
درآمده و به رغم توفيقاتي كه در خارج از كشور به دست آورده، در
ايران چندان مورد استقبال قرار نگرفته، چند روز پيش در يك جمع
دانشجويي گفته است كه دوران اصلاحات براي سينماي ايران حاصلي
جز ابتذال نداشت. مجيدي ظاهرا" پيش از اين و در دوران رياست
جمهوري سيد محمد خاتمي هم اين جور حرفها را در مورد سينماي
ايران ميگفته و مثلا" هشدار ميداده كه : صداي پاي ابتذال
ميآيد...
اما مفهوم لفظ ابتذال آن قدر مبهم است كه هر كس ميتواند آن را
براي تحقير هر كس ديگر و هر داستان يا فيلمي كه دوست نداشت به
كار ببرد. مثلا" همين مجيد مجيدي فيلمهاي سينماي ورزشهاي
رزمي و به خصوص فيلمهاي استيون سيگال را خيلي دوست دارد. (يا
حداقل دوست داشت) تا آنجا كه به ياد دارم او پيش از آن كه به
وسيله جشنوارههاي اروپايي كشف شود هيچ ابايي از ابراز اين
عقيده نداشت و استيون سيگال و فيلمهاي بزنبزن او را در عرصه
بازيگري و فيلمسازي ستايش ميكرد...
مشكل اينجاست كه لفظ ابتذال معنا و مفهوم روشني ندارد و به
وسيله كساني به كار ميرود كه يا نميتوانند درست و دقيق فكر
كنند يا نميخواهند درست و دقيق حرف بزنند. اين لفظ معمولا"
مثل يك چماق كلامي به دلخواه براي سركوبي هر كس و هر فيلمي كه
نميپسنديم به كار گرفته ميشود. كساني كه آن را به كار
ميبرند در واقع به نحوي پيچيده فحاشي ميكنند و كلمات را نه
براي تفاهم و ايجاد فضاي انس و همسخني، بلكه براي ايجاد
سوءتفاهم به كار ميگيرند.
. خشكه مقدسهايي!
كه از اساس با سينما مخالفند خيال ميكنند كه حرف مجيدي را
فهميدهاند. روشنفكران پرمدعاي كم سواد خيال ميكنند منظور او
از ابتذال همان است كه آنها ميفهمند. برادران ايدئولوژيك!
هم سر تكان ميدهند و احسنت ميگويند. اما به كار گرفتن زبان
به اين نحو رياكارانه و غلط انداز شايد بي معرفتي ديگري باشد
در حق استيون سيگال كه دوستي و دشمنياش آشكار و شجاعانه»
* علایم تعجب را من افزوده ام
*آقای کاسلیک مدیر برلیناله بین باندهای حکومت ملاها تعادل
ایجاد می کند!
مستند«احمدينژاد»به برلين ميرود
«پيترلوم» در فيلم مستند «نامههايي به رئيس جمهور» تصاويري
ديدني از استقبال اقشار مختلف مردم از دكتر احمدينژاد،
واكنشهاي مردمي به حضور بي تكلف رئيس جمهور در ميان آن ها و
ابراز احساسات نسبت به منتخب شان و همچنين اظهارات شهروندان
مختلف ايراني كه به رئيس جمهور خود نامه مينويسد، ثبت كرده
است.
فيلم مستند پيترلوم مستندساز چك كه درباره «محمود احمدينژاد»
و نوع ارتباط مردم با رئيس جمهور ايران است، در جشنواره برلين
حضور خواهد داشت.
به گزارش فارس، پيترلوم ضمن اعلام اين كه مدير جشنواره برلين
فيلم «نامههايي به رئيسجمهور» را كه به موضوع سفرهاي استاني
محمود احمدينژاد ميپردازد، ديده است، گفت: او تصميم گرفته
است اين فيلم را در پنجاه و نهمين جشنواره بينالمللي فيلم
برلين كه 17 الي 27 بهمن برگزار مي شود به نمايش بگذارد.
«پيترلوم» در فيلم مستند «نامههايي به رئيس جمهور» تصاويري
ديدني از استقبال اقشار مختلف مردم از دكتر احمدينژاد،
واكنشهاي مردمي به حضور بي تكلف رئيس جمهور در ميان آن ها و
ابراز احساسات نسبت به منتخب شان و همچنين اظهارات شهروندان
مختلف ايراني كه به رئيس جمهور خود نامه مينويسد، ثبت كرده
است.
يادآور مي شود پيترلوم كه مستندساز مجاري الاصل مقيم يونان است
و تحصيلات عالي خود را در رشته فلسفه و فيلمسازي در انگلستان و
كانادا گذرانده، در يكسال گذشته با هماهنگي مشاور هنري رئيس
جمهور امكان يافت در چند سفر استاني دكتر احمدي نژاد حضور يابد
و فيلم «نامههايي به رئيس جمهور» را توليد نمايد.-ایرانیان
تشنه افتخار آماده استقبال باشند-!!!
نوشته های ماه گذشته زیر ذره بین
*دزدی
ناشیانه، آن هم در روز روشن!
ديشب از طريق يکی از رفقايم مطلع شدم که سايت روزنامه
کارگزاران گزارشی را که من در تاريخ ۲۶ آذر ماه (۱۶ دسامبر
۲۰۰۸) رابطه با حوادث اخير يونان تهيه کرده و با الصاق چند عکس
از شورش انقلابی مردم يونان تحت نام "ده روزی که شهرهای يونان
را تکان داده است" منتشر نموده بودم را با تغييراتی و از جمله
تغيير نام نويسنده در روز اول دیماه در سايت خود درج نموده
است. از آنجا که من هيچ وقت نه به سايت کارگزاران سر میزنم و
نه گزارش مزبور را برای آنها فرستاده بودم با تعجب از اين خبر
به سايت مزبور مراجعه ومشاهده کردم که مسئولين سايت کارگزاران
با حذف کلمه "شهرهای" از نام مطلب و اضافه کردن چند خط به آن و
تغيير نام نويسنده به کاظم جلالی مطلب مزبور را در سايت خود
قرار دادهاند.
http://www.kargozaaran.com/ShowNews.php?43452
از آنجا که وابستگیهای سياسی روزنامه کارگزاران به جنايتکاران
حاکم بر ايران بر کسی پوشيده نيست و از آنجا که من هرگز گزارش
مزبور را برای اين سايت نفرستادهام، بنابراين لازم میدانم
جهت اطلاع همگان و جلوگيری از هرگونه سوءتفاهم احتمالی ضمن
محکوم کردن اين دزدی آشکار تاکيد کنم که اين عمل مذموم بدون
اطلاع من و درست در مغايرت کامل با آرمانها و باورهای من رخ
داده است. با توجه به اينکه هنوز گزارشی که من تهيه کردهام در
بسیاری از سايتهای خبری از جمله سايتهای گزارشگران، روشنگری،
گويا، عصر نو، خبرنامه، ..... و در برخی دیگر از سایتها مانند
چریکهای فدایی خلق ایران، کانون زندانیان سیاسی (در تبعید)،
ریشهها، دگرگونی، خبرگاه و ..... موجود است هر کس میتواند با
رجوع به اين سايتها و مقايسه مطلب فوق با آنچه به نام کاظم
جلالی در سايت کارگزاران درج شده به ابعاد دزدی فوق پی برده و
ببيند که چگونه کارگزاران ديکتاتوری حاکم در روز روشن دست به
جعل و تحريف میزنند. البته از کسانی که در طی ۳۰ سال اخير از
هيچ دزدی و جنايتی در حق کارگران و زحمتکشان ايران دريغ
نورزيدهاند چنين اعمالی تعجبانگيز نمیباشد.
درست همین پخش وسیع نوشته با نام من ردکننده قاطع این تئوری
احمقانه است که گویا من به شخصه پنج روز پس از پخش وسیع نوشته
تحت نام خودم، آن را برای درج تحت نامی جعلی به یکی از سایتهای
دیکتاتوران حاکم ارسال کردهام! زهی بلاهت و بیشرمی!
من این نوشته را در اختیار تمامی سایتهایی که نوشته اصلی من را
تحت نام خودم درج نمودهاند و در اختیار دیگر واقعیتجویان
میگذارم. با اين همه باور دارم که سايت کارگزاران وظيفه دارد
در اولين فرصت گزارش من را از سايت خود برداشته و به جايش اين
تکذيب نامه را درج نمايد.
نادر ثانی
۲
دی ماه ۱۳۸۷ - ۲۲ دسامبر ۲۰۰۸
http://www.nadersani.net/Farsi-Art.html
*لبخند تلخ غزه
لبخند تلخ "غزه"
زیر دلارهای بیت خدا
به خون نشست!
آنجا که
خشم وآتش و دود
بر سجاده نمازشان
اما
نیایش بیت حق
دعای هر روزشان است.
"غزه"،
آنجا که
زمیناش دهان باز میکند
پر از شعله و خون
و میبلعد
کودکانی که مشق عشق را
تمرین میکنند،
در این انگار که
دنیا برای زندگی است!
واژه زیتون در کشاکش هر گلوله
بر قلبم مینشیند
به هنگام که
شاهد رقص مرگیم!
بر آزادی چه رفته است
که نشانههای صلح چنین خونیناند
و چشمان عدالت
بر سجاده نمازگزاراناش میگرید؟
جهان در سکوت غم
کودکان حقیقت را قربانی میکند
تا واقعیتها در خون
در قعر زمین سردش روان شوند!
غزه نمیخندد
اما جهان در خود
سکوتش را با لبخندی تلختر
تجربه میکند.......
ی. صفایی
*یادداشت های رجب محمدین کارگردان سینما /تئاتروعکاس تبعیدی در
هلند
رجب محمدين – زندان اوين – 1360
زندان اوين – 1360
جرم من: نوشتن یک نمايشنامه ( چاپ نشده!)؛
محکوميت : سه سال حبس قطعي
هر بعد ازظهر نفراتي را از سلول ها میبردند؛
و هر شب رگبار گلوله های حکومت اسلامي آن انسانهای آزاديخواه
را
به خون می کشيد.؛
شبهايی دهها نفر و شبهايی هم بیش از صد و شبهايی هم بیشتر؛
صدای رگبارها و تک تير ها؛ موسيقي شبانه ما بود؛
ما در سلولهایمان رگبارهارا می شنيديم؛
و نوبت خود را برای شب های بعد انتظار می کشيدیم .؛
روز بعد ؛ تازه دستگیر شدگانی به سلولها آورده می شدند.؛
آخرين شب آذر 1360؛ شب یلدا ؛ ما صدای رگبارهای طولانی تری را
شنيدیم؛
پس ازحدود نيمساعت دوباره رگبارهايی ؛ گروه انسانهايي ديگر را
به خاک افکند؛
پس از مدتي دوباره سومين رگبارهای گلوله؛
سومين گروه!؛
چند نفر فقط آنشب تيرباران شدند؟
صد نفر؟ دويست نفر؟ سيصد نفر؟
چه کسي ميتوانست تيرهای خلاص را بشمارد؟
من باخود يلدا را زمزمه کردم ؛
کاغذ و قلمي در اختيارمان نبود؛)
چونکه از نظر حکومت اسلامی خواندن و نوشتن ؛ بدترين جنايت بود؛
زيرا خواندن و نوشتن موجب آگاهي انسانهاست؛
و آگاهی انسانها بزرگترين خطر برای نظام های ديکتاتوری است ؟
بنابراين شعرها؛ نمايشنامه ها و فيلمنامه هايم را در ذهن خود
مي نوشتم؛
به اميد روزی که اگر زنده بمانم؛ و قلم وکاغذی بيابم.)؛
هنوزهم پس از سالها؛ در شب های یلدا؛
حتی در شادترين مهماني ها صدای شليک گلوله ها را می شنوم؛
گلوله هايی که در سراسر جهان بر قلب انسانها شليک مي شوند؛
مي شنوی!؛
ژانویه 2009
www.starfilm.org
*مجموعه ی شعر از گیسو شاکری منتشر شد
سرم را بی سایه می خواهم"
"سرم را بی سایه می خواهم" مجموعه ای ست از شعرهای گیسو
شاکری هنرمند معترض تبعیدی که به وسیله انتشارات ارزان،
استکهلم،2007، در79 صفحه چاپ و منتشر شده است.
عنوان این دفتر شعر از شعری ست به همین نام:
سایه ای افتاده روی سرم
سایه ی ماه
ماه شب چهارده
سرم را بی سایه می خواهم.
برای تهیه ی کتاب می توانید با آدرس های اینترنتی زیر تماس
بگیرید:
info@arzan.se
artidramastudio@yahoo.com
gissoo_shakeri@yahoo.com
نمونه هایی از سروده های گیسو
از بی تابی جاده می گویی
و جاده ی ماهی را که
رود است تا برود
برود
برود
تا قراری به دل بی تاب دریا دهد،
در تُنگ بلورت
به بن بست نشانده ای
جنون جاده ی دریا
هی
هی
هی
پچ پچ کنان ماهی را می خواند
و
ماهی
در تنگ بلور
به انتظار
***
خو کرده ایم به شب
فرصت از دست می رود
پر باز کن
پرواز کن
***
جان شیرینم را
در چله ی کمان نهادم
عشق و عاشق و معشوق را
یکجا نشانه گرفتم
***
آی عشق
به بند کشیده
ِشراع جانم را
به کجا می بری
در این توفانی ِ دریا؟
***
بی بازگشت راهی ست راه عشق
بگذار دامن هزار رنگم را
پر ستاره کنم
***
گفتی یک تار مویت
به جهانی می ارزد
ُتره ی گیسویم را چه می گویی؟
***
بر من که از باران پرم مبار
که تاب سیل ندارم
بر من بتاب
تا
برویم
سبز شوم
گل دهم
دامن دامن
این همه ستاره را می بینی
***
طنابی می خواهم که
ملافه های سپید تازه شسته ام را
برآن بیاویزم
در نسیم بهاری
درحیاط آفتابی ام
طنابی می خواهم که بیاویزم
تمام خاطره ی
عشقبازی های شبانه ام را
و در میان ملافه ها و یادها
شادی ام
و جوانی ام را
پنهان اشکارا بازی کنم
در ملافه ها بپیچم
وبر روی
سنگ ریزه های باغ بدوم
تا آن سر شادی
تا آن سر عشق
تا آن سر آزادی
کجایید ای واژگان عشق و آزادی ؟!
طناب حلقه ی دارم شد
ملافه ها کفن ام
و سنگ ریزه های باغ
گل زخم تنم
کجایید ای واژگان عشق و آزادی؟
که پیام آوران مرگ
ما را به انتهای زندگی رسانده اند
کجایید؟ کجا؟
***
www.gissooshakeri.blogfa.com
www.gissoo.com
خودشان میگویند.
علیرضا افتخاری خواننده صدا وسیما
*کاش
اجازه دهند که تصویر سازها هم در تلویزیون نشان داده شود.
به گزارش «فردا» علیرضا افتخاری که شب گذشته میهمان فرزاد حسنی
در ویژه برنامه شب یلدای شبکه یک بود، گفت: کاش اجازه دهند که
همزمان با پخش آواز ها سازها نیز نشان داده شوند.
حالا اگر تصویر سازها را می گویند مشکل دارد، لااقل بشود پنجه
های این عزیزان(نوازندگان ساز) پخش شود. به هر حال آنها هم می
خواهند که کارشان دیده شود...
*برنامه
ریزی سفارت برای صدور موسیقی سنتی
...به
نقل از اداره كل روابط عمومي و اطلاع رساني سازمان فرهنگ و
ارتباطات اسلامي،«عصمتي» وابسته فرهنگي ايران با «مراد الصقلي»
مدير مركز موسيقي عربي و مديترانهاي تونس ديدار و بر گسترش
ارتباطات فرهنگي موسيقي دوكشور تاكيد كرد.
در اين ديدار كه در «قصر نجمةالزهراء» و در منطقه گردشگري
بوسعيد واقع در شمال پايتخت تونس، صورت گرفت، مراد الصقلي مدير
مركز موسيقي عربي
گفت:
با توجه به برگزاري سومين دوره جشنواره بين المللي موسيقات در
تونس كه در ماه مبارك رمضان هر سال و با حضور جمع كثيري از
علاقه مندان تونسي و غير تونسي برگزار ميشود، ما خواهان حضور
اساتيد ايراني مانند محمدرضا شجريان يا شهرام ناظري يا ديگر
اساتيد هستيم.
در اين ديدار وابسته فرهنگي كشورمان با اشاره به نقش مهم زبان
موسيقي در انتقال مفاهيم معنوي و ارزش هاي اسلامي انساني از
يكسو و علاقه بسيار مردم تونس به موسيقي اصيل ايراني و حضور كم
اساتيد موسيقي ايراني در جشنوارههاي بينالمللي موسيقات تونس
خواهان گسترش ارتباطات فرهنگي موسيقي ايران و تونس شد كه با
استقبال بسيار «الصقلي» مدير مركز موسيقي عربي و مديترانهاي
تونس مواجه شد...
-باز هم بگویند این برنامه های خارج از کشور مستقل برگذار می
شود-
*دکتر محمد ملکی رئیس پیشین دانشگاه تهران
سرکار خانم شیرین عبادی برندهی جایزه صلح نوبل
با سلام
اطلاع یافتیم پس از یورش بردن و مهر و موم کردن دفتر „مدافعان
حقوق بشر“، دیروز به خانهی
شخصی شما که دفتر وکالتتان هم در آنجاست مامورین حکومتی هجوم
آورده و تعدادی از پرونده های مردم که شما وکالت آنها را بعهده
داشتهاید
همراه با کامپیوتر و سیدی
و... را به یغما برده اند. بخاطرتان هست فردای روزی که درب
دفتر مدافعان حقوق بشر را به روی شما و مردم بستند تلفنی از
سرکارعالی پرسیدم چه میخواهید
بکنید؟ اگر کار مامورین قانونی بوده که حق اعتراضی برای شما
نمیماند،
ولی اگر همانگونه که خود معتقدید قانونی نبوده، آیا نباید در
مقابل این کار غیر قانونی عکسالعمل
جدی نشان داد؟ و در همان حال پیشنهاد کردم از اعضای „شورای ملی
صلح“ که در آنجا تاسیس شده بخواهید با مراجعه به دفتر و تجمع و
شکستن مهر ومومِ غیر قانونی وارد آنجا شوند و جز با اخراج یا
دستگیری و ضرب و شتم از آنجا خارج نشوند تا دنیا بهتر بداند در
کشور ما نقض حقوق انسانها تا کجاست. شما و دوستانتان اینکار را
نپذیرفتید و پنداشتید با تعامل و گفتگو موضوع حل خواهد شد، در
حالیکه گفته بودم اگر در برابر چنین اعمالی نایستید، مهاجمین
تشویق خواهند شد و حتی به خانه شما و دیگران هجوم خواهند برد و
این کار یک رویه معمولی خواهد گردید و متاسفانه چنین شد. تا کی
باید مردم ناظر ضعف و عدم مقاومت فعالان حقوق بشر بوده و فقط
شاهد صدور بیانیه در محکومیت این اعمال باشند؟ چرا برای دفاع
از حقوق خود و دیگران مقاومت صلح جویانه نمیکنید؟
اگر تشکل هایی مانند „مدافعان حقوق بشر“ و „شورای ملی صلح“ نمی
توانند در برابر جنگی که حاکمیت علیه حقوق بشر ایجاد کرده است
بایستند، پس این تشکلها
برای چیست؟
با احترام
دکتر محمد ملکی
۱۱/۱۰/۱۳۸۷
*کلاغ ها هم تبعیدی! شدند
بررسیهای کارشناسان و مسئولان اجرایی در حوزه محیط زیست نشان
می دهد آلودگی هوای تهران نه تنها رنگ و بوی گیاهان در تهران
را از بین برده بلکه موجب مهاجرت کلاغها از پایتخت شده است
به گزارش مهر، مهاجرت کلاغها از تهران در شرایطی اتفاق می افتد
که پیش از این در جریان افزایش آلودگی هوا در روزهای نخست دی
ماه امسال بسیاری از پرندگان نظیر بلبل، توکا و قمری از تهران
رفته و کلاغها و زاغها به علت مقاومت بالایی که در برابر
آلودگی هوا دارند ماندگار شده بودند که اخیراً آنها نیز تاب
آلودگی هوا را نیاورده و به مناطق دیگری مهاجرت کردند
رئیس محیط زیست تهران در گفتگو با خبرنگار مهر در حالی از
مهاجرت کلاغها از تهران ابراز نگرانی می کند که به گفته وی این
موضوع نشانه یک فاجعه در اکوسیستم شهری بوده و در صورت ادامه
این روند دیگر گونه های پرندگان نیز دچار این سرنوشت شده و
روزی خواهد رسید که تهران جز برجهای بلند چیز دیگری نخواهد بود
و این شهروندان را از محیط زیست جدا و تحمل آن را سخت خواهد
کرد
*از میان ایمیل های شما :
راز
بی اخلاقی مسلمانان و "خواجه نصیر الدین
"
"خواجه نصیر الدین " دانشمند یگانه ی روزگار در بغداد مرا درسی
آموخت که همه ی درس بزرگان در همه ی زندگانیم برابر آن حقیر می
نماید و آن این است
:
در بغداد هرروز بسیار خبرها می رسید از دزدی , قتل و تجاوز به
زنان در بلاد مسلمانان که همه از جانب مسلمانان بود . روزی
خواجه نصیر الدین مرا گفت می دانی از بهر چیست که جماعت مسلمان
از هر جماعت دیگر بیشتر گنه می کنند با آنکه دین خود را بسیار
اخلاقی و بزرگمنش می دانند ؟
من بدو گفتم : بزرگوارا همانا من شاگرد توام و بسیار شادمان
خواهم شد اگر ندانسته ای را بدانم
.
خواجه نصیر الدین فرمود
:
ای شیخ تو کوششها در دین مبین کرده ای و اصول اخلاق محمد که
سلام خدا بر او باد را می دانی . و همانا محمد و جانشینانش
بسیار از اخلاق گفته اند و از بامداد که مومن از خواب بر می
خیزد تا هنگامی که شبانگاه با بانویش همبستر می شود , راه بر
او شناسانده شده است
.
اما چه سری است که هیچ کدام از ایشان ذره ای بر اخلاق نیستند و
بی اخلاق ترین مردمانند وآنکه اخلاق دارد نه از مسلمانی اش که
از وجدان بیدار او است.
من بسیار سفرها کرده ام و از شرق تا غرب عالم و دینها و آیینها
دیده ام . از "غوتمه ( بودا ) "در خاورزمین تا "مانی ایرانی"
در باختر زمین که همانا پیروانشان چه نیکو می زیند و هرگز بر
دشمنی و عداوت نیستند
.
آنها هرگز چون مسلمانان در اخلاقشان فرع و اصل نیست و تنها
بنیان اخلاق را خودشناسی می دانند و معتقدند آنکه خود بشناسد
وجدان خود را بیدار کرده و نیازی به جزئیات اخلاقی همچون
مسلمانان ندارد
.
اما عیب اخلاق مسلمانی چیست ای شیخ ؟
در اخلاق مسلمانی هر گاه به تو فرمانی می دهند , آن فرمان "
اما " و " اگر " دارد
.
در اسلام تو را می گویند
:
دروغ نگو .... اما دروغ به دشمنان اسلام را باکی نیست
.
غیبت مکن ... اما غیبت انسان بدکار را باکی نیست
قتل مکن ... اما قتل نامسلمان را باکی نیست
.
تجاوز مکن ... اما تجاوز به نامسلمان را باکی نیست
.
و این " اماها " مسلمانان را گمراه کرده و هر مسلمانی به گمان
خود دیگری را نابکار و نامسلمان می داند و اجازه هر پستی را به
خود می دهد و خدا را نیز از خود راضی و شادمان می بیند
.
و راز نابخردی و پستی مسلمانان در همین است ای شیخ کسلان
....
از اسرار اللطیفه و الکسیله
*و...یک جوک رایج در ایران
*یارو ميره كلانتري ميگه طوطي من گم شده. ميگن حالا چكار كنيم ؟ ميگه
هيچي فقط اومدم بگم فحش هایی كه به آخوندا ميده نظر شخصي خودشه!
|