توضیح در باره بازگشت امیر نادری به جمهوری اسلامی
*یکی
از خوانندگان گرامی ما در ایمیلی یاد آوری کرده است که یکی از
دوستان امیر نادری به ایشان اطلاع داده که خبر منتشر شده در
ارتباط با بازگشت امیر نادری نادرست است واو چنین قصدی ندارد.
به این گرامی گفتیم که مااصل خبر را از نشریه اینترنتی
سینمای ما کپی کردیم واین
نشریه همه اخبار روزانه سینمای جمهوری اسلامی را بازتاب می
دهد.اما اگر تذکری از جانب امیر ویادوستان نزدیک به او دریافت
کنیم عینا منتقل می کنیم. این خواننده بار دیگر به ما ایمیل زد
که دوست مطلع حاضر نیست که نادرست بدون خبر را با نام خودش
اعلام کند ولی شماره تلفن دستی یکی از کارگردانان ایرانی در
داخل کشور را برای ما ارسال کرده که با او تماس بگیریم و اصل
ماجرا را جویا شویم که ما این گونه تماس ها را ضروری نمی
دانیم. اگر در مورد این سفر از امیر ویا نزدیکانش اطلاع دیگری
دریافت کنیم با کمال میل منعکس می کنیم .بعیدهم نمی دانیم که
برای او هم دامی گسترده باشند. ماهم درآن مطلب هوشدار دادیم.
مسعود بهنود،
کتاب سوزان هیتلر،
فیلم سوزان خمینی
* آقای مسعود بهنود در وبلاگش نوشت:
«امروز
هفتاد و پنجمین سالروز کتاب سوزان نازی هاست. مراسمی در برلین
و شهرهای دیگر آلمان برپا ست. هفته قبل در برلین پوستری به
دیوار دیدم که دعوت در جشن و مراسم یادآوری خاطره کتاب سوزان
می کرد. بر بالای پوستر شعری از یک شاعر آلمانی ثبت بود که
گفته در همین جا که کتاب می
سوزانند روزی آدم ها را خواهند سوخت.
دست کم نازی ها نشان دادند که این تنها یک شعر نیست، واقعیت
است
»-جدا شده از یادداشتهای مسعود بهنود-
درابتدا
جای سپاس بسیار دارد که ایرانیان تبعیدی یک تبعیدی صادراتی هم
دارند که تاریخ شناس است وحوادث شرم آور دوران نازی ها را
بیادمان می آورد تا مبادا از یا د ببریم که75 سال پیش دنیا چه
ننگ برزگی راتحمل می کرد؟.
البته جمهوری اسلامی محبوب آقای بهنود روزمشخصی برای کتاب
سوزی انتخاب نکرد، در جمهوری اسلامی سالهاست کتاب ها را خمیر
می کنند. پس شعله ای برافروخته نمی شود تا حرارتش آقای بهنود
را بسوزاند تا آن حد که وقتی دارداین چنین شعار های انسان
گرایانه علیه نازی ها سر می دهد بیادش بیاید که در جمهوری
اسلامی آقای خمینی شان از بد تولدش دشمن آزادی اندیشه و بیان
بوداگر در دوران هیتلر کتاب سوزان سمبل ونماد استبداد وخفقان
ودر بند کشیدن تفکر و اندیشه بود در جمهوری اسلامی همین نقش به
عهده خمیر کنندگان کتاب های ظاله !واگذار شده است ،این شیوه ای
مدرن است که حتا ممکن است تصویر مثبتی در ذهن بسازد چون برای
پختن نان باید آرد را خمیر کرد...!
اما آقای بهنود علاوه بر اینکه ادیب ،تاریخ نگار! است خود یک
پا آرتیست هم هست (برای اطلاع خوانندگان جوان اضافه کنم ایشان
به منظور ریختن آب توبه بر سر خودش وهمفکرانش که در جستجوی
یافتن راهی برای نفوذدر دل آخوندها بودندبازیگروفیلمنامه نویس
فیلم خانه عنکبوت شد) پس چرا ذهنش خاطره های دردناکی که از
جنایت ها ورفتارهای همین رژیم در زمینه سینما در سینه هر
ایرانی حفظ شده را بیاد نمی آورد؟ اتفاقا طرح ها و پروژه های
رژیم خمینی در امر سینما کپی برداری از شیوه رفتار نازی ها
بوده وهست. اگر نازی ها بعد از کسب قدرت جشن کتاب سوزان راه
انداختند ج. اسلامی قبل ار استقرارش سینما رکس آبادان را آتش
زد و 400 نفررا به هنگام تماشای فیلم به خاکستر تبدیل کرد. تا
آنجا که من می دانم آقای خوش تیپ وتاریخ نگار ما یک کلمه در
باره این جنایت که نشان میداد
روزی مردم را در گورهای دسته جمعی قرار خواهند داد نگفت
و
ننوشت. بعدبه فرمان همین آخوندهای عزیز چماقداران حزب الهی
سینما ها را در تهران وشهرستانها به آتش کشیدند .همین دوم
خردادی های عزیزومترقی ومحبوب اپوزیسیون مگر جانفشانان
وفرمانبران خمینی در سال 57 نیستندکه در برنامه های تخریبی از
جمله آتش زدن سینما ها هم سهیم بودندواسم این وحشی گریشان را
هم گذاشتندواکنش منطقی امت به پا خواسته علیه فساد دوران
طاغوت؟ آقای بهنود که حافظه تاریخیشیان برای حفظ جنایت های
هیتلر خوب کار می کنند همچنان برای حفظ اعمال آخوند ها دچار
اختلال است تا میرسیم به یک روز مشخص-آقای خلخالی30 سال تاریخ
سینما ایران را با همه بد وخوب هایش حتا نگاتیو فیلمها را
همراه با فیلمهای خارجی رااز انبار ها بیرون کشیدودر کامیون
ریخت وبه بیابان بردو آتش زد.آیا خلخالی خودسرانه این رفتار را
مرتکب شد ویا همچنان که خودش هم اعتراف کرد همه اعمالش با
نظارت وتصمیم خمینی بود آیا حافظه آقای تاریخ نگار خوش تیپ
ولوکس ما بیاد ندارد این رفتار ننگین در چه روزی اتفاق افتاد؟
احمدی نژاد،هاله نور و سازمان مللل ،محمد رضالطفی ، پروسه روحی
و جشنواره فرهنگی یکی بود یکی نبود در تورنتو
* ابتدا بخشی از مصاحبه لطفی با خبرگزاری حکومتی را بخوانید:
«
محمدرضا لطفي، آهنگساز و سرپرست گروه موسيقي شيدا در گفتوگوي
مشروح با خبرگزاري فارس به پرسشهايي درباره فعاليتهاي اخير
خود، رويكردش به تشكيل گروههاي جوان، موسيقي مذهبي و رويكرد
اجتماعي در موسيقي پاسخ گفت.
لطفي در خصوص ساخت قطعهاي در مدح حضرت رسول(ص) با توجه به
ارادت شخصي اش به آن پيامبر بزرگ گفت: به عقيده من هنر آمدني
است من هيچ وقت تصميم نمي گيرم قطعه اي بسازيم بلكه حالي و
حرارتي آمده كه من را به ساخت اثر واداشته است.
وي اظهار داشت: من عاشق حضرت علي(ع) هستم. در يك پروسه روحي
نيز ارتباطي معنوي با حضرت رسول(ص)، اين شخصيت بزرگ، يافتم»
من نمیدانم چه خاصیتی در ما هست که گاه خیلی دور بینیم، قرن ها
به عقب برمی گردیم ومیخواهیم افتخارات دوران هخامنشیان را به
حساب امروزخودمان واریز کنیم وگاه حتا دو قدم جلوی پایمان را
هم نمی بینیم.اصلا یادمان میرود مردمی هستیم که
نا انسان
ترین حکومت روی زمین را داریم همچنان، تحمل می کنیم که هیچ
آرایشگران این حکومت را ارج می گذاریم ودر صدر می نشانیم. گاه
میرویم دنبال سند ومدرک که اگر کسی 40 سال پیش از حوالی خیابان
سلطنت آباد گذر کرده است برایش پرونده وابستگی به درباررا
بسازیم اما اصلا چشمانمان نمی بیند که خانم رخشان بنی
اعتمادچند ماه پیش به حضور رهبر جنایتکاران جهان شرفیاب شد.
گاه فریاد وفغان برمی آوریم که دولت آلمان برای مقاصد سیاسی اش
دارابی را زود تر از موعدمقرر آزاد کرد اما همین ما فراموش می
کنیم که عباس کیارستمی خودش با صراحت ونه یک بار ونه دوبار
بلکه بارها اعلام کرد که جایزه نخل طلای کن بود که فاجعه ترور
می کونوس را به سایه کشاند. همچنان به او که حتا دیگر جشنواره
ها هم دارند پسش می زنند افتخار می کنیم، گاه یک کارمند معمولی
دولتی در دوران پهلوی را میخواهیم وابسته و همراه سیستم
بنمایانیم اما آیدین
آغداشلو که مشاور هنری هر رژیمی است برایمان چنان برجسته می
شود که حضورش را با افتخار در شبه جشنواره ای به اسم یکی بود
ویکی نبود اعلام می کنیم. حتا برای شاخت موقعیت امروزمان هم
گیج ومنگ مانده ایم. چون اکثر لاس زنها ولابی های خارج از
کشورج. اسلامی ادعا می کنند که با خط شبه اصلاح طلبان همراه
هستند رفتار های قاتلان و وابستگان دوم خردادی را نمی بینیم
اما فقط چشممان را به اعمال ورفتار احمدک بیچاره که همان حرف
ها ونطر ها ورفتار های ارتجاعی وعقب مانده وپوسیده خاتمی را
عنوان می کند -فقط بدون رتوش وصریح وروشن -را به زیر ذره بین
می گذاریم. وقتی احمدک در سازمان ملل هاله نور را دیدو امام
زمان با او ارتباط روحی پیدا کرد، چه ناسزا ها نثارش کردیم.
چقدر ویدئوکلیب ورپ وچقدر مقاله در ملامتش ساختیم و نوشتیم.
اما محمد رضا لطفی با خط سیاسی مشخص هفته پیش در گفتگو با
خبرگزاری فارس اعلام کرد:
»من
عاشق حضرت علي(ع) هستم. در يك پروسه روحي نيز ارتباطي معنوي با
حضرت رسول(ص)، اين شخصيت بزرگ، يافتم
«
چطور اگر احمدی نژاد در یک پروسه روحی ارتباط معنوی با امام
زمان پیدا کنند شایسته تحقیر است اما محمد رضا لطفی اگرهمان
ادعا را مطرح کنند منتها دست بالا را هم بگیرد واز مرحله پروسه
روحی امام زمان هم عبور کند وبرسدبه مرحله اعلای ارتباط به
پیامبرهمان امام، شایسته تقدیر؟ احمدی نژاد یک فناتیک متعصب
وخشگ مغز مذهبی است و این افراد از توهم های بیمار گونه نیز
رنج می برند. اما محمد رضا لطفی چی؟ این آقا که دین را افیون
توده ها می داند .آیا او یک فرصت طلب نان خور به نرخ روز
نیست؟اگر میخواهید پای بساط عرفان بازی وتار نوازی لطفی حال
کنید نوش جانتان دیگر چرا او را شایسته تکریم می دانید وچرا
جشنواره پر مدعای یکی بود ویکی... میزبان اوست؟ همه این اسامی
که در این یادداشت به نام وکارشان اشاره کردم همراه با محمد
رضا لطفی در بسته بندی لوکس تقدیم می شوند به ایرانیان مقیم
تورنتو. البته زیر نام جشنواره ای با عنوان یکی بود ویکی نبود.
آیا
200 همکار این برنامه سوابق درخشان این به قول خودشان
فرهیختگان را نمی
دانستندویا جو تورنتو را خوب می شناسند ومی دانند آب از آب
تکان نخواهد خورد.
توضیح در باره بازگشت امیر نادری به جمهوری اسلامی
*یکی
از خوانندگان گرامی ما در ایمیلی به ما یاد آوری کرده
بود که یکی از دوستان امیر نادری به ایشان اطلاع داده که خبر
منتشر شده در ارتباط با بازگشت امیر نادری نادرست است واو چنین
قصدی ندارد. به این گرامی گغتیم که مااصل خبر را از نشریه
اینترنتی سینمای ما کپی کردیم واین نشریه همه اخبار روزانه
سینمای جمهوری اسلامی را بازتاب می دهد.اما اگر تذکری از جانب امیر ویادوستان نزدیک به او دریافت کنیم
عینا منتقل می کنیم. این خواننده بار دیگر به ما ایمیل زد که
دوست مطلع حاضر نیست که نادرست بدون خبر را با نام خودش اعلام
کند ولی شماره تلفن دستی یکی از کارگردانان ایرانی در داخل
کشور را برای ما ارسال کرده که با او تماس بگیریم و اصل ماجرا
را جویا شویم که ما این گونه تماس ها را ضروری نمی دانیم.
اگر در مورد این سفر از امیر ویا نزدیکانش اطلاع دیگری دریافت
کنیم با کمال میل منعکس می کنیم .بعیدهم نمی دانیم که برای او
هم دامی گسترده باشند.
ماهم درآن مطلب هوشدار دادیم.
یکی بود ودیگران نابود
ازن. مرات
توضیح ما
* در ارتباط با برنامه جشواره تورنتوچندین ایمیل برای ما
رسیده است .همینطور نیلوفر بیضایی در جواب مقاله من که خطاب به
یکی ار برنامه ریزان دکان یکی بود... نوشته شده بود بی آنکه
مقاله من به ایشان ربطی داشته باشد در نقش مدیر روابط عمومی
جریان مذکور ظاهر شده است. چون مجله را داریم می بندیم مقاله
ایشان وجواب من وهر مطلب دیگری که در این ارتباط برای ما ارسال
بشود در شماره بعد منعکس می کنیم . اینبار نخستین ایمیل را ار
ن. مرات میخوانید
:
« در زمان های خیلی نزدیک یعنی سی و چند سال پیش در یک جائی
دور افتاده. درنا کجا آبادی. پیرمردی خبیث وبد طینت و دروغگو
وبد ذات ِبه امید گرفتن انتقام ازمردمی که نمی خواستند ش
وازشهربیرونش کرده بودند زندگی میکرد. سالهای سال در این آرزو
بود و نقشه های فراوانی میکشید و به انتظار روز موعود نشسته
بود و روز شماری میکرد چون شنیده بود که در شهر ودیارش خبرهایی
است. از طرفی دیگه چها ر تا تاجر ماهر حقه بازکه خبر شلوغیهاهم
به آنها رسیده بود فوری دوراز چشم دیگران در یک شهری به اسم
گوداولوب دورهم جمع شدند و قرار گذاشتند که برای حفظ منافعشان
که در خطر بود به این پیر مرد که هیج احساسی نسبت به وطنش
نداشت کمک کنند . و بد ین منظور با یک
برنامه ریزی
و
فعالیتی
بی وقفه
نزدیک به دویست نفر!
را
گرد هم آوردند
وبا
بیش از 150! هنرمند
ومتخصص نه تنها فقط
در شش عرصه،
مشورت کردند .به پیر مرد این پیغام را رسا ند ند. و به جای این
کمک پاسخی مثبت به
ضرورت ها و
دستاورد
های
خاصی
را از او طلب کردند.
... و اینطور بود که پیرمرد سوار بر بال و با کبکبه ود ب دبه
پا به خاک وطن گذاشت. اولین کاری که کرد گفت لا شرقی ولا غربی
بعد اون دویست نفر و150 نفر وهزاران هزار دیگر را کشت وعاقبت
خودش هم با خیال راحت در زیر خاک خونینش خوابید.
ولی قصه ی ما هنوز به سرنرسیده است.
به عبارت دیگر فقط - یکی بود ودیگران نا بود- داستان انتقام
خونینی است که در دنیا بی سابقه نیست, ولی یکی ازبیسابقه ترین
هاست.
این یک قصه نیست بلکه واقعیتی است که برای ایرانیان حس درد
ورنج و خون وفقر ،فحشا واعتیاد و دربدری را به همراه دارد.
مگر نه این است که سالهاست شنونده ی سرود ها و ترانه ها به
هنگام خداحافظی در اعدامهای دسته جمعی هستیمِِ مگر نه این است
که سالهاست که بوم سنگی تمامی دیوارهای زندانها نقاشی شده از
خون است. مگر نمایشگاه منییاتورهای ایرانی را در پشت کابل
خورده نوجوانان هر روزه درمیادین شهر ها به نمایش نمی گذارند.
مگر هر روزه به تعداد تصویرهای ثبت شده از سنگسار و زنان معتاد
تن فروش به همراه کودکان نا خواسته شان اضافه نمی شود؟.مگر نه
هنوز... از ساقه های بافته ی کنف/ شراب های هفت ساله/ قطره ـ
قطره میچکند
از رقص بردار منصورحلاج تا عاطفه رجبی ِازحماسه دلیران
تنگستان تا مبارزان هفت تپه ِاز دهان دوخته ی فرخی یزدی تا
زبان بریده ی فریدون فرخزادِ از آتش سوزی ایوان مدائن تا
سینمای رکس آبادان وهزاران آغاز باستانی بی پایان و تکرار های
تکراری.
براستی ما که هستیم ؟ وچرا از درک حال امروز ایران عاجزیم ؟با
قاتلان معامله میکنیم ! با
مدافعان رژیم دوستی میکنیم ! در کوچه وخیابان وخانه ،
پنهان وآشکار به آنان که با قلم تباهی
دهر
رابه چشم جهانیان پدیدار می کنند
فحاشی مکنیم ! و در مقابل گلزار خاوران ایران جنش و جنشواره
را ه می اندازیم .
اگر دیروز شاهنامه را خوانده بودید:
چــو
بـــــا تـخـت مـنـبـر بـرابـر کـنـنـد
هــــمـه نــام بـوبـــکـر و عـمـر کــنـنــد
تــبــه گــردد ایــــــن رنــج هــای دراز
نــــشیـبـی دراز است پــــیـش فــــراز
زیــان کـسـان از پـی ســود خـویـش
بـجـویـنـــد و دیــــن انــــدر آرنـد پـیـش
نــبــاشــد بـهــــار و زمـستـان پـدیـد
نـیــــارنـــد هـنـگــــام رامــش نـبـیـــــد
بـــدانـدیــش گـــردد پــدر بــر پــســر
پـدر بـر پـسـر هـم چـنـیـن چـاره گــــر
شـود بـــنـده ی بـی هــنـر شـهـریـار
نــــژاد و بــــــزرگـی نـیـــــایـد بـه کـــار
چــو بـسـیـار از ایـن داستـان بـگـذرد
کـسـی ســــوی آزادگـــی نــنــگـــــرد
بــریــزنــد خــــــون از پـی خـواسـتـه
شــود روزگـــار مــهـــــــان کــاســتـــه
اگر دیروز مولوی را خوانده بودید:
باز آمدم چون عید نو
تا قفل وزندان بشکنم
و ین چرخ مردمخوار را چنگال و
دندان بشکنم
دیگر برای شناخت خود نیاز مبرمی
به
برگزاری چنین جشنواره
هایی که
در دنیا بی سابقه*
است
نداشتید. آیا در،یکی بود، یکی نبود شما با
150 هنرمند،
متخصصین هنر شنکنجه، هنرپخش و فروش مواد مخدر، هنر فروش دختران
خردسال،ِ هنر فروش کلیه در بازار سیاه ،ِهنر صیغه شدن ودوختن
پرده ی بکارت، هنرمند پر تاب سنگ وهزاران هنر دیگر را هم برای
پاسخگوی به سئوالات ما دعوت شده اند؟
چیزی که ما در این دوره به آن نیاز داریم اتحاد و همبتسگی است
تا به بتوانیم این قصه را به سر برسانیم و کلاغ سیاهرا برای
همیشه به خانه اش و بگورش برسانیم .
آگاه وناآگاه دست خود را تحت عنوان یکی بود کی نبود دیگری در
تشت پرخون ایران نشوئید.
*
تا حال هیچ دولت دیکتاتوری برای بدست آوردن حس اعتماد بنفس
واطمینان مردمش به خصوص فراریهاِ ،مهاجران و تبعید ی های
پشیمانش این همه هزنیه را به جائی بسیار دور از دسترس مخالفان
مقاومش متقبل نکرده است.
سایت گزارشگران و جو مسموم کنونی!
http://www.gozareshgar.com
در جو مسموم کنونی چنان جمهوری اسلامی در بین اپوزیسیون رخنه
کرده که بسیاری سایت ها که باید آزادی اندیشه و بیان را پاس
دارند
به شکلی اداره می شوند که انگار نماینده
وزارت ارشاد
اندنه رسانه ای مستقل.
در زمینه فرهنگی وهنری که وضعیت اسفناک تر است. فقط حق داری در
چهار چوب باند های حکومتی قلم بزنی باید ستایشگر وهمراه
سینماگران وهنرمندان مرتبط با دار ودسته خاتمی باشی تا حرفهایت
را بازتاب دهند . من در این مورد در مطلب جداگانه ای ابعاد
فاجعه را خواهم شکافت اما قبل ار آن باید به نیکی یاد کرد
ازسایت هایی که به راستی پاسدار بی حد ومرز قلم وبیان هستند.
چه شایسته خواهد بود مدیران این چند سایت که خانواده کوچکی
هستند نشست مشترکی داشته باشند وبا قدرت و توان بیشتری علیه جو
کنونی حرکت هماهنگی را شکل دهند. تلاش پیوسته بهروز سورن ونقش
مهم سایت گزارشگران رابرای انعکاس اندیشه
ی
آنها که در تبعید هم
عوامل ولابی ها
میخواهندصدایشان را خفه کنندرا نباید کم بها داد. نوشته کوتاهی از بهروز
،در
مورد سانسور وسرکوب رسانه ها در جمهوری اسلامی
را با هم بخوانیم:
«اين
روزها اخبار و گزارشهای بسياري از اقدامات جمهوري اسلامي براي مسدود كردن روزنه هاي
انتشار
«اخبار سياسي ،فرهنگي و اجتماعي موجود در رسانه ها انعكاس يافته
است.
اين اقدامات در تاريخ حضور حاكميت اسلامي در صحنه سياسي كشور
فلاكت زده ايران نه تازگي دارد و نه دور از انتظار است. اما
آنچه كه قابل تامل ميباشد شتاب زدگي و تعجيل رژيم در مسدود
كردن رسانه هاست كه وضعيت فعلي را با روند دائمي ايجاد خفقان
در كشورمان متمايز ميكند.
دهها سايت و نهاد انتشاراتي مربوط به جنبش زنان، دانشجوئي و
روزنامه نگاران مستقل و ازاد در طي روزهاي گذشته مسدود و فيلتر
شده اند. اين نهادها اغلب در داخل كشور بوده اند كه با گذشت از
فاز خود سانسوري و پراگماتيسم منبعث از شرايط امنيتي حاكم در
داخل كشور بازتاب دهنده خواستهاي صنفي، جنسيتي و اجتماعي طيف
هاي وسيع فعال در ميان جنبشهاي كارگري، دانشجوئي و زنان بوده
اند.
تنها در روزهاي اخير پانزده سايت از رسانه تغيير براي برابري،
سايت ميدان زنان براي دومين بار، كانون زنان ايراني براي سومين
بار، خبرنامه اميركبير، سايتهاي فعال در زمينه حقوق بشر و
..... به اين سرنوشت دچار شده اند.
به اين ترتيب دهها سايت و وبلاگ شخصي در داخل كشور از ارتباط
مستقيم با مردم كشورمان محروم ماندند. قطعا انعكاس اين اقدامات
با راهيابي ها و تلاشهاي مجدد دست اندركاران اين رسانه ها
همراه خواهد بود و رژيم هرگز نخواهد توانست صداي رساي رسانه
هاي غير وابسته به حكومت را مسدود نمايد.
ورشكستگي مافياي سياسي و خبري وابسته به جمهوري اسلامي سالهاست
كه بر مردم كشورمان عيان شده است و گرايش عمومي براي دريافت
اخبار از نهادهاي غير دولتي يكي از دلائل تحرك اخير سانسورچيان
براي بستن روزنه هاي اطلاع رساني موجود در داخل كشور است.
رسانه هاي مستقر در خارج كشور ( تبعيد ) نيز چنانچه در گذشته
اي دور فارغ از حضور شبكه سيستماتيك سانسور در داخل كشور
انعكاس مييافتند اما امروزه عمر ارتباطيشان با داخل كشور حتي
به هفته ها نمي انجامد و بسرعت در برابر سيم هاي خاردار
فيلترينگ قرار ميگيرند
جمهوري اسلامي در طي اين سالها خود را درمقابل دو موج رسانه اي
با مختصات متفاوت يافته است.
موج اول شبكه اي از رسانه هاي ديداري، شنيداري و نوشتاري بوده
اند كه يك شبه با توسل به منابع مالي هنگفت كشورهاي آمريكا،
انگليس، اسرائيل و هلند و سوئد و.... ره صد ساله رفته اند و با
حضور اوليه خود با تيراژي بسيار بالا منتشر شده اند و ناچار به
اجراي اوامري هستند كه اربابانشان به آنان ديكته ميكنند.
موج دوم از ميان مردم و جنبش هاي جاري و مستقل در داخل
كشور و در ميان تبعيديان متولد و با حضور گسترده خود موج اميد
را در ميان اين جنبش ها شكوفا ميكنند. اين طيف اگر چه بسيار
پراكنده امابذر انتشار آزادو غير وابسته اخبار و گزارشات را
ميكارند و امروزه به آرامي اما پيوسته در كنار و در
همبستگي با يكديگر قرار ميگيرند. اين نكته بخصوص در ميان
دانشجويان، كارگران و زنان برجسته تر مينمايد.
اما در تبعيد كه رسانه هاي غيروابسته و غيرانتفاعي جملگي با
تيغ سانسور و فيلتر رژيم مواجه هستند هنوز نتوانسته اند اين
معضل ارتباطي با داخل كشور را مشكل گشا باشند. پراكندگي
و كم اثري اين طيف گسترده را زماني ميتوان دريافت كه
آنرا در برابر موج رسانه هاي وابسته به دول سياستگذار غربي و
پول رايج آنان به مقايسه گذاشت.
در ميان
رسانه هاي در تبعيد وغير وابسته به بودجه دولتهاي خارجي كه
تاكيد بر انتشار آزاد اخبار سياسي، فرهنگي و اجتماعي
دارند شايد بتوان بسختي چندين نهاد را نام برد كه در سطحي وسيع
بازديد ميشوند و به اين مهم چنانچه مشكلات ارتباطي با
داخل كشور را بيافزائيم ميتوانيم ميزان تاثير گذاري تلاش
گسترده اما پراكنده اين مجموعه را محك بزنيم.
نگاهي به سايتهاي اينترنتي نشاندهنده آمار رسانه ها گوياي
جايگاه واقعي اين طيف است اگر چه بخشا منطبق با واقعيات نيستند.
پروژه سيستماتيزه جمهوري اسلامي براي مقابله با اين دو موج
وابسته و يا مستقل از سالها پيش با تشكيل نهاد كميته تعيين
مصاديق فيلترينگ كه متشكل از نمايندگان وزارت ارشاد، دادستاني
تهران، ارتباطات و اطلاعات به مرحله اجرا درآمد.
اين نهاد هم اكنون و با توسل به خودمداري و خود سري تصميم به
بستن رسانه ها و منابع خبري آزاد در داخل كشور گرفته و خود را
حتي موظف به رعايت قوانيناعمال سانسور در كشورهاي
استبدادي نيز نميداند . بدين شكل كه پيش از انسداد يا فيلتر
نهادهاي انتشاراتي نه اخطاريه اي صادر ميكند و نه تذكري را
ضروري ميداند. اين نكته بخصوص قابل توجه است كه
بخش بزرگي از اين رسانه ها مبتلا به خودسانسوري و يا در نظر
داشتن مشكلات امنيتي به كار ميپرداختند.
كميته تعيين مصاديق سانسور و سركوب رسانه ها حتي در برابر اين
طيف كه تعلقات آنان به طيف اصلاح طلبان كاملا عيان است ،
خود را موظف به رعايت ابتدائي ترين نكات عرفي و صوري نميداند.
درواقع تلاشي براي اثبات عدم تطابق فعاليت آنان با قوانين
جمهوري تباهي و فساد اسلامي، انجام نمي پذيرد.
عدم ارائه دلائل مسدود شدن رسانه ها از نكاتي است كه مورد
اعتراض اين نهادها قرار ميگيرد و در روزنامه ها و سايتهاي
اينترنتي هنوز باقي، انعكاس مييابد.
در واقع چگونگي مسدود و يا فيلتر شدن اين سايتها و وبلاگها
امروزه از طرق مستقيم و ساده تري انجام مي شود.
بدين شكل كه شركتهاي ارائه دهنده خدمات اينترنتي تقبل و تعهد
ميكنند كه مطابق تصميمات كميته تعيين مصاديق سانسور با منافع
رژيم، عمل نمايند. آدرس هاي برگزيده اين كميته به شركت خدماتي
ارسال و توسط اين شركتها فيلتر يا مسدود ميشوند.
به هر شكل و به طريق يك موضوع مسجل است كه سركوب گسترده و
شتابزده رسانه ها در حال حاضر توسط جمهوري اسلامي و در چنين
ابعادي تنها با اشتراك مساعي و وحدت عمل نيروهاي فعال در زمينه
خبررساني آزاد و مستقل و غير انتفاعي ميتواند پاسخي شايسته
بدنبال داشته باشد و اين وظيفه بر دوش تمامي وجدانهاي آزاد و
بيدار در ميان رسانه هاو
روزنامه نگاران در داخل و خارج از كشور است»
بهروز سورن
sooren001@yahoo.de |