*گلشیفته فراهانی، ممنوع الخروج شد،گلشیفته فراهانی ممنوع
الورد شد،گلشیفته فراهانی به هولیود اعزام شد،گلشیفته فراهانی
پناهنده شد،گلشیفته فراهانی در حسرت دوری از وطن می سوزد ومی
سازد. گلشیفته فراهانی....
اگر بیادتان باشد ما همان موقع که سروصدای ممنوع الخروج شدن
گلشیفته فراها نی به صدای اعتراض اپوزیسیون
!تبدیل
شد ورگ غیرت بسیاری به جوش آمد که ای داد وبیدادحالا که
گلشیفته فراهانی میخواهد برایمان افتخار بیافریند این دولت
فاشیستی احمدی نژاد دارد مانع تراشی می کند،هوشدار دادیم که
مراقب باشیم از هول حلیم توی دیگ سقوط نکنیم. میدانید ما مدتی
است که میزان افتخاراتمان به نحو آزار دهنده ای !افول کرده
است، دیگر از آن جایزه های ریز ودرشت خبری نیست؛ نه فقط جایزه
بارانمان نمی کنندبلکه انقدر تماشاگران نفهم! فستیوال ها پر رو
شده اند که فیلم کارگردان بزرگمان را هم هو می کنند. دیگر
کمیته صلح نوبل هم عنایتی ندارد چاره ای نیست جز اینکه با همان
جایزه بیات شده دلخوش باشیم. خلاصه حضور گلشیفته در «مجموعه
دروغها» میتواند در این دوره کسادی بازارافتخارات نوید بخش
باشد وشایعه ممنوع الخروج شدن نامبرده ضربه ای کاری به
اپوزیسیون سرنگونی طلب! فرود آورد.البته تذکر من و چند تا فضو
ل دیگر که به بیماری دایی جان ناپلئونیسم وتئوری توطئه مبتلا
هستیم راندیده بگیرید امابما بگوئید سرانجام خانم ممنوع
التصویر شده است یا نه؟ نکند اینبار هم باز کاسه ای زیر نیم
کاسه باشد ،چون ایشان در خانواده ای مودب !پرورش یافته اند
ودرسایه پدری آشتی ناپذیر! همچون بهزاد فراهانی، بعید است
سرخود در فیلمی از کشوری سرکرده جهانخوران حضور پیدا کند، خود
ما هم بعد از مدتی که بزرگترین سرگرمیما ن دفاع از این بازیگر
ضد رژیم! شد-کمی جاخوردیم چون خانم یک باره اعلام کرد، کدوم
ممنوع الخروج شدن؟ کدوم دردسر؟بلا فاصله هم به سرزمین کفر
وفسادسفر کرد وبا دلال اول سینمای جمهوری اسلامی -چنگیز
*حقیقت- در کافه ای در پاریس -البته در معیت همسر گرامی-
نشستند وگپی دوستانه زدند وقهوه نوش جان کردنددر همین محیط گرم
وصمیمانه که گزارشش درسایت های ج. اسلامی نقل شد مشخص میشود نه
تنها هیچ مسئله ومشکلی در کار نبوده بلکه دولت مهر ورز واحمدک
خود به نوعی موافق شرکت خانم بوده اند. قصه فیلم را سایت های
دولتی ج. اسلامی اینطور تعریف می کنند:
«رمان «مجموعه دروغ ها» مضمونی در ارتباط با مبارزه با تروریسم
دارد و داستان یک مامور سیا به نام راجر فریس است که برای پیدا
کردن یک تروریست مهم از سران القاعده به نام «سلیمان» به اردن
می رود. کتاب تا حدودی به نقد سیاست های مداخله گرایانه آمریکا
می پردازد و در مجموع اثر منتقدانه یی محسوب می شود.»
وبعد اضافه میشود
«بعد از انتخاب گلشیفته فراهانی برای بازی در فیلم سازندگان آن
تغییراتی در فیلمنامه اولیه انجام داده اند تا حضور فراهانی در
فیلم با موازین خاص حقوقی! و قانونی! کشور در تضاد نباشد»
ملاحظه فرمودید؟ البته برای اینکه با سئوال های دردسر سازبابت
مانع شرعی رویت موی سر ،گلشیفته خانم را ناراحت نکنند ،اعلام
می شود ابدا خانم رفتاری غیر شرعی نداشته موی سرش هم صد در
صد!مصنوعی است. آفرین !اما تصویر ایشان با پوششی کاملا غیر
شرعی را چه میکردند ؟ ،اندامشان که مصنوعی نیست !.البته قضیه
در همین جا به پایان خوش نرسید . این روزها بار دیگر در همان
مطبوعات نالان ،ساز دیگری کوک کرده اند وانشاء های سوزناکی
بابت غم غربت نامبرده نقل میکند. به فاصله چند روز اصلا خانم
تبدیل به مهاجر شده است! (البته از مصرف واژه پناهنده مثل
همیشه پرهیز کرده اند چون برای برگشت افتخار آمیز، بعد از
خوابیدن سروصدا ها ممکن است اشکال تولید کند) گلشیفته خانم
هنوز نیامده دلش برای وطن تنگ شده است.چه مبارز تبعیدی ی دل
ناز کی ؟ اما این اولین صادرات فرهنگی/هنری وحقوقی! جمهوری
اسلامی نیست که پوشش وآریشش برای مردان غریبه هیز خارج از کشور
مجاز است اما چرا در داخل ودر میان مسلمانان چشم پاک! وبی خطر
به زیر حجاب میخزند؟ این رفتار وکرداروپوشش، نیکی کریمی در
جشنواره ها، دریا دادور ودیگر دوزیستیان مونث در برنامه های
آواز خوانی، شیرین عبادی در محافل ومجالس خارج از کشور،به امری
عادی مبدل شده ،کمی تامل کنید و به من سیاه وسفید بین توجه
دهید ایا رنگ دیگری هم هست که من از سیاه وسفید بینی رها شوم؟
البته به جز ،رنگ ریا وتزویر و...
شکل وشمایل خانم در میهمانیهای هولیود. را در یوتوب ببینید.
http://ca.youtube.com/watch?v=uTDRVadWZJY
*چنگیزحقیقت متاسفانه عضو گروه ما بود اما نمیدانم چطور شد که
به محض اینکه به دلالی فیلم رسید همنام پیغمبر اسلام
شد.همینطور ناگهانی در میز گردی با شمای
voc
لقب دکترا هم گرفت. دلم برای وزرای پاک !کابینه احمدک می سوزد
که ر فتارشان زیر ذره بین باند دوم خرداد است.
*مشاور احمدی نژاد منتقد موسیقی کلاسیک هم هست!
وقتی رئیس جمهور مملکتی احمدی نژاد باشد خب مشاور هنریش باید
جواد شمقدری باشد این طفلک هر چه می کرد سری توسرها در بیاره
موفق نمی شد کار فیلمسازیش در حد وسطحی بود که حزب اللهی های
حکومتی هم جرات نمی کردند تحویلش بگیرند. دری به تخته خورد
واحمدک شد رئیس الوزرا خب جواد آقا هم شد مشاور هنری تا اینجا
که همه اتفاقات با بافت یک حکومت مافیایی هماهنگه اما این
مشاورین که کاری بعهده شان نیست ،حقوقی میگیرند وبرای خودشان
میچرند. اما ایشان چون مشاور هنری هستند موسیقی شناس هم شده
اند آنهم موسیقی کلاسلیک!! فکر می کنم از زمانی که کارگردان
جهانیشان اپرا چرخان شد خب اینها هم فهمیدند وقتی به یمن حضور
آخوند ها بدون کوچکترین آگاهی به هنر اپرا میشودیک کار اپرایی
را کارگردانی کرد چرا آقای شمقدری موسیقی کلاسیک شناس نشود؟
البته آقای شمقدری تخصصش رابرای تحلیل هر نوع موسیقی هدر نمی
دهد. اول باید موسیقی کلاسیک اسلامی زائیده بشود تا بعد آقای
مشاور تحلیلش بفرمایند. ابداع این نوع موسیقی هم بدست پر برکت
مجید انتظامی فرزند برومند آقای عزت الله انتظامی پسر کو
ندارد نشان از پدر... -امکان پذیر میشود و سوئیت سمفونی ایثار
خلق !می شود این سنفونی، آقای شمقدری را منقلب می کند پیام
ویژه ای برای فرزند برومند آقای بازیگر ارسال می کند. اینقدر
این پیام جذاب است و قدرت وشناخت وتسلط مشاور محترم ریاست
محترم جمهوری را مینمایاند که حیفمان آمد به نقل بخشی از آن
قناعت کنیم . اصل پیام را تقدیم مینمائیم
«..مجید انتظامی با بیش از یکصد هنرمند، فصلی را به روایت می
نشینند، که هیچگاه دوره آن به پایان نمی رسد، فصول می گذرند
حتی اگر بهار و تابستان باشند، پاییز و زمستان هم که رفتنی
هستند. اما فصل ایثار ماندگاری دارد به وسعت حیات بشر و روح
انسانی. سمفونی ایثار، تجلی بخش حقیقتی است که به گستره تاریخ
می ماند پس یک فصل نیست که همه تاریخ است. بستر جاری عصاره
فداکاری و معنای از خود گذشتگی ها در هشت سال دفاع مقدس است و
زمزمه نبض آن چه زیبا و پرشور در قطعات سمفونی و اجرای
هنرمندانه در تالار رودکی، زنده می شود و روح ایثار را در جان
آدمی به غلیان می آورد. آقای انتظامی با اندوخته های احساس و
عاطفه و با شور و شکوه تجربه های خود به زبان موسیقی به روایت
هشت سال دفاع مقدس ملت بزرگ ایران می پردازد و تجسم این حضور
به کمک گروه بازیگران در قاب موسیقی، نقشی جدید است که تجربه
متفاوتی را برای مخاطبان به ارمغان می آورد.
جا دارد از همه عزیزان و هنرمندان که در این اجرا نقشی بر عهده
دارند به سهم خود تشکر کنم و امید داشته باشم که این فصل را در
هم آرایی حضور کاروانیان نور در جبهه جنوب در بهار آینده
بسرائیم»
*ولی فقیه در انتظار مجسمه اسکار2009
خوانندگان ما میدانند که مقرارت اسکار با دیگر جشنواره ها
متفاوت است آکادمی اسکار که اعضایش را هنرمندانی تشکیل می دهند
که در دوره های قبل کاندیدو یا برنده شده اند. فیلم های تولید
شده در سال را می بینند ونامزد های اسکار از بین این فیلمها
انتخاب میشوند ، هر چه فیلم مشهور تر باشد وپخش کننده های
گردکلفت تری پشت فیلم باشند شانس موفقیت در اسکار افزایش می
یابد. به فیلمهای غیر امریکایی هم با همان شرایط در رشته های
متفاوت یک اسکارخارجی تعلق می گیرد. جمهوری اسلامی که در
سالهای نخستین حضور نا مبارکش طرف این جایزه استکباری نمی رفت
ورهبر اصلاحات که آن موقع وزیر سانسور بود با صراحت هولیود را
همزبان با پنتاگون ، وسیله مسخ انسانها می دانست.اما جمهوری
اسلامی که با طرح نقشه زد وبند با جشنواره های اروپایی در چهره
سازی برای خودش موفق شده بود. کم کم بدون این که به رویش
بیاورد تمایلش را به شرکت در جشنواره ای که وسیله مسخ است نشان
داد .البته همچنان به آتش زدن پرچم وفحش و ناسزاگویی یِ نمایشی
به جهانخواران اسبق ادامه می دهد. چون در اسکار کشور ها خود
فیلمی را انتخاب و به آکادمی معرفی می کنند وطبیعی است این
انتخاب ها باید براساس توانایی های فیلمساز وارزش های فیلم
صورت بگیرد اما در جمهوری اسلامی معیار البته بندگی وسرسپردگی
بیشتر فیلمساز به رهبر است. این چنین است که امسال بعد از این
که به کمک آقای کاسلیک مدیر برلیناله برای فیلم آواز گنجشک ها
موقعیت ساختند در یک کمیته انتخاب نمایشی که خانم فاطمه معتمد
آریا هم در آن افتخار حضور داشت همین فیلم را تقدیم به آکادمی
می کنند بعد می روند دنبال راهی برای نفوذ در اسکار و.. هر چند
تا حالا تیرشان به سگ خورده اما آزموده را باز هم می آزمایند.
برای اینکه مطمئن باشید که فقط ضد انقلاب متواری این گو نه
برداشت ها را ندارد می رویم سراغ روز اون لاین بخشی ازنقد مهدی
عبدالله زاده سینما بنویس این سایت را در همین ارتباط باز
نویسی می کنیم:
« ظاهرا قرار است تا زماني که جمهوري اسلامي برپا باشد و
آقاي مجيدي زنده باشد و فيلم بسازد، اثر ايشان به اسکار روانه
شود. پيشتر در نقدي به طور مفصل اشاره کرده بودم که آواز
گنجشک ها يک پروپاگانداي تمام عيار براي نظام جمهوري اسلامي و
تاکيدي استعاري بر معنا و مفهوم ولايت فقيه است. چهره اي که
مجيدي در اين فيلم از جامعه ايران حال حاضر ترسيم مي کند، به
همان اندازه عوام فريبانه است که سخنان محمود احمدي نژاد.
طبيعي است که نزديکي مجيدي به "بيت" راه را حتي بر رضا
ميرکريمي که او نيز منتسب به گروه فيلمسازان معتقد و مسلمان
است ببندد و فيلم "به همين سادگي" او را که اتفاقا فيلم
بهتري است از گردونه حذف کند»
*منیژه حکمت ،قالیباف وباقی قضایا
وقتی سالها قبل نام منیژه حکمت به خصوص بعد از ساختن« زندان
زنان »به گوشم میخورد ، به یادم می آمد با اسم او انگار از قبل
ودر دوران سینمای آزاد ایران آشنا بوده ام .خب سالهای آخر
کارمان در ایران کارگاه های ما خیلی شلوغ شده بود اگر کار
آموزان در سینمای آزاد نمی ماندند. ممکن بود دقیقا نا مشان
بیادم نماند. اما تلفن محبت آمیز منیژه حکمت به من ویا دآوری
آن دوران که دختر 15 ساله ای بوده که در کارگاهها ی سینمای
آزاد آموزش میدیده واینکه همیشه بیادش خواهد ماند از کجا واز
چه گروهی کار سینما را آغاز کرده است. شک مرا تبدیل به یقین
کرد. البته این محبت ها واین نمک شناسی ها جای سپاس دارد. به
خصوص فرصت طلبی ونان به نرخ روز خوری چندتایی از بچه های
سینمای آزاد که بیشترین بهره را از سینمای آزاد بردند اما
نمکدان شکستند را بیادم می آورد، نمیتواند تفاوت خانم حکمت با
آن بی چشم و رو ها مد نظرم نباشد. امابا شرمندگی این محبت ها
نمیتواند در نظر سیاسی من در مورد سینمای ج. اسلامی تاثیری
بگذارد.
منیژه حکمت بعد ازپایان شارلاتانیزم خاتمی، اول رفت در ستاد
انتخاباتی معین وبعد به ستاد کروبی پیوست اما او هم مالی نشد
ولی خانم حکمت بحمدالله در دوران احمدک هم به فیلمسازیش ادامه
داد با اینکه سفت وسخت در ستادانتخاباتی یاران خاتمی فعال
بوداما دولت مهربان احمدی نژاد که سمبل آزادی وآزادگیست! به او
امکان ساختن فیلم داد اما حالا مشکل برای پخش فیلم خانم حکمت
پیش آمده ،انتقاد او بیشتر برمیگردد به سردار قالیباف شهردار
محترم. البته شهردار ها برای پیشبرد امور فرهنگی تسهیلاتی
فراهم می کنند اما این اولین با ر است که می شنویم که شهردار
خود بخش کننده فیلم میشود وفیلمهای آماده نمایش متمایل به
باند های دیگر را حذف می کند. اما آقای شهردار انگار میخواهد
انتقام تشکیل ستاد یاران خاتمی را از منیژِه حکمت بگیرد.
همینطور دولت احمدی نژاد هم از طریق بازوی اجرائیش یعنی فارابی
موی دماغ فیلم «سه زن »شده است.البته باید اذعان کرد که در
همین ارتباط منیژه خانم نامه تندی نوشته است که اگر چنین نامه
ای را به هنگام ریاست خاتمی علیه دولت او می نوشت لازم نبود
گروه های حکومتی ولباس شخصی ها به میدان بیایند. نشریات اصلاح
طلب خود بهتر از هر ماموری وظیفه حذف خاطی را بعهده میگرفتند.
اما دولت احمدی نژاد بسیار هم در برابر وابستکان باند های دیگر
بردبار است،پس چرا شبه اصلاح طلبان این دولت مهر ورز
راطالبانی، فاشیستی میداند؟ نامه خانم حکمت را نقل می کنیم با
این یاد آوری که نه فیلم خانم حکمت ونه دیکر فیلمها به مفهوم
درست کلمه به بخش خصوصی تعلق ندارد چون اصلا سینمای ج. اسلامی
سینمای دولتی است وجنگ وجدل بین باندهای حکومتی است ،نه سینمای
مستقل و سینمای دولتی.
نامه سرگشاده منیژه حکمت را که قرار بوده! منتشر شود را
بخوانید:
«درانتقاد از شرايط ناعادلانه اكران فيلم سه زن؛
نامه ي سر گشاده منيژه حكمت خطاب به شهردار تهران
تهران- خبرگزاري كار ايران
منيژه حكمت كارگردان سينماي ايران قصددارد هفته آينده در نامه
اي سر گشاده به شهردار تهران ،نسبت به برخوردنا عادلانه نسبت
به فيلم سه زن انتقاد كند.
به گزارش ايلنا ،حكمت معتقد است فيلم سه زن در نابرابرترين
شرايط ممكن در حال اكران شدن است و او نمي تواندباشهرداري
رقابت كند.
اين در حاليست كه خبرنگار ايلنا در حال تلاش براي گفت وگو با
پخش كننده فيلم سه زن دراين زمينه است.
به اعتقاد حكمت:شهرداري هم اكنون دو تا فيلم در اكران سينماها
دارد، با تمام امكانات براي توليد و تمام امكانات براي اكران.
اين فيلم ها همزمان با ما اكران مي شود، من چه رقابتي مي توانم
داشته باشم. از سينما گرفته تا بيلبورد.
منيژه حكمت همچنين به تازگي در گفت وگو بااعتماد از بنياد
سينمايي فارابي انتقاد كرده و گفته است :آقاي شاه حسيني فكر مي
كند مالك سينمافرهنگ است. يك طايفه، يك عشيره براي خودش تعريف
كرده در بنياد فارابي. سينما فرهنگ انگار جزء مايملكش است و
اين خيلي غريب است. با اين فيلم ها رابطه دوستانه دارد. مي
گويد همين ها را اكران مي كنم و بقيه را اكران نمي كنم.
آقايان، ما فرزندان ناخلف اين مملكت نيستيم. آقاي شاه حسيني
شما به چه حقي سينمايي را كه مال مردم است و در اختيار بنياد
فارابي است اينچنين ناعادلانه تقسيم مي كنيد. (برنامه اكران)
پس ما بايد چه كار كنيم. از بخش خصوصي مي آييم، دو سال و نيم
است كه فيلم مان مانده است. چه در ساختار، چه در كيفيت و چه در
قصه فكر نمي كنم چيزي از فيلم آقايان كم داشته باشد. آخر به چه
حقي اين طوري حكم مي دهيد؟ پس فيلم ما كجا بايد برود؟ سرمايه
ما چطور بايد برگردد. اگر دوست داريد ما برويم زندان، روشن
بگوييد. كاري ندارد»
*سینماگران سینمای ج.ابشتابید تا پشیمان نشوید،اینبار رئیس
دولت مهرورز مفتخرتان می کند
سينماي ما- مشاور رئيس جمهور در امور هنري خبر داد هفته آينده
رئيس جمهور ديداري با کارگردانان سينما براي شنيدن مباحث سينما
از زبان آنها و تبادل نظر با آنان در اين رابطه خواهد داشت.
جواد شمقدري با بيان اينکه اين برنامه در نهاد رياست جمهوري
برگزار مي شود، افزود؛در واقع اين يک جلسه تخصصي است. همچنين
ما در تلاشيم ديدارهايي را با ديگر قشرهاي هنرمند به صورت
تخصصي ترتيب دهيم تا اثرات مثبت اين جلسات افزايش پيدا کند و
رئيس جمهور در جريان مسائل، ديدگاه ها و مشکلات قشرهاي مختلف
هنرمندان قرار گيرد.
اگر گزارش این دیدار را منتشر کردنددر شماره 24 شما را در
جریان می گذاریم .فعلا نوار ویدئوی دیدار رهبر جنایتکاران
جهان با شعرای بارگاه راببینید ولذت ببرید
http://fardanews.com/fa/pages/?cid=61023
*اشعار فروغ فرخزاد با موسیقی گروه شاندیز در اسن
گروه موسیقی ایرانی - هلندی شاندیز با موسیقی حمید طباطبایی
بر مجموعهای از اشعار فروغ فرخزاد و تک خوانی مهرناز صالحی
شنبه شب (۱۷ مه) در شهر اسن آلمان کنسرت اجرا کرد.
در محل آمفی تئاتر مدرسه عالی مردم در شهر اسن، که گنجایش
حدود صد نفر را دارد، اکثر صندلیها پر شده بود. هم ایرانی و
هم آلمانی در میان جمعیت دیده میشدند. این مکان در اختیار
فروغ فرخزاد بود. کمتر از آنچه انتظار میرفت از برنامه
استقبال شده بود. مشکلی که برنامههای فرهنگی جدی و سنگینتر
در همه کشورها دارند. تابلوی عکسی از فروغ فرخزاد که کمی محزون
و با لبخندی بر لب به دوربین مینگرد، بر پایین صحنه در کنار
دسته گلی بهاری قرار گرفته بود. کانون فرهنگی ایرانیان نگاه
که ۱۷ سال سابقه فعالیت در اسن دارد، از گروه شاندیز دعوت کرده
بود تا برنامه جدید خود را عرضه کند.
Bildunterschrift:
Groίansicht des Bildes mit
der Bildunterschrift: فروغ فرخزاد
پیش از آغاز برنامه گروه شاندیز مجری برنامه به زبان آلمانی از
زندگی و آثار فروغ گفت و سپس دو شعر از فروغ به زبان آلمانی
خوانده شد.
برنامه جدید گروه موسیقی شاندیز که این بار با پنج نفربه آلمان
آمده بود، مجموعهای از اشعار فروغ فرخزاد بود با موسیقی حمید
طباطبایی. مهرناز صالحی به عنوان تک خوان گروه قطعات را اجرا
کرد. نسیم علامهزاده با ویلن، ایمره کبلوسک با ویولونسل، توم
کواکرنات با کنتراباس و حمید طباطبایی با پیانو او را همراهی
میکردند. حین برنامه مسعود والا از بنیاد ایرانی در حرکت
تصاویری زیبا از طبیعت و فروغ فرخزاد و نیز متن برگردان اشعار
فروغ به زبان آلمانی را به نمایش گذاشته بود.
حمید طباطبایی نزدیک به پانزده سال پیش بخشی از کارهای خود را
روی چکامههای فروغ فرخزاد نوشت. وی سه سال پیش بازنویسی آنها
را آغاز کرد و بخشهایی تازه را به آنها افزود. از دو سال پیش
این آثار در چند کنسرت به علاقهمندان عرضه شده است. به گفته
طباطبایی قرار است که سی دی این ترانهها تا ماه اوت ۲۰۰۸
منتشر شود.
طباطبایی سالهاست که به اشعار فروغ پرداخته است. وی اشعار فروغ
را از سالهای پیش از انقلاب که در دبیرستان در ایران درس
میخواند، دوست داشته، در کنار اشعار شاملو، اخوان و سهراب. او
در باره آنچه که او را جذب اشعار این شاعر کرده است میگوید:
من در کارهای فروغ سادگی و صمیمیتی میبینم که بسیار برایم
زیباست و همچنین اینکه او به عنوان یک شاعر زن در جامعهای
مردسالار و سنتی توانسته حرف خودش را بزند، به عنوان یک زن.
برایم سادگی و صمیمیت شعرهایش جذاب است، آن گونه که از خود حرف
میزند به نام یک زن، از درد و رنجش میگوید و احساسش را بیان
میکند، از جنسیتش میگوید و از آرزوها و خواستهایش و برخوردی
بسیار انتقادی با جامعه میکند. او یکی از روشنفکران جامعه
زمان خودش بوده و از کسانی است که واقعا در جامعه ما تک است.
مهرناز صالحی نیز با اشعار فروغ پیوندی نزدیک حس میکند. شاید
از این روی وی میتواند شنونده را با خود به دنیای فروغ
بکشاند، شاید هم به دنیای خود، آن گونه که او اشعار فروغ را
احساس میکند. شعر فروغ با صدای صالحی حجمی جدید پیدا میکند،
حجمی ناشناخته.
مهرناز صالحی در باره پیوند خود با دنیای فروغ میگوید و نیز
در باره مجموعهای که حمید طباطبایی از اشعار فروغ آماده کرده
است: همه، مخصوصا خانمها، ارتباطی با فروغ داریم. من در این
شعرهایی که آقای طباطبایی از فروغ انتخاب کرده است، پس از
مدتها که خواندهام و الان آماده شده است، به این نتیجه
رسیدهام که مجموعهای را از شعرهای فروغ انتخاب کرده است که
تصوری از فروغ را به همه میدهد: آن یاس اولش و آن آخرش که
میگوید سبز خواهم شد میدانم، برای من بسیار جالب است و آن را
احساس میکنم، دوست دارم. امیدوارم که بتوانم احساسم را به
شنوندههایم هم منتقل کنم.
از کسانی که برای تماشای کنسرت آمده بودند پرسیدم که چه حسی
نسبت به موسیقیای که حمید طباطبایی بر روی اشعار فروغ گذاشته
دارند. یکی از آنان گفت: موزیکی که با این شعرها همراه بود به
گونهای بود که شاید خیلی مدرن بود. ملودیهای معمول ایرانی را
نداشت. ولی در مجموع بسیار زیبا بود. البته موسیقی به شعر هم
میخورد، چون شعر هم مدرن است.
حمید طباطبایی پس از شنیدن این برداشت شنونده موسیقیاش بر
اشعار فروغ گفت: خود این موسیقی با معیارهای امروز موسیقی
اروپایی فکر نمیکنم مدرن باشد. این را شما باید از دو تا
آهنگساز اروپایی بپرسید. اصلا این مسئله برایم مهم نبوده است.
من احساس خودم را روی این شعرها بیان کردم. حالا اینکه چقدرش
مدرن است یا نیست؟ چیزی که بسیار روشن است، این را میتوانم
بفهمم، در این موسیقی تمای ایرانی نیست. اگر منظور از مدرن این
است، بله، حال و هوای موسیقی ایرانی را ندارد، چون من فکر
میکنم خود شعر فروغ هم جهانی است.
حمید طباطبایی، گروه شاندیز و مسعود والا، در طول یک ساعت
کنسرت تصاویری از ایستگاههای گوناگون راهی که فروغ با اشعارش
پیمود عرضه کردند. این ایستگاهها را مهرناز صالحی بدین گونه
توصیف میکند: این استنباط من است که شعرهایی که حمید
طباطبایی انتخاب کرده، یک جورهایی به هم مرتبط هستند. این اگر
از اولش خوب گوش داده بشود خود من تازه دارم به این نتیجه
میرسم، که این همه مدت است که دارم تمرین میکنم و حالا دیگر
داریم اجرا میکنیم و شاید اگر به آقای طباطبایی هم بگویم
بگوید آری مثل اینکه این طور است و من این طور احساس میکنم
که اول میگویم: و این منم، زنی تنها در آستانه فصلی سرد،
بعد همین طور گفته میشود و گفته میشود و آخر آن ترانه خوانده
میشود که در آخرش گفته میشود: دستهایم را در باغچه میکارم،
سبز خواهم شد، میدانم که این بسیار امیدبخش است و من هم سبز
شدهام، من هم کسی هستم که سبز شدم.
گرارش ازکیواندخت قهاری
*احترام آزادی شش ماهه شد
دوستی دارم که هر هفته تلفن می کند و با خوشحالی زایدالوصفی می
گوید: "چه می کنی؟ دومرتبه هزار بازدید کننده به خوانندگان
احترام آزادی اضافه شدند." اول باورم نمی شد، ولی حالا برایم
عادی شده است.
احترام آزادی با ۳۲۰۰۰ بازدید کننده شش ماهه شد. من این موفقیت
را مدیون خوانندگان، دوستان و عزیزانی میدانم که از احترام
آزادی حمایت کردند و با ارسال خبر، مطلب، شعر و مقاله در
ارتقاء سطح وبلاگ اهتمام ورزیدند.
این راه با همکاری شما تا روز رهائی مردم ایران از ستم و ظلم و
جور استبداد ادامه خواهد یافت.
این بار سوم است که با خوانندگان احترام آزادی سخن می گویم و
مایلم از همگی به خاطر وفاداری شان به نشریه تشکر کنم.
شایان ذکر است که انتشار مرتب یک رسانه ی اینترنتی در خارج از
کشور کاری بسیار مشکل می باشد که همت و پشتکار و احساس مسؤولیت
طلب می کند.
عشق به ایران، عشق به آزادی و عشق به رهائی ملت بزرگ ایران از
این جهل و جور و ستم انسان را آرام نمی گذارد و همه ی دشواری
ها را آسان می سازد.
بقول شاعر:
به ره مردانه رو گر رهنوردی
به درمان خیز، گر نالان ز دردی
فغان ها از غم ضحاک کردی
زمانی کاوه شو، گر شیر مردی
این راه با همکاری شما تا روز رهائی مردم ایران از ظلم وستم
رژیم استبدادی ادامه خواهد یافت.
دست هایم را در باغچه می کارم
سبز خواهم شد
می دانم
می دانم
می دانم
و پرستوها
در گودی انگشتان جوهریم
تخم خواهند گذاشت.
(فروغ فرخزاد)
پرویز داورپناه ـ احترام آزادی
۲۶ مهر ۱٣٨۷ - ۱۷ اکتبر ۲۰۰٨
http://davarpanahp.blogfa.com
*سایت گذرکاه -داخل ایران- 8 ساله شد
سلام! من همان گذرگاهی هستم که در اول آذرماه ٠ ٨ ٣ ١ به همه
شما گفتم:
" سلامی چو بوی خوش آشنائی "
و از همان زمان، ٨۵ ماه است که اول هر ماه کلاه از سر بر داشته
آن را تکرار کرده ام، " سلام " را می گویم و تا انتهای امکان "
بوی خوش آشنائی " را فرو داده ام و آن را به همه سلول هایم
رسانده ام.
من را از پنج سالگی در سر زمین خودم، در گستره خاکی که ذره دره
اش را دوست دارم، دشمنان مهر و ادب با طوق " فیلتر " به بند
کشیده اند. ولی شاهد بوده ام که با تلاشی جانانه به یاری " قفل
" شکن ها فرصت دیدار را فراهم کرده اید و هر ماه به ملاقات هم
نائل شده ایم و به گرمی دست های هم را فشرده ایم. و از " من "
به " ما " که اسم اعظم توان راه یابی به سوی نور است رسیده ایم
...مبارک باد
من از همان آغاز، با ایمان به پایداری سر زمین اهورائی مان،
بر پیشانیم نوشتم:
" گذرگاه ما را
تاریخ پاسدار است
با شاخه ای از گل همیشه بهار
که عطرش
نا سازگاران را
سازگار نیست "
و با اعتقادی راستین به بار وری اقیانوس ادبیاتمان و سر شاری
صدف هائی که در بطن دارد، با این پیام به سویتان آمدم:
" از بام کوچک سرپناهمان
قصد برخاستن
پر کشیدن
و نشستن بر دل هایتان را داریم
کبوتر عشقمان
به شوق پرواز
در آسمان لاجوردی و پُر ستاره
کهن سر زمینمان
بال بال میزند
می خواهیم
از اقیانوس پُر صدف ادبیاتمان
گه گاه یکی را
به شوق یافتن مروارید
بگشائیم "
برای من، هشت سال راه درازی بود و پر از پیچ و خم، و مشکلات
فراوان، ولی به یاری، یارانی عاشق که اندک اندک آمدند، بر پای
ماندم و به کمک آن ها به سویتان گام بر داشتم.
نمی دانم، از دید شما مخاطبان نارنینم چه کارنامه ای دارم، ولی
می دانم که جز به راه حقیقت و خدمت به ادبیات و توجه به کجروی
ها، نرفته ام و نیندیشیده ام.
و در این مدت بسیاری داستان های کوتاه، و سروده های فراوان و
نقد های صادقانه و به دور از تاثیر روابط، و انواع طنز ها و
مقالات گزارشی و تحلیلی
را برایتان ارمغان داشته ام.
و این شما هستید که با توجه به همه آنچه که بوده ام، می
توانید بگوئید که حاصل چه بوده است...چون روز تولد فرصت بسیار
خوبی است برای تجدید عهد و خود شناسی.
دست های مهربان شما را می فشارم، و امید وارم بتوانم سال پیش
رو نیز با شما باشم.
www.gozargah.com
|